نام پژوهشگر: حسن زرنوشه فراهانی

نقش قرآن در تحول فرهنگ عصر نزول با تأکید بر نقد نظر خاورشناسان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  حسن زرنوشه فراهانی   مجید معارف

قرآن کریم در جامعه ای نازل شد که گرچه فرهنگ هایی مطابق با ارزش های انسانی در آن یافت می شد، امّا بسیاری از آداب و رسوم و فرهنگ های حاکم بر آن جامعه، منحط و بی ارزش و یا تحریف شده از اصل خود بودند. لذا از آن جا که قرآن کریم در اندیشه تصحیح زندگی انسان و رساندن او به کمال بود، به طور طبیعی به فرهنگ های حاکم بر جامعه نیز نظر داشت و به چهار طریق فرهنگ ستیزی، اصلاح فرهنگی، فرهنگ پذیری و جایگزینی فرهنگی به مواجهه با آن ها پرداخت. امّا همین توجه قرآن به فرهنگ های زمانه نزول، باعث شد تا گروهی از خاورشناسان و نیز برخی پژوهشگران مسلمان، قرآن را متأثّر از فرهنگ عصر جاهلیت و تورات و انجیل بدانند تا از این طریق الهی بودن قرآن را مخدوش کنند و قرآن کریم را ساخته دست پیامبر(ص) معرفی نمایند. مهم ترین دلیل آن ها بر این مدّعا وجود تشابهات و همخوانی هایی میان قرآن و کتاب مقدّس است؛ غافل از این که اگر هم تشابهی میان قرآن و کتاب مقدّس باشد، به دلیل وجود منشأیی واحد برای هر دوی آن هاست. به علاوه این که قرآن کریم در بسیاری از مسائل عقیدتی و تاریخی با کتاب مقدّس تفاوت دارد و این تفاوت، خود دلیلی است بر عدم تأثیرپذیری قرآن از کتاب مقدّس. دلیل این پندار خاورشناسان نیز اتّکا بر پیش فرض هایی اثبات نشده است. پیش فرض های آن ها عبارتند از: با سواد بودن پیامبر اسلام(ص)، وجود ترجمه عربی کتاب مقدّس در زمان بعثت، آموختن مضامین کتاب مقدّس از طریق سماع و آموختن مضامین کتاب مقدّس از طریق معلّم که در این تحقیق، به نقد تفصیلی این چهار پیش فرض پرداخته و به نادرستی آن ها پی بردیم.

نقش قرآن در تحول فرهنگ عصر نزول با تأکید بر نقد نظر خاورشناسان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1390
  حسن زرنوشه فراهانی   مجید معارف

قرآن کریم در جامعه ای نازل شد که گرچه فرهنگ هایی مطابق با ارزش های انسانی در آن یافت می شد، امّا بسیاری از آداب و رسوم و فرهنگ های حاکم بر آن جامعه، منحط و بی ارزش و یا تحریف شده از اصل خود بودند. لذا از آن جا که قرآن کریم در اندیشه تصحیح زندگی انسان و رساندن او به کمال بود، به طور طبیعی به فرهنگ های حاکم بر جامعه نیز نظر داشت و به چهار طریق فرهنگ ستیزی، اصلاح فرهنگی، فرهنگ پذیری و جایگزینی فرهنگی به مواجهه با آن ها پرداخت. امّا همین توجه قرآن به فرهنگ های زمانه نزول، باعث شد تا گروهی از خاورشناسان و نیز برخی پژوهشگران مسلمان، قرآن را متأثّر از فرهنگ عصر جاهلیت و تورات و انجیل بدانند تا از این طریق الهی بودن قرآن را مخدوش کنند و قرآن کریم را ساخته دست پیامبر(ص) معرفی نمایند. مهم ترین دلیل آن ها بر این مدّعا وجود تشابهات و همخوانی هایی میان قرآن و کتاب مقدّس است؛ غافل از این که اگر هم تشابهی میان قرآن و کتاب مقدّس باشد، به دلیل وجود منشأیی واحد برای هر دوی آن هاست. به علاوه این که قرآن کریم در بسیاری از مسائل عقیدتی و تاریخی با کتاب مقدّس تفاوت دارد و این تفاوت، خود دلیلی است بر عدم تأثیرپذیری قرآن از کتاب مقدّس. دلیل این پندار خاورشناسان نیز اتّکا بر پیش فرض هایی اثبات نشده است. پیش فرض های آن ها عبارتند از: با سواد بودن پیامبر اسلام(ص)، وجود ترجمه عربی کتاب مقدّس در زمان بعثت، آموختن مضامین کتاب مقدّس از طریق سماع و آموختن مضامین کتاب مقدّس از طریق معلّم که در این تحقیق، به نقد تفصیلی این چهار پیش فرض پرداخته و به نادرستی آن ها پی بردیم.