نام پژوهشگر: سعید امیرحاجلو

بررسی باستان شناختی مراکز سکونتی دوران سلجوقی و صفوی در حاشیه شمالی دشت اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی و مدیریت 1391
  سعید امیرحاجلو   جواد نیستانی

اصفهان در دوران تاریخی و اسلامی، یکی از مراکز مهم شهری و خاستگاه بسیاری از تحوّلات فرهنگی، هنری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود و همواره مورد توجه حاکمان و شاهان کشور قرار داشت. اهمیت یافتن اصفهان در مقاطع مختلف تاریخی سبب شد مراکز شهری و روستایی حاشیه ای نیز موردتوجه قرار گیرند و رشد و توسعه یابند. یکی از نواحی حاشیه ای شهر اصفهان که به سبب توسعه اصفهان در دو دوره سلجوقی و صفوی گسترش یافت، دشت بُرخوار در شمال شهر اصفهان است. چند راه اصلی و فرعیِ ارتباطی و شاهراه مواصلاتی از میان دشت برخوار عبور می کرد و اصفهان را به مناطق شمال شرقی، شمالی و شمال غربی کشور متصل می کرد. در مجاورت این راه های ارتباطی مراکز شهری و روستایی پدید آمد که بررسی باستان شناختی آنها، مطالعه روابط میان آنها و تبیین علل توسعه و تخریب آنها از مهم ترین اهداف این رساله بوده است. به همین منظور، در این پژوهش، با بررسی پیمایشی دشت برخوار به شیوه مکان نگاری، شواهد باستان-شناسی منطقه به صورت دقیق ثبت شده و مطالعه این یافته ها در چند حیطه صورت گرفته است. نخست، پژوهش در ویژگی های هنری و معماری آثار دوران سلجوقی و صفوی به انجام رسیده و برای برخی گونه ها اعم از کاروانسرا، مسجد، حمام و آرامگاه الگوهایی تبیین شده است. همچنین، با استفاده از نرم افزار آماری spss و آزمون های همبستگی «اسپیرمن»، «کرامر» و «فی» به بررسی عوامل اثرگذار بر معماری بناها در این دشت پرداخته شده است. بر اساس این آزمون ها، عواملی چون فاصله از مرکز حکومت، فاصله از راه های ارتباطی، ارتفاع از سطح آب های آزاد، وسعت و جمعیت روستا، کاربری بنا و مدت استفاده از بنا بر معماری بناها اثرگذار بوده است. پس از آن، با تهیه نقشه هایی به وسیله نرم افزار ساج، به مطالعه روابط فضایی میان سکونتگاه ها با یکدیگر و با چشم انداز محیطی دشت موردمطالعه پرداخته شده است. همچنین کیفیت شکل گیری، توسعه و تخریب سکونتگاه ها بر اساس مبانی نظری بوم شناسی «کنت وات» مطالعه شده و نقش متغیرهایی همچون ماده، انرژی، تنوع و فضا بر حیات مراکز شهری و روستایی بررسی گردیده است. بر اساس این تحلیل ها، متغیرهای محیطی به صورت یکسان بر مراکز شهری و روستایی اثرگذار نبود ه اند. در برخی مراکز، متغیر فضا و در برخی دیگر، متغیرهای ماده و تنوع بر شکل گیری و توسعه سکونتگاه موثر بوده است. از سوی دیگر، در برخی مراکز متغیر فضا، در برخی دیگر متغیر انرژی و در تعدادی از مراکز متغیرهای ماده و تنوع بر افول و تخریب سکونتگاه اثرگذار بوده است. همچنین، بر اساس مدل «مکان مرکزی» کریستالر و آگوست لوش، به بررسی نظام سلسله مراتب میان مراکز شهری و روستایی پرداخته شده و مکان های مرکزی (خدمات دهنده) در دو دوره سلجوقی و صفوی در این دشـت شنـاسایی شده است. در دوره سلجـوقی، مراکـزی همچـون گز، مورچه خورت، پل سنگی کمشچه و شاپورآباد به عنوان مـکان های مرکزی، نقش مراکز خدمات دهنده را بر عهده داشـته اند و در دوران صفوی، علاوه بر گز و مورچه خورت، مراکزی همچون جعفرآباد، دولت آباد و شاهوازی به عنوان مکان های مرکزی به روستاها و مراکز جمعیتی دیگر خدمات ارائه می کرده اند.

بررسی باستان شناختی حمام های شهر اصفهان و عوامل اثرگذار بر معماری آنها از دوره صفوی تا قاجار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  سعید امیرحاجلو   جواد نیستانی

حمامهای عمومی در شهرهای اسلامی از اهمیت زیادی برخوردارند و تقریباً از مهمترین بناهای شهری پس از مسجد و مدرسه محسوب می شوند. عوامل متعددی در شکل گیری فضاها و بخشهای حمام نقش دارند که مهمترین آنها تنظیم دما، رطوبت، مسیر دسترسی و قرارگیری در بافت شهری، آبهای روان و ایجاد راههای خروجی فاضلاب است. در این پایان نامه کوشیده ایم با بررسی و مقایسه تطبیقی معماری حمامهای صفوی تا قاجار در شهر اصفهان، کلیه عوامل اثرگذار بر شکل گیری و نوع ساختار معماری آنها، شناسایی شود. از این رو، پس از بررسی میدانی 13 باب حمام عمومی در شهر اصفهان، داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار آماریspss و آزمون همبستگی اسپیرمن تجزیه و تحلیل شده و ارتباط میان عوامل موثر بر معماری آنها را تعیین و در جداولی، همبسته ترین عوامل را معرفی و تحلیل کردیم. از مهمترین عوامل اثرگذار بر معماری این حمامها، می توان به موارد زیر اشاره کرد: ـ تجربه های جدید و پیشرفت در فناوری ساختمان در دوره های جدیدتر، نظم در پلان حمامها را در پی داشت. ـ جمعیت محلّه مستقیماً تعیین کننده مساحت حمام بود؛ در واقع رفع نیازهای ساکنان هر محلّه در خود محل موجب می شد تا معماران در طراحی حمامها تعداد افراد ساکن در محلّه را در نظر بگیرند. ـ همچنین، جمعیت هر محلّه، مساحت و تعداد فضاهای خردتر را تعیین می کرد. ـ نظام وقف موجب ساخت حمامها در محدوده مرکز شهر، بازار و فرامحلّات می شد. ـ تناسب و هماهنگی میان ابعاد و تعداد فضاهای اصلی استحمام و فضاهای فرعی و جانبی، تعیین کننده ساختار معماری هرکدام از این فضاها بوده است؛ به طوریکه مثلاً افزایش مساحت سربینه حمام، افزایش مساحت گرمخانه را در پی داشت. ـ نوع استفاده از بنا، شکل، ابعاد و تعداد برخی فضاها را معین می کرد؛ مثلاً در حمامهایی که گردهمایی ها، دید و بازدیدها، استراحت و تفریح (شنا، کشیدن قلیان، نوشیدن قهوه و چای) نیز ـ علاوه بر استحمام ـ در آنها صورت می گرفت، فضای سکون (سکّوها و شاه نشینها) نسبت به فضای تردد (فضای مرکزی) بیشتر بود.