نام پژوهشگر: آمنه حاجیلو
آمنه حاجیلو مهدی محبتی
چکیده در یک دید کلی، با مطالعه ی آثار ادبی کلاسیک فارسی، همچون قصه های مثنوی، شباهتی غیر قابل باور با آثار نویسندگان معاصر دیده می شود، که اندیشه ی پیوند و اشتراک مفاهیم و ساختار این دو را در اذهان شکل می دهد. این پایان نامه، در پی تبیین و تحلیل و مقایسه ی قصه های کوتاه مثنوی با داستان های کوتاه معاصر، چه به لحاظ ساختار و فرم و چه به لحاظ معنا و مضمون است. هدف نگارنده از نگارش این پایان نامه، یافتن وجوه اشتراک و افتراق این دو است، که پس از پایان مطالعات و غور و بررسی در ساختار و مضمون قصه های کوتاه مثنوی و مقایسه ی آن ها با داستان های کوتاه معاصر به این نتیجه رسیدم که اگرچه مولوی در قصه هایش همواره به دنبال مضمون پروری بوده است، اما به لحاظ ساختاری نیز، آنچنان به پرداخت خوش فرم قالب داستان هایش پرداخته که شباهت های بی نظیری را با شکل و فرم و عناصر داستانی تعریف شده برای داستان های کوتاه امروزی بوجود آورده است. استعداد بی نظیر و هنر و اندیشه ی فرازمانی و فرامکانی مولوی در ایجاد این شباهت، بی تأثیر نبوده است. و البته داستان کوتاه نویسان معاصر ما نیز، اگرچه بن مایه های داستان کوتاه را از غرب گرفته اند، اما به دلیل عجین بودن با آثار کلاسیک خود، بی تأثیر از ساخت و فرم و محتوای این آثار نبوده اند.