نام پژوهشگر: محمود ملکی

روش فقه الحدیثی شیخ بهایی
پایان نامه سایر - دانشکده علوم حدیث 1387
  محمود ملکی   هادی حجت

فقه الحدیث دانش فهم حدیث است که راه رسیدن به فهم درست سنت را به ما نشان می دهد. عالمان بسیاری از جمله شیخ بهایی برای رسیدن به فهم درستی از سنت، توجه ویژه ای به فقه الحدیث داشته اند. بررسی شیو? فقه الحدیثی شیخ بیانگر آن است که وی به پیش نیازهای فهم حدیث آشناست. نسخه های مختلف یک حدیث را می یابد و به تصحیف توجه می دهد. مراحل فهم حدیث نزد شیخ بهایی را می توان در دو مرحل? کلی جای داد: فهم ظاهر و فهم مقصود. در فهم ظاهر، مفردات، علم صرف و دانش نحو و معانی بیان را به کار می برد. در فهم مقصود نیز این گونه عمل می کند: به قرینه های متصل کلامی مانند تلمیح، تعلیل، سوال و تفسیر راوی و سیاق کلام نظر دارد. قرینه های منفصل که مهم ترین آن خانواده حدیث است مورد اهتمام شیخ بهایی است و با این قرینه که همان احادیث مشابه است احادیث را تخصیص و تقیید می زند و گاه تبیین می کند. برای تبیین حدیث از آیات بهره می گیرد. وی با توجه به احادیث معارض، در حل تعارض یکی از دو حدیث را بر جواز، استحباب، کراهت، ضرورت، تخییر یا تقیه حمل می کند. از دانشهای بشری چون طب، حساب و نجوم برای شرح حدیث استفاده می کند. وی با موانع فهم حدیث در هر دو مرحله فهم ظاهر و فهم مقصود آشناست. موانع فهم ظاهر نزد ایشان، اشتراک لفظی، تحول زبان، خلط لغت با اصطلاح، عدم توجه به حروف جر، آشنا نبودن با تصحیف و ادراج و تقطیع نادرست است. وی در شناخت موانع فهم مقصود به موانعی چون عدم تتبع کامل، ساده انگاری، جمود، اخباریگری و بی توجهی به آهنگ سخن آگاهی می دهد. مباحث فقه الحدیثی شیخ بهایی عمدتاً در آثار حدیثی وی مطرح شده که عبارتند از: الحبل المتین، مشرق الشمسین، الأربعون حدیثاً، الحدیقه الهلالیه و مفتاح الفلاح. وی در مباحث فقه الحدیثی از عالمان برجسته و محدثان بنامی چون شهید ثانی، شیخ حسین پدر خود، محقق کرکی و شهید اول تأثیر پذیرفته است و تراث حدیثی خویش را وامدار این بزرگان است.

بررسی اثر ترکیبات کربنی بر روند تولید سولفارافان و بیان ژن psbc در گیاهچه های ازمک lepidium draba
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی کرمان - پژوهشکده علوم محیطی 1392
  ندا حامی ضعفا   علی ریاحی مدوار

lepidium draba گیاهی دارویی از خانواده brassicaceae است که حاوی مقدار قابل توجهی گلوکوزینولات گلوکورافانین می باشد. این گلوکوزینولات تحت هیدرولیز آنزیمی میروزیناز تولید ایزوتیوسیانات سولفارافان را می نماید که اثرات درمانی متعددی دارد. در این مطالعه، اثرات غلظت های مختلف (صفر (به عنوان شاهد)، 5، 25 و 50 mg/l ) نانو لوله های کربنی و زغال فعال به عنوان محرک بر تولید سولفارافان در گیاه هفت روزه l. draba در مدت زمان 8، 16 و 32 ساعت تیمار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که محتوی سولفارافان با هر دو ترکیب در مدت زمان 8 ساعت تیمار نسبت به نمونه شاهد بصورت معنی داری کاهش یافته است. در حالیکه افزایش معنی دار سولفارافان در گیاهچه های تیمار شده با نانو لوله های کربنی در 16 ساعت تیمار، فقط در بالاترین غلظت نانو لوله های کربنی مشاهده می شود، و در تیمار با زغال فعال، افزایش معنی دار در تمامی غلظت ها مشاهده گردید. نکته قابل توجه اینکه افزایش تولید سولفارافان نسبت به نمونه شاهد در شرایط آزمایش قابل توجه نبود. علاوه بر این محتوی سولفارافان، فلاونوئید، کاروتنوئید، کلروفیل و بیان ژن psbc و همچنین برخی خصوصیات مورفولوژیکی گیاه l. draba که به مدت هفت روز در حضور غلظت های مختلف (صفر (به عنوان شاهد)، 25، 50، 100، 200 و 400 mg/l) نانو لوله های کربنی و زغال فعال رشد کرده بودند، مورد آنالیز قرار گرفت. داده ها نشان دادند که محتوی سولفارافان و فلاونوئید با هر دو ترکیب به ویژه نانو لوله های کربنی به صورت معنی داری نسبت به نمونه شاهد کاهش یافته است. در حالیکه کاهش محتوی کاروتنوئیدها بوسیله نانو لوله های کربنی به ویژه در غلظت های بالا نسبت به نمونه شاهد مشاهده می شود، محتوی آن در گیاهان تیمار شده با زغال فعال در رنج mg/l 200-50 نسبت به شاهد به صورت معنی داری افزایش یافته است. در گیاهان تیمار شده با زغال فعال محتوی کلروفیل کل بصورت خطی تا غلظت mg/l 100 افزایش و بعد از آن کاهش می یابد. افزایش معنی دار محتوی کلروفیل در تیمار با غلظت های کم نانو لوله های کربنی (25 و 50 mg/l) نسبت به نمونه شاهد مشاهده گردید. با افزایش غلظت این ذرات در محیط محتوی آن بصورت خطی کاهش یافت. در مقابل بیان ژن psbc بصورت خطی درتیمار با غلظت های مختلف نانو لوله های کربنی و زغال فعال افزایش یافته بود. از طرف دیگر جوانه زنی به وسیله تیمار با این ترکیبات تحت تاثیر قرار نگرفته بود. در حالیکه طول ریشه بصورت معنی داری در کمترین غلظت زغال فعال mg/l25 بصورت معنی داری نسبت به نمونه شاهد افزایش یافته بود در غلظت های بالا تر این ترکیبات تا حد نمونه شاهد کاهش نشان می داد. اما طول ریشه بصورت جزئی در پایین ترین غلظت نانو لوله های کربنی کاهش و بعد از آن بصورت خطی افزایش یافته بود که در بالاترین غلظت mg/l 400 نسبت به نمونه شاهد معنی دار بود. الگوی مشابهی برای طول ساقه در تیمار با نانو لوله های کربنی مشاهده گردید. درحالیکه طول ساقه در گیاهچه های تیمار شده با زغال فعال مشابه نمونه شاهد بود. بر اساس نتایج، چنین استنباط می شود که نانو لوله های کربنی اثرات سمی بر گیاهچه های تیمار شده دارند که ممکن است به دلیل رهاسازی گونه های فعال اکسیژن تحت شرایط تیمار باشد.

غربال جمعیت های تریتیکوم بوتیکوم از نظر وجود ژن nax1 با نشانگرهای rflp pcr وssr
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی کرمان 1392
  الهه فاطمی بوشهری   امین باقی زاده

رشد و عملکرد گیاهان زراعی در بسیاری از مناطق دنیا توسط تنش¬های زیستی و غیرزیستی متعددی از جمله تنش شوری محدود می¬گردد و به همین علت اختلاف قابل توجهی بین عملکرد واقعی و عملکرد بالقوه محصولات زراعی دیده می¬شود. گندم، برنج و ذرت مهمترین گیاهان زراعی جهان محسوب می¬شوند که در مجموع در حدود 60 درصد کل کالری مصرفی انسانها را تامین می¬کنند، با این¬حال از نظر سطح زیر کشت و همچنین برداشت سالانه در جهان، گندم در رتبه اول قرار دارد. تنش شوری یکی از تنش¬های مهم غیرزیستی است که باعث کاهش رشد و عملکرد گندم در دنیا و نیز ایران می¬شود. تنش شوری گسترش برگ، تولید پنجه، ارتفاع بوته، رشد سنبله و عملکرد گندم نان را کاهش می¬دهد. تحمل به تنش شوری در گندم نان به توانایی دفع یون سدیم ارتباط دارد که این امر باعث می¬شود تا غلظت¬های بالای یون سدیم در برگ¬ها به خصوص در پهنک برگ اتفاق نیفتد. گندم دوروم نسبت به گندم نان خیلی حساس¬تر است، که دلیل آن توانایی پایین گندم دوروم در دفع یون سدیم از پهنک برگ است. اخیرا مکان ژنی nax1 بر روی بازوی بلند کروموزوم 2a در گندم دوروم لاین 149 شناسایی گردید که باعث اعطای صفت دفع یون سدیم به گندمهای دوروم می¬شد. لاین های حاوی nax1، سدیم را با سرعت پایینی از ریشه¬ها به قسمت¬های هوایی نسبت به لاین¬های ایزوژنیک¬شان که فاقد آن هستند، منتقل می¬کنند. همچنین لاینهای دارای این ژن یونهای سدیم را بصورت ترجیحی در غلاف برگ جمع می¬کنند. نشانگر ریز ماهواره¬ای gwm312 و نشانگر اختصاصی rflp-pcr برای غربال گیاهان دارای ژن کارکردی nax1 بکار می¬روند. شناسایی گندم¬های دارای ژن nax1 برای انجام کارهای اصلاحی بعدی مثل جداسازی و کلون کردن این ژن به منظور انتقال آن به سایر گیاهان زراعی ضروری بنظر می¬رسد. به دلیل عدم وجود ژن کارکردی nax1 در ارقام زراعی موجود، 36 جمعیت از گندمهای دیپلوئید triticum boeoticum (2n=14, aa) به منظور شناسایی جمعیت¬های حاوی ژن مذکور از استان¬های غرب و شمال غرب ایران جمع آوری شدند. این پژوهش در گلخانه پژوهشگاه علوم و تکنولوژی پیشرفته و علوم محیطی انجام گرفت. استخراج dna ژنومی به روش ctab انجام گرفت و غلظت و کیفیت dna توسط دستگاه اسپکتروفتومتری و ژل آگارز انجام گرفت. در این تحقیق برای بررسی وجود یا عدم وجود ژن کارکردی nax1 در نمونه¬های زراعی و وحشی گندم از نشانگر rflp-pcr استفاده شد. همچنین الگوی پیوسته نشانگر ریزماهواره gwm312 با ژن nax1 مشخص گردید. در نهایت با استفاده از این تحقیق چهار جمعیت از گندمهای دیپلوئید به نام¬های c2، c11، e4 و f1 به عنوان جمعیت¬های دارای ژن کارکردی nax1 معرفی شدند. الگوی پیوسته نشانگر ریز ماهواره ای gwm312 با ژن nax1 نیز مشخص شد. جمعیت¬های شناسایی شده می¬توانند توسط محققین اصلاحگر برای جداسازی و کلون کردن ژن nax1 مورد استفاده قرار گیرند. همچنین از این دو نشانگر می¬توان در برنامه¬های اصلاحی و به منظور انتقال ژن nax1 به گیاهان زراعی مورد نظر استفاده کرد.

جداسازی و غربال باکتری هایpgpr تولیدکننده اکسین و آنالیز ژنتیکی آن با استفاده از نشانگرrapd
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی کرمان 1392
  نجمه گله داری   شهریار شاکری

باکتری های افزاینده رشد گیاه یا اصطلاحاً pgpr قادرند از طریق سازوکارهای مختلفی ازجمله توانایی تولید تنظیم¬کننده های رشد گیاه، توان حل¬کنندگی ترکیبات نامحلول و تثبیت نیتروژن بر رشد گیاه تأثیر بگذارند. فراوان ترین و مهم ترین اکسین طبیعی شناخته شده ایندول 3-استیک اسید ((iaa)) است که علاوه بر گیاهان، بسیاری از ریز موجودات نیز قادر به تولید این هورمون هستند. در این مطالعه 40 رایزوباکتری مختلف از رایزوسفر گیاهان جمع¬آوری شده از مناطق مختلف ایران از نظر تولید میزان هورمون اکسین به روش سالکوفسکی مورد آزمون قرار گرفتند. با این حال در جریان انجام پروژه سویه¬های ریزوبیومی به همراه پنج سویه غیر ریزوبیومی که تولید چندانی نداشتند از بین رفتند و تنها 31 سویه به صورت تکرار دار و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی مورد آزمون قرار گرفتند. بر اساس مقایسه میانگین انجام گرفته، از بین 31 سویه، 12 سویه با میزان بالای اکسین برای انجام آنالیزهای بیشتر انتخاب شدند. از بین کل سویه¬ها، سویه¬ ama2 و wke بیشترین میزان تولید هورمون اکسین را در شرایط نرمال دارا بودند. همچنین بین تیمارها (سویه¬ها) در سطح یک درصد تفاوت معنی¬داری وجود داشت، به همین دلیل مقایسه میانگین¬ها به وسیله آزمون دانکن انجام گرفت تا بهترین سویه¬ها مشخص شوند. به دلیل کمبود بودجه 5 سویه از 12سویه برتر تولیدکننده اکسین جهت بررسی رشد و تحمل، تحت سه تنش دما (15،4،،35 درجه سانتی¬گراد)، شوری (0-1/0-3/0-6/0-8/0-2/1-8/1-3-8/4-6 درصد از کلریدسدیم) وph های مختلف (8 ، 6، 4 ) قرار گرفتند. هر کدام از 12 سویه در سه تست تنش شوری، ph و دما در دو تکرار در قالب طرح فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی قرار گرفتند و مقایسه میانگین¬ها به وسیله آزمون دانکن انجام گرفت. نتایج نشان داد که در تنش شوری تنها بین سویه¬ها در سطح 1% اختلاف معنی¬دار وجود دارد و دو سویه hke4و hke5بیشترین تولید اکسین را داشتند. در تنش دما بین سویه¬ها و همچنین سطوح دمایی در سطح 5% اختلاف معنی¬دار وجود دارد و دو سویه cke1و ake3 بیشترین تولید اکسین را دارا هستند؛ و همچنین در تنش ph نیز بین سویه¬ها و سطوح ph در سطح 1% اختلاف معنی¬دار دیده شد و دو سویه wke و hke5 بیشترین تولید اکسین را داشتند. همچنین تنوع ژنتیکی 40رایزوباکتری جداسازی شده با استفاده از نشانگر rapd مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور dna ژنومی از باکتری های تولیدکننده هورمون اکسین به روش جوشاندن استخراج شد و واکنش pcr با استفاده از 5 آغازگر rapd انجام گردید. پس از تهیه ماتریس صفر و یک با استفاده از نرم افزار ntsys-pc و نیز با استفاده از ضریب تشابه جاکارد، ماتریس تشابه محاسبه و تجزیه خوشه¬ای نیز به روش upgma انجام شد. ضریب تشابه بین رایزوباکتری¬ها بین 0 تا 55/0 بود. یعنی حداقل با استفاده از آغازگرهای مورد استفاده در این پژوهش هیچ تشابهی بین برخی از رایزوباکتری¬ها یافت نشد که این ممکن است نشان دهنده وجود جنس¬های مختلف در بین باکتری¬های مورد مطالعه باشد. همچنین تمامی سویه¬ها در ده گروه مختلف قرار گرفتند. این نتایج نشان داد که نشانگر rapd حداقل در این پژوهش و برای مطالعه تنوع ژنتیکی بین رایزوباکتری¬ها از کارایی نسبتاً خوبی برخوردار است.

بررسی تنوع ژنتیکی و بیوشیمیایی گیاه دارویی حنا در استان کرمان با استفاده از نشانگرهای مولکولی و کروماتوگرافی مایع (hplc)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی کرمان 1393
  گلرخ کلانترمعتمدی   محمود ملکی

گیاه حنا با نام علمی lawsonia inermis به عنوان یک گیاه دارویی در ایران و جهان شناخته شده است. در این تحقیق با کمک نشانگر¬های rapd و issr تنوع ژنتیکی ژرم¬پلاسم حنای استان کرمان مورد ارزیابی قرار گرفت. برگ¬های حنا از 12 رویشگاه مناطق مختلف استان کرمان جمع¬آوری شدند. استخراج dna از برگ این گیاه به کمک روش ctab با کمی تغییر صورت گرفت.کمیت و کیفیت dna استخراج شده توسط دستگاه الکتروفورز و اسپکتروفتومتری اندازه¬گیری شد. از 11 پرایمر rapdبه دلیل سرعت بالا و هزینه نسبتا کم استفاده شد که تعداد 10پرایمر باند¬های واضح¬تری را در واکنش زنجیره¬ای پلی¬مراز(pcr) تولید کرده بودند به همراه 3 پرایمر issr که در آنها تفاوت باند کاملا مشخص بود برای آنالیز مورد استفاده قرار گرفتند. از این تعداد آغازگر تعداد 178 قطعه چند شکلی بدست آمد و امتیازدهی، انجام شد. ماتریس صفر و یک به دست آمده با کمک نرم¬افزار ntsys-pc با استفاده از ضریب تشابه جاکارد به ماتریس تشابه تبدیل شده و سپس با استفاده از الگوریتم میانگین فاصله (upgma) دندوگرام مربوطه رسم شد. با توجه به نتایج حاصل، 12 منطقه انتخاب شده استان کرمان در 4 گروه مجزا قرار گرفتند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که نشانگر¬های rapd و issr قدرت تمایز خوبی برای تعیین تنوع ژنتیکی و روابط خویشاوندی این اکوتیپ¬ها ارائه کرده¬اند. در آزمایش بعدی میزان لاوسون موجود در عصاره متانولی 12 منطقه مختلف استان کرمان توسط دستگاه کروماتوگرافی¬مایع مورد بررسی قرار گرفت. عصاره متانولی از برگ¬های خشک شده مناطق مختلف، بر اساس روش ماسیراسیون با کمی تغییرات استخراج شده است. استاندارد مربوط به لاوسون تهیه گردید و به دستگاه کروماتوگرافی¬مایع (hplc) تزریق شد. پیک مربوط به لاوسون پس از بهینه سازی روش مربوط به کروماتوگرافی¬مایع شناسایی شد. عصاره¬های به دست آمده از هر نمونه را به دستگاه کروماتوگرافی¬مایع تزریق شد. داده¬های حاصل از تزریق توسط نرم افزار excel آنالیز شد. نتایج نشان داد که بیشترین میزان لاوسون در عصاره گیاهی منطقه جیرفت (j5) و کمترین میزان در عصاره گیاهی منطقه شهداد (sh1) می¬باشد. نتایج حاکی از آن است که میزان لاوسون موجود در هر منطقه تابع عوامل محیطی زیادی از جمله نحوه کشت، نحوه آبیاری، شرایط جغرافیایی، میزان دما و میزان تابش نور خورشید می¬باشد.

جداسازی و غربال باکتری های pgpr حل کننده فسفات و آنالیز ژنتیکی آنها با استفاده از نشانگر rapd
پایان نامه 0 1392
  مهرنوش دانشور   شهریار شاکری

امروزه اهمیت رایزوباکتری ها به دلیل تأمین نیازهای گیاه در شرایط نرمال و تنش و نیز به دلیل سازگاری با محیط زیست و کمک به بهبود کیفیت محصولات کشاورزی و در نتیجه سلامت مصرف کنندگان از توجه ویژه ای برخوردار است. این باکتری ها از طریق بهبود رشد گیاه در شرایط طبیعی و تنشی سبب افزایش عملکرد گیاهان زراعی می شوند. این باکتری های محرک رشد گیاه (pgpr) از طریق یک یا چند مکانیسم موجب افزایش رشد گیاهان می شوند. یکی از این سازوکارها فراهم کردن فسفر مورد نیاز برای گیاهان زراعی است. فسفر بعد از ازت به عنوان مهمترین عنصر غذایی حیاتی برای گیاهان و میکروارگانیسم ها محسوب می شود. گسترش ریشه، استحکام ساقه و شاخه، شکل بذر و گل، بلوغ محصولات و رسیدگی شان، تثبیت نیتروژن در لگوم ها، کیفیت محصول و مقاومت به بیماری های گیاهی وابسته به ماده غذایی فسفر است. در این تحقیق باکتری های حل کننده فسفات بومی ایران از محیط رایزوسفری 9 گونه گیاهی جداسازی گردیدند. سویه های مورد مطالعه از خاک اطراف ریشه گندم دیپلوئید triticum boeoticum رشد یافته در مراتع استان های اردبیل، تبریز، همدان، لرستان و همچنین از خاک اطراف ریشه گیاهان یونجه، شبدر، ذرت، نعناع، انگور، انار، کنجد، گوجه فرنگی، خاکبرگ، خاک باغچه و خاک گلخانه استان های کرمان و هرمزگان تهیه گردید. در مرحله اول سویه های موجود در محیط رایزوسفری بصورت عمومی جدا شدند و سپس در مرحله دوم با استفاده از محیط کشت اختصاصی پیکووسکی و نیز در شرایط مختلف (نرمال، تنش شوری، دما و ph مختلف)، سویه¬های محلول کننده فسفات شناسایی گردیدند. نتایج نشان داد که در شرایط نرمال از بین 98 سویه باکتری جدا شده، 24 سویه قادر به حل کردن فسفات می باشند (24 درصد کل سویه¬ها) که از این بین 10 سویه برتر انتخاب و اثر تنش های مختلف شامل تنش شوری، دما و ph روی آن ها بررسی شد. نتایج قابلیت حل کنندگی فسفات در سویه های برتر تحت تنش شوری نشان داد که سویه u1 میزان رشد تقریبا ثابت و پایداری در دامنه شوری بین 1/0 تا 8/1 درصد داشته و بیشترین میزان حل کنندگی فسفات را داشته است. میانگین شاخص محلول سازی این سویه در سطح شوری 8/0 درصد (mm 8/136)، 2/1 درصدmm) 3/205) و 8/1درصدmm) 308) به ترتیب 7/1، 45/1 و 95/1 می باشد. نتایج قابلیت حل کنندگی فسفات در سویه های برتر در phهای مختلف نشان داد که سویه¬های مذکور در 4=ph قابلیت حل کنندگی فسفات را از خود نشان ندادند اما در 6=ph سویه u1 با میانگین شاخص محلول سازی 51/2 و در 8=ph سویه z3 و u1 با میانگین شاخص محلول سازی39/2 و 68/1 بیشترین کارایی را در محلول سازی فسفات داشتند و این دو سویه به عنوان سویه های برتر در 8=ph معرفی شدند. نتایج قابلیت حل کنندگی فسفات در سویه های برتر در دماهای مختلف نشان داد که در دماهای 5 و 15 درجه سانتی گراد هیچ سویه ای قابلیت حل کنندگی فسفات را ندارند اما در دمای 35 درجه سانتیگراد سویه t1 و در دمای 30 درجه سانتیگراد سویه u1 بیشترین کارایی را در محلول سازی فسفات داشتند. در این مطالعه تنوع ژنتیکی 25 سویه باکتری محلول کننده فسفات نیز با استفاده از نشانگر مولکولی rapd مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور dna ژنومی باکتری های محلول کننده فسفات به روش جوشاندن استخراج شد و واکنش pcr با استفاده از 5 آغازگر rapd انجام شد. پس از تهیه ماتریس صفر و یک با استفاده از نرم افزار ntsys-pc و نیز با استفاده از ضریب تشابه جاکارد، ماتریس تشابه محاسبه و تجزیه خوشه¬ای نیز به روش upgma انجام شد. محدوده تشابه ژنتیکی ژنوتیپ ها بین 0 تا 56/0 بدست آمد. سویه¬های مورد مطالعه در 7 گروه مجزا قرار گرفتند که 3 گروه تنها از یک سویه تشکیل شدند. بین برخی سویه ها هم هیچ گونه تشابهی یافت نشد که نشان دهنده تنوع زیاد بین سویه هاست. بررسی تنوع ژنتیکی این سویه¬ها بیانگر وجود تنوع بالا در بین سویه-های مورد مطالعه است و نشان می¬دهد که نشانگر rapd می¬تواند در بررسی تنوع ژنتیکی نشانگر کارایی باشد.

جداسازی وغربال باکتری های pgpr تولیدکننده accدآمیناز و آنالیز ژنتیکی آن-ها با استفاده ازنشانگر rapd
پایان نامه 0 1393
  بهناز اوژند   مهدی سلطانی

یکی از مکانیزم های مهم مورد استفاده توسط باکتری های محرک رشد گیاه (pgpr) به منظور توسعه و تسهیل رشد گیاه در شرایط تنشی، کاهش سطح اتیلن توسط دآمینه شدن 1-آمینوسیکلوپروپان 1-کربوکسیلیک اسید (acc)، پیش ماده اولیه اتیلن در گیاهان است. کاهش سطح اتیلن، به گیاهان اجازه تحمل بیشتر در مقابل طیف وسیعی از تنش های محیطی را می دهد. استفاده از باکتری های مفید برای افزیش تولیدات محصولات کشاورزی مستلزم انتخاب ریزوباکتری های شایسته برای افزایش رشد گیاه است. -pgprهای حاوی accدآمیناز، می توانند رشد گیاه را تحت شرایط تنشی تسهیل کنند و براثرات مضر آن غلبه کنند. بنابراین چندین سویه باکتری که می توانند acc را بعنوان تنها منبع نیتروژن استفاده کنند، از نمونه های خاک ریزوسفری جداسازی شدند. این پژوهش با هدف بررسی توان تولید آنزیم acc دآمیناز در جدایه های رایزوباکتری برخی خاک های ایران و یافتن جدایه های برتر از این نظر انجام شد. در این راستا تعداد 57 جدایه ریزوباکتریایی خالص سازی شده از برخی از خاک های ایران روی محیط m9 با دو منبع نیتروژن (acc و آمونیوم کلرید) کشت داده شدند .همچنین محیط m9 فاقد نیتروژن نیز بعنوان شاهد در نظر گرفته شد. در این پژوهش هم چنین اثر تلقیح جدایه های رایزوباکتری حاوی acc دآمیناز روی جوانه زنی بذرهای کلزا در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت رایزوباکتریهای تولید کننده آنزیم acc دآمیناز توسط نشانگر rapd و نیز با استفاده از پرایمرهای ویژه 16srdna مورد آنالیز ژنتیکی قرار گرفتند. نتایج بخش اول نشان داد که از میان 57 جدایه ریزوباکتریایی، 8 جدایه دارای توان تولید آنزیم accدآمیناز بودند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که 8 جدایه از نظر میزان تولید آنزیم acc دآمیناز نسبت به یکدیگر برتری ندارند. نتایج قسمت دوم نشان داد که طول ریشه بذرهای جوانه زده کلزا تحت تاثیر تمامی سویه ها نسبت به کنترل روند افزایشی داشته و جدایهv11 و v6 به ترتیب از لحاظ آماری بیشترین و کمترین تاثیر را روی ریشه نسبت به کنترل داشته اند. هم چنین مشاهدات و آنالیز آماری نشان داد که همه سویه ها به استثناء دو سویه u2 و v7 نسبت به کنترل روند افزایشی داشته و بیشترین تاثیر را جدایه y1 روی ساقه نسبت به کنترل داشته است. در این پژوهش هم چنین، از نشانگر rapd برای مطالعه تنوع ژنتیکی سویه های تولید کننده acc دآمیناز استفاده گردید. 7 پرایمر تصادفی توانستند باندهای چندشکل واضحی را تولید کنند. ماتریس تشابه نشان داد که سویه های ورمی 11 و ورمی 15 بالاترین تشابه و سویه های v7 و v11 کمترین تشابه را داشتند. نتایج تجزیه کلاستر هم نشان داد که تمامی سویه های در داخل 3 گروه قرار گرفتند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که نشانگر rapd کارایی خوبی در بررسی تنوع ژنتیکی رایزوباکتریها دارد. برای شناسایی سویه های حاوی acc دآمیناز از پرایمرهایrdna 16s استفاده شد که در نهایت دو سویه v11 و v7 از کیفیت مناسبی برای توالی یابی برخوردار بودند. نتایج نشان داد که توالی v11 مشابه به توالی دو جنس کلبسیلا و انتروباکتر است و توالی v7 مشابه به جنس سودوموناس بود.

بهینه سازی تولید آستازانتین در سویه شیزوکیتریوم 3f
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی کرمان 1393
  مهدیه اسمی زاده   شهریار شاکری

کاروتنوئیدها به عنوان بخشی از پاسخ سلولی به استرس‏های محیطی گوناگون در میکروارگانیسم ها، تولید می‎شوند. کاروتنوئیدها در سلامت انسان کاربردهای بسیاری دارند که از جمله آنها می توان به فعالیت‎های آنتی اکسیدانی، ضدسرطانی، پیش‎ساز هورمون ها، افزایش فعالیت پرو ویتامین a و حفاظت نوری اشاره کرد. ترائوستوکیتریدها، میکروارگانیسم‎های هتروتروف هوازی و دریازی می باشند که شامل جنس هایی مانند ترائوستوکیتریوم، شیزوکیتریوم، ژاپونوکیتریوم و اولکنیا هستند. این گروه از پروتیست ها دارای کاربردهای بسیاری از جمله تولید اسیدهای چرب غیراشباع امگا3 و کاروتنوئیدهایی مانند آستازانتین هستند. در این تحقیق اثر منابع مختلف کربن (گلوکز و گلیسرول)، نیتروژن (عصاره مخمر و پپتون)، غلظت های متفاوت از این منابع، شوری آب دریا و شدت همزنی بر تولید آستازانتین در سویه بومی شیزوکیتریوم 3f مورد بررسی قرار گرفت. توسط روش یک فاکتور در زمان، منابع مناسب کربن و نیتروژن برای رشد سلولی شناسایی شدند. سپس فاکتورهای مناسب و سطوح آنها انتخاب و توسط نرم افزار تاگوچی آرایه l18 طراحی شد. بعد از تلقیح محیط ها، کاروتنوئیدها استخراج و آنالیز tlc، اسپکتروفتومتری و hplc انجام شد. در نهایت محیط بهینه جهت تولید حداکثری آستازانتین مشخص شد. آزمایش تک فاکتوری نشان داد که بهترین منابع کربن شامل گلوکز و گلیسرول می باشد. نتایج حاصل از تاگوچی نشان دادند که برای تولید آستازانتین، مناسب ترین منبع کربن، گلوکز (با غلظت 20 گرم در لیتر) می باشد در حالی که برای تولید بیشترین مقدار بیومس، منبع کربن گلیسرول (با غلظت %v/v 3) مناسب تر است. تولید بیومس با مقدار عصاره مخمر، پپتون و میزان هوادهی، رابطه مستقیم دارد و هنگامی که شوری محیط 60% باشد، تولید بیومس به حداکثر می رسد. تولید آستازانتین نیز با میزان هوادهی رابطه مستقیم داشته ولی با مقدار عصاره مخمر رابطه عکس نشان می دهد. مقدار پپتون و شوری محیط نیز در سطوح دوم خود (به ترتیب 3 گرم در لیتر و 60% آب دریا) می توانند تولید آستازانتین را افزایش دهند. محیط بهینه تولید آستازانتین شامل 20 گرم در لیتر گلوکز، 1 گرم در لیتر عصاره مخمر، 3 گرم در لیتر پپتون و 60% آب دریا در 200 دور در دقیقه بدست آمد. باندهای ظاهر شده در tlc نشان دادند که عصاره‎ی کاروتنوئیدی محیط بهینه تولید آستازانتین، حاوی آستازانتین آزاد، آستازانتین مونواستر، آستازانتین دی استر و بتاکاروتن می‎باشد. نتایج حاصل از hplc، حضور کاروتنوئیدهای آستازانتین، کانتازانتین، اکیننون و بتاکاروتن در عصاره‏ی کاروتنوئیدی محیط بهینه را نشان دادند. مقدار آستازانتین تولید شده در محیط بهینه توسط سویه شیزوکیتریوم 3f، 51/83 میکروگرم در گرم وزن خشک سلولی و 27/0 میلی گرم در لیتر تعیین شد. در این تحقیق مشخص شد که میزان اکسیژن رسانی با تولید آستازانتین رابطه مستقیم داشته که این نتیجه با توجه به مسیر سنتز آستازانتین قابل قبول می باشد. از سوی دیگر غلظت منابع کربن و نیتروژن بر تولید کاروتنوئیدها بسیار موثر بوده است و مقدار نیتروژن محیط با تولید آستازانتین رابطه معکوس دارد. سویه شیزوکیتریوم 3f دارای قابلیت رشد در دامنه وسیعی از شوری می باشد اما غلظت های شوری مختلف، در کنار سایر ترکیبات محیط، باعث می شود که سویه تولیدات متفاوتی داشته باشد. تولید کاروتنوئیدها توسط سویه های بومی شیزوکیتریوم تاکنون در ایران گزارش نشده و تحقیق حاضر پتانسیل این سویه ها را برای تولید بیوتکنولوژی کاروتنوئیدها نشان می دهد.