نام پژوهشگر: زهراسادات واحدی

تحلیل تأثیرتداعی معانی درساختارگریزی روایت های مثنوی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  زهراسادات واحدی   محسن ذوالفقاری

شیوه بیان مطالب درمثنوی، بر پای? تداعی است و عمد? تداعی ها،براساس«مراعات النظیر» صورت می گیرد. یعنی، با بیان واژه ای، سلسله ای از واژه های نظیرش در ذهن مولانا تداعی می شود و آنها را در ابیات متوالی، به تناسب موضوع می آورد. تداعی¬های متعدد راوی، مخاطب مثنوی را تا حدی به حیرت وامی دارد و گریزهای روایت به حدی متنوع و فراوان است که طبقه بندی موضوعی مثنوی را دشوار جلوه می¬دهد، در حقیقت در میان چشم اندازهای رنگ به رنگ گریزها و تداعی¬ها می¬توان محورهایی اصلی را نشان داد؛ مثلاً مسأل? زبان و پرداختن به نفس تمثیل و قصه که از مهمترین گریزهای تکرار شونده در مثنوی است. در این پژوهش به تحلیل تأثیر تداعی معانی در ساختار گریزی روایت-های مثنوی پرداختیم ودر یافتیم که قصه¬های مثنوی سیری از نیاز (وقوع مشکلی) تا رفع نیاز یا رسیدن به بی نیازی را طی می کنند. کتاب شریف مثنوی معنوی علاوه بر ارزش¬های محتوایی و فکری، از حیث ویژگی های مربوط به داستان پردازی نیز در خور توجه است. ساختار روایت خطی عموماً بر مبنای ارتباط موضوعی شکل می¬گیرد. در این شیوه، زمام اختیار شاعر در قدم اول در دست ضمیر آگاه وی است و او با توجه به ضمیر آگاه، مطالبی را که از نظر موضوعی به یکدیگر شبیه هستند در کنار یکدیگر قرار می¬دهد و بنای پایان آن باب نیز به اندوخته¬های ذهنی شاعر بستگی دارد و هر کجا مطالب شاعر در آن مورد به پایان رسید، آن باب به پایان می¬رسد ساختار روایی مثنوی مولوی، بر خلاف اغلب آثار کلاسیک فارسی که خطی است، دایره¬ای است. این کتاب مانند آثار کلاسیک دیگر با نام خدا و نعت رسول، شروع نشده است، بلکه آغاز آن با شکایت و حکایت نی آغاز می¬شود و پایان آن نیز داستانی ناتمام است.