نام پژوهشگر: زهره قلزم

نقد و بررسی نقش های جنسیتی ده رمان نوجوان برگزیده دهه ی هشتاد براساس نظریه ی "جنسیت ونوع ادبی" ازدیدگاه جان استیونز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1392
  زهره قلزم   فریده پورگیو

چکیده ی تمام نما نقد و بررسی نقش های جنسیتی ده رمان نوجوان برگزیده دهه ی هشتاد براساس نظریه ی "جنسیت ونوع ادبی" ازدیدگاه جان استیونز به کوشش زهره قلزم استیونز معتقد است داستان، گفتمان و معنا براساس طرح واره های ذهنی موجود در فرهنگ هر جامعه ای شکل می-گیرد. این طرح وا ره ها بستگی به سه عامل نویسنده، اثر نوشته شده و خواننده ی متن دارد. او لیستی از طرح واره های جنسیتی زنانه و مردانه ارائه می دهد. دراین پژوهش, پژوهش گر، شخصیت ها، موقعیت ها، کنش ها و روی دادها ی داستان ها را از نظرتفکیک جنسیتی مورد بررسی قرار داده است. هم چنین نشان داده شده که زبان و ساختار گفتمان ها، زاویه ی دید و معنا که شامل درون-مایه ها و داوری های ارزشی است، در این داستان ها تا چه حد جنسیت پذیرند. یافته های پژوهش نشان می دهد، از میان رمان های مورد پژوهش تنها دو رمان لالایی برای دختر مرده و هستی موضوع خود را به درون مایه ی جنسیت اختصاص داده اند. نویسنده ی رمان لالایی برای دختر مرده، با مطرح کردن تحقیق یکی از شخصیت های داستانش با موضوع فروش دختران قوچانی در دوره ی مشروطیت و پیوند این واقعه ی اسف بار با موضوع دختران فراری در زمان خود، به رنج تاریخی دختران اشاره می کند و از ظلمی که در نظام مردسالار به دختران و زنان روا داشته می شود، پرده برمی دارد. نویسنده اگرچه نظام مردسالاری را مورد انتقاد قرار می دهد، اما خود نیز نمی تواند از سلطه ی این فرهنگ، رهایی یابد. زیرا او نیز تصوری که از دختران و زنان دارد، همان تصورات کلیشه ای فرهنگ مردسالار است. او فقط توانسته است، مردان خشن نظام مردسالار را مهربان و آگاه به اصول روا ن شناسی کند و آنان را به مردان جدید مردسالار دردنیای معاصر تبدیل نماید. اما دراین میان دختران و زنان رمان چندان تغییری نمی کنند. اگرچه نویسنده به اهل مطالعه بودن دو دختر داستانش هم اشاره می کند، اما این کسب آگاهی نیزدرتغییر سرنوشتشان چندان موثر نیست. زیرا کنش گران اصلی داستان و شخصیت هایی که به حل بحران در داستان کمک می کنند، مردان اند. اما نویسنده ی رمان هستی، شخصیت فعال و تاثیرگذار داستانش را دختر انتخاب کرده است. هستی از ابتدا تا انتهای داستان تلاش می کند تا هویت خود را به پدر و جامعه ی مردسالار بشناساند و معایب فرهنگ مردسالار را برملا کند. او در این کار موفق می شود. اعتراف پدر هستی به ضعف خود در پایان داستان و پذیرفتن برتری ویژگی های هستی نسبت به خود، به نوعی اعتراف فرهنگ مردسالار به معایب خود و پذیرش ویژگی های مثبت و تاثیرگذار زنان است. البته نویسنده کاملا از تفکرات فرهنگ مردسالار به دور نیست. زیرا او نیز در جای جای داستانش از زبان هستی، به شکلی پنهان، به برتری نقش های مردانه اذعان دارد. او نشان می دهد که هستی دوست دارد مثل پسرها باشد، نه این که مثل خودش باشد. گویا نویسنده هم باور نمی کند که ویژگی های هستی متعلق به خودش است. یا به زبان دیگر نویسنده هم مانند بسیاری از مردم با تفکر مردسالار، زیرکی و زرنگی هستی و بسیاری از زنان و دختران را ناشی از هویت خودشان نمی داند. نویسنده در این جا ملاک سنجش را پسر و کنش ها و علایق او در نظر گرفته و کنش های هستی را با این ملاک می سنجد. رمان پارسیان و من، بازآفرینی داستان های شاه نامه است. بنابراین طبیعی است که بیش تر شخصیت های آن مرد باشند. از طرف دیگر موقعیت وکنش و روی دادها نیز همگی مردانه اند. اما با این وجود، نویسنده می توانست در بازآفرینی خود نقش بیش تر و فعال تری به شخصیت های زن مطرح در رمانش بدهد. به ویژه این که زنان شاه-نامه، زنانی فعال و باتدبیر هستند. زنان این داستان، به اندازه ی شخصیت های زن شاه نامه فعال و باتدبیر و تاثیرگذار نیستند. موضوع رمان عقرب های کشتی بمبک نیز انقلاب است و بینش حاکم بر این رمان نیز بینشی مردسالار است. حسن زاده در این رمان و رمان هستی دو دید متفاوت نسبت به مسئله ی جنسیت دارد. موضوع داستان شبی که جرواسک نخواند، جنگ است. بینش نویسنده نسبت به جنسیت در این رمان همان بینش فرهنگ مردسالار است. به نظر می رسد نویسنده دراین داستان و داستان طبقه ی هفتم غربی توجهی به مسئله ی جنسیت ندارد. به ویژه طبقه ی هفتم غربی از تقابل دو جنس زن و مرد به دور است وکم تر کلیشه های جنسیتی درآن دیده می شود. نویسنده در این رمان چگونگی برخورد سه نسل را نشان می دهد. دو رمان امپراطورکلمات و من نوکر بابا نیستم، از کلیشه های جنسیتی به دور نیست. البته شخصیت دختر رمان امپراطور کلمات فعال است ودر راه مبارزه با محدودیت ها هنگام پاک کردن خطوط نقشه ی چین، به نیروهای امنیتی تحویل داده می شود و سپس به اعدام محکوم می گردد، اما امپراطور حکم اورا به زندانی شدن در لابه لای خطوط کتاب تغییر می دهد. با این حال به نظر می رسد که این شخصیت در برابر شخصیت پسر داستان، دردرجه-ی دوم قرارگرفته است. نکته ی قابل توجه در داستان من نوکربابا نیستم لال بودن ساره است که به لکنت زبان داشتن دختران وزنان یا سکوت اجباری آنان درنظام مردسالار اشاره می کند و به سخن درآمدن او نیز موجب صلح ودوستی می شود داستان جنگ که تمام شد، بیدارم کن نیز علاوه بر موضوع جنگ، به ظلمی که به دختران در خانواده های به شدت سنتی می شود، اشاره دارد. نویسنده نیز با معیارهای جامعه ی مردسالار به طرح این مسئله می پردازد و شخصیت دختر داستان را منفعل و فرمان بر نشان می دهد. در این داستان، شخصیت پسر فعال است و برای رهایی دختر تلاش می کند . نگاه مندنی پور نیز در رمان هزار ویک شب از کلیشه های جنسیتی به دور نیست. البته ستارگان او که برای برآوردن آرزوهای انسان ها به زمین آمده اند، شش خواهر و شش برادر هستند، اما آن ها هم وقتی به زمین می رسند، با معیارهای جامعه ی مردسالار به کار می پردازند. اگر شهریار مندنی پور را شهریار هزار ویک شب بدانیم که با پذیرفتن بینش زنانه ی شهرزاد قصه گو در جایگاه او نشسته است، او را می توان تا همین حد موفق دانست. اگرچه او خود در پایان داستان هم راه با ستارگان از تغییر فرهنگ انسان های زمینی و راضی کردن آن ها ابراز ناتوانی می کند. به طورکلی می نوان گفت به جز رمان هستی، رمان های دیگر مورد نظر این پژوهش، با وجود تفاوت های سبکی، همگی دریک مورد، نقطه مشترک دارند و آن استفاده از طرح واره های ذهنی رایج درفرهنگ مردسالار است که شخصیت مرد را در کانون روی دادها قرار می دهد و شخصیت های دختر و زن را در رابطه با آن شخصیت کانونی شده می سنجد. نویسندگان درهمه ی این رمان ها از روایت جست وجو استفاده کرده اند. به جز رمان هستی، شخصیت جست-وجوگر داستان ها همگی پسریا مرد هستند. زنان و دختران این رمان ها همگی تابعی از پسران و مردان اند و حضورشان بیش تر حاشیه ای است. البته نقش ماننا درجلد دوم رمان پارسیان و من کمی پررنگ شده است و این شخصیت دختر درقسمتی از رمان نقش راهنما برای راوی دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد شخصیت ها و کنش های آنان و روی دادها و موقعیتی که کنش ها و روی دادها در آن به وقوع می پیوندد، همگی جنسیت یافته و مردانه اند. زبان گفتمان ها نیز براساس طرح واره های جنسیتی، مردانه و زنانه شده است و این تقسیم بندی در جهت نشان دادن برتری طرح واره های مردانه است. هم چنین معناهای آشکار و پنهان گفتمان ها که شامل درون مایه های داستان ها و داوری های اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی است نیز به سود طرح واره های مردانه است. و نویسندگان درجایی که خواسته اند ازاین ذهنیت فاصله بگیرند، تنها توانسته اند، تغییرات جزیی درکنش های بعضی از شخصیت های مرد ایجاد کنند و او را در مقابل شخصیت مرد سنتی قرار دهند و به تعبیر استیونز مرد جدید نظام مردسالار را معرفی کنند. اما زن هم چنان با همان نقش های سنتی در رمان ها حضور می یابد. نقش هایی که معمولا در حاشیه و یا وابسته به نقش های مردانه است. همان طور که گفته شد این رمان ها، رمان های برگزیده ی دهه ی هشتاد هستند و بنابراین نمونه های خوب رمان نوجوان به حساب می آیند و می توانند بیان کننده ی ویژگی های کلی رمان های نوجوان این دهه به حساب آیند. پژوهش گر بر این اساس معتقد است که رمان های نوجوان ما با تاکید بر تفاوت جنسیت ها هم چنان با الگوی مردانه ی جامعه ی مردسالار نوشته شده اند و معیارهای سنجش آن ها نیز برگرفته از همین فرهنگ است. تاکید برتفاوت های جنسیتی که ساخته ی فرهنگ مردسالار است، به نوعی تایید نابرابری های جنسیتی است که بسیاری اوقات، نویسندگان به طورآگاه یا ناآگاه در داستان های خود به کارمی گیرند؛ وگرنه تفاوت های بیولوژیکی نه تنها نقطه ی ضعفی برای زنان محسوب نمی شود، بلکه یافته های علمی جدید ، او را در مرتبه ی بالاتری هم قرار می دهد. از طرف دیگر زبان ما زبانی مردانه است و استفاده از این زبان برای به نقد کشیدن رمان ها از دیدگاه جنسیتی و بیان معایب طرح واره های جنسیتی در آن ها و به ویژه آشکار ساختن معناهای پنهان در گفتمان ها، کار را برای منتقد بسیار دشوار می سازد. به نظر پژوهش گر، استفاده از نقد زن گرایی و بررسی داستان های کودک و نوجوان از دیدگاه جنسیتی، تنها یک سلیقه و انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت محض است تا منتقدان به سهم خود در زدودن نابرابری جنسیتی موجود در فرهنگ مردسالار ایفای نقش کنند. لازم به ذکر است که تداوم این نابرابری ها درادبیات و تاریخ مکتوب منجر به بازتولید این روند معیوب در تربیت نسل ها می شود. البته این موضوع فقط به ضرر زنان نیست، بلکه به ضرر جامعه ی انسانی است. زیرا جامعه ی انسانی ازدرک توانایی های فکری و عملی نیمی از جمعیت محروم مانده و می ماند و از به کارگیری ظرفیت های نادیده انگاشته شده ی آنان غافل می شود. حضورکم رنگ زنان درتاریخ مکتوب انسان ها را می توان به این دلیل دانست که در تاریخ مکتوب بیش تر، مردان حرف زده اند. آن ها هم چنین به جای زنان نیز حرف زده اند و زنان را با دیدگاه مردسالارانه ی موجود درجامعه معرفی کرده اند. بنابراین نگرش های تحمیلی مردانه بر شناخت از زن و زنانگی برفرهنگ ما غلبه یافته است. از طرف دیگر دیدگاه مردسالار انتظاراتی را از زنان می طلبد که به بازتولید کنش های تحمیلی از سوی زنان منجر شده است. پژوهش گر براساس یافته های این پژوهش معتقد است، فرهنگ مردسالار حاکم برجوامع مختلف، به ویژه ایران با تفکیک جنسیتی، نقش های متفاوتی را برای هریک از دو جنس زن و مرد به گونه ای درنظرگرفته است که نقش مردان جدی تر، مهم تر و برتر شناخته می شود. از طرف دیگر، ارزش های منحصر به فرد و توانایی های زنان در انجام بسیاری از امور نادیده گرفته می شود. این تفکیک جنسیتی با ارزش گذاری های فوق، خود را در کتاب های کودکان و نوجوانان به خوبی نشان می دهد. این امر منجر به بازتولید فرهنگ مردسالاری با همه ی معایب اش می گردد. با توجه به نکات گفته شده، تغییر در بینش نسبت به نقش های جنسیتی و رفع نابرابری های جنسیتی از آثار مکتوب، به ویژه ادبیات کودک و نوجوان علاوه بر همت همه جانبه ی دست اندرکاران این حیطه، همت و تلاش مضاعف نویسندگان زن را می طلبد تا نگاه زنانه را به معنای درست کلمه( نه معنای ساختگی فرهنگ مردسالار) وارد ادبیات کنند. بنابراین لازم است کتاب ها از این دیدگاه نیز مورد نقد و بررسی جدی قرارگیرند و آسیب شناسی شوند تا راه را برای نویسندگان کودک و نوجوان در تجدید نظر در قالب ها و کلیشه های تحمیلی بازکنند. کلیدواژه ها: جنس، جنسیت، داستان، ده رمان نوجوان برگزیده ی دهه ی هشتاد، طرح واره، کلیشه، گفتمان، نظریه-ی جان استیونز، نوع ادبی.