نام پژوهشگر: محمد یوسف علیخانی

تعامل و نگرش علما به تجدد و نوگرایی در ایران عصر قاجار (1210 – 1344 هـ . ق)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1394
  محمد یوسف علیخانی   فیاض زاهد

در این پژوهش سعی شده است تا تصویر کلی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران دردوران قاجار، آراء و نظریات اصلاح طلبان بیرون از حکومت، اقدامات اصلاح طلبان درون حکومت داده شود. در ابتدای قرن نوزدهم جمعیت ایران حدود 6 الی 7 میلیون نفر بود که از این میزان حدود 80% در روستاها و مناطق عشایری و حدود 20% در شهرها زندگی می کردند. تا آغاز دوره مشروطه، ساختار اجتماعی ایران شامل طبقات ممتاز شهری (درباری، تاجر، روحانی)، متوسط شهری(صاحبان حرفه و کارگران دولت)، طبقه پایین (مزدبگیران) بودند. در دوره قاجار نیرومندترین واحدسیاسی، دربار(شامل خاندان قاجار) بود که بر دولت استیلا داشت و از آن ارتزاق می کرد. اوضاع اقتصادی ایران در این دوره یک اقتصاد معیشتی بود که بر تولیدات روستایی تکیه داشت. آنچه نگارنده را بر این پژوهش ترغیب نمود، نقش و حضور پر رنگ علما در مسائل اجتماعی و سیاسی دوران قاجار می باشد. در این تحقیق نخستین موضع علمای مختلف درمورد تجدد و نوگرایی، همچنین علت مخالفت عده ای از آنها مورد بررسی قرار گرفته است. تجدد و نوگرایی که درپایان به مشروطه انجامید، مخالفان و موافقانی داشت. در این پژوهش دیدگاهها و نظرات هر دو گروه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در اکثر کتابهای تاریخی، علمای دوران قاجار را مخالف پیشرفت، توسعه، نوگرایی دانسته اند در صورتی که این کلی نگری ظلمی فاحش در حق علمای روشنفکر و نو اندیش که خواهان پیشرفت و توسعه ایران بودند می باشد. در این پژوهش همچنین به رابطه علما و پادشاهان عصر صفوی و قاجار موقعیت و جایگاه اجتماعی آنها در این دو دوره تاریخی پرداخته شده است. همچنین به منابع درآمد علما و مناسبات خوب آنها با تجار و بازرگانان اشاره شده است. تحلیل و برداشت نگارنده در این تحقیق بر این است که علت مخالفت عده ای از علما با تجدد و مشروطه، قرائت نادرست آنها از اسلام و مغایر دانستن علم و تکنولوژی با آن می باشد. همچنین عده ای از آنها منافع اقتصادی و دنیوی خود را در مقابل تجدد در خطر می دیدند. واژگان کلیدی: