نام پژوهشگر: سعیده موفق

سیاست جنایی در قبال بزهدیدگان جرایم تروریستی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1388
  سعیده موفق   حسین غلامی

حملات شرورانه و خصمانه قربانیان متعدد و مختلفی را در پی خواهد داشت، از جمله کسانی که کشته و شکنجه شده اند، کسانی که محروم و معلول شده اند کسانی که به آنها توهین شده و بهت زده گشته اند،کسانی که در نتیجه این اعمال مجروح شده اند ،کسانی که ربوده شده اند و یا بازداشت شده اند،افرادی که محروم و بی خانمان شده اند و کسانی که تهدید و تحقیر شده اند. بزهدیده جرم از سده 80 و بعد از آن از سوی سیاست جنایی مورد توجه خاص قرار گرفت. این حمایت های قانونی به فشارهای نامطلوب فرایند دادرسی کیفری بر بزهدیده توجه داشته و به سوی تجهیز و جبران خسارات مادی و غیر مادی بزهدیدگان گام برداشته است. این امر با عنوان بزهدیده شناسی که در آغاز به مطالعه نقش و ویژگی های بزهدیده در تکوین جرم و همچنین رابطه قربانی جرم و مجرم پرداخته بود، از اواخر سال های 1970 تا1975 ،ضمن حفظ هویت قبلی خویش چشم انداز جدیدی را ارایه می دهد که در آن شخص بزهدیده به عنوان یک انسان - بدون توجه به فعلیت عمل جنایی و دخالت وی در وقوع جرم – مورد مطالعه قرار می گیرد. این تحول تحت عنوان حمایت از بزهدیدگان به بزهدیده شناسی ثانوی یا بزهدیده شناسی کنشی معروف گردید،در زمانی کوتاه از یک سو به تاسیس سازمان ها، انجمن ها و صندوق های حمایت از بزهدیدگان و همزمان از سوی دیگر به ایجاد تحول در قوانین جزایی برخی از کشورها به طور مثال قانون آیین دادرسی فرانسه در ژوئن 2001 در جهت ملاحظه حقوق و موقعیت های حقوقی بزهدیدگان و تامین خسارت توسط دولت ها و بسیاری از دیگر کشورها و البته بعداز آن منجر به سیاست گذاری های منطقه ای مانند شورای اروپا و بین المللی مانند اقدامات سازمان ملل متحد ، از جمله تصویب طرح اصول اساسی استفاده از برنامه های عدالت ترمیمی در موضوعات کیفری در شورای اقتصادی و اجتماعی آن سازمان در سال 2002 شد. این حمایت از بزهدیدگان به تدریج گسترش یافت،طوری که تمام جنبه های حمایتی بزهدیدگان را در برگرفت تا جایی که اکنون به حمایت از قربانیان غیر مستقیم جرم یعنی افرادی که به نوعی با قربانیان مستقیم ارتباط دارند نیز سرایت داده شده است. از سوی دیگر، از سال 1960 جامعه متمدن به صورت جدی از بیماری جهانی تروریسم رنج برده است. این امر واقعیت دارد که هر سال تروریسم رشد بیشتری نسبت به سال پیش دارد، البته اگر اذعان کنیم که تروریسم در اعماق تاریخ تا کنون جای داشته است، سخن گزافی نگفته ایم . برای مثال در سال1970 حدود 300 حمله تروریستی در دنیا گزارش شده اند، در حالی که در سال 1999 یعنی 20 سال بعد این حملات به 5000حمله در سال افزایش یافته است. در پی گرایش های سیاسی که در سال های 1998 و 1999روی داد، بزهدیدگان گاه و بیگاه جرایم تروریستی افزایش چشم گیری داشته است. در سال 1997 طی برآوردی 221 کشته و 690 زخمی گزارش شد. فقط در طی یک روز در آگوست 1998 بر اثر بمب جا سازی شده در یک ماشین در کنیا و تانزانیا 260 نفر کشته و 5000 نفر زخمی شدند. در همین سال در ایرلند شمالی بر اثر انفجار بمب 250 نفر زخمی گشتند. درکشورهای دیگر دنیا نیز این حملات تروریستی کم و بیش روی داده است. در سال 1999 باز این تعداد افزایش یافت، برای مثال در روسیه نوع و شیوه تروریسم بسیار ظالمانه تر و دارای آثار بیشتری شد. در شهر های مختلف روسیه تروریست های روس نزدیک به 300کشته و هزاران زخمی در پی انفجارهای ساختمان ها قربانی به جای گذاشته اند. در طی جنگهای داغستان و چچن ، حملات همراه با خودکشی تروریست ها زیاد شده است. در آغاز سال2000 بزهدیدگان جرایم تروریستی در بخش های شهر های مدرن بیشتر شدند. برای مثال یک شهردار در کلمبیا ترور شد، یک قاضی در پاکستان کشته شد و در اسپانیا یک افسر نظامی در بمبی در ماشین اش به قتل رسید. تروریسم علاوه بر بزهدیدگان جانی ،اموال و خسارت های غیر انسانی را نیز در پی داشته است، در بخش های خصوصی و دولتی این ضررها بیلیون ها دلار تخمین زده شده اند. خسارات تجاری در امریکا و سایر کشور ها به عنوان عمده ترین خسارات مالی بوده اند.در سال 1999 بانکی در آتن ، در آلمان یک رستوران ، در هند یک قطار، در سودان یک ایستگاه گاز، در ترکیه یک خط لوله کشی و در یمن یک سوپرمارکت منفجر شد.این خسارات در سال 2000 مستقیما بر لوله های نفتی تمرکز یافت. در کنار این مسائل باید اذعان نمود که جرایم کمی هستند که مانند جرایم تروریستی بتوانند،در زمانی کوتاه دارای چنین آثار مخرب گسترده ایی باشند. همانطور که در قسمت های بعد اشاره خواهد شد ،این خاصیت تروریسم است که به دنبال آسیب وارد نمودن به بیشترین تعداد در کمترین زمان است. به هر حال در طول سده 70 تروریسم در شکلهای تروریسم داخلی ، تروریسم تجزیه طلب و تروریسم سیاسی یکی از مشکلات عمده در اروپا را شکل داده است و تا کنون ادامه داشته است. در این زمان،واکنش سیاست جنایی به عنوان مجموعه جهت گیری ها و راه کار های علمی مبارزه بر ضد پدیده مجرمانه و دانشی که اقدامات و تدابیری را برای سرکوبی پدیده مجرمانه، پیش گیری ، حمایت از بزهدیدگان ارائه می دهد، مسئولیتش محدود می گشت به سازگار نمودن پلیس و قوانین دادرسی کیفری با آنچه در عمل اتفاق می افتاد. از این رو به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن جامعه از تروریسم این سیاست های ضد تروریسم هم قبل و هم بعد از اقدامات تروریستی تمهیداتی را در نظر می گرفتند. قبل از آن با تمهیداتی ، در جامعه تلاشها و میزان هایی را برای مقابله با تروریسم لحاظ می کردند و یا مردم را از نقشی که می توانند و ابزار هایی که دارند آگاه می نمودند . جنبه ی دیگر اقداماتی بودند که بعد از رخ دادن حملات تروریستی و با سرعت بسیار و مدیریت زمان روی می دادند، مثلا مشخص می نمایند چه تمهیداتی برای جلوگیری از اقدامات تروریستی آتی انجام دهند؟ ترس ناشی از این اقدامات را برای جلوگیری از واکنشهای اشتباه چگونه کنترل نمایند؟ آیا مناطق خاص و یا وسایل حمل و نقل خاصی نیاز به نظارت و مراقبت فوری دارند یا خیر؟ در نتیجه در اقدامات تروریستی بزهدیدگان به عنوان گروهی که تعارض بین تروریست ها و دولت ها در آنها نمود پیدا کرده بود و کسانی که قیمت واقعی تروریسم را پرداخته اند، به فراموشی سپرده می شدند. این درست در زمانی است که بزهدیدگان جرایم تروریستی استحقاق یک همبستگی مشترک را برای کمک دارند، چون بی گناه می باشند و کسانی هستند که قیمت عدم توانایی برای مقابله و منع تروریسم را پرداخت نموده اند. به دلیل آنها ست که ما از خیلی از اقدامات تروریستی نجات پیدا کرده ایم چون سوار قطار دیگری شده ایم، پرواز دیگری داشته ایم و یا در زمان انفجار در مکان دیگری بوده ایم .