نام پژوهشگر: زینت مبصری

مبناگرایی در ابن سینا و دکارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مطهری - دانشکده الهیات و معارف اسلامی شهید مطهری 1392
  زینت مبصری   علی اکبر احمدی افرمجانی

تکوین و توجیه دانش بشر دغدغه دیرینه اندیشمندان بوده است. در طول تاریخ تفکر بشر دیدگاه هایی در این زمینه شکل گرفته است. مبناگرایی دیدگاهی در این زمینه است که سابقه آن به دوران یونان باستان بازمی گردد. بر اساس این دیدگاه، معلومات بشر به دو دسته معلومات پایه و غیرپایه تقسیم می گردد. معلومات غیرپایه به طور مستقیم یا غیرمستقیم، از طریق معلومات پایه توجیه گشته و یا تکون می یابند؛ درحالی که معلومات پایه بدیهی اند. تاریخ معرفت شناسی شاهد قرائت هایی گوناگون از این دیدگاه است. نخستین قرائت های آن به ارسطو و پیروان او منتسب است. ابن سینا از مبناگرایانی به شمار می رود که در آرای خود بسیار متأثر از ارسطو است. در قرن هفدهم میلادی قرائت جدیدی از مبناگرایی در دکارت شکل می گیرد که با فطری گرایی و عقل گرایی به معنای خاص دکارتی آن قرین است. این پژوهش در جستجوی این مسأله است که آیا ابن سینا و دکارت را می توان به یک معنا مبناگرا دانست؟ با بررسی و تحلیل آرای این دو فیلسوف در زمینه عناصر مبناگرایی و مقایسه آن ها روشن شد که ابن سینا و دکارت درباره مبادی معرفت، اصل بنیادین آن، راه کار گسترش معرفت از مبادی و نیز تبیین علم انسان به مبادی، از آرایی با اختلافی اساسی برخوردارند. ریاضی گرایی در تبیین عالم از منظر دکارت، تأکید بر روش تحلیل برای شهود حقایق بسیط، بهره بردن از وجود منِ اندیشنده به عنوان اصل بنیادین معرفت و تلاش برای استنتاج کل معرفت از آن، تکیه بر روش شک برای دست یابی به اصل بنیادین معرفت، نیاز به اثبات وجود خداوند برای ضمانت ادراکات واضح و متمایز در انسان و اعتقاد به حقایق بسیطی همچون حقایق ریاضی برای عالم که خداوند مفاهیم آن ها را از بدو خلقت در عقل انسان نهاده است، آرایی است که ماهیت مبناگرایی دکارت را از ابن سینا کاملاَ متمایز نموده است.