نام پژوهشگر: مهدی رمضان‌زاده

بررسی نظریه های بازی، گروتسک و کارناوال از باختین در گزیده ای از تئاتر های معاصر ایرانی؛ بخش عملی: خداوند در سینه هیچ مردی دو قلب قرار نداد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده سینما و تئاتر 1392
  مهدی رمضان زاده   حمیدرضا افشار

از دستاوردهای مثبت نظریه های ادبی و هنری برای تئاتر، نقد و بررسی تئاتر به شیوه ای روشمند است. «نظریه بازی»، «گروتسک» و «کارناوال» مفاهیمی از «میخاییل باختین» نظریه پرداز روس است، که در عرصه ی نقد و نظریه ی ادبی کاربرد دارند. با آنکه کارناوال، گروتسک و بازی با اجرا و آیین و از آن طریق با تئاتر پیوند دارد، اما باختین رمان را بهترین زمینه برای تحقق مفاهیم مورد نظرش دانسته است. اما بعد از او، منتقدین تئاتری با توجه به پیوند دیرپای آیین و نمایش استدلال کرده اند که تئاتر و اجرا، امکانات بسیار وسیع تری فراهم می کند که مورد توجه باختین قرار نگرفته است. پژوهش مورد نظر، به مطالعه و بررسی نظریه بازی، گروتسک و کارناوال از منظر باختین می پردازد و از این نظریه ها در نقد و بررسی گزیده ای از تئاتر های معاصر ایرانی استفاده می کند. این نظریه ها در ارتباط باهم و در آیین و نمایش مفهوم و کاربردی دیرینه دارند.تئاترهای معاصر ایرانی انتخاب شده، عبارتند از «مرگ یزدگرد» از «بهرام بیضایی»، «خشکسالی و دروغ» از «محمد یعقوبی» و نمایش تختِ حوضی «بازی سلطان و سیاه» از «علی نصیریان». در انتخاب تئاترها سعی شده است، تفاوت نوع، سبک نوشتاری و شیوه ی اجرا در نظر گرفته شود. بر اساس تقسیم بندی از انواع پژوهش های علمی که بر اساس ماهیت و روش آنها ارائه شده است، پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است. برای بررسی سئوال ها و فرضیه های پژوهش از ابزارهای گردآوری اطلاعات و روش تجزیه و تحلیل استفاده شده است.