نام پژوهشگر: سارا پورجعفریان

روایت در شاهنامه با تأکید بر داستان های "فریدون و ضحّاک"، "رستم و اسفندیار"، "سیاوش" و "دوازده رخ"
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1392
  سارا پورجعفریان   شیرزاد طایفی

یکی از رویکردهای زیربنایی در روایت¬شناسی، رویکرد فرمالیست های روسی و نظریّۀ روایت¬شناسی "ولادیمیر پراپ" است که با رویکرد "جزء به کل نگر" به تحلیل شخصیّت های داستان پریان می پردازد؛ یعنی پس از بررسیِ سی و یک خویشکاری متعدد و در نظر داشتن توالی آنها به شخصیّت هایی واحد می رسد که گاه قبل از اتمام داستان قابل پیش-بینی هستند. ساختارگرایی، ادبیّات را به عنوان علمی خارج از زبان روزمرّه بررسی می کند و بر آن است تا به یک دستور زبان واحد با ابزارهای زبان¬شناختی، دست یابد. این دستور زبان همان ساختاری است که ما را به کشف الگوهای موجود در یک اثر می رساند. در این پژوهش با روش استقرایی به بررسی ریخت¬شناسی چهار روایت از شاهنامه پرداخته¬ایم. این روایت ها دربردارندۀ بیست حرکت بر پایۀ دیدگاه پراپ و حول سه محور کارکرد، شخصیت و حرکت است. اگرچه این روایت ها، به حالت نمونه گیری از دو بخش اساطیری و پهلوانیِ شاهنامه است، ولی ما را به نتایجی درخور توجه رهنمون می کند، هرچند که به سبب رفت¬وآمد شخصیّت های متعدّد، اعم از قهرمانان و ضد قهرمانان، گاه با ساختار خطی و بسیط پراپ تطابق کافی ندارد و گویی پیکر عظیم این کتاب سترگ، آن لباس کوچک را برنمی تابد. رویکرد نوین پراپ، منبع الهام بسیاری از زبان¬شناسان بعد از خود، در این زمینه بوده و در سال¬های اخیر در ایران مورد توجه و پژوهش قرار گرفته است. می توان این دیدگاه بنیادی را با نظریّات پویایی مانند ژنت، برمون، گریما و... به صورت درس نامه هایی درآورد که گاه مانند پلکانی، ما را به دیگری رهنمون کنند و گویی در هر پلّه، با منظری جدید در عرصۀ ادبیّات، روبه¬رو می شویم، و لذا گریزی از طرح برخی از آن نظریّات نیست.