نام پژوهشگر: محمدعلی زارع چاهوکی

پیش بینی رویشگاه بالقوه گونه های گیاهی مراتع جنوب استان گلستان با روش های رگرسیون لجستیک و آشیان اکولوژیک بوم شناختی (enfa)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گنبد کاووس - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1393
  جواد اسفنجانی   مجید محمد اسمعیلی

پوشش گیاهی مهم ترین عامل تأثیرگذار بر پایداری و تعادل اکوسیستم هاست. بنابراین شناخت عواملی که باعث استقرار و پراکنش جوامع گیاهی می شوند، ضروریست. هدف از این پژوهش مدل سازی پراکنش رویشگاه های مراتع جنوب استان گلستان است. برای این منظور، نمونه برداری از پوشش گیاهی به روش سیستماتیک-تصادفی انجام شد. در این روش در هر رویشگاه 3 ترانسکت 50 متری در نظر گرفته شد که در امتداد هر ترانسکت، 10 پلات یک متر مربعی در فواصل 5 متری قرار داده شد. در هر تیپ رویشی 30 پلات و در مجموع کل تیپ ها 150 پلات مستقر شد. همچنین از خاک در عمق 30-0 سانتی متر در ابتدا و انتهای هر ترانسکت نمونه برداری شد. خصوصیات خاک شامل مقادیر شن، رس، میزان سیلت، آهک، گچ، ماده آلی، اسیدیته، هدایت الکتریکی اندازه گیری شد و از عوامل فیزیوگرافی شیب، جهت جغرافیایی و ارتفاع ثبت گردید. به منظور مدل سازی پراکنش مکانی جوامع گیاهی از روش رگرسیون لجستیک و آشیان اکولوژیک بوم شناختی استفاده شد. بر اساس روش رگرسیون لجستیک در تیپ (1) artemisia aucheri شیب بیش ترین تاثیر را داشت و در تیپ (2) artemisia aucheri میزان شیب و جهت جغرافیایی، در تیپfestuca ovina-astragalus gossypinus درصد شن و ارتفاع از سطح دریا، در تیپ bromus tomentellus ارتفاع از سطح دریا و در تیپ bromus tomentellus-festuca ovina جهت جغرافیایی بیش ترین تاثیر را از بین عوامل محیطی داشتند. در حالی که در روش آشیان اکولوژیک در تیپ(1) artemisia aucheri : میزان رس و میزان شیب، در تیپ (2) artemisia aucheri: میزان هدایت الکتریکی و شیب منطقه، در تیپ festuca ovina-astragalus gossypinus: میزان شن و ارتفاع از سطح دریا، در تیپ bromus tomentellus: میزان شن و جهت جغرافیایی شمال غربی و در تیپ bromus tomentellus-festuca ovina: میزان شن، ارتفاع از سطح دریا و کربن آلی بیش ترین تاثیر را داشتند. به منظور بررسی دقت نتایج از شاخص کاپا استفاده شد که در بین دو روش رگرسیون لجستیک و آشیان اکولوژیک بوم شناختی میزان دقت در رویشگاه (1).a. aucheri با استفاده از روش آشیان اکولوژیک دارای بیش ترین دقت (برابر 0.57)، در سایر رویشگاه ها روش رگرسیون لجستیک دارای بیش ترین دقت می باشد. که ضریب کاپا در رویشگاه a.aucheri(2) برابر 0.84، f.ovina-a.gossypinus برابر 0.98، b.tomentellus برابر 0.87، b. tomentellus -f. ovina برابر 0.80 شد.

مقایسه روش های مستقیم و غیرمستقیم منشایابی رسوبات آبی (مطالعه موردی: حوزه آبخیز ورتوان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده منابع طبیعی 1393
  جمال مصفایی   محمدتقی دستورانی

برای افزایش کارآیی اقدامات کنترل فرسایش خاک، شناخت تغییرات مکانی و زمانی فرآیند فرسایش خاک و تعیین سهم منابع رسوب ضروری است. روش¬های تعیین سهم منابع رسوب به دو دسته مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می¬شوند. هدف این رساله، مقایسه و ارزیابی نتایج این دو روش در حوزه آبخیز ورتوان استان قزوین می¬باشد. در روش مستقیم (انگشت¬نگاری ترکیبی) از تحلیل تشخیص برای تعیین ترکیب بهینه ردیاب و از مدل¬های چندمتغیره ترکیبی برای تعیین سهم منابع رسوب استفاده شد. بدین منظور پس از تهیه نقشه دقیق واحدهای سنگ-شناسی حوزه، تعداد 66 نمونه از منابع رسوب و نه نمونه از رسوبات خروجی حوزه برداشت و بر روی آنها دانه¬بندی و تجزیه عنصری، کانی¬شناسی، و تعیین درصد رنگدانه¬ها انجام گردید. نتایج نشان داد، با افزایش رتبه آبراهه از بالادست به پایین¬دست، میانگین تمامی شاخص¬های مورفومتری رسوبات افزایش می¬یابد. ردیاب¬های کادمیوم، سرب و کلسیت بعنوان ترکیب بهینه ردیاب تعیین شد. در روش غیرمستقیم نیز از مدل¬های تجربی سلبی و سازمان زمین¬شناسی برای تعیین حساسیت واحدهای سنگ¬شناسی به فرسایش و برای اندازه¬گیری میزان فرسایش نیز از تله¬های رسوب¬گیر و پیکه¬های فرسایش استفاده شد. تله¬های رسوب¬گیر و پیکه¬های فرسایش بر روی دامنه¬های هر واحد، نصب و در پایان هر فصل، رسوبات موجود در تله¬ها جمع-آوری و پس از خشک کردن توزین و با هم مقایسه شد. تعیین سهم رسوبات با استفاده از رنگ دانه¬های رسوب نشان داد که توان رسوب¬زایی به ترتیب در واحدهای دارای رنگ¬دانه سیاه، سفید، قرمز، سبز، خاکستری و قهوه¬ای کاهش می¬یابد. بر اساس خروجی انگشت¬نگاری، سهم واحدهای سنگی رسوبی تخریبی (مادستون ¬قرمز¬توف¬دار، ماسه¬سنگ¬قرمز، شیل¬زغالی)، رسوبی تبخیری (آهک¬شیلی، آهک¬اوربیتولین¬دار، آهک پلاژیوکلازدار) و آتشفشانی (توف تیره، آندزیت) در تولید رسوبات خروجی به ترتیب برابر 3/62، 7/24 و 13 درصد می¬باشد. نتایج اندازه¬گیری فرسایش نشان داد حداکثر میزان فرسایش مربوط به فصل پائیز بوده (71 درصد) و در فصول بهار (19 درصد) و زمستان (10 درصد) کاهش یافته و در فصل تابستان نیز هیچ رسوبی در تله¬ها تجمع نیافته است. همچنین، میانگین وزن رسوبات تجمع¬یافته در تله¬های رسوب¬گیر به ترتیب در واحدهای توف روشن (2/178 گرم)، شیل ذغالی (4/34 گرم)، مادستون قرمز توف¬دار (9/29 گرم)، آندزیت (7/21 گرم)، توف تیره (7/16 گرم)، ماسه¬سنگ شمشک (9/14 گرم)، ماسه¬سنگ قرمز (8/9 گرم)، آهک شیلی (5/9 گرم) و نهایتا آهک اوربیتولین¬دار (5/6 گرم) کاهش یافته است. واحدهای آتشفشانی (توف و آندزیت) به دلیل فاصله زیاد از خروجی و حساسیت فرسایشی متوسط، سهم کمتری در رسوبات خروجی دارند. واحدهای رسوبی تبخیری به دلیل فاصله متوسط از خروجی و حساسیت کم نسبت به فرسایش، سهم کمی در رسوبات خروجی دارند درحالی¬که آهک¬ پلاژیوکلازدار به دلیل حساسیت بسیار زیاد نسبت به فرسایش، سهم زیادی در رسوبات خروجی زیرحوزه موشقین دارد. واحدهای رسوبی تخریبی بخصوص شیل¬های ذغالی و مادستون قرمز توف¬دار نیز به دلیل فاصله کم تا خروجی و پتانسیل بالای فرسایشی، سهم زیادی در رسوبات خروجی دارند ولی واحدهای ماسه¬سنگی به دلیل فرسایش و فاصله متوسط تا خروجی تا حدودی باعث تعدیل سهم واحد رسوبی تخریبی می¬شوند. شاخص اهمیت نسبی منابع رسوب که تاثیر مساحت واحدها از آن حذف شده است، بصورت واحد رسوبی تخریبی > واحد رسوبی تبخیری > واحد آتشفشانی است. با استفاده از نتایج این پژوهش می توان با اعمال روش¬های مدیریتی مکانی (تمرکز اقدامات کنترل فرسایش در مکان¬های حساس) یا مدیریت زمانی (حفظ پوشش گیاهی و کنترل شخم در فصول حساس) میزان فرسایش حوزه را کاهش داد. نتیجه کلی اینکه اگرچه روش انگشت¬نگاری با در نظر گرفتن مفاهیم انتقال و تحویل رسوب به¬طور مستقیم سهم منابع رسوب را تعیین کرده و برای منشایابی رسوبات مفیدتر است، ولی روش¬های غیرمستقیم نیز اطلاعات ارزشمندی از حساسیت به فرسایش منابع مختلف رسوب در اختیار می¬گذارد که برای شناسایی مناطق بحرانی و برنامه ریزی اجرای پروژه های حفاظت خاک ضروری است. همچنین به دلیل اقلیم نیمه¬خشک و همچنین تخریب فیزیکی واحدهای سنگی، بخش اعظم رسوبات حوزه ورتوان را بارکف تشکیل می¬دهد. ولذا کاربرد تکنیک انگشت¬نگاری که بر اساس ذرات زیر 63 میکرون پایه¬گذاری شده است، در اینگونه حوزه¬ها، نمی¬تواند بیانگر واقعی سهم منابع رسوب در کل رسوبات خروجی از حوزه باشد. انتظار می¬رود نتایج این پژوهش سبب درک بهتر مفاهیم مقاومت¬های حاکم بر فرآیندهای فرسایش و انتقال رسوب شود.