نام پژوهشگر: نفیسه محسنیان

ارباب دربند: خوانش پسااستعماری ترجمه ها اثر برایان فویل، بند خونی اثر اتولفوگارد و مرگ و سوار شاه اثر ووله سوینکا
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  نفیسه محسنیان   فاضل اسدی

استعمارگر به عنوان ارباب همواره خود را قدرت مطلق زمین تصور کرده است که می تواند فرمان دهد، فرمانروایی کند و به گونه ای که خود ترسیم نموده، رفتار کند. وی تشنه ی تصرف نقاط مختلف جهان است و این که ذره ذره در اذهان و فرهنگ آن ها نفوذ کند، بر آن ها تأثیر بگذارد و در نهایت این که سرزمین های موعود خود را در اختیار بگیرد. وی نقطه- ی مقابل خود را مورد تمسخر قرار می دهد، مدعیست که می تواند سرزمین وی را در اختیار گرفته و فرهنگ وی را در راستایی که ماهرانه برنامه ریزی کرده است، تغییر دهد، غافل از این حقیقت که سایه ی مستعمره همواره حضور دارد و آن چهره ی تاریک به عنوان برده که به نظر منفعل و بدون اراده برای نجات خویش از تله ی استمارگر می رسد، حضور دارد. حقیقت این است که همان گونه که استعمارگر بر مستعمره ی خویش تأثیر می گذارد، در تقابل خود نیز تحت تأثیر برده ی خود قرار می گیرد، در نتیجه ارباب قدرت خود را از دست داده و در بند کشیده می شود. این برخورد دوسویه منجر به ایجاد پیوندی می شود که جهانی ظاهر می شود که در آن مرز بین ارباب و برده مبهم می شود. بدین منظور آثار ادبی بی شماری در دوره ی پسا استعماری برای بررسی این جهان پیوند یافته بین استعمارگر و مستعمره خلق شده اند که در این کار پژوهشی به دو نمونه از آن ها پرداخته شده است. در بخش دوم این پژوهش به بررسی نگرش پسا استعماری وپدیده ی پیوند ((hybridity پرداخته شده است و سپس در فصل های سه و چهار نقد آثار بند خونی و ترجمه ها که به ترتیب نوشته ی آتول فوگارد و برایان فریل می باشند، در نظر گرفته شده اند و در انتها محقق به نتیجه گیری کلی می پردازد. محقق سعی در نشان دادن این حقیقت دارد که ارباب استعمارگر همواره تحت تأثیر نقطه ی مقابل خود بوده است که این نوعی شکاف و ناهماهنگی را در خوانش ادبیات استعماری ایجاد نموده است. بنابراین از ارتباط ارباب و برده دنیایی جدید پدید می آید که در آن حضوری به عنوان ارباب یا برده وجود ندارد و جهانی مرکب از فرهنگ دو سوی مخالف می باشد. برده قدرت به دست می آورد، ارباب ضعیف تر از قبل گشته و به گونه ای به بند کشیده می شود.