نام پژوهشگر: عزتالله نوذری
فاطمه حسینی عزت الله نوذری
ارتش نوین مهم ترین نهادی بود که دولت پهلوی در تکوین و تداوم خود به سوی مطلقه بر آن اتکاء داشت. نخستین و مهم ترین گام در تشکیل دولت پهلوی با کودتای سوم اسفند1299 هـ.ش برداشته شد. جنگ سرد، ملی شدن نفت، ورود نیروهای جدید به عرصه سیاست و افزون شدن قدرت آنها چشم انداز مخاطره آمیزی از تحولات ساختاری در سیاست و حکومت ایران برای نیروها و نهادهای سنتی، میانه رو و قدرت های غربی گشود؛ در این شرایط همکاری خواسته و ناخواسته این نیروها باعث شد از ارتشی که می بایست برای برقراری امنیت و ثبات ایران استفاده شود، برای جا به جایی دولت مصدق(کودتای 28مرداد1332هـ.ش)، حفظ نهاد سلطنت و بازگشت شاه به قدرت سود جسته شود. شاه با آگاهی از نقش خود و نیروهای مسلح ایران در منطقه در کسب برتری استراتژیک بلوک غرب بر اتحاد شوروی، در از میان برداشتن مخالفان و حذف منتقدین خود از عرصه سیاست ایران با اتکا به نیروهای مسلح درنگ نکرد. از سوی دیگر ارتش نوین ایران به تأسی از ملی گرایی دولت پهلوی از مراکز ترویج ناسیونالیسم احیاگر ایران باستان، ترویج زبان فارسی ، شناخت تاریخ و فرهنگ ایران باستان، حامی و ابزار نوسازی(مدرنیته) بود. ارتش نوین ایران بنا به دلایل تاریخی و ساختار دولت، ارتشی پاتریمونیال(پدرسالارانه) بود. نبود پایگاه و منشاء قومی در سلسله پهلوی باعث شد که وفاداری و وابستگی ارتش، که آن نیز فاقد ساختی قومی و قبیله ای بود، یکسره به شخص شاه معطوف شود. وابستگی نیروهای مسلح ایران به شاه، ارتش را به ابزار نهایی وی در تداوم قدرت تبدیل کرد. نیروهای مسلح مادامی که مخالفت با رژیم شاه در چارچوب سازمان ها و فعالیت های سیاسی نسبتاً سازمان یافته و محدود صورت می گرفت توانایی مقابله و سرکوب آنها را داشتند؛ اما از مواجهه با تظاهرات توده ای و اعتصاب های گسترده ناتوان بودند. شاه و ارتش تنها زمانی به این ناتوانی واقف شدند که دیگر امکان توقف انقلاب وجود نداشت. از آنجا که دولت پهلوی فاقد نهادهای سیاسی کارآمد، با نفوذ و میانجی بود به ناچار باز هم در صف مقدم مبارزه با جنبش توده ای، نخست برای توقف آن و سپس به امید دست یافتن به مصالحه ای سیاسی، از ارتش بهره گرفت. در چنین شرایطی توسل به ارتش به شکست تلاش های سیاسی، آشتی ناپذیری نیروهای مخالف، خشونت بار شدن بیشتر منازعه سیاسی و سرانجام فروپاشی دولت پهلوی و ارتش آن انجامید.