نام پژوهشگر: سید اسماعیل قافله‎باشی

بررسی تطبیقی نقد روانکاوانه شخصیت دقوقی در مثنوی مولوی و حیّ بن یقظان اثر ابن سینا و ابن طفیل
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  زینب رحیم‎بروجردی   سید اسماعیل قافله‎باشی

یکی از روشهای نقد روانکاوانه بر اساس روانکاوی یونگ که به روان شناسی تحلیلی معروف است، صورت می پذیرد. نقد روانکاوانه بر اساس نظریات یونگ، نقد کهن الگویی نیز نامیده می شود. در این روش از نقد، نمادها و تصاویر کهن الگویی مورد بررسی قرار می گیرند. یونگ، معتقد بود که روان آدمی دارای سه بخش است: ضمیر خودآگاه، ضمیر ناخودآگاه شخصی، ضمیر ناخودآگاه جمعی. ضمیر ناخودآگاه جمعی بخشی از روان است که در تمام افراد نوع بشر مشترک است. خاطرات و تجربیات مشترک نوع بشر که در ناخودآگاه جمعی همه انسانها مشترک هستند، به صورت کهن الگوها که بسیاری از آنها در اسطوره ها، افسانه ها و داستانهای عامیانه وجود دارند، در رویاها و آثار ادبی نمایان می شوند. در این پژوهش سیر تکامل شخصیت دقوقی در مثنوی مولوی و حی بن یقظان در اثر ابن سینا و اثر ابن طفیل، بر اساس نقد کهن الگویی نشان داده می شود و در نهایت بررسی تطبیقی بین آنها صورت می گیرد.