نام پژوهشگر: مهین حاتم‌پور

فلسفه ستیزی در شعر سعدی، سیف فرغانی و حافظ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  مهین حاتم پور   مختار ابراهیمی

فکر فلسفی با سرشار کردن روح آدمی به جهان بیرون روی می آورد تا هم اندرون آدمی را بی نیاز سازد و هم جهان برون را بسازد. فلسفه در دوره های آغازین ادبیات فارسی به صورت ستایش عقل و خرد نمودی چشم گیر داشته، و سامانیان در این راه قدم های اساسی را برداشته اند. در دوره ی محمود غزنوی و پس از او فلسفه مورد بی مهری قرار می گیرد و فیلسوفان از دربار کنار گذاشته می-شوند و سرکوب فکر فلسفی به صورت آزار و کشتار شیعه و معتزلیان چهره می نماید. با چرخش ادبیات در سده ی ششم به سوی ادبیات صوفیانه، تضاد عقل و دل به عنوان مهم ترین موضوع آثار صوفیانه مطرح می شود و در این راه شاعران صوفی به ویژه سنایی که آغازگر این راه بوده است، بسیار تلاش کرده اند. جریان ستیز با فلسفه در سده ی هفتم گسترش فوق العاده می یابد، از این روست که فلسفه در این دوره در ادبیات کم ترین نمود را دارد و بسامد ستیز با آن در بسیاری از آثار دیده می شود. سعدی، سیف فرغانی و حافظ به عنوان شاعرانی که در فضای اندیشه ی مسلط اشعری پرورش یافته و آثار خویش را عرضه کرده اند؛ درست پا جای پای سنایی گذاشته و هرجا فرصت را مناسب یافته اند به تمسخر فکر فلسفی و حیرانی فیلسوفان اشارت ها کرده اند. با توجه به آن که سیف فرغانی نسبت به مسائل اجتماعی جهت گیری روشن تری داشته، فلسفه را آشکارا مورد نقد قرار داده و سعی کرده مخاطب خود را قانع سازد که از فکر فلسفی دوری کند. سعدی نیز که پرورش یافته ی نظامیه ها بوده، در راستای فکر اشعری حرکت کرده و بیش از آن که به فلسفه ارزش دهد به اخلاق دینی توجه کرده است،حافظ نیز این راه را ادامه داده و رندانه به ستیز با فلسفه و ناتوان شمردن عقل در کشف حقیقت همت گمارده است.