نام پژوهشگر: مراد اسماعیلی

بررسی پارادایم سبک هندی (شاخه ایرانی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - پژوهشکده ادبیات 1393
  مراد اسماعیلی   حسین حسن پور آلاشتی

چکیده: سبک هندی یکی از سبک هایی است که با سبک های قبل از خود، یعنی خراسانی و عراقی، تفاوت های آشکاری دارد و اغلب متخصصان و منتقدان، این سبک را به منزله ی نوعی گسست ادبی می دانند که به سبب آن شعر فارسی یک دوره ی متمایز و قیاس ناپذیر از دوره های قبل را تجربه کرده است. در رساله ی حاضر، این موضوع، یعنی تمایز و قیاس ناپذیری این سبک، بر اساس چشم انداز نظریه ی تامس کوهن، فیلسوف برجسته ی علم، تبیین و بررسی شده و به چگونگی و چرایی این تمایز پاسخ داده شده است. چنین رویکردی به ما می گوید که اساس هر پارادایم یک یا چند الگو است که هنجارها و گزاره های پذیرفته شده ی تمام حوزه های (فکری، هنری، ادبی) هر دوره را شکل می دهند. این الگوها را در دوره ی مورد بررسی ما می توان به ترتیب زمینی شدن، تلفیق و تناسب بدانیم. مطالعه ی حوزه هایی چون فلسفه، نقاشی و معماری این دوره و قوانین رایج آنها نیز بر درستی این امر صحّه می گذارد. ادبیات نیز به عنوان یکی دیگر از حوزه های علوم در این دوره، از این قاعده مستثنی نبوده و مشروعیت خود را از این الگو ها می گیرد؛ به گونه ای که تجزیه و تحلیل گزاره ها و هنجارهای مورد اجماع شاعران سبک هندی تردیدی در این باره باقی نمی گذارند. با این رویکرد، سبک هندی را نمی توان ادامه و دنباله ی سبک عراقی دانست؛ بلکه این سبک، دارای پارادایم خاص خود است و شاعران این سبک به مجموعه ای از اصول و موازین مشترک پایبندند که با موازین دوره های قبل قابل مقایسه نیست و بر این اساس، مفاهیم، روش ها و مشاهدات شاعران این دوره، با دیگران متفاوت است و بدین سبب این سبک، با سبک های دیگر قابل قیاس نیست.

بررسی شکل و زمینه های باززایی اسطوره ها در شعر معاصر (با تکیه بر اشعار اخوان ثالث، کسرایی و شفیعی کدکنی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1388
  مراد اسماعیلی   حسین حسن پور آلاشتی

چکیده ندارد.

بررسی شکل و زمینه های باززایی اسطوره ها در شعر معاصر (با تکیه بر اشعار اخوان ثالث، کسرایی و شفیعی کدکنی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران 1388
  مراد اسماعیلی   حسین حسن پور آلاشتی

گرچه از عصر جهان بینی اسطوره ای یعنی عصری که انسان می خواست با نیروی خیالین و به زبان اسطوره، خود و جهان خود را تبیین کند، قرن ها گذشته است، اما انسان هرگز نتوانسته است از جاذبه ی جادویی اسطوره بی نیاز بماند. هنرآفرینان گاه با انطباق اساطیر کهن با شرایط موجود و گاه با اسطوره سازی از مفاهیم و مسائل عصر و نیز شخصیت های تاریخی به بازسازی و نوسازی آن دست یازده ، از نیروی عظیم خیالین آن بهره گرفته اند. در عصر حاضر نیز برخی از شاعران بنابر فکر و فرهنگ و زمینه های ذوقی و اندیشگی شان، به بازتولید و خلق اسطوره ها دست زده اند که تحلیل و شناخت آن سبب ساز ادراک وجهی عمده از هیأت کلی شعر معاصر تواند بود. بنابراین، در این رساله تلاش شده است تا از چگونگی و چرایی باززایی و خلق اسطوره ها در شعر سه شاعر جامعه گرای معاصر، اخوان ثالث، کسرایی و شفیعی کدکنی تصویری دقیق ارائه گردد. غالباً ذهنیت یأس آلود و ناامید امید و دلباختگی و دلدادگی اش به فکر و فرهنگ ایران باستان، اندیشه های سیاسی و ایدئولوژیک کسرایی به همراه نگاه امیدوار و امیدبخش او به آینده و ذهنیت اومانیستی م.سرشک، همراه با نگرش اجتماعی خاص و تسلط او به فرهنگ و ادب ایرانی – اسلامی، چرایی اصلی باززایی و خلق اسطوره ها و به تبع آن چگونگی شکل و کارکرد آنها از سوی هر یک از این سه شاعر بوده است.