نام پژوهشگر: نرجس جعفرپور

بررسی تقابل قدرت و اخلاق در بخش پهلوانی شاهنامه فردوسی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1392
  نرجس جعفرپور   ابراهیم استاجی

اخلاق» و «قدرت» دو مقوله ی برجسته و مهم در مناسبات اجتماعی است؛ دو مقوله ای که با رشته ای محکم به هم ربط یافته اند و هم چنان ربط می یابند. این دو مفهوم در عرصه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی، خود را نشان می دهند.در این میان شاهنامه ی فردوسی است به زیبایی این دو مقوله را در خود گنجانده است. در تحلیل ساختاری انجام شده بر شاهنامه ، به تقابل و تضاد هایی بر می خوریم که داستان را تحت الشعاع خود قرار داده و آن را به جهتی فراسوی اندیشه و ذهن خواننده سوق می دهد. جذابیّت شاهنامه به خاطر دریچه های متعدّدی است که در برابر مردم می گشاید، تقابل دو مقوله قدرت و اخلاق یکی از همین دریچه هاست. با نگاهی عمیق بر شاهنامه و به ویژه ابیات عبرت آموز آن در می یابیم که حکیم ابوالقاسم فردوسی، استادانه دو موضوع متفاوت قدرت و اخلاق را که بر شاهنامه غالب بوده در مقابل یک دیگر قرار داده؛ به گونه ای که تحرّک و هیجان داستان را به اوج خود رسانده و ذهن مخاطب را به کنکاش وا می دارد. این تقابل در بخش پهلوانی نمود ویژه ای دارد به طوری که می توان با اطمینان، سرنوشت خیر یا شرّ شخصیّت های اصلی داستان را در گرو نقش محوری این دو عنصر دانست. با تمهیدی که ذکر گشت و با عنایت به انجام نشدن مقاله یا نوشته ای در این اثر بزرگ در رابطه با تقابل این دو عنصر که پیش برنده داستان هستند ضرورت پژوهش در این زمینه دو چندان می شود. نگارنده بر آن است تا با تکیه بر نظریّات قدرت و اخلاق به بررسی این مهم در بخش پهلوانی بپردازد، بنابراین ابتدا به تعریف اخلاق و قدرت و نظریه های اخلاقی و قدرت در چارچوب نظریّات نظریه پردازان پرداخته و در نهایت، آن نظریّات را با داستان پیوند داده و به تبیین آن می پردازد و منجر به حصول پاسخی برای این پرسش می شود که چرا و در چه شرایطی شخصیّت های داستان دچار کشمکش ذهنی شده و در نهایت یکی را بر دیگری ترجیح می دهند؟ یا این که