نام پژوهشگر: مسعود حاجی‌زاده میمندی

بررسی رابطه بین نظم خانواده و بازتولید دینداری در بین شهروندان یزدی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1388
  حمید تقوی مریم آبادی   مسعود حاجی زاده میمندی

دین، یکی از مهمترین نظامهای ارزشی است که جامعه برای بقای خود نیاز به بازتولید آن در نسلهای بعدی دارد. عوامل گوناگونی در این فرایند بازتولید تأثیر گذار می باشند؛ که جامعه پذیری یکی از مهمترین آنهاست و از میان عناصر جامعه پذیری، خانواده از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. در این رساله، تأثیر خانواده بر بازتولید دینداری در میان شهروندان شهر یزد بررسی شده است. چارچوب نظری تحقیق نظریه نظم اجتماعی است. این نظریه تلفیقی از نظریات کارکردگرایی ساختاری با تأکید بر نظر پارسونز است که توسط مسعود چلبی تدوین شده است طبق این نظریه نظم خانواده بازتولید ارزشها و هنجارها را در پی خواهد داشت. این پیمایش بر روی 320 خانواده یزدی که با استفاده از فرمول کوکران به دست آمده است انجام و در تحلیل داده ها از رگرسیون چند متغیری، تحلیل واریانس و ضریب همبستگی استفاده گردیده است. نتایج نشان می دهد که رابطه بین متغیر وابسته بازتولید دینداری و متغیرهای مستقل نظم در خانواده، درآمد، و تحصیلات معنی دار است. رابطه بین متغیر وابسته بازتولید دینداری و متغیر مستقل نظم خانواده مثبت و معنی دار است به طوریکه هرچه نظم خانواده بیشتر باشد بازتولید دینداری نیز بیشتر است. همچنین در خانواده هایی که ابعاد نظم در آنها به شکل قوی تری وجود دارد میزان بازتولید دینداری نیز بیشتر است.رابطه بین تحصیلات والدین و فرزندان با بازتولید دینداری معنی دار بود ؛ با افزایش تحصیلات در گروه اول از میزان بازتولید دینداری کاسته می شوددر حالیکه در مورد فرزندان رابطه دو متغیر مذکور مثبت است. همچنین بازتولید دینداری در ابعاد چهارگانه دینداری با ابعاد چهارگانه نظم و نظم خانواده به طور کل دارای رابطه مثبت و معنی دار بود.در نهایت نتیجه حاصل از رگرسیون گام به گام نشان داد که دو متغیر درامدو نظم خانواده در مجموع 49% از متغیر وابسته را تبین می کنند.

بررسی نگرش پزشکان نسبت به علوم اجتماعی و عوامل مرتبط با آن در شهر یزد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده علوم اجتماعی 1392
  محمدعلی لطفعلیانی   مسعود حاجی زاده میمندی

علوم اجتماعی یکی از رشته های مفید و ضروری هر جامعه ای به شمار می رود اما به نظر می رسد به جهت ویژگیهای ساختاری و موانع بیرونی و نگرشی این علوم در مقایسه با علوم طبیعی مورد بی توجهی واقع شده اند. جهت شناخت چگونگی و چرایی نگرش ها نسبت به علوم اجتماعی، در این پژوهش به بررسی دیدگاه پزشکان نسبت به این علوم پرداخته و سعی شده است عامل های موثر در این باره مورد شناخت قرار گیرد. جامعه آماری کلیه پزشکان شهر یزد می باشند که تعداد 224 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه انتخاب شده و از طریق پرسشنامه محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان می دهد که پزشکان بطور عمومی نگرش مثبتی به علوم اجتماعی دارند اما نگرش آنها در بعد عاطفی و رفتاری جنبه مثبت کمتری داشته است. بین متغیرهای جنس، سطح تحصیلات وضعیت سکونت، اعتماد اجتماعی و سرمایه فرهنگی پزشکان با نوع نگرش آنها رابطه معنی داری مشاهده نشد. اما سن و نوع پارادایم نظری حرفه ای آنها بر نگرش به علوم اجتماعی تأثیر گذار بوده است. سن بالاتر و پارادایم پزشکی اجتماعی دو متغیری هستند که در مدل رگرسیونی 17 درصد از تغییرات نگرش به علوم اجتماعی را تبیین کرده اند. با تکیه بر نظریه های ناهماهنگی شناختی و مبادله میتوان گفت پزشکان دارای نوعی ناهماهنگی نگرشی نسبت به علوم اجتماعی بوده و اگرچه نگرش مثبتی به لزوم بکارگیری این علوم در حوزه پزشکی دارند اما عملاً به جهت پایگاه اجتماعی و اقتصادی پایینتر علوم اجتماعی، کمتر به سمت انتخاب این رشته ها یا اشتغال در مشاغل مرتبط به آنها گرایش نشان می دهند.