نام پژوهشگر: معصومه قلی پور چشمه گبلک

بررسی مقایسه ای تاثیر فاکتور رنگ محیط بر سه فرآیند: یادگیری، میزان توجه و آستانه درد حاد دمایی، در کودکان کم توان ذهنی سندروم داون و کودکان عادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم پایه 1393
  معصومه قلی پور چشمه گبلک   مسعود فریدونی

پائین بودن بهره هوشی و وجود مشکلات آموزشی فراوان در زمینه ی آموزش کودکان سندروم داون ، اعمال مداخلات مناسب و غیرتهاجمی را در روند آموزش آن ها ایجاب می نماید. هم چنین تعیین میزان آستانه درد در ایشان، به عنوان یک تحقیق بنیادی، می تواند در تعیین میزان حساسیت های آن ها به درد و نیز تخمین مقدار مصرف متناسب دارو های مسکن، به حد لازم کمک نماید. ضمن اینکه با سنجش میزان احساس درد ، می توان یکی از وجوه مهم و قابل اندازه گیری مرتبط با احساس های پیکری در فرد را بدست آورد تا ، با این سنجش زمینه ای بهتر بتوان به بررسی های عملکردی فرآیند های توجه و یادگیری فرد، ورود پیدا نمود . در این پژوهش چگونگی احساس درد، میزان یادگیری و نیز مقدار توجه در کودکان مبتلا به سندروم داون، که تحت اثر مداخله ی تغییر رنگ محیط قرار گرفته اند، مورد بررسی قرار داده شده است. آنالیزهای آماری نشان داده است که آستانه درد در هر دو دست غالب و مغلوب ، در هر دو محیط نور عادی و صورتی رنگ ، در گروه سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی به طور معنا داری بیشتر می باشد (p<0.0001 **** ( . در کودکان عادی میزان آستانه درد در دست غالب و در نور عادی اتاق در مقایسه با دست مغلوب بیشتر می باشد (p<0.01 ** ) . همچنین میزان آستانه درد در دست مغلوب هر دو گروه پژوهش در نور صورتی اتاق ، در مقایسه با نور عادی افزایش معنا داری داشته است (p<0.05 * (. میزان یادگیری در گروه سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی در هر دو محیط نوری نیز کمتر است (p<0.0001 **** ) . افزایش میزان یادگیری کودکان عادی در نور صورتی در مقایسه با نور عادی مشاهده شد (p<0.001 *** ) . کمبود میزان توجه گروه سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی در دو محیط نوری مشهود است (p<0.001 *** ) . بالا بودن میزان توجه در گروه سندروم داون (p<0.05 * (. و نیز کودکان عادی (p<0.001 *** ). در نور صورتی رنگ در مقایسه با نور عادی دیده می شود . بحث وجود نقایص شدید در بخش های قشر حسی و حرکتی مخ و نیز اختلالات شدید کمی و کیفی در ساختار و عملکرد گیرنده های حسی – پیکری ، که با کمک روش های عکسبرداری از سیستم عصبی کودکان عقب مانده ذهنی و همچنین نتایج حاصل از آزمون های مرتبط با اندازه گیری ظرفیت های عملکردی و حیاتی که در آنها بدست آمده است ، وجود بی دردی نسبی ایشان را در مقایسه با کودکان عادی (p<0.0001 **** ) ، را توضیح می دهد . همچنین بالاتر بودن معنا دار آستانه درد در دست غالب کودکان عادی در نور معمولی اتاق ، در مقایسه با دست مغلوب آنها (p<0.01 **) ، احتمالا مربوط است به استفاده بیشتر فرد از این دست و احتمالا ایجاد نوعی تطابق و سازش بیشتر در برابر محرک های درد زا ، به جهت کارایی بهتر عملکرد دست در طول مدت روز . افزایش بی دردی در دست مغلوب کودکان سندروم داون و عادی ، در نور صورتی در مقایسه با نور عادی اتاق (p<0.05 *) ، نیز احتمالا می تواند مرتبط با یکی از مسیرهای بالا روی درد ، یعنی مسیر نخاعی – مزانسفالی و ارتباط با هسته های آمیگدال و سیستم لیمبیک ، که خود با جنبه های هیجانی – ناخود آگاه درد ارتباط دارد ، باشد .همچنان که جنبه های هیجانی ، متاثر از شرایط خاص روحی – روانی و حسی فرد بوده و این خود احتمالا مرتبط با ادراک ناخودآگاه فرد از عوامل زمینه ای محیطی از جمله رنگ محیط ، و نیز برخاسته از نواحی قدیمی تر مغز و همچنین هسته های آمیگدال و ناحیه مزانسفال می باشد . در نتیجه ، این پدیده می تواند توضیحی برای تاثیر عوامل محیطی ، بر مقدار و نوع ادراک حسی فرد از میزان درد باشد ( erin e. et al 2007 ( . البته استفاده کمتر افراد از دست مغلوبشان و احتمالا کمتر بودن میزان تطابق در گیرنده های این دست ، می تواند تاثیر پذیری بیشتر احساس درد در دست مغلوب را در اثر عوامل زمینه ای محیطی ، از جمله رنگ محیط که خود برخاسته از نواحی قدیمی تر و ناخودآگاه مغز می باشد را نسبت به میزان اثر پذیری دست غالب فرد توضیح دهد ، به این معنی که نواحی قشری مغز ، احتمالا بر نوع و میزان درک درد در دست مغلوب ، به میزان کمتری اثر و دخالت داشته است . وجود نقایص شدید در نواحی مرتبط با توجه ، از جمله سیستم مشبک ساقه مغز ( rouba et al 2005) ، می تواند توضیحی بر کاهش شدید مقدار توجه در کودکان سندروم داون در مقایسه با کودکان عادی (p<0.001 *** ) ، باشد .اثر تقویت کنندگی نور صورتی رنگ در مقایسه با نور عادی (p<0.001 *** ) ، بر میزان توجه هر دو گروه پژوهش ، می تواند احتمالا مربوط به تاثیرات این رنگ بر سیستم عصبی و ایجاد برانگیختگی در فرد باشد ( torsten et al 2010 ) . البته میزان اثر پذیری کودکان سندروم داون ، و بروز تقویت توجه در آنها ، کمتر از کودکان عادی است . شاید کمبود قدرت دریافتی حسی – بصری و نیز وجود نقایص مغزی ، ادراکی و شناختی می تواند علت پدیده فوق باشد . نقایص مربوط به سیستم عصبی مرکزی به خصوص نواحی هیپوکامپ در کودکان سندروم داون ، توجیه کننده کمبود شدید یادگیری آنها در مقایسه با کودکان عادی (p<0.001 *** ) است . همچنین اثر تقویت کنندگی نور صورتی رنگ که خود جزء رنگهای گرم و انرژی بخش است ، در کودکان عادی در مقایسه با نور معمولی (p<0.001 *** ) ، بر اساس نتایج تحقیقات گذشته و نیز بررسی اثرات مربوط به محرک های بینایی که موجب افزایش قابلیت های حافظه ای افراد ، در انجام آزمون های مرتبط با حافظه ، و نیز اهمیت عملکرد بهتر نواحی هیپوکامپ مغز در افراد عادی ، که بنابر آنچه روانشناسان تحت عنوان "اثرات جنبه های ناخودآگاه مغز" ، عنوان نموده اند قابل توضیح است .