نام پژوهشگر: سجاد بازوندی

هنر معطوف به سیاست نزد اصحاب مکتب فرانکفورت (نسل اول)
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  سجاد بازوندی   مهدی عباسی سرمدی

در این پایان نامه رویکرد اصحاب مکتب فرانکفورت نسبت به هنر رهایی بخش مورد بررسی و موشکافی قرار می گیرد. این مکتب با توجه به پس زمینه های سیاسی اجتماعی دوران خود و همچنین با وام گیری از اندیشه های متفکرین مارکسیست قبل از خود (لوکاچ، گرامشی ...) شروع به آغازیدن کرد. این تحقیق همچنین به مولفه های کلیدی اندیشمندان این مکتب از جمله زوال خرد؛ هورکهایمر، صنعت فرهنگ؛ آدورنو، انسان تک ساحتی: مارکوزه و در نهایت هنر عامه؛ والتر بنیامین، نگاهی تحلیلی را مد نظر قرار داده است. این متفکران بعد از انتقاد از مارکسیسم کلاسیک (زیربنا – روبنا) در به کارگیری تحلیل فرهنگ و هنر به عنوان روبنایی نسبت به زیر ساخت اقتصادی جامعه به ارائه نظریات و اندیشه های خود در باب فرهنگ و هنر به عنوان حوزه ای مستقل و جداگانه در جامعه مدرن می پردازند. اعضای این مکتب با توجه به تفاوت دیدگاه های خود نسبت به هنر، به جامعه ی توده ای و تحقیر فرهنگ به ویژه هنر که وجه اصلی اندیشه آنان را تشکیل می دهد وضیعتی رهایی بخش را برای آن در نظر گرفتند و معتقدند که با اعتلای هنر و در نظر گرفتن جنب? نقادان? آن و به کارگیریش در حوزه اجتماعی می توان روند رو به رشد جوامع به منصه ظهور درآورد.