نام پژوهشگر: مریم زبیدی

بررسی بازنمایی کار کودکان در آثار داستانی کودک و نوجوان زبان فارسی (1390-1357)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده علوم انسانی 1393
  مریم زبیدی   فرامرز خجسته

در جوامع ابتدایی کودکان با داشتن حداقل بنیه ی بدنی مورد نیاز، وارد دنیای کار می شدند و فرزند آدمی ناچار به تجربه ی دوره های متعدد فرهنگی و اجتماعی نبوده است. اما دنیای صنعتی کار در چند قرن اخیر، حضور متخصصانی آگاه را می طلبد. در چنین فضایی کودکان در جایگاه نیروهای کار آینده قرار می گیرند و از تلاش برای آموزش و آماده سازی تدریجی آنان سخن به میان می آید. زمان بر بودن چنین تعلیماتی موجب پیدایش دوران کودکی گردید. دوره ای که به واسطه ی آن فرصت لازم برای روند مذکور ایجاد می شد. طبیعی است درپی توجه به دوران کودکی قواعدی نیز از سوی متخصصان این حوزه در ارتباط با تولید امکانات ایده ال صورت بگیرد و هرآنچه که سبب پایین آوردن کیفیت دوران کودکی گردد به عنوان تجاوز به این دوران مدنظر قرار بگیرد. اشتغال کودکان از جمله ی این موارد است. تلاش های متعدد برای حذف و کمرنگ سازی این پدیده در سطح ملی و بین المللی همچنان بی نتیجه مانده است. در این میان نویسندگان حوزه ی کودک و نوجوان نیز با انتخاب آگاهانه ی مضمون کودکان کار و خیابانی به عنوان محور داستان های خود می توانند نقشی به سزا در برانگیختن حساسیت عمومی نسبت به این پدیده داشته باشند. در این پژوهش سعی بر آن است تا با واکاوی داستان های واقع گرای نوجوانِ چند دهه ی اخیر میزان توجه به کودکان کار و خیابانی و الگوهای متفاوت ارائه شده در این راستا توسط نویسندگان بررسی شود. یافته ی نهایی پژوهش به اختصار نشان می دهد، نویسندگان با بهره گیری از فضاهای گوناگون در آثار داستانی خویش، نگاه ثابت و ایستایی به این پدیده نداشته اند؛ کار برای کودک به مثابه ی مرحله ای برای گذار و تشرف او به بزرگسالی، کار در حکم مقوله ی متعرض به حقوق کودک و دنیای او، برتری بخشیدن به اشکالی از کار کودک در شرایطی خاص و... نمونه هایی از الگوهای بازنمایی شده در آثار نویسندگان می باشند.