نام پژوهشگر: فایز رئیسی

عکس العمل تنوع کاتابولیکی جامعه میکروبی خاک به آتش سوزی و اثر متقابل آن با شدت چرا در مراتع خشک و نیمه خشک شمال غربی شهرستان شهرکرد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  معصومه پژمان بنه کهل   پژمان طهماسبی

وقوع آتش سوزی در مراتع یکی از عوامل اصلی تخریب خاک و اکوسیستم به شمار می آید. در نتیجه وقوع آتش سوزی، شاخص های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی کیفیت خاک دستخوش تغییر می شوند. هدف اصلی این پژوهش مطالعه تأثیر آتش سوزی و اثر متقابل آن با شدت چرای دام بر تنوع کاتابولیکی میکروبی و تنوع عملکردی خاک در مراتع خشک و نیمه خشک ارجنک، بارده، پردنجان، کرسنک، مرغملک و هرچگان واقع در استان چهارمحال و بختیاری بود. بدین منظور مراتعی با شدت چرای سبک و سنگین، که طی سال 1389 دچار آتش سوزی شده بودند، انتخاب گردید. نمونه برداری دو سال پس از آتش سوزی (سال 1391) از دو عمق سطحی (10-0 سانتی متر) و زیرسطحی (20-10 سانتی متر) در مناطق آتش سوزی و بدون آتش سوزی مجاور آنها به عنوان شاهد انجام پذیرفت. برای بررسی تفاوت ویژگی های اندازه گیری شده در مناطق آتش سوزی شده و شاهد از آزمون t جفت در سطح احتمال 10 درصد و روش تجزیه مولفه های اصلی (pca) استفاده شد. نتایج نشان داد که بر اثر آتش سوزی مرتع، ماده آلی خاک بین 21-12 درصد، نیتروژن کل بین 21-17 درصد و کربن بیوماس میکروبی خاک بین 32-18 درصد تنها در لایه سطحی خاک مراتع با چرای سبک و سنگین و لایه زیرسطحی خاک مراتع با چرای سنگین در مقایسه با شاهد کاهش معنی دار یافتند. با این وجود، ذخیره کربن آلی هر دو لایه خاک تنها در مراتع با چرای سبک کاهش (27-19 درصد) نشان داد. آتش سوزی باعث کاهش تنفس قارچی بین 61-25 درصد و آمونیفیکاسیون آرژینین بین 34-29 درصد در هر دو لایه خاک و شدت چرا گردید. این در حالی است که آتش سبب افزایش معنی دار تنفس باکتریایی (79-39 درصد) تنها در لایه زیرسطحی خاک ها با چرای سبک و سنگین شد. همچنین آتش سوزی کاهش معنی دار تنفس ناشی از سوبسترا های مختلف را به همراه داشت، ولی میزان این کاهش اغلب در مراتع تحت چرای سنگین بیشتر از مناطق تحت چرای سبک بود. در این مطالعه آتش سوزی اثری بر تنوع کاتابولیکی میکروبی خاک نداشت. نتایج کاهش فعالیت اوره آز (44-23 درصد)، ساکاراز (23 درصد) و کاتالاز (22-13 درصد) را بر اثر آتش سوزی نشان دادند. همچنین آتش سبب کاهش معنی دار فعالیت اسید فسفاتاز (45-31 درصد) و آلکالین فسفاتاز(40-26 درصد) تنها در لایه سطحی خاک تحت چرای سبک و سنگین و لایه زیرسطحی خاک ها با چرای سنگین گردید. میانگین هندسی فعالیت آنزیمی خاک در مناطق آتش سوزی شده کاهش نسبتاً محسوس (4/7-6/4 درصد) نشان داد. نتایج این پژوهش نشان داد که بیوماس میکروبی، آمونیفیکاسیون آرژینین و فعالیت آنزیم ها در بین شاخص های میکروبیولوژیکی مورد بررسی بهتر از سایر ویژگی ها اثر آتش سوزی را پس از گذشت دو سال نشان دادند. اگرچه آتش سوزی تأثیر معنی دار بر تنوع کاتابولیکی میکروبی خاک (محاسبه شده بر اساس تنفس ناشی از 23 سوبسترای مختلف) نداشت، اما کاهش میانگین هندسی فعالیت آنزیمی خاک پس از وقوع آتش سوزی چشمگیر بود. اغلب، میزان کاهش خصوصیات میکروبیولوژیکی خاک بر اثر آتش سوزی در مراتع تحت چرای سنگین و لایه سطحی خاک بیشتر از مناطق تحت چرای سبک و لایه زیرین خاک بود. بنابراین، اثر آتش سوزی بر شرایط خاک تا اندازه ای به شدت چرا و حتی عمق خاک بستگی دارد.

اثر رهاسازی کشت دیم بر ذخیره و پویایی فسفر آلی و فعالیت فسفاتازهای خاک های مرتعی در مناطق نیمه خشک، کرسنک (استان چهارمحال و بختیاری)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  سحر سبحانی   فایز رئیسی

رهاسازی کشت و کار در مراتع بومی یکی از مهم ترین نوع تغییر کاربری اراضی در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شود که با تغییر شرایط محیطی و توزیع عناصر غذایی خاک، اغلب پیامدهای مثبت برای عملکرد خاک و اکوسیستم به همراه دارد. از آنجایی که توزیع فسفر در مراتع، تنها بستگی به چرخه طبیعی آن دارد و بر خلاف اراضی کشاورزی، شرایط کوددهی جهت رفع کمبود این عنصر فراهم نمی باشد، بررسی تأثیر رهاسازی اراضی بر اجزای فسفر خاک، و نیز تغییر و تحولات میکروبی فسفر آلی حائز اهمیت می باشد. از این رو در این پژوهش اثر رهاسازی فعالیت های کشاورزی بر برخی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک به خصوص اشکال مختلف فسفر و معدنی شدن آن در مراتع طبیعی کرسنک واقع در شهرکرد، استان چهارمحال و بختیاری، مورد مطالعه قرار گرفت. این تحقیق به صورت آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح پایه کاملأ تصادفی با سه عامل (1) زمان رهاسازی (5-3، 15-10 و بالای 25 سال)، (2) جهت شیب (شیب شمالی و جنوبی) و (3) عمق نمونه برداری خاک (15-0 و 35-20 سانتی متری) اجرا شد. نتایج حاکی از معنی دار بودن اثر تغییر کاربری اراضی (05/0?p) بر تمامی پارامترهای اندازه گیری شده از جمله درصد سیلت و رس، جرم مخصوص ظاهری، واکنش خاک، کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر کل، فسفر آلی، فسفر قابل استفاده، فسفر آلی ویژه، فعالیت فسفاتاز اسیدی و قلیایی، و فسفر بیوماس میکروبی به جز در صد شن، قابلیت هدایت الکتریکی خاک و کربنات کلسیم معادل بوده است (05/0p>). عمق 15-0 سانتی متری و شیب های شمالی در کاربری 5-3 سال رهاسازی بیشترین میزان معدنی شدن فسفر خاک را به خود اختصاص دادند. نتایج نشان می دهد فسفر آلی ویژه نسبت به سایر اشکال فسفر خاک حساسیت بیشتری به تغییر کاربری و رهاسازی اراضی کشاورزی داشته است. علاوه براین، میزان تغییرات حاصل از کشت و کار و رهاسازی کشاورزی در شیب شمالی بیشتر از شیب جنوبی، و در عمق بالایی (15-0 سانتی متری) نیز بیشتر از عمق پایینی (35-20 سانتی متری) بوده است. به طور کلی، رهاسازی کشاورزی با برگشت پوشش گیاهان طبیعی و افزایش میزان ورود ماده آلی به خاک سبب بهبود و احیای اغلب ویژگی های خاک گردیده است، اما 25 سال زمان کافی برای بهبود برخی خصوصیات خاک از جمله فسفر کل، فسفر معدنی، فسفر آلی ویژه در دو جهت شیب و عمق خاک، جرم مخصوص ظاهری تنها در شیب شمالی و جنوبی، و نیتروژن کل و واکنش خاک تنها در شیب جنوبی و عمق 35-20 سانتی متری نبوده است.

اثر باکتری های ریزوسفری ارتقادهنده ی رشد بر گیاه پالایی سرب و روی توسط خردل هندی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  علی مجملی رنانی   فایز رئیسی

آلودگی خاک به فلزات سنگین همواره بر سلامت محصولات کشاورزی و انسان اثرات منفی دارد. به منظور کاهش خطر ورود این آلاینده¬های سمی به زنجیره غذایی و همچنین حفظ سلامتی انسان و محیط زیست، پاکسازی خاک¬های آلوده امری اجتناب ناپذیر است. در سال¬های اخیر روش¬های زیستی آلودگی¬زدایی به ویژه گیاه¬پالایی مورد توجه قرار گرفته اند. گیاه¬پالایی یکی از روش¬های نوین و بالقوه جهت پالایش خاک¬های اطراف معادن و اراضی زراعی آلوده به سرب و روی است که در بر گیرنده استفاده از گیاهان جهت زدایش و یا تثبیت آلاینده¬های فلزی می¬باشد. در این پژوهش اثر برخی ریزوباکتری¬های متحمل به سرب و روی بر رشد خردل هندی (brassica juncea) تحت تنش فلزات سنگین (سرب و روی) و همچنین ارزیابی کارآیی آنها برای حلالیت فلز و جذب سرب و روی توسط این گیاه در شرایط گلخانه بررسی شد. آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 10 تیمار و چهار تکرار صورت پذیرفت. تیمارها شامل شاهد (بدون تلقیح باکتریایی)، تلقیح با هشت گونه باکتری rhodococcus sp.،bacillus stearothermophilus strain a ، corynebacterium sp.، bacillus pumilus، mycobacterium sp.، bacillus stearothermophilus strain b، bacillus licheniformis، .bacillus sp و تمامی باکتری¬ها (all bacteria) بود. ریزوباکتر¬های مورد استفاده در این آزمون از ناحیه ریزوسفر گیاهان بومی معدن سرب و روی باما استخراج و شناسایی شده بودند. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که کاربرد مایه¬ی تلقیح ریزوباکتری¬های بومی تحمل کننده سرب محرک رشد گیاه می¬تواند سبب افزایش قابل توجه جذب سرب بوته¬های خردل هندی در خاک آلوده به این فلز و متعاقباً بهبود نسبی درصد انتقال سرب از ریشه¬های گیاه به سمت اندام هوایی آن گردد. سویه¬های باکتریایی .bacillus sp، all bacteria و bacillus stearothermophilus strain b با برخورداری از صفات محرک رشدی چندگانه (شامل تولید سیدروفور، accدی-آمیناز و ایندول استیک اسید) توانستند غلظت سرب اندام هوایی و ریشه گیاه، کارآیی جذب گیاهی، کارآیی استخراج گیاهی، فاکتور انتقال و متعاقباً کل سرب برداشت شده توسط اندام هوایی گیاه را نسبت به تیمار شاهد به طور معنی¬دار افزایش دهند. نتایج نشان داد که سرب جذب شده در تیمارهای تلقیحی با این سویه¬های باکتریایی بیشتر در اندام هوایی گیاه تجمع می¬یابد، زیرا فاکتور انتقال سرب از ریشه به اندام هوایی بیشتر از یک بود و به مقادیر گونه¬های انباشتگر برای استخراج¬گیاهی مطلوب نزدیک¬تر بود. سویه¬ی باکتریایی bacillus sp. ترتیب با میانگین 5/105 و 0/135 میکروگرم روی و سرب بر بوته، توانست سبب افزایش معنی¬دار 28 و 232 درصدی کل روی و سرب برداشت شده توسط اندام هوایی گیاه نسبت به تیمار شاهد بدون تلقیح گردد و در مجموع کارآیی گیاه¬پالایی روی و سرب را نسبت به سایر ریزوباکتر¬های مورد مطالعه در این آزمون به میزان بیشتری افزایش دهد.

اثر پدیده رسیدن مواد آلی (ripening) بر پایداری خاک های آلی (histosols) جنوب غربی شهرکرد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1392
  فرشته دهقانی   فایز رئیسی

چکیده فرآیند paludization مربوط به تجمع و انباشتگی توده های ضخیم مواد آلی در خاک هایی که تحت تأثیر شرایط ماندابی قرار می گیرند، می باشد. به مجموع تغییر و تحول فیزیکی و تجزیه مواد آلی اولیه، فرآیند رسیدن یا ripening می گویند. اهداف این تحقیق اندازه گیری مقدار ذخیره مواد آلی و اجزاء مختلف آن، مطالعه چگونگی توزیع این اجزاء در پروفیل خاک، بررسی اثر زهکشی بر ناپایداری مواد آلی با استفاده از شاخص‏های ناپایداری هوموس شامل نسبت‏های اسید هیومیک (ha) به اسید فولویک (fa)، مجموع مواد آلی محلول در قلیا (ae) به جز هیومین (hum) و نیز نسبت دانسیته نوری در 465 (e4) به 665 (e6) نانومتر و برآورد زمان خروج خاک‏های مورد مطالعه از رده هیستوسول بود. منطقه مورد مطالعه که در جنوب غربی شهرستان شهرکرد واقع است، دارای اقلیم سرد و نیمه خشک می ‏ باشد. قسمتی از خاک‏های تشکیل شده در منطقه، هیستوسول است. پنج پروفیل خاک تا عمق 5/2 متری تشریح و از افق‏های مختلف آن ها نمونه برداری صورت گرفت. میزان تولید زیست توده سرپا، سرعت معدنی شدن کربن خاک و سرعت تجزیه بقایای گیاهی در دو حالت اشباع و غیراشباع در شرایط آزمایشگاهی اندازه گیری شد. تفکیک شیمیایی ماده آلی به اسید فولویک، اسید هیومیک و هیومین انجام و مقدار هریک از این سه جزء و همچنین مقادیر e4 و e6 اندازه گیری شد. نسبت اسیدهیومیک به اسیدفولویک، نسبت فرکشن هیومیکی محلول به فرکشن هیومیکی غیرمحلول در قلیا، نسبت e4 به e6، ذخیره کربن آلی، متوسط زمان ماندگاری کربن آلی خاک و مدت زمان لازم برای تغییر رده هیستوسول های مورد مطالعه محاسبه گردید. قسمت عمده ماده آلی این خاک‏ها به هوموس تبدیل شده است. مقدار این هوموس از سطح به طرف عمق خاک افزایش می‏یابد. در شرایط آزمایشگاه (0c 25) و در حالت غیر اشباع، تلفات کربن 5/4 برابر نسبت به حالت اشباع افزایش نشان می دهد. این خاک‏ها در شرایط آزمایشگاهی، حدود 6 تا 59 سال دیگر از رده هیستوسولز خارج خواهند شد. معدنی شدن کربن، بخاطر افزایش تراکم خاک، به طرف عمق کاهش می‏یابد. پس از زهکشی خاک های مورد مطالعه، پایداری بقایای گیاهی نیز در این خاک ها کاهش داشته است. نظر به اینکه تجزیه اندام هوایی گیاه مرغ بیشتر از ریشه آن صورت می گیرد، نقش ریشه در تشکیل خاک‏ها بیشتر از نقش اندام هوایی این گیاه بوده است. واژه های کلیدی: اجزاء هوموس، پالودیزه شدن (paludization)، رسیدن (ripening)، هیستوسولز

اثر کرم خاکی بر زیست توده، فعالیت میکروبی و فعالیت آنزیمی در یک خاک آهکی تیمار شده با لجن فاضلاب شهری در کشت ذرت (zea mays l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1393
  هانیه جعفری وفا   فایز رئیسی

یکی از شیوه¬های حل مشکل دفع پسماندهای آلی همچون لجن فاضلاب استفاده از آنها در خاک¬های کشاورزی با ماده¬ی آلی کم می¬باشد. با این وجود، مصرف لجن فاضلاب ممکن است به طور مستقیم و یا حتی غیرمستقیم با تغییر فعالیت کرم¬های خاکی، شاخص های زیستی مانند فعالیت میکروبی و آنزیمی خاک را تحت تأثیر قرار دهد. از این جهت، ارزیابی عکس العمل ویژگی های میکروبیولوژیکی و بیوشیمیایی خاک به مصرف لجن فاضلاب و در حضور کرم خاکی لازم و ضروری است. در این پژوهش به بررسی اثر کرم خاکی در خاک¬های آهکی تیمار شده با لجن فاضلاب شهری و تحت کشت ذرت (zea mays l.) بر ویژگی¬های بیوشیمیایی و میکروبیولوژیکی پرداخته شد. تیمارهای آزمایش شامل لجن فاضلاب (در دو سطح بدون لجن فاضلاب و دارای 5/1 درصد لجن فاضلاب) به عنوان فاکتور اول و کرم خاکی (در چهار سطح بدون کرم خاکی، گونه¬ی آیزنیافتیدا متعلق به گروه اپی ژئیک، گونه¬ی آلولوبوفورا کالیژینوزا متعلق به گروه اندوژئیک و مخلوط دو گونه) به عنوان فاکتور دوم بودند که به صورت فاکتوریل 4×2 در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار و شرایط گلخانه برای مدت ?? روز اجرا شد. افزودن لجن فاضلاب به خاک در اکثر موارد اثر مثبت بر شاخص¬های بیوشیمیایی و میکروبیولوژیکی خاک داشت و سبب بهبود این ویژگی¬ها گردید. این پسماند آلی باعث افزایش معنی¬دار (001/0>p) میزان نیتروژن کل، کربن آلی، فسفر قابل جذب، کربن زیستتوده¬ی میکروبی، تنفس پایه، تنفس ناشی از سوبسترا، سرعت نیتریفیکاسیون، میزان نیتروژن معدنی و میانگین هندسی فعالیت آنزیمی شد اما تأثیری بر غلظت کربن آلی محلول خاک نداشت (05/0<p). اثر مثبت لجن فاضلاب بر ویژگی¬های میکروبی خاک به دلیل بالا بودن میزان مواد آلی و عناصر غذایی و همچنین غلظت پایین فلزات سنگین (مس، سرب و روی) در این پسماند آلی بود. حضور کرم خاکی میزان کربن آلی محلول، کربن زیست¬توده¬ی میکروبی، ضریب میکروبی و زمان بازگشت زیست توده¬ی میکروبی را کاهش (001/0>p) داد اما میزان تنفس پایه، ضریب تنفس ویژه، سرعت برگشت کربن، تنفس ناشی از سوبسترا، نسبت تنفس قارچی به باکتریایی، آمونیفیکاسیون آرژینین، میانگین هندسی فعالیت آنزیمی و تنوع عملکردی خاک را افزایش (001/0>p) داد و این جاندار تأثیر معنی¬دار بر کربن آلی خاک نداشت (05/0<p). با این حال، میزان تغییرات ناشی از حضور کرم خاکی به نوع تیمار لجن فاضلاب بستگی داشت. افزودن لجن فاضلاب به خاک اغلب باعث کاهش نقش مثبت کرم خاکی بر خصوصیات بیوشیمیایی و میکروبیولوژیکی بررسی شده در مقایسه با تیمار بدون کرم خاکی گردید. به طور خلاصه، مصرف لجن فاضلاب شهری اثر تحریک کنندگی کرم خاکی را بر ویژگی¬های میکروبیولوژیکی و بیوشیمیایی خاک کاهش داد که این کاهش در حضور کرم خاکی آیزنیافتیدا (اپی ژئیک) به دلیل تغذیه از لجن فاضلاب محسوس¬تر بود. نتایج این مطالعه نشان می دهد مصرف لجن فاضلاب شهری وابستگی این جاندار را به ریزجانداران خاک کاهش می دهد. علاوه بر این، اثر متقابل این دو گونه¬ی کرم خاکی با نیازهای متفاوت اکولوژیکی بر شاخص های زیستی خاک اغلب هم¬افزا یا جمع¬پذیر (بدون اثر متقابل) بود. نتایج تجزیه به مولفه های اصلی (pca) به عنوان یک روش چندمتغیره نیز تغییرات مشابهی نشان داد و نتایج به دست آمده از روش تک¬ متغیره را تأیید کرد.

اثر سیستم های مختلف تغذیه بر عملکرد، اجزای عملکرد و مواد موثره گیاه دارویی همیشه بهار (.calendula officinalis l)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1393
  فائزه لونی الیگودرزی   محمد رفیعی الحسینی

به منظور بررسی اثر منابع غذایی معدنی، آلی و زیستی بر عملکرد و میزان فنل و فلاونوئید گیاه دارویی گل همیشه بهار (calendula officinalis l.)، این آزمایش در سال 1391 در قالب طرح کاملا تصادفی با هشت تیمار و سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد انجام شد. تیمارها شامل : 1) کود شیمیایی (مصرف عناصر غذایی n، p و k به مقدار 90، 80 و 100 کیلوگرم در هکتار از منابع اوره، سوپر فسفات تریپل و سولفات پتاسیم)، منابع غذایی آلی شامل 2) مصرف ورمی کمپوست و 3) زغال فعال (biochar) هر کدام به میزان یک درصد و منابع بیولوژیک شامل 4) کاربرد کرم خاکی گونه آیزنیا فتیدا (eisenia fetida) به تعداد 4 عدد در هر گلدان، 5) تلقیح بذر با قارچ میکوریزا گونه (glomus mosseae)، 6) مخلوطی از باکتری های محرک رشد شامل azotobacter spp.، azospirillum spp. و pseudomonas spp. از منبع نیتراژین، 7) مخلوطی از باکتری های محرک رشد شامل azospirillum spp.، pseudomonas spp. و bacillus subtilis از منبع نیتروپلاس بودند و در نهایت 8) یک تیمار نیز به عنوان تیمار شاهد (عدم حضور هیچ یک از منابع غذایی) در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بیشترین میزان سطح برگ، سرعت رشد گیاه، تعداد شاخه اصلی، تعداد شاخه فرعی، ارتفاع گیاه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد گل و تعداد گل در تیمار کود شیمیایی به دست آمد. بیشترین میزان وزن خشک ریشه، طول ریشه و قطر گل نیز در تیمار نیتروپلاس حاصل شد. تأثیر تلقیح قارچ میکوریزا بر رشد و صفات فیزیولوژیکی اندازه¬گیری شده معنی دار نبود. تلقیح کرم خاکی تنها ارتفاع بوته، تعداد شاخه اصلی و قطر گل را بهبود بخشید. سطح برگ، کلروفیل a، کلروفیل b و کلروفیل کل در تیمار زغال فعال به طور معنی داری نسبت به شاهد افزایش یافت اما با تیمار ورمی¬کمپوست اختلاف معنی¬داری نداشت. علاوه بر این زغال فعال باعث افزایش تعداد شاخه اصلی، عملکرد گل و تعداد گل شد که با تیمار کود شیمیایی تفاوت معنی داری نداشت. زغال فعال پس از تیمار نیتروپلاس موجب افزایش وزن خشک ریشه و طول ریشه، افزایش عملکرد بیولوژیک و بهبود قطر گل نسبت به کود شیمیایی شد و در نهایت با کاهش فنل¬های اکسید باعث افزایش رشد گردید. نکته قابل توجه افزایش 83 درصدی میزان فلاونوئیدها در تیمار زغال¬فعال نسبت به شاهد بود. در مجموع نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که کاربرد زغال فعال و پس از آن کودهای زیستی دارای نقش قابل توجهی در بهبود عملکرد کمی و کیفی گیاه دارویی گل همیشه بهار داشته باشد. بنابراین می¬تواند به عنوان مکمل مناسبی برای کودهای شیمیایی در کشت گل همیشه بهار مورد توجه قرار گیرد. واژه های کلیدی: زغال فعال ، فنل، فلاونوئید، کود آلی، کود زیستی، گل همیشه بهار.

عکس العمل جریان کربن و فعالیت آنزیم ها به کود اوره و مرغی در یک خاک آهکی تحت شرایط مزرعه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1388
  میترا فریدونی ناغانی   سیف الله فلاح

کاهش باروری خاک ناشی از کشاورزی سنتی و برداشت پیوسته عناصر غذایی توسط گیاه در طول زمان بدون جایگزینی مناسب و کافی یقیناً نه تنها باعث کاهش ذخایر عناصر غذایی خاک بلکه سبب تنزل تدریجی کیفیت آن در درازمدت نیز می گردد. کودهای آلی و شیمیایی یکی از رایج ترین نهاده¬ها و مواد اصلاحی خاک هستند که برای بهبود کیفیت آن و عملکرد محصولات به کار می روند. کاربرد این مواد جمعیت و فعالیت ریزجانداران و جانوران خاک، که اغلب در ارزیابی کیفیت خاک حائز اهمیت هستند، را تحت تأثیر قرار می¬دهد. بنابراین در این مطالعه، اثر سطوح مختلف نیتروژن از منبع کود اوره و مرغی بر فعالیت و بیومس میکروبی و فعالیت آنزیمی یک خاک آهکی تحت کشت ذرت (zea mays l.) در شرایط مزرعه بررسی و مورد مقایسه قرار گرفت. طرح آزمایشی به صورت کرت های خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با 6 تیمار شامل 100، 200 و 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع کود اوره و 100، 200 و 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع کود مرغی به همراه تیمار شاهد (بدون اضافه کردن کود اوره و مرغی) با چهار تکرار بود. شاخص¬های مختلف بیولوژیک خاک شامل تولید (جریان) co2 طی حدود 110 روز، کربن بیومس میکروبی، فعالیت آنزیم های اوره آز، فسفاتاز، ساکاراز و آریل سولفاتاز (هر 20 روز یک بار) اندازه¬گیری و عکس¬العمل آنها به تیمارهای کود اوره و مرغی در طول فصل رشد ذرت و پس از برداشت گیاه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد اضافه کردن کود اوره و مرغی بر کلیه شاخص های بیولوژیکی اندازه¬گیری شده اثر معنی دار (0/05 p<) داشت ولی میزان اثر به زمان اندازه¬گیری شاخص پس از مصرف کود و سطح نیتروژن بستگی دارد. مقدار تولید co2 از خاک با اضافه کردن کود مرغی و اوره در مقایسه با تیمار شاهد به ترتیب 11 و 7 درصد افزایش یافت. همچنین مصرف کود اوره و مرغی باعث افزایش معنی¬دارکربن بیومس میکروبی شد اما کود مرغی نسبت به کود اوره مؤثرتر بود. کود مرغی در مقایسه با کود اوره باعث افزایش 28 درصدی کربن بیومس میکروبی شده است. نتایج نشان داد که افزودن کود مرغی و اوره باعث افزایش فعالیت آنزیم اوره¬آز (30 تا 40 درصد)، الکالین فسفاتاز (33 تا 11 درصد)، ساکاراز (17 تا 7 درصد) و آریل سولفاتاز (85 تا 66) در مقایسه با تیمار شاهد می شود. همچنین مقایسه خاک های تیمار شده با کود اوره و مرغی نشان داد که کود مرغی تأثیر بیشتری بر فعالیت الکالین فسفاتاز (19 درصد)، ساکاراز (9 درصد) و آریل سولفاتاز (12 درصد) داشت. در حالی¬که فعالیت آنزیم اوره¬آز در حضور کود اوره 7 درصد بیشتر از کود مرغی بود که دلیل این تفاوت می¬تواند ناشی از اثر محرک اوره به عنوان سوبسترا بر فعالیت کاتالیزوری این آنزیم باشد. به طور کلی، با افزایش سطوح کود اوره و مرغی اغلب شاخص های بیولوژیکی خاک پیوسته افزایش یافتند ولی 300 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع کود مرغی بیشترین تأثیر را برخصوصیات مورد بررسی داشت. نتایج این پژوهش همچنین نشان داد همبستگی معنی دار بین کربن بیومس میکروبی با عملکرد ذرت (**0/54 r=) وجود دارد. آنزیم اور¬آز (**0/58 r=) و آریل سولفاتاز (**0/54 r=) نیز همبستگی مثبت و معنی¬دار با عملکرد گیاه ذرت نشان دادند. به¬طور خلاصه، نتایج مطالعه جاری نشان داد کود اوره و مرغی، فعالیت های بیولوژیکی در خاک های آهکی فقیر از کربن و نیتروژن را افزایش می¬دهند. با این حال، کود مرغی نسبت به کود اوره تأثیر مثبت¬تری بر اغلب خصوصیات اندازه¬گیری شده (به استثنای اوره¬آز) داشت. اثرات مفید کود مرغی احتمالاً ناشی از عرضه کربن به سهولت قابل تجزیه و دسترس (لبایل) و در نتیجه حفظ جمعیت فعال خاک (به ویژه جمعیت با استراتژی r یا غیربومی - زایموژن) و یا به دلیل بهبود خصوصیات فیزیکی خاک می باشد.