نام پژوهشگر: هنگامه مظلومی

چگونگی ادراک و بازنمایی زمان در رمان ایرانی (مطالعه موردی دهه 80 شمسی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1392
  هنگامه مظلومی   ناصرالدین غراب

زمان پدیده ای است که به قالب حواس پنجگانه درنمی آید. از این رو اغلب به مفهومی دیرفهم و رازآلود بدل گشته، از نظرها پنهان مانده و یا طبیعی، پیشینی و جهانشمول انگاشته می شود.اما در حوزه علوم انسانی نظریاتی در باب زمان وجود دارند که نشان می دهند فرهنگ های گوناگون صورتبندی های متفاوتی از زمان را شکل می بخشند و تعاریف و ادراک ویژه ای از زمان ارائه می دهند. با بذل توجه به این دست از نظریات که ادعا دارند فهم زمان مانند دیگر پدیده ها ی اجتماعی و فرهنگی منوط به صورت بندی های ویژه فرهنگی و اجتماعی است، الگوهای ادراک زمان به موضوعی درخور مطالعات اجتماعی بدل می گردد؛ به ویژه با توجه به این امرکه هر الگوی فرهنگی از زمان ، تعین بخش دیگر وجوه بنیادین آن فرهنگ و تعین بخش آگاهی افرادی است که تحت سیطره ی فرهنگ مذکور قرار دارند. بنابراین با مشاهده و توصیف الگوهای زمانی یک فرهنگ خاص، احتمالا قادر خواهیم شد که طیف وسیعی از کنش ها و گزاره های فرهنگی را از منظری نوین مورد بازخوانی و فهم قرار دهیم. با این وجود، در محدوده ی جامعه دانشگاهی علوم انسانی در ایران، تحقیقات اندکی به موضوع زمان اختصاص یافته اند و هرگاه هم که این امر رخ داده است، موضوع زمان بیشتر از چشم انداز فلسفی و ادبی مد نظر بوده است تا زمان در هیئت گونه ای از آگاهی اجتماعی- فرهنگی. تلاش ما اما در اینجا پرداختن به تصویری از زمان است که وجوه هستی شناختی و معرفت شناختی یک فرهنگ را از خود متاثر می سازد و به آگاهی و کنش های سوژه های فرهنگی شکل خاصی می بخشد. در این راستا و جهت دستیابی به تصویری اولیه از الگو(ها)ی ادراک و بازنمایی زمان در فرهنگ ایرانی، با رویکردی اکتشافی و توصیفی و با استفاده از تکنیک تحلیل تماتیک به سراغ رمان های ایرانی- چهار مورد از رمان های دهه 80 شمسی- رفته و در پی یافتن پاسخ یا پاسخ هایی برای پرسش زیر بوده ایم: زمان در متن رمان های دهه ی 80 شمسی در ایران، چگونه و همراه با چه خصیصه هایی فهم و بازنمایی شده است. نتایج به دست آمده نمایشگر دو الگوی آگاهی زمانی متفاوت در متن رمان هاست. الگوی اول شامل زمانی دایره ای و دربرگیرنده ی چرخه های متداخلی از «گذشته بازگشتی»، «حال تکراری» و در نهایت، چرخه ی «رفت و بازگشت ابدی میان حال و گذشته» است. در این الگو، به علت تسلط فهم دایره ای از زمان، آینده، به مفهومی در حاشیه بدل گشته و منجر به ویژگی هایی چون بی عملی، ملال، هراس و ... در افراد می شود. در برابر، الگوی دوم فهمی آینده محور و خطی از زمان را مطرح می کند که در بستر آن، مفاهیم حال و آینده بر مفهوم گذشته غالب می شوند. الگوی زمانی آینده محور سبب بروز ویژگی هایی چون جاه طلبی و عمل گرایی در افراد می شود. در متن رمان ها، دو الگوی مذکور در شکل یک دو گانه ی متضاد ظهور می کنند که در آن الگوی اول بر الگوی دوم غلبه یافته و دومی را در هیئت «دیگری»ِ خود بازمی شناسد.