نام پژوهشگر: اکرم بیگم حاجی سید رضایی

دستور آموزشی زبان فارسی؛ ویژه فارسی آموزان خارجی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1393
  اکرم بیگم حاجی سید رضایی   رضامراد صحرایی

الف) موضوع و طرح مسئله ( اهمیّت موضوع و هدف): یکی از اجزای جدایی ناپذیر هر برنامه درسی، دستور است. گاه به دلیل ماهیت گسترده دستور ممکن است این تصور به وجود آید که باید تمام قواعد دستوری را با زبان آموزان خارجی یا زبان دوم-آموزان آموزش داد. اما به نظر می رسد این نگاه و تصوری چندان صحیح نباشد. زیرا زمان نه مجالی در اختیار قرار می دهد و نه ظرفیت زبانی افراد تاب یادگیری تمام نکات دستوری یک زبان را در زمانی محدود دارد. لذا این سوال در ذهن ایجاد می شود که عواملی مانند نیاز ارتباطی زبان آموزان و اهداف آنها از یادگیری زبان دیگر، چه دستوری را باید آموزش داد تا هم به توانش ارتباطی مطلوب افراد و هم به چارچوب مشخص و قابل اتکایی در امر آموزش این حوزه از زبان دست یافت. ب) مبانی نظری: شامل مرور مختصری از منابع، چهارچوب نظری، پرسش ها و فرضیه ها: مبنای نظری پژوهش حاضر مطابق تعریف لارسن فریمن(2009) از دستور می باشد. وی معتقد است که قواعد و قوانینی که با هدف آموزشی و ارزشیابی جمع-آوری شده باشند، دستور آموزشی نام دارد. از جمله ویژگی های این دستور، صحرایی(1391) هفت ویژگی اصلی دستور آموزشی را تأکید بر انطباق صورت، معنا و کاربرد، پیکره-بیناد بودن، تسهیل کردن سازماندهی فرایند گزینش و چینش محتوا، ایجاد نمودن شرایط مطلوب برای به کار بردن زبان، توجه به قابلیت یادگیری و پردازشی، تاکید بر ضرورت ارائه بازخورد و توجه همزمان به آموزش ضمنی و آموزش صریح دستور می داند. در این بررسی برآنیم تا به این سوالات پاسخ دهیم که اول، انعکاس دستور آموزشی در منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان چگونه است و دوم، آیا محتوای دستوری این کتاب ها خطی است یا چرخه ای. فرضیه ی مطرح برای سوال اول، ضعیف بودن انعکاس قواعد دستور آموزشی در این منابع است و فرضیه ی سوال دوم، چینش و محتوای دستوری کتاب های زبان فارسی به غیرفارسی زبانان خطی است. ج) روش تحقیق شامل جامعه آماری مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی و تجربی است. این تحقیق شامل دو گام اصلی بود. در گام اول، کارکردها و یا مفاهیمی را که در گزیده ای از کتاب های آموزش زبان انگلیسی در هر سطح ارائه شده بود، استخراج نمودیم. سپس صورت های دستوری را که برای بیان این کارکردها به طور مستقیم یا غیرمستقیم معرفی شده بودند، فهرست نمودیم و رابطه میان کارکردهای زبانی و صورت های دستوری را بررسی کردیم. در گام بعدی، همین روند را جهت دستیابی به میزان انعکاس این نوع دستور در مورد کتاب های زبان فارسی نیز به انجام رساندیم و چینش محتوای دستوری آنها را ارزیابی نمودیم. ت) یافته های تحقیق: نتایج این بررسی ها حاکی از آن بود که دستور آموزشی که در آن هر کارکرد با صورت دستوری متناسب با آن آموزش داده می شد و اساساً آموزش کارکرد-بنیاد دستور در منابع آموزش زبان فارسی انعکاس ضعیفی دارد. چرا که در این کتاب ها یا تنها بر آموزش ضمنی کارکردها و یا آموزش تک بعدی دستور فارغ از کارکردهای زبانی تاکید شده بود البته از میان این منابع تنها یک مورد وجود داشت که تا حدی از چارچوب دستورآموزشی پیروی نموده بود. از آنجا که سطح بندی مشخصی در منابع فارسی وجود ندارد، لذا تصمیم گیری درباره ی نحوه چینش و محتوای دستوری نیز تا حدی غیرقابل بحث می نماید. اما با این وجود، عدم حضور رابطه میان قواعد دستوری و کارکردها خود دلیلی ابتدایی برای اثبات خطی بودن محتوای این کتاب هاست.دیگر آنکه سطح بندی نامشخص، جایی برای منطقی بودن محتوای دستوری این منابع، البته از منظر دستور آموزشی، باقی نمی گذارد. ث) نتیجه گیری و پیشنهادات: برای نتیجه گیری کلّی می توان گفت، یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، یکی از راه های بهبود محتوای آموزش دستور در منابع فارسی موجود، ابتدا سطح بندی مشخص تر و سپس گنجاندن دستور آموزشی است که در آن کارکرد و دستور در کنار یکدیگر آموزش داده می شوند و بدین وسیله یادگیری هر دو تسهیل می یابد. شاید با کمک داده ها و صورت های دستوری بی نشان و واقعی که در زبان فارسی برای بیان کارکردهای زبانی پربسامد و مورد نیاز استفاده می شوند، بتوان راهی به سوی محتوای دستوری و سطح بندی بهتر در این منابع دست یافت.