نام پژوهشگر: فرحناز فرهادی

بررسی نقش مدیریت دانش استراتژیک بر نوآوری و عملکرد کارکنان (مطالعه موردی: اداره مالیات بر ارزش افزوده شهر تهران)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده مدیریت 1393
  فرحناز فرهادی   بهروز قاسمی

امروزه دانش به عنوان دارایی رقابتی کلیدی و ارزشمندی شناخته شده که مبنای رشد پایدار و رمز حفظ مزیت رقابتی ماندگار یک سازمان به شمار می رود. فرآیند نوآوری شدیدا به دانش وابسته بوده و مدیریت دانش و سرمایه انسانی باید به عنوان یک عامل اساسی در هر نوع تجارتی مدنظر قرار گیرد. مدیریت دانش همچنین می تواند برای سازمان خلق ارزش کرده و عملکرد سازمانی را بهبود بخشد. شناخت رابطه بین مدیریت دانش با نوآوری و عملکرد سازمان می تواند تضمین کننده رشد، کارایی و اثر بخشی بالاتر بوده و نهایتا رشد اقتصادی کشور را به دنبال داشته باشد. یک سازمان با مدیریت دانش از منابع خود به صورت کاراتر استفاده نموده و در نتیجه نوآورتر بوده و عملکرد بهتری خواهد داشت. هدف از مقاله حاضر بررسی نقش مدیریت دانش استراتژیک بر نوآوری و عملکرد کارکنان در اداره مالیات بر ارزش افزوده شهر تهران می باشد. در این پژوهش پیمایشی، جهت سنجش متغیرهای تحقیق از پرسشنامه‎ای ای بر گرفته از مقاله های لوپز و مرو (2011)، با طیف 5 گزینه‎ای لیکرت، که شامل 8 سوال مرتبط با مدیریت دانش استراتژیک، 5 سوال نوآوری و 10 سوال مرتبط با عملکرد کارکنان بود، استفاده شد. این پرسشنامه میان 158 نفر از کارکنان اداره امور مالیات بر ارزش افزوده شهر تهران توزیع گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از پرسش نامه ها، با توجه به نرمال بودن داده ها، ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون خطی مورد استفاده قرار گردید. نتایج تحقیق نشان داد که مدیریت دانش استراتژیک و دو بعد آن (شامل کدگذاری و شخصی سازی) دارای تأثیری مثبت و معنادار بر نوآوری و عملکرد کارکنان می باشند. کلید واژه ها: مدیریت دانش استراتژیک، کدگذاری، شخصی سازی، نوآوری، عملکرد کارکنان. در عصر حاضر سازمان ها به صورت فزاینده ای با محیط های پویا و در حال تغییر مواجه اند . بنابراین، به منظور بقا و پویایی خود مجبورند که خود را با تغییرات محیطی سازگار سازند. به بیان دیگر، با توجه به سرعت شتابنده تغییرات و تحولات علمی، تکنولوژیک، اجتماعی، فرهنگی و ... در عصر حاضر، سازمان هایی موفق و کارآمد محسوب می شوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه امروزی، بتوانند مسیر تغییرات ودگرگونی ها را نیز در آینده پیش بینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آینده ای بهتر هدایت کنند. با وجوداین،مشاهدات و مطالعات نشان می دهدکه بسیاری از سازمان ها نه تنها نوآور و خلاق نیستند بلکه حتی در هماهنگی با تحولات و پیشرفت ها و تغییرات عصر حاضر نیز ناتوان مانده و اغلب با شیوه های ناکارآمد سنتی اداره می شوند(آقاداود و همکاران، 1389). از سویی در متون مدیریت راهبردی، نوآوری را به عنوان عامل مهم و حیاتی برای سازمان ها به منظور ایجاد ارزش و مزیت رقابتی پایدار در محیط پیچیده و متغیر امروزی می بینند . سازمان ها با نوآوری بیشتر، در پاسخ به محیط های متغیر و ایجاد و توسعه قابلیت های جدیدی که به آن ها اجازه دهد به عملکرد بهتری برسند موفق تر خواهند بود (montes et al.,2004) نوآوری عمری به درازای عمر بشر دارد(howell, 2005)،زیرا بشر همواره به دنبال یافتن راه های جدید برای انجام کارهای خود بوده است. بدون نوآوری ،دنیایی که درآن زندگی می کنیم چهره ای کاملاً متفاوت خواهد داشت. امروزه با توجه به شرایط رقابتی، سازمان ها در معرض تحول و دگرگونی بوده و موفقیت نهایی و حتی گاهی بقای سازمان ها به میزان توانایی برنامه ریزان در ایجاد نوآوری و زمینه های اجرای آن و به کارگیری افکار و ایده های نو بستگی دارد. برای سازمانی که در محیط متغیر و بدون قطعیت به رقابت می پردازد، نوآوری (ایجاد، انتقال، واکنش و تغییر ایده ها) برای رشد ، موفقیت و بقای سازمان عامل حیاتی به شمار می رود(ملاحسینی و برخوردار، 1386). کنتر در تعریف خود از نوآوری برفرآیند آن تأکید کرده و نوآوری را فرآیند گردآوری هر نوع ایده جدید و مفید برای حل مسأله می خواند و معتقد است که نوآوری شامل شکل گرفتن ایده، پذیرش و اجرای اید ه های جدید در فرآیند، محصولات و خدمات است(kenter. 2007). در این فصل به بیان کلیات تحقیق پرداخته شده است.