نام پژوهشگر: مجید سبزه پرور

بررسی نقش لجستیک معکوس در بازیابی مواد زائد (مطالعه موردی شرکت متسو)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده مدیریت 1391
  فاطمه علیزاده   مجید سبزه پرور

امروزه قدرت گرفتن شرکتهای تامین کننده در سطح جهانی و جهانی شدن تولید به کمک شرکتهای تامین کننده ،لزوم اهمیت دادن به مدیریت زنجیره تامین (msc) را بیش از پیش مشخص می سازد.چرا که مزیتهای رقابتی شرکتها به میزان توانائی شرکتهای تامین کننده آنها بستگی دارد.زنجیره تامین در شکلها و اندازه های مختلفی وجود دارد و ممکن است بسیار پیچیده باشد،یک صنعت ممکن است شامل صدها عرضه کننده،هزاران کارگاه ساخت،انبارها، دلالها، فروشندگان،مشتریان و وظایف پشتیبانی از قبیل مهندسی محصول،آژانسهای خرید،بانکها و شرکتهای نقل و انتقال باشد. در چنین شرایطی زنجیره تامین خطی نبوده و به صورت یک چرخه مشاهده می گردد.بنابراین جریان محصولات می تواند در جهت عکس نیز اتفاق بیفتد که چنین حالتی درباره کالاهای برگشتی همیشه به چشم می خورد.در واقع لجستیک معکوس تمام فعالیتهای زنجیره تامین که به صورت معکوس اتفاق می افتد، را شامل می شود و در نهایت موجب کاهش هزینه ها و افزایش درآمدها و سطوح خدمات مشتریان می گردد.در این تحقیق، از طریق مطالعات کتابخانه ای و جستجوی اینترنتی و مطالعات میدانی از آزمون فرضیه های تحقیق از طریق پرسشنامه، به تشریح اثرات 5 متغیر تحقیق (تعهد منابع،قابلیتهای لجستیک معکوس،تعهد به یادگیری،عملکرد لجستیک معکوس، اهمیت استراتژیک لجستیک معکوس) بر روی عملکرد فعالیتهای لجستیک معکوس در صنعت چاپ در شرکت متسو بر اساس داده های سال 90 پرداخته ایم.از آزمونهای آماری کولموگوروف-اسمیرنوف ، آزمون میانگین یک جامعه آماری ، آزمون همبستگی و مدل معادلات ساختاری استفاده نموده و داده ها توسط نرم افزارهای spss و lisrel مورد تجزیه و تحلیل قرار که این نتایج حاصل شد. گرفت: الف)اختصاص منابع انسانی،مالی و فیزیکی به برنامه ها و فرآیندها می تواند به عملکرد بهتر فرآیندها و عملکرد برنامه های لجستیک معکوس کمک کند.ب)تعهد به یادگیری در شرکت منجر به ایجاد قابلیتهای جدید خواهد شد که شرکت را توانمند میسازد تا گزینه های استراتژیک مختلفی را خلق کند که این مسئله می تواند به کسب قابلیتهای اساسی در آینده کمک کند. وجود گزینه های استراتژیک مختلف به شرکت این امکان را می دهد که نه تنها بر اقدامات مشخصی متعهد باشد بلکه از لحاظ استراتژیک منعطف نیز می باشد.ج)وقتی یک شرکت تعهد قوی به یادگیری دارد تلاشهای بیشتری در آموزش و پرورش کارکنان خواهد کرد.بخشی از این تلاشها دارای تاثیر مستقیمی بر قابلیتهای لجستیک معکوس است این تلاشها به افزایش اثربخشی این قابلیتها منجر خواهد شد و عملکرد فعالیت لجستیک معکوس را افزایش می دهد.د)اهمیت فزاینده لجستیک معکوس در استراتژی شرکت می تواند به شناسایی فرصتها و تهدیدها کمک کند و ارزشهای بیشتری را ایجاد کندو بنابراین عملکرد برنامه های لجستیک معکوس بهبود خواهد یافت.ه) در حالیکه منطقی به نظر می رسد که قابلیتهای لجستیک معکوس ، عملکرد لجستیک معکوس را بهبود خواهد داد،این قابلیتها عملکرد اقتصادی فعالیتهای لجستیک معکوس را فرای بازار خاص محصول بهبود می بخشد.

زمانبندی کسب شده(es)و بهبوئ عملکرد مدیرت ارزش کسب شده(evm) با رویکرد فازی (مورد مطالعه:پروژه توسعه و باز سازی میدان نفتی رشادت)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده مدیریت و حسابداری 1391
  هادی عاطف   مقصود امیری

کلیه ذینفعان پروژه به دنبال دستیابی به اطلاعات واضح و صحیح درباره وضعیت پیشرفت پروژه هستند. مدیریت ارزش کسب شده ، یک رویه مدیریت پروژه می باشد که به منظور اندازه گیری پیشرفت پروژه با رویکردی بر مبنای هدف توسعه داده شده است. مدیریت ارزش کسب شده، به کمک محاسبه زود هنگام شاخص های کارایی پروژه، نیاز به اقدامات اصلاحی را تشخیص می دهد و به مدیر پروژه گوشزد می کند. نمودار های مدیریت ارزش کسب شده این امکان را به مدیران پروژه می دهد که بتوانند به سرعت، میزان پیشرفت و نحوه عملکرد پروژه از نظر هزینه و زمانبندی را بازبینی کنند. اگر مشکلات جدی در عملکرد زمانبندی یا صرف بودجه وجود داشته باشد، مدیریت پروژه ممکن است تصمیم به توقف پروژه گرفته یا اقدام به اصلاح کند. برآورد های زمان تکمیل پروژه و هزینه پایانی به خصوص در مواقعی که منابع مالی محدود است، ورودی های مهمی در تصمیم های مدیریتی هستند. مدیریت ارزش کسب شده، تکنیک های مختلفی را برای پیش بینی هزینه ی نهایی پروژه ارائه کرده است اما در خصوص پیش بینی مدت زمان پروژه، کارایی لازم را به دلیل مبنای هزینه ای آنها در محاسبات ندارد. همچنین با توجه به ماهیت غیر قطعی دو پارامتر مهم فعالیت ها، از جمله مدت زمان و هزینه انجام آن، بسط تکنیک موثرتری برای پیش بینی و نمایش عملکرد زمانی پروژه در محیط فازی ضروری به نظر می رسید. در این پژوهش با بکارگیری تکنیک زمانبندی کسب شده (es) در پیش بینی و بررسی عملکرد زمانی پروژه ها، شاخص های ارزیابی کارایی پروژه را در شرایط قطعی و غیر قطعی پروژه ها شرح و بررسی نمودیم. تکنیک زمانبندی کسب شده با مانیتورکردن ارزش کسب شده (ev) بر روی مدت زمان اجرای پروژه، مبنای جدیدی از جنس زمان برای تخمین زمان تکمیل پروژه ارائه می کند که این عمل باعث ایجاد فرصتی برای تخمین های صحیحی از وضعیت زمانی پروژه می شود و در پیش بینی مدت زمان تکمیل پروژه نیز کارآمد می باشد. در این پژوهش علاوه بر شرح و بررسی روش های رایج در مدیریت ارزش کسب شده، ضرورت و نحوه فازی کردن کلیه پارامتر ها و شاخص های مدیریت ارزش کسب شده را به عنوان یکی دیگر از راه های بهبود مدیریت ارزش کسب شده آوردیم و کلیه شاخص های جدید و قدیم ارزش کسب شده را به صورت فازی بازنویسی کردیم. در نهایت، برای حل مشکل مدیران پروژه ی توسعه و باز سازی میدان نفتی رشادت، شاخص های کارایی زمانبندی و هزینه را مطابق با تکنیک یاد شده محاسبه نمودیم و نشان دادیم که مدیریت ارزش کسب شده در زمینه ارزیابی کارایی زمانی پروژه ها دارای ضعف هایی می باشد و بایستی از روش های مطمئن تری مانند زمانبندی کسب شده، این کار صورت پذیرد.

ارزیابی وضعیت زمان و هزینه پروژه و شناسایی فعالیتهای بحرانی با ارائه مدل ترکیبی از مدیریت ارزش کسب شده فازی و مدیریت ریسک (مطالعه موردی: شرکت مهندسی و ساخت بویلر مپنا)
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  مهرداد منصوردهقان   صفر فضلی

هدف پژوهش: در دنیای امروز، موضوع مدیریت موفق پروژه ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. پروژه ها به طور معمول بر اساس برنامه زمانبندی و هزینه های بودجه بندی شده ای که برای آنها در نظر گرفته شده است، انجام نمی شوند، مگر آنکه در هر دوره به طور منظم مورد بازبینی و کنترل قرار گیرند. یکی از بهترین سیستمهای کنترلی پروژه، تکنیک مدیریت ازرش کسب شده می باشد، که امکان شناسایی نقاط انحراف از برنامه را برای مدیران پروژه فراهم می کند. بزرگترین نقطه ضعف این سیستم کنترلی، عدم توجه به ریسک و عدم اطمینان می باشد. ریسک شرایط محتملی است که از محیط بیرون یا درونی پروژه به آن تحمیل می شود، و باید با مدیریت موثر و اثربخشی، شناسایی، تحلیل و پاسخ داده شوند. با وجود گستردگی استفاده از تکنیکهای مدیریت ریسک، اما مدیریت ریسک نیز دارای نقطه ضعف بزرگی است و آن این است که تکنیکهای مدیریت ریسک، آینده نگر هستند و توجهی به پیشینه روند پیشرفت پروژه در گذشته ندارند. با توجه به شرایطی که ریسک بر پروژه تحمیل می کند، پروژه در طول چرخه حیات خود، دچار انحراف خواهد شد و مدیران باید با انجام اقدامات اصلاحی، سعی در کاهش انحرافات داشته باشند. اما عملکرد غیرعلمی مدیران و تصمیمات شتاب زده آنها، سرانجامی جز شکست برای پروژه نخواهد داشت. به عبارت دیگر، قبل از انجام اقدامات اصلاحی، باید مشخص گردد که آیا انحراف رخ داده در پروژه، باعث شده است که پروژه وارد فاز بحرانی شود یا خیر؟ لذا نیاز به سیستم کنترلی جدیدی می باشد که نقاط ضعف سیستمهای دیگر را برطرف کند و با ادغام نقاط قوت آنها، باعث افزایش هم افزایی کنترل و ارزیابی پروژه شود. هدف این پژوهش، طراحی مدل ترکیبی از تکنیک ارزش کسب شده و مدیریت ریسک می باشد، که در پی بررسی این موضوع است که آیا میزان انحراف رخ داده در پروژه، از آستانه ریسک پروژه فراتر رفته است یا خیر؟ لذا تصمیم گیری مدیران جهت انجام اقدامات اصلاحی، باید بر اساس حدود انحراف و آستانه ریسک انجام گیرد. به عبارت بهتر، در صورت فراتر رفتن انحراف از آستانه ریسک، نیاز به اقدامات اصلاحی می باشد. همچنین جهت برطرف کردن ابهام و سربستگی در بیان میزان پیشرفت فعالیتهای پروژه، از منطق فازی در فازی سازی شاخصهای تکنیک ارزش کسب شده استفاده شده است. روش پژوهش: این پژوهش یک پژوهش توسعه ای کاربردی است. همچنین با توجه به اینکه محقق در این پژوهش به دنبال شناسایی و مطالعه متغیرها و عوامل موجود در کنترل وضعیتهای پروژه و همچنین به دنبال روابط بین این عوامل می باشد؛ این پژوهش از نظر ماهیت روش، پژوهشی توصیفی-تحلیلی است. از آنجایی که این پژوهش، یک مطالعه آماری نمی باشد، لذا جامعه آماری و حجم نمونه کاربردی ندارد. همچنین شرکت تحت بررسی این پژوهش، ”شرکت مهندسی و ساخت بویلر مپنا“ می باشد که برای گردآوری اطلاعات، از سه گروه کارشناس و خُبره استفاده شده است. گروه اول، کارشناسان برنامه ریزی و کنترل پروژه، گروه دوم، کارشناسان تحلیل و ارزیابی ریسک و گروه سوم، خُبرگان پروژه. لازم به ذکر است که تعداد خُبرگان استفاده شده، 10 تن از متخصصین افراد در حوزه های مختلف می باشد. یافته های پژوهش: یافته های پژوهش به دو دسته تقسیم شدند. یکی مربوط به شناسایی و رتبه بندی ریسک با شاخص r و دیگری تحلیل پروژه با مدل ترکیبی. در فاز شناسایی ریسک، از بین 24 ریسک شناسایی شده، ریسک ”تغییرات اقتصادی/تغییر نرخ ارز و تورم“، به عنوان با اهمیت ترین ریسک انتخاب شد و سناریو پروژه، بر اساس این ریسک طراحی گشت. همچنین نتایج در فاز تحلیل پروژه نیز به سه دسته مجزا تقسیم بندی شد. ابتدا پروژه با تکنیک ارزش کسب شده فازی مورد تحلیل قرار گرفت که نتایج حاکی از این بود که پروژه در آخرین دوره پیشرفت، از نظر هزینه نسبت به بودجه مصوب بیشتر هزینه نموده و از نظر زمان نیز نسبت به زمانبندی اولیه، عقبتر می باشد. همزمان با تحلیل تکنیک ارزش کسب شده فازی، ریسک پروژه نیز مورد تحلیل قرار گرفت و در نهایت آستانه های ریسک زمان و هزینه حاصل شد. آستانه های ریسک نشان دادند که حداکثر انحراف مجاز در حوزه زمان برابر با 17,1 دوره و در حوزه هزینه نیز برابر 79922 دلار می باشد. در قسمت آخر نیز پروژه با مدل ترکیبی مورد تحلیل قرار گرفت و نتایج نشان داد که انحراف زمان پروژه، پایینتر از آستانه ریسک زمان و انحراف هزینه پروژه، بالاتر از آستانه ریسک هزینه قرار دارد. نوآوری های پژوهش: یکی از مهمترین نوآوری های پژوهش این است که در کنار ارائه مدل ترکیبی از شاخصهای فازی انحراف زمان و هزینه، نگاه این پژوهش به بحرانی بودن و یا بحرانی نبودن، قطعی نبوده و این دو حالت را، در کنار هم مورد ارزیابی قرار داده و پروژه را از این حیث، با درجه امکان پذیری عدد فازی مورد سنجش قرار می دهد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که پرژه در حوزه زمان، عقبتر از برنامه زمانی است، و در حوزه هزینه نیز بیشتر از بودجه مصوب هزینه کرده است. به عبارت دیگر، وخامت اوضاع در برنامه های پروژه وجود دارد، و باید هرچه سریعتر اقدامات اطلاحی ایجاد گردد. اما زمانیکه انحرافات با آستانه های ریسک مقایسه شدند، نشان داده شد که عقب ماندگی زمانی پروژه، کمتر از آستانه ریسک است. بدین معنی که پروژه با اینکه در حوزه زمان، عقب است، اما هنوز وارد فاز بحرانی نشده است. اما در حوزه هزینه نتایج بدست آمده حاکی از این بود که وخامت اوضاع باعث شده است که پروژه از حالت طبیعی خود خارج شود. لذا پیشنهاد می شود که در عین تلاش برای کاهش وخامت اوضاع در برنامه زمانی، نیازی به انجام اقدامات اصلاحی اساسی در برنامه زمانبندی نیست؛ به علت اینکه پروژه در حوزه زمان، در وضعیت غیربحرانی قرار دارد. اما در حوزه هزینه به علت قرارگرفتن در وضعیت نسبتاً بحرانی، و فراتر رفتن انحرافات هزینه از آستانه ریسک، باید هرچه سریعتر اقدامات اصلاحی انجام گردد تا بیشتر از این پروژه وارد وضعیت بحرانی نشود.

طراحی یک الگوی برنامه ریزی نیروی انسانی برای شرکت های چند پرو‍ژه ای با در نظر داشتن مدیریت پرتفولوی شرکت (مطالعه موردی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده صنایع 1391
  بهنام پوررکنی   مجید سبزه پرور

تعریف اهداف استراتژیک سازمان ، شناسایی وضعیت فعلی و سپس تعیین میزان نزدیکی سیستم فعلی با اهداف استراتژیک سازمان و در نهایت اصلاح محل هایی که این نزدیکی وجود ندارد منجر به ایجاد یک سیستم پویا و به دور از دوباره کاری و همچنین تغییر دیدگاه مدیران ارشد از هزینه بر بودن سیستم منابع انسانی به منبع ایجاد سود در شرکت خواهد بود. در بسیاری صنایع اولویت های سرمایه گذاری وهزینه های سازمان با تجهیزات، مواد اولیه ، انرژی ، صادرات و واردات و ... می باشد . در عملیات لرزه نگاری و اکتشاف نفت، هزینه های مستقیم و نامستقیم نیروی انسانی بیش از 70 درصد هزینه های شرکت و هر پروزه را به خود تخصیص می دهند . هلدینگ دانا ، بزرگترین شرکت کاملا خصوصی در زمینه بالا دستی نفت ، سیاست کلان خود را بر توسعه پایدار شرکت بنا نهاده است ، لذا این پژوهش در جهت کمک به این هدف طراحی و اجرا گردیده است . امید است با استفاده از خروجی های این پژوهش کمک کوچکی در راستای دستیابی به اهداف کلان هلدینگ صورت گیرد . در ابتدای این پژوهش ، با روش مصاحبه با و مدیران میانی و ارشد اقدام به شناسایی پنج شاخص مهم در زمینه نیروی انسانی نمودیم و سپس با روش پرسشنامه ای ، صحت و اولویت این پارامترها را در بوته آزمایش نهادیم. در فصل پنج با پیشنهاد یک الگوی 7 مرحله ای جهت برنامه ریزی نیروی انسانی با در نظر داشتن استاندارد های pm book و نیز مدیریت پرتفولیوی پروژه ها ، پژوهش خود را به پایان رساندیم .

مقایسه مدل های تعالی سازمانی opm3 و efqm و انتخاب مدل مناسب (مطالعه موردی:شرکت انرژی سپهر)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده مدیریت 1391
  معصومه اوانی   مجید سبزه پرور

مدلهای تعالی سازمانی یا سرآمدی به عنوان ابزاری قوی برای سنجش میزان استقرار سیستم ها در سازمان های مختلف به کار گرفته می شوند. با به کارگیری این مدلها ضمن اینکه یک سازمان می تواند میزان موفقیت خود را در اجرای برنامه های بهبود در مقاطع زمانی مختلف مورد ارزیابی قرار دهد امکان مقایسه عملکرد خود با سایر سازمانها و به ویژه با بهترین آنها را خواهد داشت. در سالهای اخیر مدلهای مختلفی برای اندازه گیری سطح بالندگی مدیریت پروژه سازمانی بوجود آمده اند که هرکدام از آنها با وجود تفاوت های ساختاری با یکدیگر سعی در مقایسه وضعیت فعلی سازمان با وضعیت ایده آل را داشته و نقاط ضعف سازمان رادر زمینه مدیریت پروژه سازمانی شناسایی کرده و با توجه به محدودیت های سازمان زمینه های بهبود را در سازمان مشخص می کنند. در این تحقیق سعی شده است تا به بررسی و مقایسه دو تا از مهمترین مدلهای بالندگی مدل بلوغ سازمانی مدیریت پروژه(opm3) و مدل تعالی کیفیت اروپا (efqm)پرداخته شود. مراحل تحقیق از 2 بخش کلی تشکیل شده اند. در بخش اول ضمن آشنایی با مفاهیم پایه و مطالعه ادبیات موضوع به بررسی ویژگی های یک مدل مناسب بالندگی پرداخته شده است که این ویژگی ها مبنای مقایسه ساختاری و نحوه خودارزیابی مدلها قرار گرفته شد. در بخش دوم به ارزیابی عملکرد سازمان براساس دو مدل و با استفاده از پرسشنامه و روش های آماری پرداخته شد. سپس با کمک نتایج حاصل از ارزیابی و ویژگی های تعیین شده برای یک مدل مناسب بالندگی با کمک روش topsis به رتبه بندی مدل ها و انتخاب مدل مناسب پرداخته شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که سازمان از نظر تعالی در سطح مطلوبی قرار دارد و از بین مدلهای تعالی opm3 و efqm ? مدل بلوغ سازمانی مدیریت پروژه با کسب امتیاز 51/0 به عنوان مدل مناسب انتخاب گردید.

توسعه مدل زنجیره تامین سبز و حل آن با بهره گیری از الگوریتمی فراابتکاری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده مهندسی 1393
  عباس نانکلی   حسن جوانشیر

در دیدگاه مرسوم و گذشته، مدیران زنجیره تأمین به دنبال تحویل سریع¬تر کالا و خدمات، کاهش هزینه و افزایش کیفیت بودند اما بهبود عملکرد زیست محیطی زنجیره تأمین و اهمیت هزینه¬های اجتماعی و تخریب محیط زیست لحاظ نمی¬گردید. با فشار مقررات دولتی برای اخذ استانداردهای زیست محیطی از یک طرف و رشد فزاینده تقاضای مشتریان برای عرضه محصولات سبز (بدون اثر مخرب بر محیط زیست) مفهوم زنجیره تأمین سبز و مدیریت آن را پدیدار ساخت. در این پایان¬نامه ضمن بررسی زنجیره تامین سبز، یک مدل مکان¬یابی تسهیلاتی چند هدفه برای شبکه حلقه بسته زنجیره تامین تحت تقاضای غیرقطعی مورد مطالعه قرار می گیرد. این مدل هزینه¬های افتتاح کارخانه، افتتاح مراکز انتخابی، تولید، حمل و نقل، ذخیره سازی، کاهش و کمبود محصول را مینیمم کرده و مواد سازگار با محیط زیست و تکنولوژی پاک را ماکزیمم می کند. بنابراین مسئله مورد بحث در این پژوهش توسعه یافته مدل مسئله انتخاب کارخانه¬ها و محصولات با بیشترین کیفیت در شبکه زنجیره تامین حلقه بسته در مقاله¬ی "a multi-objective facility location model for closed-loop supply chain network under uncertain demand and return" و مسئله انتخاب عرضع کننده با استفاده از ahp فازی و برنامه ریزی خطی جهت توسعه کاهش کربن در مقاله¬ی " supplier selection using fuzzy ahp and fuzzy multi-objective linear programming for developing low carbon supply chain" می باشد. تابع هدف دیگری به مدل اضافه می¬شود که مقدار گاز کربن انتشار یافته محصولات توسط کارخانه¬های تولیدی بوده و هدف، مینیمم کردن آن می¬باشد. مدل پایه یک مسئله np-hard بوده به همین دلیل مدل توسعه یافته نیز np-hard خواهد بود در نتیجه باید با الگوریتم فرا ابتکاری حل شود. به دلیل اینکه روش¬های حل دقیق قادر به حل آنها در ابعاد بزرگ نیست به ناچار باید به سراغ روش¬های حل نزدیک به بهینه فراابتکاری رفت. در فصل چهارم ابتدا الگوریتم توضیح داده خواهد شد سپس مدل ارائه شده با آن حل می¬گردد. الگوریتم ژنتیک نامغلوب با استفاده از نرم افزار لینگو و متلب و در سایزهای 30 و 60 محصولی حل شده و نتایج آن با هم مقایسه می¬شود. فصل 5 مربوط می¬شود به ارائه پیشنهادهای آتی که عبارتند از 1- بررسی منابع درحال فساد 2- بحث وجود منابع یکباره، 3- محدود نمودن شرایط برگشت 4- بررسی این مساله در حالت احتمالی بودن زمان¬ها، میزان منابع، میزان فسادپذیری منابع و هزینه¬ها یا هر حالت فازی آنها و 5- حل مسئله با الگوریتم¬های دیگر.

ارائه مدل فازی برای مساله زمانبندی همزمان چندین پروژه با منابع مشترک محدود تک حالته با هدف افزایش ارزش خالص فعلی و در نظر گرفتن شرط انقطاع
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده صنایع 1393
  سونیا بوستانی   مجید سبزه پرور

تحقیق حاضر به بررسی مسئله بهینه سازی ارزش خالص فعلی چندین پروژه به صورت همزمان در سبد پروژه ها می پردازد. این مطالعه با در نظر گرفتن شرایطی چون غیرقطعی درنظرگرفتن جریانهای مالی هر فعالیت ، بدست آوردن بهینه روش انقطاع انجام هر فعالیت ، درنظرگرفتن m نوع منبع تجدیدپذیر و نیز تک حالته بودن منابع بر ارزش خالص فعلی بین پرژه های مختلف درصدد است تا شرایط واقعی در برنامه ریزی ریاضی چنین مساله ای را بررسی نماید. استفاده از متغیرهای فازی نیز می تواند در جهت مدلسازی بهتر مفاهیم موجود در اذهان کمک شایانی نموده و حقایق را بهتر نمایان سازد. استفاده و نیز طراحی مناسب ، نحوه و میزان کارایی الگوریتم های فراابتکاری کرم شب تاب و ژنتیک که در هر دو الگوریتم از نحوه کدگذاری یکسانی (که در یکی با عنوان کرم و در دیگری با عنوان کروموزم شناخته می شود) استفاده شده است و همچنین استفاده از داده های معتبر مجموعه داده در حل مساله از دیگر ویژگی های این پروژه است ، نتایج روایت گر عملکرد مناسب این الگوریتم ها ذر بررسی منطقی مثالهای موجود در ادبیات دارد.