نام پژوهشگر: نعمت الله رزمی

تغییرات بیوشیمیایی سرم خون و بافت سرطانی ناشی از بعضی درمانهای سیستمیک رایج در درمان سرطان پستان در رات نژاد اسپراک دوالی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1377
  نعمت الله رزمی   فاطمه کرمی تهرانی

سرطان پستان در تمام دنیا به عنوان یک مساله اپیدمیولوژیک مطرح است و از نظر وقوع، یکی از شایع ترین سرطان ها در خانمها می باشد. درمان سیستمیک باعث کاهش ناقص متاستاز در نقاط مختلف بدن می شود و پاسخ کامل به درمان یعنی برطرف شدن تمام تظاهرات بیماری، نادر و همیشه کمتر از 20 درصد است . عدم پاسخ دهی کامل به شیمی درمانی چند داروئی به دلیل ناهمگن بودن سلول های سرطانی در رابطه با چرخه سلولی می باشد. وجود متغیرها و ریسک فاکتورهای متعدد و اجتناب ناپذیر در پروسه کارسیبنوژنز و توموریژنز در سرطان پستان در انسان، مهمترین موانع بر سر راه تحقیقات و درمان این بیماری می باشد. تحقیق حاضر به هدف حذف اثر متغیرها و ریسک فاکتورهای موثر بر کارسیبنوژنز و توموریژنز. با پیشنهاد مدل حیونانی رات اسپراگ داولی که در آن با دو روش گاواژ و کاشت سوسپانسیون سلول سرطانی القاء سرطان نمود و با کاربری از کنترل های لازم اثر پنج نوع درمان سیستمیک را در دو هنگام: بعد از کارسینوژنز، قبل از توموریژنز (prte) و بعد از توموریژنز (pste) بر تغییرات پارامترهای فیزیکی، بیولوژیکی و بیوشیمیائی را در حیوانات مذکور مقایسه و بررسی می نماید. در القاء سرطان غدد پستانی به روش کاشت از کاشت سوسپانسیون سلولی تهیه شده از تومور غده پستانی ایجاد شده در اثر تجویز dmba به روش گاواژ، کاربری می شود. در دو روش القا، تجویز توام پروموتورهای روغن ذرت و پرفنازین در دوره کارسینوژنز بیشترین تاثیر را بر روند کارسینوژنز و توموریژنز دارد. روش القا بر حسب متغیرهای مورد مطالعه انتخاب می گردد. در صورت درمان، در 34 درصد از حیوانات مورد آزمایش و در صورت عدم درمان، در 47/5 درصد از آنها توموریژنز اتفاق می افتد. اگر درمان بعد از کارسینوژنز و قبل از توموریژنز صورت پذیرد، توموریژنز 52 درصد کاهش می یابد. بیشترین توموریژنز در گروه درمانی cmf و کمترین آنها در گروه درمانی تاموکسیفن و یا گروههای درمانی دیگر که استفاده از tam در آنها در نوبت اول و یا همزمان با دیگر داروها باشد، وجود دارد. در گروههای درمانی که در آنها القا به روش گاواژ صورت گرفته است ، میانگین اندازه تومور، درصد بی نظمی در سیکل استروس و زمان تثبیت تومور بیشتر از گروههای متناظر آنها در القا با روش کاشت می باشد. گروه درمانی tam مکزیمم بی نظمی در سیکل استروس را دارد. در گروههای درمانی میانگین زمان تثبیت تومور در prteها بیشتر از psteهاست . در گروههای درمانی که در آنها القا به صورت کاشت صورت گرفته است ، زمان حداکثر کوچک شدن تومور (rt) بزرگتری را در مقایسه با گروه گاواژ دارند و گروه درمانی tam کمترین زمان حداکثر کوچک شدن تومور و مکزیمم میانگین تغییرات غلظت استروژن سرمی را در بین گروههای درمانی به خود اختصاص می دهد. گروه درمانی cmf بیشترین فعالیت آرژیناز سرمی را دارد. شایان ذکر است که کلیه تغییرات از لحاظ آماری معنی دار می باشد. این تحقیق درمان با تاموکسیفن را به عنوان بهترین روش درمانی سیستمیک در سرطان غدد پستانی القا شده به روش های فوق معرفی می نماید.

اثر کمبود روی برمتابولیسم گلوکز - 14c و اسید اسپارتیک - 14c در موش صحرائی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1355
  نعمت الله رزمی

بمنظور مطالعه اثر کمبود روی برمتابولیسم گلوکز و اسید اسپارتیک آزمایشهائی انجام شده است که در هر سری از آنها دو گروه موش صحرائی، یکی گروه آزمایشی (تحت رژیم غذائی بودن روی) و دیگری گروه شاهد (تحت رژیم غذائی حاوی روی) مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفته است . پس از تزریق گلوکز - 14c با اسید اسپارتیک - 14c مقدار گازکربنیک رادیواکتیو تنفسی، گلیکوژن، پروتئین و چربی رادیواکتیو کبدی در هریک از دو گروه فوق اندازه گیری گردیده و براساس درصد محاسبه شده است . نتایج حاصل نشان میدهد که: 1 - درصد اکسیداسیون گلوکز به گازکربنیک تنفسی در هر دو گروه تقریبا" یکسان بوده است . 2 - در گروه آزمایشی مقدار کمتری از گلوکز صرف سنتز گلیکوژن، پروتئین و چربی کبدی گردید. 3 - تزریق یون روی به موشهای گروه آزمایشی (که قبلا" با روش مندرج در فوق مورد آزمایش قرار گرفته بودند) بطور بارزی موجب افزایش سنتز گلیکوژن، پروتئین و چربی کبدی از گلوکز رادیواکتیو شد. در حالیکه این عمل اثری در گروه شاهدی نداشت . 4 - درصد اکسیداسیون اسید اسپارتیک رادیواکتیو به گازکربنیک تنفسی در موشهای گروه آزمایشی بیش از موشهای گروه شاهد بود در صورتیکه مقدار پروتئین کبدی رادیواکتیو بدست آمده پس از تزریق اسپارتیک اسید رادیواکتیو در موشهای گروه آزمایشی کمتر از موشهای گروه شاهد بود و همچنین بین مقادیر گلیکوژن و چربی رادیواکتیو کبدی در هریک از دو گروه آزمایشی و شاهد پس از تزریق اسید اسپارتیک رادیواکتیو تفاوت بارزی مشاهده نشد.از نتایج بدست آمده میتوان چنین نتیجه گرفت که کمبود روی موجب بروز اختلال در مسیرهای آنابولیک موش صحرائی میگردد.