نام پژوهشگر: اعظم غفاری علی‌آباد

زندگی و مرگ در آفاق فکری سهراب سپهری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  اعظم غفاری علی آباد   فاطمه کوپا

یکی از پرسشهای عمده و اساسی ذهن انسان در طول تاریخ، مسأله مرگ و زندگی، ارتباط این مقوله با هم بوده است که به تلاش پیگیر آدمی در جهت بازشکافی معمّای مرگ و آگاهی از رموز آن انجامیده است. در این میان ادبا و سخن سرایان با دیدگاهی ویژه و نگاهی ژرف، این موارد را از نظر گذرانده و مورد توجّه قرار داده اند. سهراب سپهری نیز به عنوان یکی از شعرای معاصر، با توجّه خاص به این موضوعات و تأمّل و تفحّص در آن به نتایج و پاسخ هایی دست یافته است که موضوع پژوهش حاضر است. نگرش سهراب سپهری به کلّ پیکره هستی و جهان آفرینش، نگاهی برخاسته از تأمّل، آرامش و سکوت است. او مشتاق درک حقیقت هستی است و تلاش پیگیر و مستمر او پیرامون حقیقت، او را به یک بینش و جهان بینی خاص رهنمون می سازد که در نهایت به تمام هستی عشق می ورزد و خوبی و بدی، روشنایی و تاریکی، پاکی و پلیدی و ... آن را یکسان می بیند. معمّای بزرگ زندگی و مرگ را می شکافد و پرده از اسرار آن برمی دارد. زندگی را دارای حکمتی الهی می داند که باید به نحو مطلوب از آن بهره برد و مرگ را ادامه، مکمّل و ضروری ترین قانون زندگی و وسیله ای جهت دیدار با معشوق ازلی و رسیدن به جاودانگی و ابدیّت می داند. از نظر او عدم پذیرش مرگ، در حقیقت مردود دانستن و نادیده انگاشتن زندگی است، زیرا مرگ ادامه منطقی و سرانجامی بر زندگی و حیات بشری است. نگرش ساده، نو و جدید او به روح زندگی است که انسان را به رسالت بزرگ خود که همان خودشناسی، خداشناسی و زدودن غبار عادات و سنّت ها از چشم هاست؛ آگاه می سازد و ساده زیستن و رسیدن به رستگاری و سعادت ابدی را به او نشان می دهد.