نام پژوهشگر: حمیدرضا جلایی‌پور

بررسی تطبیقی- کمی عوامل موثر بر بروز تضادهای قومی در دولت-ملت های چندقومی جهان بین سال های 1980 تا 1999
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1387
  سلیمان پاک سرشت   علی محمد حاضری

پژوهش حاضر پیرامون این سوال اساسی سامان یافته است که چه عواملی بروز پدیده تضادهای قومی را در جوامع چندقومی به عنوان یک پدیده دارای الگوهای عام و تکرارشونده تبیین می کنند. مطابق چارچوب نظری این بررسی که مبتنی بر تلفیق رویکردهای نظری نابرابری قومی، تفاوت قومی، نهادی و بسیج منابع است، تضادهای قومی یا به تعبیر دقیق تر کنش جمعی اعتراضی قومی، نوع خاصی از تضادهای اجتماعی و سیاسی است که وقوع آن مستلزم حضور دو مولفه کنش جمعی یعنی نارضایتی قومی و فرصت بسیج قومی است. عواملی مانند نابرابری اقتصادی، اعمال سیاست های ترجیحی قومی، تبعیض قومی و ساختار قومی سلطه ای در یک جامعه چندقومی زمینه نارضایتی قومی و عواملی چون نظام سیاسی در حال گذار دمکراتیک، نرخ پایین سرکوب، تنوع قومی متوسط، میزان تمرکز گروهی قومی بالا، تجربه پیشین تضاد قومی و تضاد گروه همقوم در کشور مجاور زمینه پیدایش فرصت بسیج قومی را فراهم می کنند. بدین ترتیب مفروض آن است که با تکیه بر عوامل فوق می توان بروز یا عدم بروز تضاد قومی را در جوامع چندقومی توضیح داد. بررسی بر روی 107 کشور چندقومی در فاصله سالهای 1980 تا 1999 صورت گرفته و نتایج حاکی از آن است که به جز میزان سرکوب و نرخ نابرابری اقتصادی، سایر متغیرها تاثیر معنی داری بر افزایش ریسک بروز تضاد قومی در جوامع چندقومی دارند.

روند شکل گیری و تحول روشنفکری دینی در ایران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  ابوالفضل منتظری   محمدجواد زاهدی

در دوران معاصر، ضرورت پاسخ گویی به چالش سنت، خصوصاً فربه ترین بخش آن یعنی دین، و مدرنیته جریان های فکری عدیده ای را در سرزمینهای اسلامی موجب شده است. یکی از مهم ترین و در عین حال بحث انگیزترین این جریان ها، روشنفکری دینی است. روشنفکری دینی نوعی فعالیت روشنفکرانه در عرصه دین است و از این حیث از یک سو، جریان مطرحی در هر دو عرصه روشنفکری و نواندیشی دینی به حساب می آید و از سوی دیگر، امکان پذیری دارا بودن همزمان دو وصف یا وجه روشنفکرانه و دیندارانه آن با چالش نظری سختی از جانب هر دو جریان روشنفکری (غیر دینی) و نواندیشی دینی روبرو است. این مساله فضای ابهام آلودی را پیرامون جریان روشنفکری دینی پدید آورده است به نوعی که مبنای تأسی به و تبرّی از این جریان را نامشخص ساخته و گاهی تابعی از اغراض شخصی نموده است. به راستی روشنفکری دینی چیست و وجوه تقارب و تمایز آن با دیگر پروژه های فکری-اجتماعی در هر دو عرصه روشنفکری و نواندیشی دینی کدام است؟ آیا می توان توضیحی جامعه شناسانه از سیر تحول و تطور این جریان در جامعه ایران به دست داد؟ تحقیق حاضر با تکیه بر جامعه شناسی روشنفکران ماکس وبر و استفاده از روش فهم تفسیری وی، درصدد پاسخگویی به هر دو سئوال مهم فوق الذکر است. دو گام مهم تحقیق حاضر برای دستیابی به این هدف به شرح زیر است: اول، تعریف یک «تیپ ایده آل» از روشنفکری دینی بر پایه نظرات وبر و مانهایم و از طریق گزینش معنادارترین ویژگی های آن به عنوان یک مدل معنایی و معیار سنجش و البته داوری مداوم در مورد صحّت تعریف ارائه شده در مسیر تحقیقات، و دوم، رهگیری سیر تحول مفهومی این تیپ ایده آل و سپس ارائه توضیحی جامعه شناسانه برای آن بر اساس روش وبر در لزوم طراحی مسیر تحقیقات از معلول ها به سوی علّت ها (تعیّن معکوس). ارائه تیپ ایده آل روشنفکری دینی، معیار سنجشی برای بررسی سیر تحوّل این جریان از ابتدای شکل گیری تاکنون به دست می دهد و بدین ترتیب امکان تحلیل جامعه شناسانه از گسست و پیوست تحوّل مفهومی و گفتمانی روشنفکری دینی در ایران، خصوصاً پیش و پس از انقلاب اسلامی، فراهم می آید. بنابراین، مسیر تحقیقات از شناسایی معلول (سیر تحوّل مفهومی و گفتمانی) به سوی شناسایی علل جامعه شناسانه (تغییر در مناسبات دین و قدرت) طراحی گردیده است.