نام پژوهشگر: حسین بردخونی

بررسی و تحلیل منظومه ی جمشید و خورشید جمال الدین سلمان ساوجی و مقایسه ی آن با خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان یزد - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  حسین بردخونی   آسیه ذبیح نیاعمران

قرن هشتم هجری از پرفروغ ترین روزگاران ادبی ایران است که بی گمان استمرار درخشش زبان، فرهنگ و ادب ایران در قرن ششم و هفتم هجری به شمار می آید. ظهور گسترده و پرتعداد شاعران و ادبای بزرگ این دوره، چون حافظ شیرازی را می توان از یکسو نماد اقتدار زبان و فرهنگ فارسی با وجود سلطه ی گسترده ی مغولان بر سرزمین ایران و از دیگر سو نشانه ی پیوند معنادار اقتدار حکومت سیاسی، آفرینش آثار ادبی مایه دار و شاعران و ادبای برجسته دانست. ظهور قله های ادبی در هر دوره و جامعه، نمی تواند آنی و بی پشتوانه ی تاریخی و سنتی انجام گیرد. لذا تئوری پردازان ادبی همواره بروز نویسنده یا شاعر ی برجسته را مدیون سنت تاریخی فراگیر و فعل و انفعال سیاسی-اجتماعی می دانند. "سلمان ساوجی" را باید در شکل گیری جریان سنتی اشعار غنایی و ظهور شاعری چون حافظ - که تلفیق دهنده و به اوج رساننده ی ژانر غنایی-عرفانی به شمار می آید- در کنار خواجوی کرمانی در مرکز حلقه های این سنت تاریخی دانست. اهمیت جایگاه او زمانی آشکارتر می شود که توجه داشته باشیم سلمان در بازسازی و استمرار سنت سروده های غنایی همان راه و روشی را برگزیده که پیش تر نظامی در منظومه های داستانی اش برگزیده بود. بررسی و تحلیل کیفیت داستان پردازی سلمان و بهره مندی او از ظرفیت های هنری زبان و ادبیات فارسی، می تواند در بازشناسی سنت ادبی منظومه سرایی فارسی و پیشینه ی پربار و سترگ آن در آفرینش آثار ادبی ماندگارتر کمکی شایسته بنماید. این پژوهش، به شیوه ی توصیفی- تحلیلی کوشیده است به بررسی و نقد عناصر سازنده ی سبکی در زبان منظومه ی "جمشید و خورشید" سلمان ساوجی بپردازد و از حاصل آن برمی آید که با وجود هنجار گریزی های زبانی و برخی تفنن های ادبی، سلمان نتوانسته است در پردازش عناصر غنایی و حتی توجه به مولفه های ادبی به قدرت و مهارت نظامی در منظومه سرایی برسد. لذا منظومه ی او بیش از اینکه داعی برتری طبع، لفظ و مضمون پردازی اشعار سلمان بر پیشینیان باشد، تلاش او را برای رهایی از اقتدار حضور منظومه پردازی نظامی نشان می دهد.