نام پژوهشگر: محمدامین احمدی

بررسی تاریخی تحولات سیاسی و اجتماعی ارزگان (از برآمدن امیر عبدالرحمان تا بر افتادن طالبان)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1385
  خان علی عظیمی   عبدالمجید ناصری

ولسوالی (شهرستان) ارزگان یکی از نقاط مهم، حاصلخیز، استراتژیک و دارای سابقه درخشان تاریخی در کشور افغانستان است. تا قبل از حاکمیت عبدالرحمان مرکز قدرت و اقتدار هزارستان (منطقه شیعه نشین) شمرده می شد و ساکنان آن را مردم هزاره تشکیل می دادند. پس از به قدرت رسیدن عبدالرحمان، وی به خاطر یک سلسله عوامل داخلی و خارجی، سرستیز با شیعیان گرفت. نیروی فراوان را جهت تسخیر ارزگان تهیه نموده و آنگاه تهاجم گسترده را به آن سمت آغاز نمود و بی سابقه ترین نسل کشی قومی را انجام داد، طوری که بر اثر آن قتل عام و نسل کشی، بسیاری از اقوام ساکن ارزگان به انقراض دچار گردیدند. پس از آن جنایت بی نظیر تمام زمین های ارزگان را به پشتون های فرامرزی (پاکستان) واگذار کرد. بعد از عبدالرحمان، در دوران حبیب الله و امان الله، اگر چه چند گام مثبت در مورد هزاره ها برداشته شد، حبیب الله خرید و فروش برده و کنیز را که مصداق اصلی آن در آن روز مردم هزاره بودند، ممنوع کرد، عده از مردم ارزگان را در سمت شمال افغانستان بجای زمین ارزگان، زمین داد. امان الله نیز قانون جواز بردگی را که در زمان جدش به تصویب رسیده بود لغو کرد و تا حدودی آزادی های فردی و مذهبی به وجود آورد، اما آن هردو، در مورد ارزگان همان سیاست سلف شان را دنبال نمودند و هیچ اقدامی جهت جبران خسارت هزاره ها و استرداد زمین ارزگان نکردند. در دوره طولانی حاکمیت ظاهرخان؛ تا اواسط حاکمیت وی، هزاره ها تحت فشار سیاست های تبعیض آمیز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار داشتند و از حدود سال (1324 شمسی)به بعد اعتراض ها و قیام ها بر ضد سیاست های تبعیض آمیز حکومت اوج گرفتند و حاکمان کابل را تا حدی وادار به بازنگری، در مورد بعضی سیاست های تبعیض آمیز آنها هنگام قیام بر ضد رژیم کمونیستی، برای اولین بار روابط نسبتا مناسب بین دو قوم پشتون و هزاره بر قرار شد، در حالیکه قبل از آن، پشتون های مهاجر هیچ ارزش و اهمیتی برای هزاره ها نمی دادند.

انتظار ما از دین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم 1380
  جواد ستاری وند   محسن جوادی

این رساله مشتمل بر یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است: بخش اول به کلیات و مباحث مقدماتی می پردازد. فصل اول این بخش به معنای انتظار و تعریف دین می پردازد و تعاریف دینی را در گروههای مختلفی تقسیم کرده و به مشکل عمده تعریف دینی اشاره می کند، فصل دوم ثمرات و فوائد مترتب بر این بحث را می شمارد و رد فصل سوم این بخش به بررسی رویکردهای سنتی و جدید مساله پرداخته و متذکر می شود علیرغم اتخاذ نگرش حق جویانه-سنتی-در قبال نگرش مصلحت جویانه-جدید-می توان ازانتظارات انسان از دین سخن گفت همانگونه که معقول است از انتظارات دین از انسان بحث کرد. و نهایتا فصل اخیر این بخش به روش شناسی بحث مورد نظر، اختصاص یافته بدین شکل که بررسی این مقوله ، آیا یک بحث درون دینی است یا باید با یک بحث برون دینی از مساله بحث کرد؟ اشکالات و نقدهایی که در هر دو جانب صورت گرفته است را مورد بررسی قرار می دهد. بخش دوم این رساله از قلمرو تاثیر انتظارات ما بر فهم دینی سخن می گوید که انتظارات ماتا چه حدودی می تواند درتحدید قلمرو دین نقش داشته باشد؟ فصل اول این بخش برخی از مجاری مه به صورت افراط گونه درتاثیرات فهم دینی ادعا شده را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و در فصل دوم به تاثیر مبادی کلامی ، معرفت شناختی و فلسفی بر معرفت دینی صحه گذاشته می شود . و در فصل اخیر این بخش با طرح مباحث هرمنوتیک به بررسی میزان ارتباطی که این مباحث درتاثیر گذاری انتظارات بشر بر فهم دینی می گذارد، و حدود آن را مورد بررسی قرار می دهد . بخش سوم رساله از دو مساله به عنوان مبادی انتظارات ما از دین بحث می کند. در فصل اول با اشاره مختصر به مساله صدف و گوه ردین بر این نکته تاکید شده بر فرض قبول تقسیم صدف و گوهر، انتظارات ما نخواهد توانست شناخت گوهر دین را تعیین کند و در فصل دوم مساله حداقلی و حداکثری بودن دین مطرح می شود، و حداقلی بودن دین مورد نقدهای جدی واقع می شود و بر عدم تعیین انتظارات ما در حداقلی بودن دین اشاره می کند. بخش 1پایانی رساله ، به بررسی نیازهای اساسی ما به دین می پردازد که از این میان از هفت نیاز عمده بحث می کند که دین در پاسخگویی به این خواسته های بی بدیل بشری است: 1-احساس تنهایی. 2-اندیشه تر از مرگ. 3-نیاز به معناداری زندگی. 4-نیاز به امیدی که بتوان با آن رنج زندگی را تحمل کرد. 5-عطش جاودانگی6-پشتوانه بودن دین برای اخلاق7-نیاز به اجرای عدالت