نام پژوهشگر: علی‌محمد ساجدی

بررسی تطبیقی مبانی فکری و آراء کلامی علامه حلی و ابن تیمیه در باب شرک و بدعت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  عبدالمحمد شیروانی شیری   سعید رحیمیان

یکی از مسائل بسیار مهم که جهان اسلام به آن دچار شده است، خشونت دینی است. خشونت دینی از سوی کسانی انجام می شود که خود را موحد واقعی و سایر مسلمانان را مشرک و بدعت گذار می دانند. این اندیشه منحرف ، ریشه در آراء محمد بن عبد الوهاب و قبل از وی به صورت مفصل و تبویب شده در آراء ابن تیمیه دارد. ابن تیمیه به مفهوم شرک و بدعت توسعه داده و هرگونه توسل و دعا را از پیامبران و ائمه شرک و بدعت می داند. وی گرچه در این زمینه به مشرکین تاخته ولی با پذیرش رویت خداوند و قائل شدن اعضا برای ذات کبریایی خداوند، نا خواسته به دام آنچیزی افتاده است که خود آن را بهانه ای برای تکفیر مسلمانان می داند. علامه حلی شرک و بدعت را در مفهوم اصیل اسلامی اش می پذیرد و با مصادیقی که مطرح می نماید دقیقاً به بدعت هایی که امت اسلامی در طول تاریخ با آن مواجه شده است می پردازد. وی بدعت شرعی را یک نوع بیشتر نمی داند و آن را حرام می داند. ولی ابن تیمیه بدعت را به دو دسته خوب و بد تقسیم می نماید و در مصادیق آن دچار تعارض آشکاری می شود. .

الهیات سلبی در آثار مولانا جلال الدین رومی و مایستر اکهارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  اشکان بحرانی   قاسم کاکایی

«الهیات سلبی» یکی از رویکردهای الهیاتی حایز اهمیت در الهیات جدید است. در نوشته ی حاضر، این رویکرد الهیاتی در آثار دو عارف بزرگ از دو سنت دینی اسلامی و مسیحی یعنی مولانا و مایستر اکهارت بررسی شده است. در بخش نخست، از تعریف های گوناگون، ابعاد و بن مایه ها، سرچشمه های سلبی گروی در ستون مقدس و تاریخچه ی رویکرد سلبی در مسیحیت و اسلام سخن به میان آمده است. در بخش دوم، به جنبه ی هستی شناختی الهیات سلبی در آثار مولانا و اکهارت پرداخته و مباحثی نظیر فنا، فقر، انسان شناسی سلبی و پاره ای استعاره های سلبی در آثار ایشان بررسی شده است. در بخش سوم، بعد معرفت شناختی و بعد زبان شناختی الهیات سلبی در آثار این دو عارف مطرح و مباحثی نظیر تعالی معرفتی، ترفندهای زبانی، تنزیه و تشبیه و خاموشی تحلیل شده است. و در بخش چهارم برخی پیامدهای الهیات سلبی مطرح، از مباحث پیشین جمع بندی ای ارائه و به اشتراکات و اختلافات اندیشه ی مولانا و اکهارت اشاره شده است.

بررسی رابطه تکوینی عصمت با علم معصوم (ع) و پاسخ به شبهات مربوط به عصمت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  محمدرضا بیژن   قاسم کاکایی

یکی از مهمترین مباحث مورد اختلاف میان مسلمانان بحث عصمت انبیاء وائمه (علیهم السلام) می باشد ؛ مسئله ای که همواره درباره آن بحث و اختلاف فراوان میان علمای علم کلام وجود داشته است ؛ بطوریکه تقریباً در تمامی ابعاد آن اختلاف نظر وجود دارداز مسائل مهمی است که در صدر بحث نبوت عامه وامامت عامه قرار دارد. وتا این مسئله روشن نشود؛ نمی توان به دیگر مسائل مربوط به نبوت وامامت پرداخت. انسانها در برابر این معنا دو دسته شدند عده ای آنرا قبول می کنند واز آن دفاع می کنند وعده ا ی دیگرانرا انکار می کنند . دسته اول که آنرا قبول دارند در تعریف آن دچار تشتت آرا شده اند و از عصمت تعاریف گوناگونی ارائه داده اند ؛برخی آن را لطفی دانسته اندکه خداوند در حق برخی بندگان خاصش اعمال می کند .برخی دیگر آن را ملکه ای نفسانی دانسته اند که همواره شخص به واسطه آن داعی بر انجام گناه ندارد و واجب را هیچگاه ترک نمی کند .برخی آن را ناشی از علم می دانند و می گویند شخص به واسطه علمش به آثار گناه از ارتکاب آن مصون می ماند. وبالاخره عده ای دیگر عصمت را نوعی علم می دانند،که بواسطه آن علم، هیچگاه شخص به ورطه ی گناه و خطا نمی افتد.ودر این صورت مصونیت شخص نسبت به گناه واشتباه صد در صدی می شود ؛در حالی که در تعاریف دیگر یا نقش اختیار کم رنگ تر می شود ویا احتمال ارتکاب گناه صفر نمی شود. با توجه به مطالب فوق قصد داریم در این رساله به رابطه بین عصمت وعلم بپردازیم . اگر از کلام بگذریم و عصمت را بر اساس مبانی حکمت متعالیه وعرفان بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم ، درک آن بسیار روشن تر خواهد بود؛ وعصمت بر پایه عینی تری استوار خواهد بود؛چرا که بر طبق مبانی حکمت متعالیه وعرفان انسان می تواند به بالا ترین درجات وجود صعود کند؛که در اینصورت همه مراتب هستی را در خود دارد.واز بالا ترین درجه کمال که همان علم باشد برخوردار است .با این حساب دیگر جایی برای گناه وخطا باقی نمی ماند واما در مورد دسته دومی که در بالا ذکر شد یعنی آنهائی که عصمت را انکار می کنند .این گروه نیز بیکار ننشستند وهمواره در پی سست کردن پایه های استدلال گروه اول بوده اند.بنابراین شبهات فراوانی را در باب عصمت مطرح کرده اند که در قسمت پایانی پایان نامه به پاسخ دادن به برخی از این شبهات پرداخته ایم