نام پژوهشگر: سید جواد میرنجفی زاده

بررسی مکانیسم اثر انسولین بر جریان خون پوستی در موش سفید بزرگ آزمایشگاهی در شرایط مهار و عدم مهار آنزیم نیتریک اکساید سنتاز : نقش کانالهای پتاسیمی حساس به کلسیم و کانال پتاسیمی حساس به آدنوزین تری فسفات.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  صبور پورحسینی   سهراب حاجی زاده

چکیده انسولین هورمونی است که علاوه بر اثر ضد هیپرگلیسمی اثرات عروقی نیز دارد. انسولین با کاهش تونیسیته آرتریول ها و بسیج مویرگی موجب افزایش جریان خون می شود. ثابت شده است که، انسولین با اتصال به گیرنده خود در غشاء سلول آندوتلیال موجب افزایش بیان ژن و فعالیت nos می شود. کانال های پتاسیمی حساس به atp در اثر گشادکننده عروقی انسولین دخیل هستند. تحقیقات مختلف نشان داده است با وجود مهار آنزیم نیتریک اکساید سنتاز و کانال های katp، اثر گشادکننده عروقی انسولین مشاهده می شود. از آنجایی که کانال های پتاسیمی حساس به کلسیم یکی از مهمترین کانال ها در تنظیم تون عروق هستند و افزایش بیان ژن این کانال ها در موش های صحرایی مبتلا به پرفشاری خون گزارش شده است، لذا ما دراین تحقیق به بررسی اثرات گشادکننده عروقی انسولین از طریق nos، کانال های katp و kca پرداختیم. در این تحقیق از موش های صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. داروهای lnna (مهارگر nos)، گلی بنکلامید (مهارگر کانال های katp)، ایبریوتوکسین (مهارگر کانال های kca) و انسولین به صورت زیر جلدی و توسط پمپ به پوست کف پای حیوان بیهوش شده تزریق می شد. جریان خون نیز به وسیله تکنیک لیزر داپلر فلومتری (ldf) اندازه گیری می گردید. نتایج نشان داد که، انسولین موجب افزایش جریان خون پوستی شد. مهار nos و کانال های katp وkca هر کدام به تنهایی موجب کاهش جریان خون پوستی شدند. مهار nos و کانال های katp و kca هرکدام به تنهایی قبل از تزریق انسولین موجب کاهش در افزیش جریان خون وابسته به انسولین شد و مهار همزمان هر سه قبل از تزریق انسولین موجب کاهش بیشتر این اثر انسولین گردید پس می توان گفت این سه عامل از مسیرهای جداگانه، اثر گشادکننده عروقی انسولین را باعث می شوند. اما چون بعد از مهار این سه عامل اثر گشاد کننده عروق انسولین ادامه می یابد احتمالا عوامل دیگری در بروز این اثر دخیل می باشند. کلید واژه ها: انسولین، جریان خون پوستی ، lnna، کانال های پتاسیمی حساس به atp، کانال های پتاسیمی حساس به کلسیم، ، nos.

بررسی نقش گذشت زمان پس از چند تزریق پنتیلن تترازول بر اکتساب کیندلینگ شیمیایی در موش صحرایی – مطالعه رفتاری و الکتروفیزیولوژیک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1388
  امیر شجاعی   سید جواد میرنجفی زاده

به منظور شناخت فیزیوپاتولوژی صرع، مکانیسم های دخیل در ایجاد صرع در مدل های حیوانی، از جمله کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول (ptz)، باید مورد بررسی قرار گیرد. در مدل مرسوم کیندلینگ شیمیایی، دوزهای زیرآستانه ای هر 48 ساعت یک بار به حیوانات تزریق می شوند. مطالعات قبلی نشان داده است که در مدل صرعی کیندلینگ شیمیایی، انجام همه ی تزریق های ptz ضروری نیست و روند کیندلینگ، در اثر انجام تزریق های ابتدایی در حیوانات فعال شده و تا ایجاد تشنج های کامل در آنها پیش می رود. در مطالعه ی حاضر نقش گذشت زمان پس از چهار تزریق اولیه ی ptz بر کمیت های رفتاری و الکتروفیزیولوژیک، مورد مطالعه قرار گرفت. در گروه مدل مرسوم کیندلینگ شیمیایی، حیوانات با تزریق های داخل صفاقی متوالی ptz (هر 48 ساعت یک بار) کیندل شدند. در گروهی دیگر از حیوانات، تزریق هایمیانی در طی روند کیندلینگ، حذف و تنها تزریق های ابتدایی و انتهایی انجام گرفت. گروهی دیگر از حیوانات هم فقط 4 تزریق ابتدایی را دریافت کردند. در همه ی گروه ها، کمیت های رفتاری تشنج ها (پس از تزریق های ptz) و الکتروفیزیولوژیک در طی روند کیندلینگ مورد ارزیابی قرار گرفت. حذف تزریق های میانی ptz، تأثیر معنی داری بر کمیت های تشنجی پس از انجام تزریق های انتهایی، در مقایسه با مدل مرسوم کیندلینگ شیمیایی نداشت. تزریق های متوالی ptz در مدل مرسوم ایجاد کیندلینگ، سبب افزایش دامنه ی اسپایک-های تجمعی(ps) و شیب epspتجمعی در ثبت پتانسیل های میدانی مسیر پرفورنت-شکنج دندانه دار گردید. علاوه بر آن، ارزیابی شاخص زوج پالس نشان دهنده ی افزایش تضعیف اولیه و ثانویه ی زوج پالس و کاهش تسهیل زوج پالس در طی فرایند کیندلینگ با مدل مرسوم آن بود. حذف تزریق های میانی ptz در طی روند کیندلینگ، هیچ اثر معنی داری بر پتانسیل های میدانی ناحیه ی شکنج دندانه دار، در طی روند کیندلینگ، در مقایسه با گروه مدل مرسوم آن نداشت. به علاوه، ثبت کمیت های تشنجی در 8 روز پس از آخرین تزریق ptz، تفاوتی را میان دو گروه مدل مرسوم و مدل تعدیل یافته ی کیندلینگ شیمیایی نشان نداد. بر اساس این مطالعه پیشنهاد می شود وقایعی که در پیشرفت تشنج ها و همچنین تقویت مدار های نورونی در طی روند کیندلینگ شیمیایی نقش دارند، در اثر 4 تزریق ابتدایی ptz فعال می شوند و پس از آن، بدون نیاز به تزریق های بیشتر، این وقایع به سمت ایجاد حالت کیندل در حیوانات پیش می روند.

بررسی تعامل rtms با اثرات ضدتشنجی داروهای والپرات سدیم، فنی تویین و کاربامازپین در تشنج های ناشی از تزریق حاد پنتیلن تترازول در موش صحرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  بهزاد گرمابی   سید جواد میرنجفی زاده

صرع غایب یکی از انواع سندروم های صرعی است که راه درمان قطعی ندارد به همین خاطر تحقیقات زیادی به منظور یافتن راه های جدید برای درمان این بیماری در حال انجام است. از چندین دارو به عنوان داروی انتخابی برای درمان آن استفاده می شود که داروی والپرات سدیم از مهمترین این داروها می باشد. تحقیقات نشان داده است که اعمال rtms در مدل های حیوانی صرع غایب اثر مهاری بر روی تشنج ها دارد. در تحقیق حاضر اثرات مهاری سه داروی والپرات سدیم، فنی توئین و کاربامازپین را به همراه اعمال الگوی خاصی ازrtms بر روی مدل صرعی نوع غایب بررسی نمودیم. این مدل با استفاده از تزریق دوز حاد ماده شیمیایی تشنج زای پنتیلن تترازول در موش صحرایی ایجاد شد. میزان اثرات مهاری داروهای ذکر شده با ارزیابی 4 شاخص تشنجی بررسی شد که این شاخص ها شامل مدت زمان تاخیر رسیدن به مرحله 2 و 4 تشنج، طول دوره تشنج عمومی و همچنین آخرین مرحله تشنجی می باشد. نتایج نشان داد که اعمال الگوی خاصی از rtms بلافاصله پس از تزریق هر یک از داروهای ضد صرعی والپرات سدیم، فنی توئین و کاربامازپین می تواند اثربخشی این داروها را در مهار تشنج های ناشی از تزریق ptz به طرز معنی داری افزایش دهد؛ که این اثرات مهاری احتمالاً بدلیل تاثیر تحریکات الکتریکی القایی ناشی از rtms در مغز حیوان بر روی نحوه باز بسته شدن کانال های یونی می باشد. واژگان کلیدی: صرع غایب،rtms ، پنتیلن تترازول، والپرات سدیم، فنی توئین، کاربامازپین

بررسی نقش گیرنده نوع 1 اورکسین در نورونهای هسته لوکوس سرولئوس بر وابستگی به مورفین در موشهای صحرایی: مطالعه رفتاری و الکتروفیزیولوژی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  حسین عزیزی   سعید سمنانیان

یافته ها نقش اورکسین را در وابستگی به اوپیات ها و بروز سندرم محرومیت از مورفین نشان می دهند. هسته لوکوس سرولئوس (lc) نیز یکی از نواحی مهم مغزی است که در وابستگی به اوپیات ها و بروز علائم رفتاری محرومیت از آن ها ایفای نقش می کند. این هسته در بسیاری از گونه ها متراکم ترین استطاله های اورکسینرژیک را از هیپوتالاموس دریافت می کند. بعلاوه تراکم بالایی از گیرنده نوع 1 اورکسین در هسته lc دیده شده است. تا کنون مطالعه ای در مورد اثر اورکسین بر هسته lc در وابستگی و بروز سندرم محرومیت از اوپیات ها انجام نشده است. در این مطالعه تأثیر اورکسینa در هسته lc بر بروز علائم سندرم محرومیت از مورفین مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین نقش این نوروپپتید بر انتقالات سیناپسی تحریکی در نورون های هسته lc بررسی شد. در بخش رفتاری این پژوهش، موشهای صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 250 تا 300 گرم پس از کانول گذاری در هسته lc به مورفین وابسته شدند؛ سپس اثر تزریق داخل هسته ای آنتاگونیست انتخابی گیرنده نوع 1 اورکسین (sb 334867) بر بروز علائم رفتاری سندرم محرومیت القائی با تزریق نالوکسان بررسی شد. همچنین اثر تزریق داخل هسته ای sb 334867 بر علائم رفتاری سندرم محرومیت القائی با تزریق گلوتامات به داخل هسته lc بررسی گردید. بعلاوه در این بخش، بروز علائم رفتاری محرومیت با تزریق اورکسینa به داخل هسته lc حیوانات وابسته به مورفین ارزیابی شد. در قسمت الکتروفیزیولوژی با تکنیک ثبت whole-cell clamp اثر اورکسین بر انتقالات سیناپسی تحریکی بررسی گردید. یافته های این پژوهش نشان داد که مهار گیرنده نوع 1 اورکسین در هسته lc شدت بروز علائم رفتاری سندرم محرومیت از مورفین القایی با نالوکسان را کاهش می دهد؛ اما بر رفتارهای محرومیت القایی با تزریق داخل هسته ای گلوتامات اثری نمی گذارد. همچنین تزریق اورکسینa به داخل هسته lc در حیوانات وابسته به مورفین سبب بروز علائم رفتاری محرومیت شد. داده های این مطالعه در بخش الکتروفیزیولوژی نشان می دهد که اورکسینa در موش های وابسته و غیر وابسته به مورفین سبب افزایش دامنه جریان های پس سیناپسی خودبخودی (sepsc) می شود. این نوروپپتید همچنین سبب افزایش جریان های پس سیناپسی برانگیخته (eepsc) ناشی از گیرنده های nmda در نورون های هسته lc در موش های وابسته و غیر وابسته به مورفین شد؛ اما کاربرد اورکسین eepsc ناشی از گیرنده های ampa را فقط در نورون های هسته lc حیوانات وابسته به مورفین افزایش داد. اورکسینa اثری بر تسهیل ناشی از جفت تحریک (paired pulse facilitation) در نورون های هسته lc نداشت. بنابراین می توان نتیجه گرفت که احتمالاً اورکسینa به طور مستقیم و یا از طریق تقویت انتقال سیناپس های تحریکی در نورون های هسته lc در بروز رفتارهای سندرم محرومیت از مورفین نقش ایفا می کند.

بررسی تأثیر کمیتهای تحریک الکتریکی با فرکانس پایین بر مهار روند صرع زایی در کیندلینگ سریع مسیر پرفورنت در موش صحرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  سیده مرضیه شهپری   سید جواد میرنجفی زاده

هدف: یک نوع درمان جدید برای صرع مقاوم به دارو، تحریک الکتریکی مستقیم ناحیه صرعی توسط تحریک الکتریکی با فرکانس پایین ) low-frequency stimulation; lfs ( می باشد. برای بررسی مکانیسم های اثرات ضد تشنجی lfs ، بهینه کردن کمیتهای lfs به منظور ایجاد بیشترین کاهش در روند صرعی شدن بسیار مهم می باشد.در این تحقیق برخی از کمیت های lfs از قبیل تأثیر فرکانس، تعداد پالس، و فاصله زمانی بین تحریکات کیندلینگ و اعمال lfs بر میزان کاهش اثرات ضد تشنجی lfs مورد مطالعه قرار گرفت. مواد و روش ها: در تمامی حیوانات الکترود تحریک در مسیر پرفورنت و الکترود ثبات در شکنج دندانه دار قرار داده شد. یک گروه از حیوانات فقط تحریکات کیندل کننده را تا زمان کیندل شدن دریافت کردند و در گروه های دیگر الگوه های مختلف lfs به مدت 2 روز به دنبال پایان تحریکات کیندلینگ به حیوانات اعمال شد. نتایج: در آزمایش اول تعداد پالس مورد آزمایش قرار گرفت. حیوانات به سه گروه مختلف تقسیم شدند و 4 بسته ، 1 بسته و 8 بسته lfs ) هر بسته شامل 22 پالس یک میلی ثانیه ای با فرکانس 1 هرتز ( را 5 دقیقه پس از اتمام تحریکات کیندلینگ دریافت کردند، گروهی که بیشترین اثر ضد تشنجی را داشت، گروهی بود که 4 بسته lfs دریافت می کرد بنابراین از این الگوی lfs در آزمایش بعد استفاده شد. در آزمایش دوم 4 بسته lfs در فواصل زمانی 2 ثانیه و 2 دقیقه پس از پایان تحریکات کیندلینگ اعمال شد. در گروهی که فاصله بین اتمام تحریکات و اعمال lfs 2 ثانیه بود، بیشترین اثر ضد تشنجی مشاهده گردید، بنابراین این الگوی lfs در آزمایش سوم مورد استفاده قرار گرفت. در آزمایش سوم تأثیر lfs 2 و 5 هرتز مورد مطالعه قرار گرفت و / در فرکانس های 05 گروهی که بیشترین اثر ضد تشنجی داشت گروهی بود که lfs 2 هرتز دریافت / را با فرکانس 05 کرده بود. نتیجه گیری: نتایج حاصله نشان داد که کمیت های مختلف lfs نقش مهمی در اعمال اثرات ضد تشنجی دارند. در این میان به نظر می رسد که هر چه فرکانس lfs کمتر و فاصله بین آن و تحریکات کیندل کمتر باشد اثر ضد تشنجی بیشتری خواهد داشت اما بین تعداد پالس های lfs و شدت اثر ضد تشنجی آن رابطه مستقیمی وجود ندارد.و تعیین پارامترهایی از lfs که بیشترین اثر ضد تشنجی را دارد می تواند در شناخت بهتر مکانیسم های درگیر در اثر ضد تشنجی lfs موثر باشد. کلید واژگان: صرع، تحریک الکتریکی با فرکانس پایین، کیندلینگ

بررسی تأثیر مینوسایکلین برروندکیندلینگ شیمیایی ناشی از تزریقptz در موش های کوچک آزمایشگاهی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1390
  نوشین احمدی راد   سید جواد میرنجفی زاده

هدف: التهاب یکی از مکانیسم های ایجاد تشنج می باشد. در این مطالعه تأثیر داروی ضد التهاب مینوسایکلین بر کیندلینگ شیمیایی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش : کیندلینگ شیمیایی در موش های کوچک آزمایشگاهی با تزریق دوزهای زیر آستانه ی ptz (mg/kg 37) هر 48 ساعت یک بارتزریق شد. حیوانات به چهار گروه تقسیم شدند: گروه کنترل که حیوانات فقط سالین دریافت کردند، گروه ptz، که حیوانات فقط ptz دریافت کردند، گروه minocycline+ ptz ، مینوسایکلین با دوزmg/kg25، یک ساعت قبل از ptz، تزریق شد. یک ساعت پس از آخرین تزریق ptz مغز حیوانات خارج شد و تغییرات بیان ژن گیرندهtnf-? ، زیرواحد?2 ، گیرندهgabaa و زیرواحدnr2a گیرندهnmda در هیپوکمپ و قشر پیریفورم بررسی شدند. نتایج: مینوسایکلین هنگامی که قبل از ptz تزریق شود، می تواند مدت زمان تاخیر رسیدن به مرحله 4 تشنج را افزایش دهد. علاوه بر این تزریق مینوسایکلین قبل از ptz از افزایش زیرواحدnr2a گیرندهnmda در هیپوکمپ موش های کیندل شده جلوگیری کرد. این دارو از تاثیر افزایشی ناشی از ptz بر زیرواحد?2 ، گیرندهgabaa نیز جلوگیری کرد. این اثرات همراه با کاهش گیرندهtnf-? در هیپوکمپ و قشر پیریفورم بود. مینوسایکلین احتمالا" اثر ضد تشنجی دارد و این اثر را از طریق کاهش زیر واحد گیرنده هایnmda و gabaa به همراه کاهش در گیرنده tnf-? که یکی از شاخصه های التهابی است، اعمال می کند.

بررسی اثرات درمانی و پیشگیری کننده ضد تشنجی تحریک مغناطیسی مکرر از راه جمجمه روی مدل کیندلینگ مسیر پرفورنت در موش صحرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده پزشکی 1391
  علی یداله پور   سید محمد فیروزآبادی

تحریک مغناطیسی از راه جمجمه به عنوان یک تکنیک نویدبخش در درمان بیمارهای صرعی مقاوم به دارو مطرح است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات درمانی و پیشگیری کننده فرکانسهای 5/0، 1 و 2 هرتز rtms و تاثیر شکل فضایی میدان تابشی (نوع کویل) بر روی روند کیندلینگ سریع مسیر پرفورنت و قدرت انتقال سیناپسی در شکنج دندانه دار در موش صحرایی نژاد ویستار است. در آزمایش اول اثر فرکانسهای 5/0، 1 و 2 هرتز با استفاده از کویل پروانه ای (با قطر 25 میلی متر) بر روند کیندلینگ بررسی شد و فرکانس منتخب، فرکانسی که بیشترین اثرات ضدتشنجی ایجاد کند، معین شد. شدت تابش 90% آستانه حرکتی حیوان در حال استراحت و مدت زمان آن 5 دقیقه بود که در فاصله زمانی حداکثر 5 دقیقه پس از پایان تحریکات روزانه کیندلینگ و به مدت 6 روز متوالی انجام می شد. در روزهای اول، سوم و ششم کیندلینگ ثبت پتانسیلهای میدانی (به مدت 20 دقیقه) و الگوهای تابش زوج پالس انجام شد. در آزمایش دوم اثر شکل فضایی میدان تابش بر روی میزان اثر ضدتشنجی بررسی شد. کویل دایره ای 50 میلی متری جایگزین کویل پروانه ای 25 میلی متری در پروتکل تابش آزمایش اول با فرکانس بهینه شد. در آزمایش سوم، اثرات پیشگیری کننده ضدتشنجی با فرکانس منتخب بررسی شد. در آزمایش چهارم، اثرات درمانی این تکنیک بر روی حیوانات کیندل شده بررسی گردید. حیوانات به روش کیندلینگ سریع مسیر پرفورنت (12 تحریک در هر روز) کیندل شدند. نتایج نشان دادند که هر سه فرکانس 5/0، 1 و 2 هرتز بطور معناداری روند صرع زایی مدل کیندلینگ را مهار کردند که در این بین فرکانس 1 هرتز شدت اثرات بیشتری نشان داد. علاوه بر این، تابش rtms با هر سه فرکانس از افزایش شیب پتانسیلهای میدانی پس سیناپسی تحریکی و نیز افزایش دامنه اسپایک های تجمعی که در طی روند کیندلینگ روی می دهد، جلوگیری کرده است. کویل پروانه ای شکل اثرات ضدتشنجی بهتری در مقایسه با کویل دایره ای در طی روند صرعی شدن نشان داد. همچنین نتایج نشان دادند که هر دو کویل به یک میزان باعث مهار و جلوگیری از گسترش تشنجات شد. اما اثرات درمانی کویل دایره ای (50 میلی متری) در مقایسه با کویل پروانه ای (25 میلی متری) در حیوانات فول کیندل شده پایدار تر بود. با بررسی یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری کرد که تکنیک rtms دارای اثر ضدتشنجی معناداری است که از طریق مهار قدرت انتقال سیناپسی در شکنج دندانه دار و جلوگیری از افزایش مهار زوج پالس در حین کیندلینگ بروز می کند. و این اثرات وابسته به فرکانس و شکل کویل هستند. برای ارائه یک پروتکل قابل اعتماد برای اعمال اثرات پیشگیرانه و درمانی این تکنیک لازم است، مطالعات بیشتری در این حوزه، بخصوص اثرات شکل فضایی کویل، فرکانس و مدت زمان تابش انجام شود.

تأثیرات اعمال تحریکات مکرر مغناطیسی مغز در طی کیندلینگ آمیگدال بر ویژگی های الکتروفیزیولوژیک و جریان های یونوتروپیک گلوتامات در نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ در موش های صحرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  امیر شجاعی   سید جواد میرنجفی زاده

اعمال تحریکات مکرر مغناطیسی مغز (rtms) با فرکانس پایین اثر مهاری بر روند کیندلینگ آمیگدال در موش های صحرایی داشته و باعث ممانعت از توسعه و انتشار تشنج از طریق ساختارهای مغزی نظیر ناحیه ca1 هیپوکمپ می شود. در این مطالعه اثر rtms در طی روند کیندلینگ آمیگدال بر ویژگی های الکتروفیزیولوژیک نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ و جریان های گلوتاماترژیک این ناحیه مورد بررسی قرار گرفت. یک الکترود سه قطبی در هسته قاعده ای-جانبی آمیگدال موش های صحرایی نر نژاد ویستار کار گذاشته شد. پس از طی دوره بهبودی، حیوانات تحریکات کیندلینگ را روزانه تا هنگام نشان دادن مرحله پنج تشنج دریافت کردند. در گروهی از حیوانات هر روز 5 دقیقه پس از پایان تحریکات کیندلینگ، rtms با فرکانس 1 هرتز به ناحیه هیپوکمپ اعمال می شد. 24 ساعت پس از اعمال آخرین تحریک کیندلینگ، ویژگی های الکتروفیزیولوژیک و جریان های گلوتاماترژیک نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ با روش whole cell patch clamp مورد بررسی قرار گرفت. اعمال rtms از تغییرات ناشی از کیندلینگ آمیگدال در ویژگی های الکتروفیزیولوژیک نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ شامل دپلاریزه شدن پتانسیل استراحتی غشا، افزایش مقاومت غشای نورون ها، افزایش رخداد پتانسیل های عمل خودبه خودی، کاهش دامنه، کاهش حداکثر شیب فاز صعودی، کاهش حداکثر شیب فاز نزولی و مدت زمان پتانسیل های عمل، افزایش تعداد پتانسیل های عمل برانگیخته و کاهش تأخیر در ایجاد اولین پتانسیل عمل برانگیخته جلوگیری کرد. اعمال rtms همچنین بر افزایش جریان های سیناپسی ناشی از گیرنده های ampa و nmda و همچنین افزایش نسبت جریان های nmda به ampa به دنبال کیندلینگ آمیگدال در نورون های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ اثر مهاری معنی داری داشت. نتایج به دست آمده پیشنهاد می کند که rtms حداقل بخشی از اثر ضد تشنجی خود را با جلوگیری از اثرات کیندلینگ آمیگدال بر افزایش تحریک پذیری و افزایش جریان های گلوتاماترژیک گیرنده های ampa و nmda سلول های هرمی ناحیه ca1 هیپوکمپ اعمال می نماید.