نام پژوهشگر: احمدرضا حیدری پورکمال ابادی

بررسی روایت شناسی عشق سوان اثر مارسل پروست un amour de swann, pour une analyse narratologique
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده زبانهای خارجی 1388
  احمدرضا حیدری پورکمال ابادی   محمدجواد شکریان زینی

چکیده روایت شناسی متن گرا، از آنجائیکه می کوشد تا به زبان و شیوه های روائی داستان آگاه باشد، ناگزیر از مطالعه کم و بیش عمیق زبان است. در حقیقت این شاخه از روایت شناسی در چارچوب بررسی های خود پیرامون «زمان در راستان» الزاماً از دستور زبان کمک خواهد گرفت. تحقیق پیشرو تلاشی است برای ارائه تحلیلی در حد امکان دقیق از ساختار و نوع روایت عشق سوان اثر مارسل پروست. در اولین خوانش متن داستان، نکته ای که توجه خواننده را به خود جلب می کند استفاده تقریباً فراگیر زمان «ماضی با ارزش تکرار» در روایت داستان است. نکته ای که از نظر دستوری و روایت شناسی قابل تامل است. این استفاده اززمان «ماضی» از این رو قابل بررسی است که از نظر روایت شناختی این شکل زمانی از فعل «قابلیت ضعیفی» برای روایت داستانی دارد. تحقیق حاضر می کنوشد تا در ابتدا با استناد به معلومات دستوری و زبان شناختی به توضیح این ویژگی زمان فعلی مورد بحث بپردازد و سپس با بررسی کاربرد آن در کل اثر به تحلیل مفهوم «پیشروی زمان در داستان» بپردازد. روشن ساختن این مسئله در فرآیند روایی اثر به ما در پاسخ به مسئله اصلی این کار تحقیقی کمک کند، مسئله ای که می توان آن را اینگونه مطرح کرد: «آیا عشق سوان را می توان از نظر گاه روایت شناسی یک متن روایی دانست؟». برای پاسخ به این سوال سعی شده است تا دو مسئله کلیدی در شکل گیری یک متن روائی مورد بررسی قرار گیرد: 1-زمان در داستان: برای بررسی روند پیشرفت آن در طی روایت. 2- مسئله زاویه دید در داستان به منظور تحلیل نوع و میزان استفاده از انواع زاویه دید در اثر مورد بحث. حضور فراگیر زمان «ماضی با ارزش تکرار» در عشق سوان موجب خلق داستانی می شود در قالب سکانس هایی که همگی سعی در نشان دادن وجه تکرار شونده ی اعمال شخصیت اصلی دارند بدون اینکه در جزئیات آن وارد شوند. این نوع روایت موجز و نیز کمیت بسیار اندک اعمال «واحد» قهرمان داستان جنبه روائی بودن اثر را زیر سوال می برد. بررسی کاربرد زاویه دید در اثر هم ما را متوجه «استفاده آزادانه» روای از انواع آن می سازد. موضوعی که با در نظر گرفتن نتیجه ای که در قسمت اول کار حاصل شده است ما را به این نتیجه گیری سوق می دهد که: نویسنده عشق سوان بیشتر از که دغدغه روایت داستانی کلاسیک را داشته باشد، در پی آنست که نوع نگاه خود به عشق، و مدلی از برداشت خود به عشق را به خواننده القاء کند. نکته ای که عشق سوان را بیشتر از آنکه بتواند «متنی روایی»، حداقل از دیدگاه روایت شناسی، نشان دهد آن را به عنوان «پرانتزی بزرگ» در فرآیند روایی کل اثر عظیم جستجو معرفی می کند.