نام پژوهشگر: اصغر سلطانی کفرانی

تبیین ویژگی های برنامه درسی آموزش علوم مبتنی بر مولفه های ماهیت علم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1389
  اصغر سلطانی کفرانی   مصطفی شریف

پژوهش حاضر با هدف تبیین ویژگی های برنامه درسی آموزش علوم مبتنی بر مولفه های ماهیت علم انجام شده است. اصلی ترین هدف این پژوهش، سنجش دیدگاه اعضای هیات علمی و دانشجویان رشته های علوم پایه دانشگاه های اصفهان و صنعتی اصفهان در مورد ویژگی های برنامه درسی آموزش علوم مبتنی بر مولفه های ماهیت علم در دو وضعیت موجود و مطلوب بوده است. جنبه های اصلی مورد سنجش ماهیت علم در این پژوهش عبارت بوده اند از موقتی بودن علم، مبنای تجربی علم، خلاقیت در علم، نقش ذهنیت در علم، تاثیر مسائل اجتماعی و فرهنگی بر علم، نقش مشاهده و استنتاج و نقش نظریه و قانون علمی در علم. این مولفه ها در چهار عنصر اصلی برنامه درسی یعنی هدف ها، محتوا، اجرا و ارزشیابی و در دو وضعیت موجود و مطلوب، بررسی شده اند. این پژوهش از نوع پژوهش های ترکیبی و شامل دو بخش کیفی و کمی بوده است. برای اجرای بخش کیفی از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. در بخش کمی، روش مورد استفاده توصیفی- پیمایشی بوده است. جامعه آماری پژوهش در بخش کمی 64 نفر عضو انجمن های علمی فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناسی کشور بوده اند. در بخش کمی، جامعه آماری 2407 نفر شامل 163 عضو هیات علمی و 2244 دانشجو بوده اند. نمونه گیری بخش کیفی به شکل هدف مند بوده و تمامی 64 نفر عضو انجمن های علمی را شامل شده است. نمونه گیری پژوهش در بخش کمی به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم بوده است. در این بخش حجم نمونه 81 نفر برای اعضای هیات علمی و 302 نفر برای دانشجویان تعیین گردیده است. توان آماری 89/0 نیز کفایت حجم نمونه را تایید نموده است. پرسشنامه های بازپاسخ استاندارد و بسته پاسخ محقق ساخته، ابزارهای این پژوهش بوده اند. روایی سازه پرسشنامه محقق ساخته از طریق تحلیل عاملی تاییدی مورد تایید قرار گرفته و پایایی آن از روش آلفای کرانباخ 81/0 برای کل پرسشنامه تعیین شده است. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج پرسشنامه بازپاسخ، از روش مقوله بندی و برای تجزیه و تحلیل نتایج پرسشنامه بسته پاسخ محقق ساخته، از روش های آماری توصیفی و همچنین استنباطی مانند آزمون های کالموگروف – اسمیرنف تک متغیره، t تک متغیره، t2 هتلینگ،t زوجی، تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی شفه استفاده شده است. نتایج حاصل از بررسی نظرات اعضای انجمن های علمی کشور درباره ویژگی های ماهیت علم نشان داد که آنان در پنج مولفه موقتی بودن، مبنای تجربی، خلاقیت، ذهنیت و مشاهده و استنتاج، برداشت ها و توصیفاتی همسو با اندیشه های جاری از ماهیـت علم دارند. با این حال در دو مولفه تاثیر مسائل اجتماعی و فرهنگی بر علم و همچنین تمایز بین نظریه و قانون علمی و نقش و جایگاه هر یک در تولید و گسترش معرفت علمی، نظراتی گاه متفاوت با مولفه های پذیرفته شده ماهیت علم نشان می دهند. نتایج حاصل از بخش کمی پژوهش نشان دادند که از نظر اعضای هیات علمی، در وضعیت موجود، هیچ یک از عناصر برنامه درسی مبتنی بر مولفه های ماهیت علم نیستند. با این حال از نظر آنان هدف های برنامه درسی از حیث برخورداری از مولفه های ماهیت علم به وضعیت مطلوب نزدیک ترند. در این بین ارزشیابی برنامه درسی از نظر رعایت مولفه های ماهیت علم، بیشترین اختلاف را با وضعیت مطلوب خود دارد. از نظر اعضای هیات علمی، برنامه های درسی در وضعیت مطلوب، جهت همسویی با مولفه های ماهیت علم، باید بیشترین توجه خود را به دو عنصر اجرا و ارزشیابی برنامه درسی معطوف دارد. دانشجویان نیز در وضعیت موجود، هدف های برنامه درسی آموزش علوم را بیشتر از سایر عناصر مبتنی بر ماهیت علم دانسته و ارزشیابی برنامه درسی در وضعیت موجود را کمتر از سه عنصر دیگر برنامه درسی، مبتنی بر مولفه های ماهیت علم دانستند. از نظر آنان بیشترین تفاوت در دو وضعیت موجود و مطلوب، در عنصر ارزشیابی وجود دارد.

ارائه الگویی جهت پیش بینی کیفیت تدریس اعضاء هیأت علمی بر اساس ذهنیت فلسفی و انگیزش شغلی آنان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده علوم تربیتی 1392
  زهرا کوشی   مسعود اخلاقی

هدف عمده این پژوهش، ارائه الگویی جهت پیش بینی کیفیت تدریس اعضاء هیأت علمی بر اساس ذهنیت فلسفی و انگیزش شغلی آنان بود. برای تحقق این هدف، نشان دادن روابط و سهم هر یک از عوامل ذهنیت فلسفی و انگیزش شغلی با کیفیت تدریس، ذهنیت فلسفی با انگیزش شغلی، و روابط ویژگیهای دموگرافیک (جنسیت، سن، مرتبه علمی و سابقه تدریس) با کیفیت تدریس، ذهنیت فلسفی و انگیزش شغلی مورد توجه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه اعضاء هیأت علمی (538 نفر) از اساتید دانشکده های مختلف دانشگاه شهید باهنر کرمان بودند که از بین آنها با روش نمونه گیری طبقه ای، تعداد 287 نفر به عنوان اعضاء نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته سنجش کیفیت تدریس با 24 گویه و آلفای کرونباخ 0/881، پرسشنامه ذهنیت فلسفی با 42 گویه و آلفای کرونباخ 0/085 و پرسشنامه انگیزش شغلی لوداهل و کیچنر با 20 گویه و آلفای کرونباخ 0/855 بود. در این پژوهش، برای مشخص کردن سهم ذهنیت فلسفی و انگیزش شغلی و عوامل دموگرافیک شامل جنسیت، سن، مرتبه علمی، سنوات تدریس با کیفیت تدریس از مدلسازی معادلات ساختاری بهره گرفته شد. نتایج نشان داد که ذهنیت فلسفی با ضریب 0/5، انگیزش شغلی با ضریب 0/3، جنسیت با ضریب 0/13 به صورت مستقیم و مثبت با کیفیت تدریس رابطه مثبت و معناداری دارند. ذهنیت فلسفی با ضریب 0/25 با انگیزش شغلی رابطه مستقیم و معناداری دارد. سن با ضریب 0/16- با ذهنیت فلسفی رابطه مستقیم و منفی دارد، و همچنین سن با ضریب 0/25 با انگیزش شغلی رابطه مستقیم و مثبت و معناداری دارد. نتایج نشان داد که ضریب بین سن با کیفیت تدریس معنادار نشد، و انگیزش شغلی و ذهنیت فلسفی بین سن اساتید با کیفیت تدریس آنان نقش میانجی را ایفاء می نمایند و سن با واسطه گری ذهنیت فلسفی و انگیزش شغلی بر کیفیت تدریس اساتید به صورت غیر مستقیم تأثیر دارد. نتایج نشان داد که بین دانشکده های مختلف دانشگاه از نظر کیفیت تدریس تفاوت معناداری وجود نداشت.

تأثیر آموزش قرائت قرآن کریم برتوانایی خواندن متن و قرائت قرآن دانش آموزان پسرکم توان ذهنی شهر کرمان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده ادبیات 1392
  الهام صامت   حمیدرضا علوی

"اِقرَأ باسمِ رَبّکَ الَّذی خَلَقَ "(العلق,آیه 1). این آیه یکی از چندین آیه ای است که خداوند متعال در آن به پیامبراکرم(ص) فرمان خواندن قرآن را داده است و پیامبر(ص) هم می فرمایند:فرزندانتان بر سه ویژگی تربیت کنید:محبت پیامبرتان,محبت اهل بیت و قرآن.همه ی این اوامر از طرف خداوند و معصومین نشانگر اهمیت تلاوت قرآن است اما در این میان کودکانی هستند که به دلیل هوشبهر ناکافی دارای گفتار و توانایی موفقیت در خواندن نیستند و قرائت قرآن برای آنها دشوار است.دراین تحقیق سعی شده است تا میزان تأثیر آموزش قرائت قرآن کریم بر توانایی خواندن متن و خواندن قرآن بررسی شود.روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انتخاب گردید و جامعه ی آماری آن در گروه کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر در مقطع دبستان قرار گرفت.30 نفر از دانش آموزان با میانگین سنی 13 سال به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از اجرای آزمون ها به روش تصادفی و یک در میان بر اساس نمرات در دو گروه کنترل و آزمون قرار گرفتند,آزمون ها اجرا گردیند ونتایج با آزمون های تی مستقل و تحلیل واریانس دوراهه برای بررسی فرضیه ها و آزمون کولموگروف اسمیرنوف برای بررسی توزیع متغیرها تحلیل شد . در کنار اهداف اصلی نقش نگرش و رفتار دینی والدین در این آموزش با دو پرسشنامه سنجیده شد.. نتایج تحقیق نشان داد که این آموزش بر دو فرضیه اصلی از جمله توانایی خواندن قرآن وصحت خواندن متن تاثیر داشته است و این دو فرضیه تأیید گردیند اما تأثیری بر سرعت خواندن متن دیده نشد. و اثربخشی آموزش قرائت قرآن کریم بر صحت خواندن متن بستگی به نگرش دینی مادران داشت واین فرضیه ی فرعی نیز تأیید شد. لذا پیشنهاد می شود با توجه به نتایج شگرف قرآن درمانی در موارد گوناگون ونتایج این تحقیق, تاثیرات آموزش قرائت قرآن کریم بر سایر مشکلات کودکان کم توان ذهنی از جمله اختلالات گفتار و زبان آنها بررسی شود و راهکارهای جدیدی برای درمان این گروه از کودکان ارائه شود.

بررسی رابطه ی سبک های یادگیری با مدیریت زمان در بین دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه شهید باهنر کرمان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  اعظم حمیدی نصرآباد   اصغر سلطانی کفرانی

تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه سبک های یادگیری با مدیریت زمان در بین دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه شهید باهنر کرمان صورت گرفته است. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی و از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان کارشناسی ارشد در حال تحصیل در دانشگاه شهید باهنرکرمان بودند که 3457 نفر را تشکیل دادند. ابتدا از تعداد 11 دانشکده، 7 دانشکده، به شکل تصادفی ساده انتخاب شد و بعد از هر دانشکده نیز به شکل تصادفی یک گرایش انتخاب شد و تمام دانشجویان آن گرایش شامل 102 نفر به صورت نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای گزینش شدند. آزمودنی ها دو پرسشنامه سبکهای یادگیری کلب ( 1999 ) و پرسشنامه مدیریت زمان بریتون و تسر ( 1991 ) را تکمیل کردند. هر دو پرسشنامه از نظر روایی مورد تأیید اساتید مجرب قرار گرفته است. و از نظر پایایی نیز برای پرسشنامه سبک یادگیری به روش آلفای کرونباخ 85 /. و برای پرسشنامه مدیریت زمان 81 /. بدست آمده است. دادهها به وسیله تحلیل واریانس چند متغیره، آزمون لوین و آزمون دی سامرز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که بین سبکهای یادگیری با مدیریت زمان در میان دانشجویان کارشناسی ارشد رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین سبک- های یادگیری و مدیریت زمان به تفکیک متغیرهای جمعیت شناسی سن، جنسیت و گرایش تحصیلی نیز تفاوت معناداری را نشان ندادند، فقط دانشجویان ریاضی نسبت به دانشجویان صنایع از نظر مدیریت زمان وضعیت مطلوبتری دارند.

بررسی رابطه سبک مدیریت کلاس با یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی شهر کرمان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  زهرا کوشان   مهدی لسانی

با توجه به تأثیر مدیریت کلاس در ایجاد جو مناسب و مطلوب یادگیری از یک طرف و تأثیر یادگیری خود تنظیمی در زندگی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی و ارتقاء تعلیم و تربیت از طرف دیگر، این پژوهش بر آن است تا رابطه سبک مدیریت کلاس با یادگیری خود تنظیمی و پیشرفت تحصیلی در بین دانشجویان موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی شهرستان کرمان را بررسی نماید. در این پژوهش سبک های مدیریت کلاس در قالب سه سبک مداخله گرا، تعامل گرا و غیرمداخله گرا و یادگیری خودتنظیمی در دانشجویان به صورت کلی در نظر گرفته شده است. روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. به همین منظور از میان جامعه دانشجویان دو موسسه آموزش عالی شهر کرمان (1900 نفر)، تعداد 324 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. همچنین از میان جامعه اساتید این دو موسسه70 نفر به صورت تمام شماری انتخاب گردیدند. ابزار جمع آوری اطلاعات این پژوهش، پرسشنامه و از نوع بسته پاسخ می باشد. در این تحقیق برای گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه استفاده شده است، یکی پرسشنامه سبک مدیریت کلاس و دیگری پرسشنامه یادگیری خودتنظیمی. روایی و پایایی پرسشنامه سبک مدیریت کلاس به ترتیب به میزان 70% و 68% و روایی و پایایی پرسشنامه یادگیری خود تنظیمی به میزان 74% و 95% برآورد گردیده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون ، اسپیرمن همراه با نمودار پراکنش و آزمون کلموگرف اسمیرنف و آزمون t و anova و تحلیل رگرسیون چند متغیره استفاده شده است. بر اساس نتایج بدست آمده از تحلیل داده ها،فرضیه تحقیق مبنی بر وجود رابطه میان سبک مدیریت کلاس با یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی تایید گردید. هم چنین نتایج نشان می دهند ، رابطه میان این متغیرها معکوس می باشد، بدین معنی که هرچه نمرات سبک مدیریت کلاس کاهش می یابد ( یعنی از سبک مداخله گر به سمت سبک تعاملی پیش می رود ) ، نمرات یادگیری خود تنظیمی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان افزایش می یابد. در واقع هرچه سبک مدیریت تعامل گرا تر باشد یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان بیشتر خواهد بود. هم چنین طبق اطلاعات به دست آمده؛ بین سبک مدیریت کلاس اساتید زن و مرد و هم چنین یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی در میان دانشجویان زن و مرد تفاوت معناداری مشاهده نگردید.

تحلیل محتوای کتابهای درسی علوم تجربی دوره ابتدایی با توجه به مهارت های سواد علمی فناورانه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  فاطمه ولی زاده   مهرانگیز علینژاد محمدآبادی

پژوهش حاضر، درصدد تحلیل محتوای کتاب های درسی علوم تجربی دوره ابتدایی با توجه به مهارت های سواد علمی فناورانه است.این پژوهش از بعد هدف، پژوهشی کاربردی است که با روش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا انجام شده است. به این منظور، شش جلد کتاب درسی علوم تجربی دوره ابتدایی سال تحصیلی 93-1392 مورد بررسی قرار گرفت. این بررسی با استفاده از چک لیست تحلیل محتوای محقق ساخته که پایایی آن 93 صدم به دست آمده است و دارای 9 مهارت و 22 نشانگر سواد علمی-فناورانه است؛ صورت گرفته است. داده های تحلیل محتوا نیز با استفاده از شاخص های آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد فراوانی و نمودار و به منظور بررسی تفاوت معنادار بین داده ها، از آزمون «کای اسکوئر» استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در کتابهای علوم تجربی، به مهارت های سواد علمی فناورانه توجه لازم صورت نگرفته است؛ همچنین این مهارت¬ها، که در 9 مهارت مشاهده کردن، کاربرد ابزار و اندازه گیری، جمع آوری اطلاعات، تفسیر و نتیجه گیری، برقراری ارتباط، طراحی تحقیق، آزمایش کردن، پیش بینی کردن و فرضیه سازی، طبقه بندی شده اند؛ به طور یکنواخت نیز، به کار گرفته نشده اند. مهارتهای سواد علمی فناورانه در کتاب های مورد بررسی، طیفی از 7 تا 379 مورد را شامل می شوند که بیشترین توجه به مهارت مشاهده کردن و کمترین توجه نسبت به مهارت فرضیه سازی است. سایر مهارتها نیز با فراوانی نامتوازن و نامتعادل، بین این دو حیطه پراکنده هستند.