نام پژوهشگر: عباس یزدانی

عقل و ایمان از دیدگاه غزالی و ابن رشد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1388
  مجتبی هژیر   عباس یزدانی

رابطه بین ایمان و عقل همواره مورد توجه خرد ورزان عقل گرا و مومنا ن دین مدار بوده و هست. در جهان اسلام نیز این بحث از مهمترین مسائل مورد توجه اندیشمندان مسلمان خصوصاً غزالی و ابن رشد بوده است. غزالی در دفاع از دینداری به نقد عقل پرداخت.ابن رشد در دفاع از فلسفه و خرد ورزی به نقد غزالی و بیان ناتوانی او از فهم مقصود فلاسفه پرداخت و بر سازگاری و توافق ایمان و عقل تأکید نمود. آنچه در این پایان نامه مورد نظر است،این است که سعی کنیم تا به مقایسه دیدگاه دو اندیشمند و متفکر بزرگ اسلامی، یعنی ابو حامد غزالی و ابوالولید ابن رشد در خصوص رابطه عقل و ایمان بپردازیم. و تلاش ما بر آن است که این مقارنه و مقایسه، به دور از هر گونه پیشداوری و تعصب انجام گیرد. در این نوشتار نشان داده خواهد شد که تعارض بدوی در دیدگاه غزالی با رجوع به دین و برتری دادن ایمان در برابر عقل، قابل حل است.از دیدگاه ابن رشد، تأویل عقلانی متون دینی منطبق با برهان و استدلال منطقی که منحصراً توسط فلاسفه انجام گرفته باشد، عامل حل تعارض دین و فلسفه است. غزالی بر این باور است که اعتقاد و ایمان دینی را نمی توان با استدلال علمی و فلسفی فهمید، اگر هم چنین کنیم این ایمان علم زده و عقل زده است و کاری از پیش نمی برد جز اینکه بر شک و حیرت می افزاید. ابن رشد معتقد است که نظر برهانی در موجودات و جهان هستی حق است و شریعت بدان دستور داده، لذا هرگز به مخالفت با آنچه در شرع آمده، منجر نمی گردد، زیرا حق با حق معارضه ندارد بلکه همواره موافق با آن است و بدان شهادت می دهد. بدین طریق ابن رشد اثبات می کند که دین طالب نظر عقلی است و نظر عقلی همان فلسفه است. ابن رشد علاوه بر اینکه به پیوند و سازگاری بین عقل و ایمان پرداخت، معتقد بود که در پی بردن به حقایق عالم، باید عقل را در همه امور نسبت به ایمان برتری داد.

سرنوشت اخروی غیرمسلمانان از دیدگاه متکلمین اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1388
  زهرا ولی نژاد   عباس یزدانی

این پژوهش می کوشد که در درجه نخست با توجه به دیدگاه ها و گروه های مختلف فکری سرنوشت اُخروی غیر مسلمانان را از دیدگاه متکلمان مسلمان مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. یعنی اینکه آیاسرنوشت همه غیر مسلمانان مانند مسلمانان و با توجه به نحوه عملکردشان دردنیا، اعم از اینکه درستکار و یا بد کردار باشند بهشت و یا دوزخ خواهد بود و یا اینکه سرنوشت اخروی آنها بدون ارتباط با اعمال دنیوی آنان، دوزخ خواهد بود ؟ دیدگاه های متکلمین اسلامی را می توان در بحث حاضر به چهار دسته تقسیم نمود که تحت چهار گروه : 1- انحصارگرایان مذهبی: که تنها مذهب خود را حق و پیروان آن را رستگار و دیگر مذاهب را اهل هلاک و عذاب می دانند. 2- انحصارگرایان دینی: که تنها معتقدان وپیروان دین اسلام را اهل نجات می دانند. 3- شمول گرایان: که با اینکه یک دین را حق می دانند ولی پیروان سایر ادیان را مشروط به شرایطی اهل نجات می دانند. و 4- کثرت گرایان: که تمام ادیان را به طور برابر اهل هدایت و رسیدن به سعادت ابدی می دانند، مورد تحقیق و تفحص قرار گرفته است. در میان متکلمان مورد تحقیق، کثرت گرا در باب نجات، بدین معنا که پیروان همه ادیان به طور برابر اهل نجات و سعادتند؛ یافت نشد. و غالب متکلمان انحصارگرا هم با اینکه صریحاً، پیروان دین یا مذهب خود را اهل نجات و غیر آن را اهل هلاکت معرفی کرده اند اما در آراء و عقاید کلامی آنان با اصولی برخورد کردیم که آن اصول، نشانی از مبانی کثرت گرایی و یا شمول گرایی داشت که با مبنای آنها یعنی انحصارگرایی مغایرت داشت. در پایان و جمع بندی انجام شده و بررسی اجمالی عوامل و موانع نجات از دیدگاه اسلام مشخص گردید که علیرغم اینکه در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و پیروان راستین آن اهل نجات و رستگاری ابدی اند، پیروان سایر ادیان مشروط به شرایطی که به آنها اشاره شده است، یز می توانند نجات یابند. و رحمت و لطف و عفو الهی ایجاب می کند که واجدان ایمان و عمل صالح و غیر معاندان از رستگاری اخروی بهره مند گردند.

انسان و زندگی از نگاه نیچه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1389
  حسین انصاری   عباس یزدانی

چکیده : نیچه یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفانی است که به موضوع انسان و زندگی از منظری نقادانه نگاه کرده است. نیچه را فیلسوف اخلاق دانسته اند. از دیدگاه او، انسان به عنوان موجود «خود باشنده ی ارزشگزار» شناخته می شود که خود ارزش های خویشتن را خلق می کند. در نتیجه انسان از دید وی بخش اعظم وجودش در حوزه ی اخلاق قابل بررسی است. عمده ترین نقد های او بویژه به حوزه اخلاقیات آدمی و مخصوصاً اخلاق و آیین مسیحیت مربوط می شود. اما در بحث زندگی و معنا داری آن او به مسیحیت سخت می تازد و بر این باور است که مسیحیت جوهره ی زندگانی را خشکانیده است. وی منشأ مسیحیت را ترس می داند و آن را نتیجه دین یهود می داند. به نظر او مسیحیت ریشه در کینه ورزی دارد. نیچه معتقد است دین مسیحیت در برابر ادیان و فرهنگ یونان باستان ایستاده است. نیچه همواره ستایش گر یونان باستان قبل از سقراط است. از نظر او، این فرهنگ به وسیله ی تراژدی توانست برجنبه های وحشتناک زندگی غلبه کند و به زندگی «آری» بگوید. نیچه اخلاق را به دو دسته سروران و بردگان تقسیم می کند. اخلاق سروران، اخلاق برجستگان است که فقط در یونان باستان یافت می شد. با آمدن مسیحیت این اخلاق از بین رفت و جای آن را اخلاق بردگان گرفت. نیچه معتقد است با ظهور ابرانسان می-توان دوباره به اخلاق سروران بازگشت. از نظر وی محتوای ادیان اهمیتی ندارد بلکه اینکه آیا ادیان انسان را به سمت حیات و آری گویی سوق می دهند یا نه مهم است. نوع نگرش نیچه به انسان و زندگی و توجه خاص او به اخلاق و دین، پژوهش در باب فلسفه وی را ضروری می کند. او حتی مسائلی را که بدیهی انگاشته شده اند به چالش می کشاند، اما نمی تواند به نحوی روشمند، ادعاهای خود را اثبات نماید و در نتیجه در دام تناقضهای بسیار فروغلطیده است. در این رساله سعی خواهد شد مفاهیم انسان ، زندگی و ارتباط آنها با نظرات نیچه در باب دین و اخلاق بررسی شود و پرسش هایی مانند اینکه که دیدگاه او درباره ی انسان ، زندگی و به تبع آن، اخلاق و دین چیست. ارزشها چه نسبتی با اعتلای انسان دارند؟ چه رابطه ای بین معناداری زندگی ،دین و اخلاق وجود دارد؟ آیا دین برای انسان ضروری است؟ مشروعیت ارزشها از دید نیچه از کجا نشات می گیرد؟ مورد کند و کاو، قرار گیرد.. سپس به مهمترین نقدهای وارد بر اندیشه ی نیچه پرداخته خواهد شد و تناقضات اندیشه ی او نشان داده خواهد شد. از مهمترین نقدها، به نقد روش شناختی و مغالطه تکوینی در اندیشه ی نیچه می توان اشاره نمود که درآثار نیچه، پاسخهای قانع کننده ای برای آنها نمی توان یافت

تکافو ادله در حقانیت ادیان از نظر ابن حزم ظاهری اندلسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1389
  لیلا بیات   مریم خوشدل روحانی

تحقیق حاضر در صدد بحث و بررسی "تکافو ادله در حقانیت ادیان"نزد یکی از متکلمین مسلمان "ابن حزم اندلسی (ق4و5 هجری)"می باشد.وی ضمن پژوهش و مطالعه در آثارمتکلمان مسیحی و یهودی و تحلیل انتقادی نظریات ایشان به تفسیری در اثبات حقانیت دین اسلام می پردازد.از نظر ابن حزم انحرافات موجود در دین یهودیت و مسیحیت وتحریفات موجود در تورات و انجیل به عنوان ادله ای محکم در اثبات تنها دین بر حق (اسلام)به کار می آیند.خداونددین اسلام را توسط پیامبرخود محمد(ص)بر همه جهانیان عرضه نموده است و همه موظف به پذیرش آن میباشند.وی قرآن کریم را به عنوان مهم ترین و اصیل ترین منبع دین اسلام می داندو در طرح و اثبات مباحث کلامی نیز همواره آن را مورد استناد قرار می دهد

عقلانیت باور دینی از دیدگاه پراگماتیسم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1387
  معصومه نظری   عباس یزدانی

عقلانیت باور دینی از دیرباز یکی از مهم ترین مسائل فلسفه ی دین بوده است؛ اما پرسش اصلی این است که عقلانیت به چه معنا است؟ ملاک و معیار عقلانیت باورهای دینی چیست؟ معیار پراگماتیسم برای سنجش عقلانیت باورهای دینی چه می باشد؟ چه نقدهای جدی بر دیدگاه پراگماتیسم در مورد عقلانیت باورهای دینی وارد شده است؟ در بین دیدگاه های مختلف در مورد عقلانیت باورهای دینی، برخی به نا معقول بودن گزاره های دینی و کنار گذاشتن آن ها حکم کرده اند و برخی دیگر به معقول بودن آن ها معتقد هستند. مکتب پراگماتیسم یکی از دیدگاه هایی است که به معقول بودن باورهای دینی حکم داده است. محور اصلی تفکر پراگماتیسم سودمندی در عمل است و از طرفی معتقد است در انتخاب باورهای دینی سودمندی فراوانی برای افراد وجود دارد و همین باعث می شود با وجود نبودن دلایل متقن برای آن ها، انتخاب آن ها، انتخابی عقلانی محسوب شود و هم چنین کنار گذاشتن آن ها و موضع لا ادری گرفتن نسبت به آن ها را نا معقول می دانند. بلیز پاسکال و ویلیام جیمز از جمله فیلسوفانی هستند که با تفکر پراگماتیستی خود در این زمینه، حکم به عقلانی بودن باورهای دینی داده اند. البته علاوه بر جیمز و پاسکال در اینجا تفکر پیرس را به عنوان موسس این مکتب و کسی که بنیان گذار تفکر پراگماتیستی است بررسی خواهیم کرد، هرچند که او طریق درست شناخت خداوند، را توجه به درون می داند و تفکر او در این زمینه فارغ از تمامی اندیشه های پراگماتیستی است.

مسئله شر از دیدگاه سوئین برن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1389
  داود قرجالو   محسن جاهد

مسئله شر علیرغم آنکه یکی از کهن ترین مسائل حوزه فکری است ولی همچنان مورد تأمل اندیشمندان مختلف قرار می گیرد و در رساله حاضر این مسئله از دیدگاه سوئین برن که از فیلسوفان مهم دوره معاصر است، مورد بررسی قرار می گیرد. وی شرور را به دو دسته اصلی تقسیم می کند: شرور اخلاقی و شرور طبیعی. وی معتقد است که برای آنکه جوابی مناسب به مسئله شر داده شود، ما باید متوسل به دادباوری شویم. دادباوری مورد اعتقاد وی "دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر" است. طبق این دادباوری، شرور وقوع می یابند تا آنکه خیرهایی برتر حاصل شوند به عبارت دیگر شرور واسطه حصول خیرهای برتر هستند. سوئین برن تاکید می کند برای آنکه یک دادباوری موفق از کار درآید، باید در دل آن "دفاعیه مبتنی بر اختیار" نیز حاضر باشد.

مقایسه دیدگاه پلورالیسم دینی جان هیک با دیدگاه انحصارگرایی دینی پلنتینگا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1390
  مهدی جهان مهر   عباس یزدانی

هدف تحقیق حاضر ، مقایسه دو دیدگاه متقابل جان هیک و آلوین پلنتینگا در حوزه بحث تنوع دینی است. هیک در تبیین دیدگاه پلورالیستی خود، مشکلات انحصارگرایی و شمول گرایی دینی مسیحی را طرح کرده، و تنها راه خلاصی از این چالش ها را انقلابی الهیاتی از «مسیح محوری» به «خدامحوری»، و در واقع نگاهی کثرت گرایانه به ادیان معرفی می کند. وی با تأکید بر تحول رستگارآفرین از «خود محوری» به «خدا محوری»، به عنوان گوهر اصلی دین، اختلاف ظاهری میان ادیان و دعاوی آن ها را ناشی از بی توجهی به زبان سمبلیک دین می داند. هیک در جهت توجیه و مستدل ساختن نظریه خود از مبنای کانتی «تفکیک نومن از فنومن»، و اصل «تجربه دینی» همراه با الگوی ویتکنشتاینی «دیدن به عنوان» بهره می گیرد. آلوین پلنتینگا برخلاف هیک، اختلافات موجود بین ادیان را دلیلی بر تناقض آمیز بودن موضع کثرت گرایی، و حقانیت انحصارگرایی دینی تلقی می کند. وی در تبیین و دفاع از موضع انحصارگرایانه خود، دو دسته از انتقادات اخلاقی و معرفتی را مورد بررسی قرار داده و به رد آن ها می پردازد. او با رد انتقادات اخلاقی، این نوع انتقادات را مانند تیغ دو دمی می داند که خود مخالفان را نیز در بر می گیرد. پلنتینگا، هم چنین با دسته بندی و تشریح انواع انتقادات معرفتی، در نهایت به کمک نظریه «کارکرد گرایی صحیح» خود، و با وام گرفتن از الگویی معروف به «الگوی آکوئیناس-کالوین»، به اثبات اعتبار معرفتی موضع انحصارگرایی می پردازد. از مقایسه این دو نظریه و ارزیابی استدلال ها و مبانی آن ها، چنین بر می آید که ، اشکالات عمده ای بر هر دو دیدگاه، بویژه به لحاظ توجیه معرفت شناختی آن ها، وارد است. با این وجود، به نظر می رسد، نظریه هیک، به جهت تأکید وجهی از آن، بر تسامح بین پیروان ادیان؛ از جذابیت بیشتری نسبت به دیدگاه انحصارگرایانه پلنتینگا، بر خوردار است.

مقایسه ی دیدگاه استاد مطهری و مایکل پترسون درباره ی «مساله ی شر»
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1390
  زکیه احمدی فر   عباس یزدانی

چکیده «مسأله ی شر» که می توان آن را یکی از مسائل بسیار مهم و بحث انگیز در مباحث کلام جدید و فلسفه دین معاصر دانست، از آنجایی که به بنیادی ترین اصول ادیان توحیدی – اعم از وجود خداوند و صفات مطلق او مانند قدرت، علم، خیریت و عدالت- حمله می برد، متألّهان خداباور را درصدد ارائه ی پاسخ برمی انگیزد. پژوهش حاضر به تقریر و مقایسه ی دیدگاه مایکل پیترسون و شهید مطهری درباره ی مسئله ی شر اختصاص یافته است. مهم ترین پاسخ پیترسون برای رفع مسئله ی شر، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر است؛ وی تنها آن دسته از دادباوری هایی را که «امکان شر» را برای دستیابی به خیرهای برتر ضروری می دانند، قابل پذیرش می داند. مهم ترین استدلال مطهری، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر می باشد؛ وی با تأکید بر اینکه وجود شرور در تحقق خیرهای برتر در جهان مادی ضروری هستند، اذعان می نماید که شرور، نقش های مثبت زیادی در جهت رشد و تعالی انسان ایجاد می نمایند. با مقایسه ی دو فیلسوف به این نتیجه می رسم که وجوه تشابه آن ها در اتخاذ دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر، به عنوان پاسخی مناسب و قابل پذیرش در برابر مسئله ی شر می باشد، وجوه اختلاف شان را نیز می توان در نحوه ی پذیرش دادباوری مزبور دانست؛ بدین شکل که پیترسون دادباوری هایی که مدعی هستند «واقعیّت شر» برای دستیابی به «خیرهای برتر خاص» ضروری می باشد را محکوم به شکست می داند، اما مطهری در تکمیل دادباوری-های خود به ارائه ی مصادیقی از شرور دست می زند که ضرورتاً به خیرهای برتر خاصی منتهی می شوند. ادعای پیترسون معقولانه است، اما به نظر می رسد هر دو پاسخ در پیش برد بحث خدا و شر در خور توجه و مهم بوده باشند. واژگان کلیدی: خداوند، شر، دفاعیه ی مبتنی بر اختیار، شر عبث، دادباوری، خیرهای برتر، مایکل پیترسون، شهید مطهری.

هرمنوتیک روایات و ادعیه در آثار سهروردی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1390
  فاطمه اصغری   طاهره کمالی زاده

در میان حکمای مسلمان، شیخ شهاب الدین سهروردی نخستین کسی است که با استشهاد و استناد به آیات و روایات، دیدگاه های خود را درمسیر نیل به حقیقت اعلی قرار داده است. و زمانی که خود را موفق در کسب حقایق به واسطه ی مشاهده ی معنوی یافته، آنها را در قالب تمثیل و نیایش درآورده تا تنها اهل معرفت با رمزگشایی و تفکّر عمیق در آنها به معنای اصلی پی ببرند. در این پژوهش با رسیدن به دیدگاه خاص هرمنوتیکی سهروردی، که در حکمت اسلامی با عنوان تفسیر و تأویل از آن یاد می شود، به تفسیر و تأویل روایات موجود از ائمه ی معصومین و نیایش های سهروردی، براساس آثار حکمیِ خود سهروردی، و منابعی که وی از آنها بهره برده است پرداخته می شود. هدف از این پژوهش، اثبات وجود شواهد روایی برای عقاید حکمی و عرفانی شیخ اشراق و مطابقت نیایش های وی با عقاید او است، که در نتیجه، با رسیدن به همسانی شواهد روایی و نیایش ها، با عقاید حکمی و ذوقی او، این هدف در موارد بیشتری از عقاید وی بدست می آید. سهروردی برخلاف حکمای قبل از خود، صرف عقل استدلالی را برای صعود به قله های حقیقت کافی ندانسته و کشف و شهود و مشاهده ی عقلی(عقل شهودی) را که مرکز آگاهی و کانون نفس است برتر از آن شمرده است. وی در معرفت شناسی خود، به رصدهای معنوی انبیاء و اساطین حکمت توجه خاصی داشته و ارزش بیشتری برای آنها قائل است. آیات و روایات و ادعیه از جمله این رصدهای معنوی است که خود، منبع حقیقت بوده و حقایق دیگر از آنها سرچشمه گرفته است. سهروردی با اشراف به آیات و روایات، آنها را اموری باطنی و فوق عقل(استدلالی) دانسته که امکان مشاهده ی آن برای انبیاء و اولیا از طریق اتصال به عالم عقول و افلاک فراهم آمده است. براین اساس این پایان نامه درصدد است؛ به نحوه ی تعبیر و مواجهه ی سهروردی در آراء فلسفی و عرفانی خود، با روایات و ادعیه ائمه اطهار(ع) پرداخته و به این سوالات پاسخ دهد. آیا آراء فلسفی و عرفانی سهروردی، با روایات و ادعیه موجود در آثارش، ارتباط و توازن کافی برقرار کرده است؟ این روایات و ادعیه، در حکمت اشراقی سهروردی چه جایگاهی داشته و چه نقشی را ایفاء کرده است. سهروردی در آثار خود، از مبانی حکمی متنوعی بهره برده است؛ در این پژوهش هدف آشنایی و شناخت یکی از این مبانی که همان رصدهای معنوی و روحانی اساطین حکمت و نبوت است؛ می باشد.و اینکه جایگاه معرفتی حکمای الهی که اولیاء خدا در روی زمین اند ؛در آثار شیخ اشراق مشهود واقع شود. در کنار این هدف، پرداختن به ارتباط نیایش یک حکیم با دیدگاه های وی نیز مدّ نظر است. 1-8 ساختار پژوهش پژوهش مورد نظر از چهار بخش تشکیل یافته است. بخش نخست مقدمه و مطالب کلّی درباره پژوهش است. در بخش دوّم، با توضیحی کوتاه درباره ی هرمنوتیک، به شرح حال و احوال شیخ اشراق و مکتبی که وی بنا کرده ، پرداخته شده و هرمنوتیک خاصی که در آثار شیخ نهفته مورد کنکاش و تحلیل قرار گرفته است. بخش سوم و چهارم که محتوای اصلی پایانامه را تشکیل می دهد، به هرمنوتیک روایات و ادعیه در آثار شیخ اشراق پرداخته شده است. بخش سوّم از سه فصل تشکیل یافته است: فصل اول گزارش مفصّل از روایاتی که در آثار شیخ اشراق بدست آمده، داده شده و در طی آن به سندیابی این روایات با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث که مجموعه ی کاملی از کتب حدیثی معتبر شیعه و سنی است پرداخته شده است؛ در فصل دوّم از بین این روایات، روایاتی که محتوای نفس شناسی دارند براساس عقاید حکمی و اشراقی خود شیخ، مورد تفسیر و تأویل قرار گرفته؛ در فصل سوم همین کار در مورد روایات خداشناسی انجام شده است. در بخش آخر ادعیه و نیایش هایی که از شیخ اشراق یافت شده ذکر و با توجه به مسأله عدم تکرار مطالب، در صورت نیاز و در حدّ توان به توضیح این نیایش ها پرداخته شده است. در آخر هر بخش، نتیجه ای که از مطالب آن بخش بدست آمده ذکر شده و در آخر پژوهش، نتیجه گیری کلّی از تمامی مطالب پایانامه ذکر شده است.

بررسی نقش جایگاه خداشناسی فطری از دیدگاه حکمت متعالیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1390
  زهرا ملایی   مریم خوشدل روحانی

در مباحث مربوط به معرفت دینی و خداشناسی، شناخت فطری و راه یابی از طریق درون یکی از راه های قابل توجه است. از جمله راههای خداشناسی تعلیماتی است که از طریق براهین عقلی و بیانات شرایع به بشر رسیده است. باید توجه داشت که در عین حال انسان هایی وجود دارد که قادر به درک مبانی استدلال عقلانی و قبول بیانات شرایع نمی باشند.لذا برای این عده مسیری دیگر در همان معرفت و ارتباط با ذات خداوند از طریق فطرت انسانی است، مهیا گردیده است. خداشناسی و خداجویی در فطرت انسان همگام با آفرینش وی سرشته است و حتی براهین فلسفی مانند برهان صدیقین، برهان وجودی، و... به گونه ای ریشه در فطرت خداشناسی انسان دارند. هم? انسانها این شناخت را در عمق جان و وجدان خویش دارند ولی به سبب عوامل گوناگون محیطی، اجتماعی، فرهنگی و موانع مختلف دنیایی وضوح و روشنی آن را از یاد برده اند. علم به این آگاهی فطری یا خداشناسی فطری نیازمند تلنگرهایی است که که باید پیوسته از سوی دین پژوهان و فیلسوفان انجام گیرد تا تجلی آن همواره محفوظ باقی بماند. پژوهش حاضر ضمن بررسی مبادی و مسائل کلی فطرت و تبیین بینش خاص قرآن درباره آن، به بحث از فطرت الهی در انسان از دیدگاه برخی از حکمای متعالیه می پردازد. این فیلسوفان برهان هایی را از طریق فطرت بر اثبات وجود خداوند تبیین کرده اند که برخی مبتنی بر ادراکات فطری وبرخی مبتنی بر گرایشهای فطری است. در این تحقیق تکی? خاصی به آراء ملاصدرا و حکمای متعالیه معاصر درباره خداشناسی فطری شده است.ملاصدرا با تکیه بر فقر وجودی ممکنات، و همچنین از طریق گرایش عشق به کمال طلبی و امید داشتن در شدائد بر اثبات فطری بودن شناخت خداوند برهان اقامه کرده است.علامه طباطبایی نیز از طریق علم حضوری ممکنات و ربط وجودی ایشان و استناد به آی? میثاق و نیز از طریق گرایش امید در سختیها، برهانی را بر اثبات فطری بودن وجود خداوند اقامه کرده است. آیت الله شاه آبادی نیز با ارائه برهان فطرت عشق به نظری? جدیدی درزمینه فطرت دست یافته است. امام خمینی نیز که شاگرد ایشان می باشد، صرفاً از طریق گرایش عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص به اثبات فطری بودن وجود خداوند می پردازد. واژگان کلیدی: خداشناسی، فطرت، حکمت متعالیه، ملاصدرا، علامه طباطبایی، آیت الله شاه آبادی، امام خمینی .

رابط عقل و خدا در فلسفه کانت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  معصومه جنگلی کاخکی   عباس یزدانی

اکثر کسانی که در حوزه فلسفه و همینطور دین کار می کنند، به خوبی می دانند که کانت عقل نظری را ناتوان از شناخت خدا اعلام می کند و معتقد است ما اگر بخواهیم وجود متعلق این مفهوم عقلی را ثابت کنیم، باید از طریق دیگری غیر از عقل نظری مبادرت به انجام چنین کار کنیم. اما فهم اینکه کانت چرا عقل نظری را ناتوان از شناخت خدا اعلام می کند و سپس در جستجوی آن است که از طریق دیگری غیر از عقل نظری وجود آن را ثابت کند برای کمتر کسی حاصل شده است. به همین خاطر ما در این پژوهش قصد داریم چنین کاری انجام دهیم. یعنی بررسی کنیم و ببینیم که کانت چه تعریفی از عقل نظری دارد، که طی آن عقل نظری ناتوان از شناخت خداوند است. طریق دیگری که کانت برای اثبات وجود خدا پیشنهاد می کند چه طریقی است؟ و آیا کانت توانسته است از این طریق وجود خدا را اثبات کند؟ خواهیم دید که چون کانت، شناخت های عقل نظری را برآمدی از صورت و ماده شناخت می داند، و چون ما از عالم ماراء تجربی هیچگونه سهش و ادراک تجربی ای که همان ماده شناخت است، نداریم پس نمی توانیم هیچ گونه شناختی از این عالم داشته باشیم. وجود خدا و سایر مباحث مربوط به اعتقادات دینی هم در حوزه اینگونه شناخت ها قرار می گیرند، در نتیجه وقتی کانت، امکان کسب شناخت از این عالم را غیرممکن اعلام می کند، مسئله وجود خدا و همینطور سایر مباحث فلسفه دین منتفی می شود. اما روش کانت در اثبات وجود خدا از طریق عقل عملی هم چندان معتبر به نظر نمی رسد. چون کانت در این برهان فرض می گیرد که عقل رسیدن به خیر اعلأ را فرمان می دهد و چون این خیر اعلأ برای تحقق یافتن نیازمند علتی خارج از گود است، نتیجه می گیرد که این علت خارج از گود همان خدا است. در نتیجه خدا به عنوان یکی از اصول موضوعه عقل عملی به اثبات می رسد. اما کانت در تعریفی که از عقل عملی ارائه می کند، نتوانسته است ثابت کند که عقل عملی رسیدن به خیر اعلأ را فرمان می دهد. به همین خاطر این برهان نمی تواند مبنای اثبات وجود خدا قرار بگیرد و مخدوش است.

نقد، تحلیل و ترجمه کتاب علم ودین اثر تامس دیکسون
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1390
  عطاملک هاشمی   عباس یزدانی

کتاب های راجع به علم و دین، عموماً به دو دسته تقسیم می شوند: آنها که می خواهند اعتبار دین را به شما بقبولانند و آنها که می خواهند عکس این را انجام دهند. بحث جدید در آمریکا درباره ی تکامل و «طرح حکیمانه» خصوصاً به وضوح نشان می دهد که چگونه ماجراهای راجع به تضاد یا سازگاری بین علم و دین، می تواند در مبارزات سیاسی به کار گرفته شود. تصورات تاریخی درباره ی اشخاص مشهور، به خصوص گالیلو گالیله و چارلز داروین؛ مفروضات فلسفی درباره ی معجزات، قوانین طبیعت، و معرفت علمی؛ و گفتگوهای راجع به پیامدهای دینی و اخلاقی علم جدید- از مکانیک کوانتوم گرفته تا علم اعصاب- موضوعات عمده ی متعارف در بحث های امروزین علم و دین هستند. همه ی اینها در اینجا به دقت بررسی شده اند. هدف این کتاب این است که بتواند به افراد کمک کند که به روشی مبتنی بر اطلاعات دقیق، با یکدیگر مخالفت کنند.

مقایسه ی دیدگاه استاد مطهری و مایکل پترسون درباره ی مسئله شر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  زکیه احمدی فر   عباس یزدانی

«مسأله ی شر» که می توان آن را یکی از مسائل بسیار مهم و بحث انگیز در مباحث کلام جدید و فلسفه دین معاصر دانست، از آنجایی که به بنیادی ترین اصول ادیان توحیدی – اعم از وجود خداوند و صفات مطلق او مانند قدرت، علم، خیریت و عدالت- حمله می برد، متألّهان خداباور را درصدد ارائه ی پاسخ برمی انگیزد. پژوهش حاضر به تقریر و مقایسه ی دیدگاه مایکل پیترسون و شهید مطهری درباره ی مسئله ی شر اختصاص یافته است. مهم ترین پاسخ پیترسون برای رفع مسئله ی شر، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر است؛ وی تنها آن دسته از دادباوری هایی را که «امکان شر» را برای دستیابی به خیرهای برتر ضروری می دانند، قابل پذیرش می داند. مهم ترین استدلال مطهری، دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر می باشد؛ وی با تأکید بر اینکه وجود شرور در تحقق خیرهای برتر در جهان مادی ضروری هستند، اذعان می نماید که شرور، نقش های مثبت زیادی در جهت رشد و تعالی انسان ایجاد می نمایند. با مقایسه ی دو فیلسوف به این نتیجه می رسم که وجوه تشابه آن ها در اتخاذ دادباوری مبتنی بر خیرهای برتر، به عنوان پاسخی مناسب و قابل پذیرش در برابر مسئله ی شر می باشد، وجوه اختلاف شان را نیز می توان در نحوه ی پذیرش دادباوری مزبور دانست؛ بدین شکل که پیترسون دادباوری هایی که مدعی هستند «واقعیّت شر» برای دستیابی به «خیرهای برتر خاص» ضروری می باشد را محکوم به شکست می داند، اما مطهری در تکمیل دادباوری-های خود به ارائه ی مصادیقی از شرور دست می زند که ضرورتاً به خیرهای برتر خاصی منتهی می شوند. ادعای پیترسون معقولانه است، اما به نظر می رسد هر دو پاسخ در پیش برد بحث خدا و شر در خور توجه و مهم بوده باشند.

بررسی تنوع دینی از دیدگاه علامه طباطبایی و آلوین پلانتینگا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1388
  پریسا فیضی   عباس یزدانی

بی تردید، یکی از مهمترین مباحث فلسفه دین، مسئله تنوّع دینی است. دیدگاه های مختلفی در بحث تنوّع دینی از سوی فیلسوفان مطرح شده است. بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران حوزه دین در صدد ارائه دیدگاهی موجّه و قابل قبول نسبت به این مسئله هستند. پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه نظریّه آلوین پلانتینگا، فیلسوف دین مسیحی و علّامه طباطبایی مفسّر بزرگ قرآن و حکیم متألّه مسلمان پیرامون تنوّع دینی می پردازد. علّامه طباطبایی با ارائه یک دیدگاه جامع و شمول گرایانه، بر این اعتقاد است که همه ادیان بر حق بوده و نجات بخش هستند، اما دین اسلام به عنوان خاتم سایر ادیان، کاملترین ادیان محسوب می شود. ایشان اختلاف موجود بین ادیان را نه ذاتی و اصولی، بلکه ظاهری می داند، در حالیکه آلوین پلانتینگا، با نگرشی انحصارگرایانه در مورد تنوّع دینی، حقّانیّت و نجات را منحصر در دین مسیح و آموزه ها و تعالیم آن می داند و مسیحیّت را دینی موجّه، تلقّّی می کند. در مقایسه این دو دیدگاه، نگرش علّامه طباطبایی متقن تر به نظر می رسد. زیرا ایشان نجات و حقّانیّت را منحصر در یک دین خاص نمی کند. دلیل علّامه برای منحصر نکردن حقانیّت این است که همه ادیان از حیث حقیقت مطلق دارای وحدت هستند، بنابراین هریک از آنها به میزانی از آن بهره مند می باشند. همچنین نجات و رحمت الهی را نیز مخصوص یک گروه یا فرقه نمی داند، مهمترین دلیل ایشان این است که هدایت الهی ایجاب می کند، تمام انسان ها به سعادتی در خور خویش، برسند. بی شک لازمه وسیع دانستن رحمت خداوند آن است که بیشتر انسان ها را اهل نجات بدانیم ، نه اینکه تنها قائل به نجات عدّه ای خاص باشیم.