نام پژوهشگر: مجید ملایوسفی

اخلاق فردی و اجتماعی در سیره علوی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  راضیه قناعتی   ایرج گلجانی

این نوشتار به تعیین حدود و مرزهای اخلاق فردی و اجتماعی و رابطه آن ها با یکدیگر و همچنین معیارهای تعیین ارزش در آن ها از دیدگاه امام علی(ع) پرداخته است. در این راستا، اخلاق فضیلت و عدالت، به عنوان مقدمه ای ضروری برای درک بهتر مباحث فوق، مورد واکاوی قرار گرفته است. با توجه به تقسیم فضایل به فضایل فردی و اجتماعی و نیز تقسیم عدالت به عدالت فردی و اجتماعی، اخلاق به دو قسم فردی و اجتماعی تقسیم می شود. با در نظر گرفتن تعاریف و تقسیمات گوناگون از اخلاق فردی و اجتماعی، در این پژوهش؛ اخلاق فردی در رابطه ی با خدا، خویشتن و فرد دیگر مورد بحث قرار می گیرد. اخلاق اجتماعی نیز در رابطه با گروه های اجتماعی جامعه مطرح می شود. بنابراین مباحثی از قبیل ضرورت روابط اجتماعی، عدالت اجتماعی، شیوه های برخورد امام علی (ع) با گروه های مختلف عصر خویش و سیره ی امام (ع) در جنگ ها، ذیل اخلاق اجتماعی قرار می گیرد و در ادامه رابطه ی اخلاق فردی و اجتماعی به صورت رابطه ای دوسویه و متقابل مطرح می شود. از جمله نتایج به دست آمده از این رساله، نقش تنوع موقعیت ها در تفاوت رفتارها و نیز اجرا نشدن تمام احکام اخلاق فردی در مصالح اجتماعی است.

تأثیر گناه بر معرفت از دیدگاه قرآن کریم
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1389
  زهرا اردمه   مجید ملایوسفی

چکیده: از جمله مسائلی که امروزه در حوزه ی معرفت شناسی مطرح است، مسئله ی تأثیر عوامل غیر معرفتی و از جمله ی آنها گناه بر معرفت است. اعتقاد به تأثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت را می توان در طول تاریخ در آثار بسیاری از اندیشمندان نظیر بیکن، هابز، هیوم و... مشاهده نمود. مسئله ی تأثیر گناه بر معرفت، در میان هندوان باستان وجود داشته است. در مسیحیت نیز پولس قدیس آغازگر این بحث بوده است و در جهان مدرن اندیشمندان فراوانی به این مطلب پرداخته اند. این مسئله مبتنی بر اعتقاد به چند ساحتی بودن وجود انسان می ‍ باشد. افلاطون برای نخستین بار به وجود سه ساحت ارادی، عاطفی و معرفتی در انسان قائل گشت. قرآن کریم نیز نفس انسان را دارای مراتب مختلف دانسته و وجود ساحاتی چون اراده، عواطف و معرفت در وجود انسان را تأیید نموده است و به تأثیر آنها بر یکدیگر اشاره دارد. همچنین قرآن به مسئله ی گناه و معرفت توجه ویژه دارد. از نظر قرآن گناه عمل سوئی است که انسان با ارتکاب آن با اوامر الهی به مخالفت برخاسته و از این حیث دارای آثار دنیوی و اخروی است. معرفت مجموعه آگاهی هایی فطری و یا اکتسابی است که از طرق مختلف نظیر عقل، وحی و... کسب می گردد. قرآن به تأثیر عوامل غیر معرفتی مختلف از جمله گناه بر معرفت اشاره داشته و در موارد فراوان از پرده هایی که گناهان بر دیده ی جان انسان می نهد سخن گفته است. از نظر قرآن گناه به شیوه های مختلفی از قبیل: فراموشاندن حقایق، سطحی نگر نمودن، تحریف حقایق، مردد و سرگشته ساختن انسان و ... مانع کسب معرفت می گردد. همچنین قرآن کریم گناه را عاملی دانسته که در انواع معرفت ما تأثیرگذاراست؛ گناه سبب می گردد نور عقل به خاموشی بگراید و تنها اهل توبه و انابه اند که قادر به درک حقایق و پندگیری از وقایع اند. گناه ما را از سیر در مسیر معرفه الله و شهود قلبی بازمی دارد چرا که ضمیری پاک شایسته ی منزل نمودن چنین حقایقی است. دریافت هر گونه وحی و الهام از جانب خداوند تنها در سایه ی دست شستن از گناه میسر است و حتی تا زمانیکه در بند گناهان خود باشیم معارف حسی و تجربی ما نیز در معرض آسیب و خلل خواهد بود.

بررسی ونقد اخلاق فضیلت محور فیلیپا فوت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  سکینه افلاطونی   مجید ملایوسفی

فضیلت وفضیلت مندی همواره از مفاهیم کلیدی دراخلاق بوده است وعلمای اخلاق ، همواره به آن تأکیده داشته اند.به خصوص دریونان باستان سقراط به عنوان معلم فضیلت وفیلسوفان پس از او یعنی افلاطون وارسطو به آن پرداخته اند.ارسطو در کتب اخلاقی خویش به نحو مبسوطی به بحث از فضایل پرداخته است . پس از او در قرون وسطی وپس از آن نیز این بحث همواره دربین فلاسفه مطرح بوده است ؛اما درقرن هجدهم با ظهور مکاتب اخلاقی جدید ، بحث از فضایل وفضیلت مندی با یک رکود نسبی مواجه شد. اما مجداداً درقرن نوزدهم عده ای از فلاسفه اخلاق خواستاربازگشت به اخلاق فضیلت محور شدند وهرکدام تعبیری از اخلاق مبتنی برفضیلت ارائه دادند.به این ترتیب چندین تعبیر متفاوت ازاخلاق فضیلت محور پدیدآمد . یکی از این تعابیر، تعبیر فیلیپا فوت است که بررسی ونقد آن،موضوع این تحقیق است.دراخلاق فضیلت محور فوت ،به تأسی از ارسطو اعمال اخلاقی بشر همانند ویژگی ها واعمال سایرموجودات زنده ونیزکارکردهای اعضای بدن مثل بینایی ،شنوایی وسلامت بدنی ارزیابی می شوند. فوت در تفکر اخلاقی اش روی عینیت هنجارهای طبیعی ،ارتباط بین فضیلت وسعادت ونیزپیوند میان عقل ومیل تأکید می کند.همچنین از نظر او ارزشها واصول اخلاقی که همگی برآمده از فضایل اند ، برخاسته از طبیعت عقلانی انسان وبنابراین واقعی اند. اما علی رغم این شباهت ها بین دیدگاه های اخلاقی فوت وارسطو در برخی موارد در دیدگاه فوت با مسائلی مواجه می شویم که پاسخ واضحی برای آنها نمی یابیم که به نظر می رسد دلیل این امر خوب نپرداختن به بحث عقل وحکمت عملی از سوی فوت است . ظاهراًدر برخی موارد اختلافاتی جزئی بین آراءفوت وارسطو وجود دارد که همین اختلافات جزئی مشکلاتی را در نظریه اخلاقی فوت پدیدآورده که آن مسائل را در نزد ارسطو نمی یابیم . در تحقیق حاضرضمن مقایسه دو دیدگاه فوت وارسطو تلاش شده است تا نقاط امتیاز وافتراق آنها به خوبی نشان داده شود.

مقایسه آرای ارسطو وغزالی در باب رابطه میان فضیلت وسعادت
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1389
  لیلا شیرخانی   مجید ملایوسفی

چکیده : پرسش مهم فیلسوفان باستان علاوه بر پرسش از ماهیت فضیلت وچگونگی حصول آن ، این بود که آیا فضایل برای انسان سودمندند؟یعنی آیا فضایل سعادت انسان را به دنبال دارند یا خیر؟پرسش آنها در واقع پرسش از ارتباط میان سعادت وفضیلت بود ، بدین معنی که آیا برای سعادت کسب فضایل امری واجب و گریز ناپذیراست یا خیر؟ ارسطو برای حصول سعادت کسب فضایل را تنها شرط لازم می دانست. وی به دو نوع فضیلت قائل بود : فضایل عقلانی و فضایل اخلاقی . فضایل عقلانی شامل حکمت نظری وحکمت عملی است وفضایل اخلاقی مشتمل بر فضایل اصلی چهارگانه حکمت ، شجاعت ، عفت وعدالت است که نیاز به هدایت عقل عملی دارد. ارسطو خیرنهایی و سعادت برای آدمی را به نوعی فعالیت نفس در انطباق با فضیلت می داند ، البته درانطباق با بهترین وکامل ترین فضیلت . به دیگر سخن ارسطو خیرکامل و اعلی را نوعی فعالیت نظری می داندکه درآن نفس در باب حقیقت به تامل می پردازد و این فعالیت بازنمودی از فعل الهی است . سعادت از دیدگاه ارسطو جز از راه کسب فضایل میسر نمی گردد . در واقع فضایل ارسطویی ریشه در عقل صرف دارند ، و ابزاری جهت دستیابی به یک زندگی خوش و شکوفندگی انسانی در این عالم هستند . غزالی علی رغم تاثیر پذیری اش از ارسطو ، در بحث از ماهیت فضیلت وسعادت و نیز ارتباط میان این دو از ارسطو فاصله گرفته است . تبیین غزالی در این خصوص برخلاف ارسطو مبتنی برعقل صرف نبوده و اساس آن را وحی و شریعت شکل می دهد . از این رو فضایل اخلاقی نزد غزالی منحصر به فضایل فلسفی نبوده و شامل فضایل دینی و صوفیانه نیز می شود . غزالی به نحوی متفاوت از ارسطو از فضایلی به نام فضایل توفیقی نام می برد . فضایل توفیقی متناظر با فضایل فلسفی به چهار فضیلت هدایت ، رشد ، تسدید وتایید الهی تقسیم می شوند . فضایل فلسفی و فضایل توفیقی ابزاری جهت دستیابی به سعادت هستند ، البته فضایل فلسفی مشروط به فضایل توفیقی می باشند . مفهوم سعادت در نظر غزالی مشتمل بر دو وجه سلبی و ایجابی است . وجه ایجابی به ماهیت واقعی سعادت مربوط می شود . مشخصه اصلی و اختلاف دیدگاه غزالی با ارسطودر ماهیت سعادت "خیراعلی" می باشد . سعادت از نظر ارسطو صرفاً دنیوی است حال آنکه از نظر غزالی سعادت اخروی عالیترین سطح سعادت می باشد ، حتی اگر غزالی برخی فضایل دنیوی را هم سعادت نام می نهد تنها از حیث نقشی است که در تحصیل سعادت اخروی ایفا می کنند . نوشتار حاضر به بررسی تشابهات وتمایزات موجود در تبیین ارسطو و غزالی از ماهیت فضیلت و سعادت و ارتباط این دو با یکدیگر می پردازد. واژگان کلیدی: ارسطو،غزالی،فضیلت،سعادت،شکوفندگی انسانی،فضایل فلسفی،فضایل دینی،فضایل الهیاتی،فضایل صوفیانه.

علت غایی در فلسفه ارسطو وابن سینا
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1389
  منصور عبدالهی   مجید ملایوسفی

چکیده: مسأله غایتمندی عالم از مهم ترین مباحثی است که در آثار ارسطو وابن سینا مطرح است. نگاه کلی به جهان بینی ارسطو نشان می دهد که وی علت غایی را در دو جهان فرازین و فرودین مطرح می سازد. از این رو ارسطو تفسیرهای غایی را نه تنها در موجودات زنده بلکه در مورد حرکات اشیاء بی جان لازم می داند. علت غایی در فلسفه ارسطو در پاسخ به پرسش چرایی مطرح است و نظریه منطقی یا معرفت شناختی است. براساس چنین تلقی از غایت، هر چیزی در طبیعت همواره به سوی شکوفایی، کمال وکارکرد اصلی خود در حرکت می کند و غایتش به واسطه کارکردش سنجیده می شود. از این رو ارسطو طبیعت را غایت دار می داند وتبیین مکانیکی عالم را رد می کند. بدیهی است که نسبت دادن هدفمندی وغایت به طبیعت وعملکردهای آن این پرسش را پیش می کشد که آیا غایتمندی طبیعت حاکی از طرح الهی است؟ اما در اندیشه ارسطو خدا آفریننده نیست ولی با ایجاد شور وشوق به عنوان مبداء ومنشاء حرکت سبب تحرک عالم می شود وبه واسطه جذب و انجذاب علت غایی عالم است. بنابراین هیچ طرح الهی در عالم نیست، چون خدای ارسطو علم وعنایتی به این جهان ندارد و جهان به سان موجود زنده ای است که ذاتاً هدفمند است و به یک معنا غایت انگاری جهان خود بنیاد است. ابن سینا نیز مانند ارسطو بحث علت غایی را در دو جهان تحت القمر( زیر ماه) و فوق القمر(بالای ماه) مورد ارزیابی قرار می دهد امّا آنچه که نظریه وی را در این باره از ارسطو متمایز می سازد ارائه رویکرد، هستی شناختی ومابعدالطبیعی است. غایتمندی عالم نیز در اندیشه ابن سینا خود بنیاد نیست بلکه حاکی از طرح الهی است و جهان خلقت براساس حکمت الهی به سوی غایت خود در حرکت است. واژگان کلیدی: ارسطو، ابن سینا، غایت، جهان، طبیعت

بررسی مقایسه ای مسئله آفرینش جهان از نگاه ارسطو و ابن سینا
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1389
  علی حیدری فرج   مجید ملایوسفی

یکی از مسائل مهم در طول تاریخ تفکر بشر مخلوق یا نامخلوق بودن عالم هستی بوده است. فیلسوفان پیش از ارسطو هر یک به نوعی قائل به ازلی و غیر مخلوق بودن عالم هستی بوده اند.ارسطو با قائل شدن به ازلیت مقوله های حرکت،زمان و ماده به عنوان مولفه های اصلی عالم هستی حکم به ازلی و غیر مخلوق بودن جهان هستی می دهد.از این حیث است که خدای ارسطو به عنوان علت فاعلی عالم هستی تنها محرک عالم بوده وهستی بخش قلمداد نمی شود. علت فاعلی ارسطویی نیز تحریکی و محرک است و نه هستی بخش.روی همین اساس خداوند نیز علت غایی جهان است ؛ چراکه علت فاعلی در معنای ارسطویی باعث تغییر پذیری خداوند می شود که این قول به هیچ وجه پسندیده ارسطو نیست. برهمین اساس است که خداوند در فلسفه ارسطو علت غایی جهان است و نه فاعل. در ادیان ابراهیمی از جمله اسلام خالقیت خداوند امری مسلم و بدیهی تلقی می شود.از این رو ابن سینا در مساله آفرینش عالم از ارسطو فاصله می گیرد.در واقع تصویر سینوی از عالم هستی و خداوند و رابطه این دو با هم متفاوت از تصویری می شود که ارسطوارائه می دهد.ابن سینا با تقسیم حدوث به ذاتی و زمانی مدعی می شود که ازلی بودن عالم از حیث زمانی مستلزم آن نیست که عالم هستی مخلوق خداوند نباشد.از این حیث نزد بوعلی خداوند به عنوان علت فاعلی عالم، صرفا محرک نبوده بلکه معطی وجود به عالم هستی نیز تلقی می شود. ابن سینا تمایزی متافیزیکی و هستی شناسانه بین وجود و ماهیت مطرح ساخت و وجود را به ممکن الوجود و واجب الوجود تقسیم کرد، واجب الوجودی که خالق و آفریننده ممکنات- یا ما سوای خویش- است. واژگان کلیدی: ارسطو ،ابن سینا، آفرینش،خلق،علت فاعلی،کائنات،ازلی

اخلاق فضیلت مدار از دیدگاه ملا مهدی نراقی(ره)
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1390
  هاجر رمضانخانی   محمدصادق زاهدی

رساله حاضر در 144صفحه تنظیم شده است ودارای سه فصل می باشد که عبارتند از فصل اول که کلیاتی از پایان نامه را در برمی گیرد وحاوی مطالب پروپزال میباشد. فصل دوم تبیین اخلاق فضیلت مدار واشاره به سیر تاریخی آن دارد وفصل سوم به طور تخصصی تر به اخلاق فضیلت نراقی که موضوع اصلی پایان نامه است اشاره دارد.. درباره ی اخلاق فضیلت ایشان می توان گفت که اگرچه شاکله واستخوان بندی آن کاملا ارسطویی است اما این بدان معنا نیست که نراقی مقلد صرف باشد؛ چرا که ایشان در هر مورد نظر نهایی وابتکاری خودرا بیان کرده است. ایشان همچون ارسطو فضیلت را به حدوسط میان افراط وتفریط تعریف می کنند؛ هرچند ایشان تعاریف دیگری از فضیلت را نیز بیان کرده است. نراقی به احصای فضایل همت گماشته وهر یک ازآن ها را تحت قوه ای که موجب آن است، آورده است. ایشان سعادت را در تخلیه از رذایل وتحلیه به فضایل می داند ومسأله ی تشبه به خدا را به دلیل مخالفت با ظواهر شرع رد می کند ومعتقداست که نهایت سعادت، معرفت خداوندی ورسیدن به مقام قرب اوست.نکته ی نهایی وبسیار مهم در اخلاق فضیلت نراقی نقش وحی وآموزه های دینی در اخلاق نگاری اوست، ایشان در سرتاسر کتب اخلاقی خود هیچ گاه جانب شریعت را رها نکرده ودر تعارض بین عقل وشرع

نقد و بررسی نظریه اصلاح نسل فرانسیس گالتون براساس دیدگاه اسلام
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم پایه 1390
  رضا رضایی   مجید ملایوسفی

انتشار کتاب منشا انواع توسط چارلز داروین در 1859 حادثه ای بود که حیات گالتون را دستخوش تغییر کرد. گالتون دست به انجام مطالعات و جمع آوری اطلاعات درباره افراد برجسته انگلستان درطول چند نسل، در حوزه های مختلف علمی، ادبی، ورزشی و نظامی زده و مدعی گشت که محیط (تربیت) در انتقال نبوغ نقشی را ایفا نمی کند، بلکه فقط وراثت است که در انتقال آن نقش اساسی را داراست. بر این اساس گالتون نظریه اصلاح نژاد را در جهت عکس نظریه داروین و برمبنای انتخاب مصنوعی و بر پایه این فرض استوار ساخت که انتقال هوش و شایستگی فردی از طریق وراثت صورت می گیرد، نه براساس تاثیرات محیطی. بر مبنای همین فرض و در جهت اینکه نبوغ در بین خانواده ها به ارث برسد و نبوغ خاصی در بین خانواده یا جامعه ای باقی بماند و نسل به نسل این نبوغ ارتقا یابد، گالتون پیشنهاد تولید مثل گزینشی را مطرح کرد. این نظریه در ابتدا از سوی بسیاری از اشخاص و دولت ها مورد پذیرش قرار گرفت. بسیاری از کشورها در پی این نظریه و به نیت اصلاح نژاد افراد جامعه، بی عدالتی ها و جنایت های زیادی را علیه مردم مرتکب شدند، بی عدالتی هایی همچون تبعیض نژادی، تبعیض اجتماعی، عقیم سازی، سقط جنین اجباری و غیره. اما این نظریه بعدها به دلیل پیامدهای منفی ای که در پی داشت، از جنبه های مختلف از جمله منظر اخلاقی مورد نقدهای جدی قرار گرفت. در پایان نامه حاضر ضمن پرداختن به مهمترین این نقدها سعی شده است این نظریه از منظر دین اسلام مورد نقد و بررسی قرار گیرد. نتایج حاصله نشان می دهد که جنبه های منفی این نظریه مثل سقط جنین اجباری، تبعیض نژادی و نظایر آن مورد قبول اسلام نیست ، با این حال جنبه های ایجابی این نظریه مثل تشویق افراد نخبه به ازدواج و پدید آمدن نسل بهتر و سالم تر مورد پذیرش اسلام است. واژگان کلیدی: اصلاح نژاد ، نبوغ ارثی ، تولید مثل گزینشی، فرانسیس گالتون، اسلام

رابطه میان عقل و وحی در آراء کلامی شیخ مفید و سیّد مرتضی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم انسانی 1390
  سمیه سالاروندیان   مجید ملایوسفی

از جمله دغدغه های اساسی متفکران مسلمان تبیین رابطه ی میان عقل و وحی بوده است. بر مبنای تقسیم بندی مهمی که اغلب متفکران بر آن اتفاق نظر دارند رابطه میان عقل و وحی به چند نحو قابل تصور است : یکی برتری وحی که خود به دو دیدگاه افراطی و معتدل قابل تقسیم است، دوم برتری عقل و سوم هماهنگی میان عقل و وحی . شیخ مفید وحی را نیازمند عقل و جدایی ناپذیر از آن می داند و از تقلید کورکورانه برای پذیرش احکام و آموزه های وحیانی منع می کند. برخلاف وحی گرایان افراطی که وحی نازل شده از سوی خداوند را جایگزین همه ی معارف و علوم می دانند، شیخ مفید همانند وحی گرایان معتدل، عقل را در جهت فهم متون دینی به کار می گیرد. وی در مسایل اعتقادی و نظری، احکام عقل را معتبر می داند، اما در عین حال مسایل ریز اعتقادی و اغلب مسایل فقهی را محتاج وحی می داند. سیّدمرتضی به عنوان شاگرد برجسته وی، برای دستیابی به معرفت و شناخت خداوند و همچنین تاسیس علم کلام، عقل را منبعی ضروری و در عین حال کافی می داند. وی برخلاف عقل گرایان و معتزله ی بصره که آموزه های دینی را تنها از طریق عقل قابل اثبات می دانند، نسبت به جایگاه عقل دیدگاه معتدل تری اتخاذ نموده و بر ضرورت وحی نیز تاکید دارد . شیخ مفید با توجه به عصری که در آن می زیسته و بر مبنای تفکراتش، تلاش نموده با پایبندی به اصول و شیوه های منطقی، به اثبات عقاید شیعه و دفاع از آن بپردازد. از سوی دیگر سیّدمرتضی با دید وسیع تری به ادله و براهین عقلی نگریسته است. اگر چه وی تا حد زیادی تحت تاثیر حیات عقلی معتزله قرار گرفته است،اما نمی توان گرایش های شیعی اش را نادیده گرفت.

امکان حشر حیوانات از دیدگاه متکلمان مسلمان و رابطه آن با اخلاق
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم انسانی 1391
  طیبه اکبرنیا   رضا رسولی شربیانی

باتوجه به مباحث اخلاقی و حقوق حیوانات در دنیای معاصر و ضرورت تبیین مبانی فلسفی و کلامی آن یکی از مسایل مطرح در کلام جدید داشتن نفس و روح و به تبع آن جاودانگی حیوانات به خصوص از منظر فلسفی و کلامی است. نزد متکلمین تحت تاثیر آیات قرآن کریم اکثر اشاعره و معتزلیان مانند ابوهاشم جبایی فخررازی، غزالی و در مورد حشر حیوانات دیدگاه های متفاوتی را مطرح کرده اند و اغلب معتزلیان و امامیه اصل حشر را پذیرفته اند و معتقدند حیوانات به تبع حشر و جاودانگی، دارای اخلاق هستند. مثل ظلم کردن یا مورد ظلم واقع شدن، محبت، قساوت و حتی بعضی ها نسبت به وجود اراده و اختیار در حیوانات مباحثی را مطرح کرده اند ولی غزالی معتقد است که حیوانات نه دارای اخلاق هستند ونه اختیار دارند و دلیل قابل قبولی بر حشر آنها به معنای حساب و کتاب و قیامت وجود ندارد. ابوالحسن اشعری نیز دیدگاهی به همین مضمون دارد اما در نزد امامیه و حتی حکمای شیعه مانند ملاصدرا حشر به معنای بازگشت نفوس در ابدان در رستاخیز برای حیوانات نیز مترتب است .او براساس حرکت جوهری برای همه ی اجزای عالم حتی نفوس حیوانات نیز استکمال قایل است. پر واضع است که با این رویکرد کلامی می توان اولا درمورد هدفمندی زندگی حیوانات ،ثانیا اراده و اختیار آنها و به تبع آن درمورد شعور حیوانات و داشتن احساس نسبت به همدیگر و نسیت به برخی حقایق بحث کرده و پژوهش حاضر در صدد است ضمن تبیین مبانی فلسفی و کلامی نفس در حیوانات به مساله ی خلود و رستاخیز و لوازم آن در زندگی دنیوی یعنی حقوق و اخلاق درباره ی حیوانات از دیدگاه متکلمان مسلمان و غربیان بپردازد.

مساله شرور از دیدگاه غزالی و آگوستین
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم انسانی 1391
  عطیه تجری   مجید ملایوسفی

چکیده مسئله شرور از جمله قدیمی ترین و جدی ترین مسائلی است که همواره مورد توجه فلاسفه و متکلمان در همه ی اعصار بوده است . پرسش اساسی در باب مسئله شرور این است که اساسا چرا شرور وجود دارند و علت وجودی آنها چیست؟ دین مداران در این مسئله با چالش جدی تری مواجه اند و آن چالش از تعارض میان وجود خداوند به عنوان موجودی عالم و قادر با وجود شرور ناشی می شود . این مسئله چنین رخ می نماید که اگر خدایی قادر وعالم و خیرخواه در عالم وجود دارد ، چگونه شرور در عالم وجود دارند و وجود چنین آلام و رنجهایی با وجود خدایی خیرخواه و قادر و عالم متعارض است . یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان مسیحی در این زمینه آگوستین است . او می کوشد به فهمی درست از خیر و شر دست یابد . ثنویت مورد قبول مانویان را رد می کند و در می یابد که ثنویت موجود در اندیشه ایشان نمی تواند تبیین معقولی برای توجیه شرور باشد . وی می پذیرد که ماهیت متغیر ماده و فساد آن در راستای هماهنگی معناداری در ایجاد جهان سرشار از کمال است. فهم وی از مسئله شر ، او را به این باور می رساند که، شر فقدان و عدم است . وی با عدمی دانستن شر و نسبیت آن در قالبی فلسفی – الهیاتی به تبیین جامعی از شرور دست می یابد . از میان متفکران مسلمان ، امام محمد غزالی به طرزی بدیع به تبیین مسئله شرور پرداخته است ، تا جایی که بسیاری برآنند که حکمای بعد از وی یا سخنان او را تکرار کرده اند و یا آنها را تکمیل نموده اند . غزالی با تأکید بر نظام احسن عالم و جریان حکمت و اراده الهی در امور عالم ، وجود شرور را لازمه نظام جهان می داند و وجود شرور را معلول علم عنایی خداوند می شمارد . تأثیر آراء وی در باب بهترین جهان ممکن را می توان در اندیشه های فلاسفه غرب از جمله لایب نیتس مشاهده کرد . آگوستین و غزالی برای تبیین مسئله شر به مبانی دینی روی آورده و در اندیشه های ایشان یک تلفیق فلسفی – الهیاتی جامع به چشم می خورد . این امر آرای ایشان را از جهات بسیاری همگون می سازد. در بررسی مقایسه ای میان آراء این دو متکلم به مبانی مشترکی چون نسبی بودن شرور، آمیختگی و ملازمه خیر و شر، انواع شرور و غیره برمی خوریم . تفاوت سنت فکری آگوستین و غزالی ، نیز به تفاوت ها و تعارض هایی در اندیشه های ایشان انجامیده است. از جمله در تبیین جهان شناختی شرور از دیدگاه ایشان تفاوت ها ی واضحی دیده می شود . عمده تعارض آراء ایشان در قالب نظریه عدل الهی رخ می نماید. در این رساله با بررسی آراء ایشان به نکات اشتراک و افتراق آراء ایشان خواهیم پرداخت . واژگان کلیدی : مسئله شرور، آگوستین ،غزالی ،نظریه عدل الهی ، نظام احسن

نقد اخلاق تکاملی با تکیه بر آراء سیجویک
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  راضیه کزازی   مجید ملایوسفی

چکیده مسئله تکامل از جمله مسائل غامض دنیای علم است که بارقه های آن را می توان در آثار آناکسیمندر و متفکران بعد از او یافت . اما این مسئله به صورت علمی و مدون توسط ژان باتیست لامارک ، هربرت اسپنسر و چارلز داروین ارائه شد .فرضیه تکامل با نام داروین ، پیوند خورده و با عنوان داروینیسم شناخته شده است.داروین در کتاب تبار انسان مدعی است انسان تکامل یافته پست ترین ماهی ها است . وی پا را از این فراتر گذاشته و اخلاق و ملکات انسانی را نیز محصول تکامل می داند . بر اساس اصول تکاملی چارلز داروین ، اخلاق محصول تکامل غرایز اجتماعی است . همگام با تکامل زیستی ، عقل ، عواطف و اخلاق نیز شکل گرفته و بالیده است . انتخاب طبیعی در گزینش خود ، غرایز اجتماعی مفید را حفظ کرده و این غرایز همگام با رشد عقل و فرایندهای اجتماعی ، به شکل خلقیات و هنجارها درآمده و آدمی به دلیل فایده مندی ، خود را ملزم به حفظ آنها می کند . بدین سان آنچه امروزه اخلاق می نامیم ، برآیند تکامل زیستی ارگانیسم ها بوده و اموری چون نوع دوستی ، عدالت و غیره محصول انتخاب طبیعی در صحنه تنازع بقاست .دراین صحنه خوبی و بدی صرفا مفاهیمی زیستی خواهند بود. فرضیه تکامل چه در حوزه تکامل زیستی و چه در حوزه اخلاق ، هم از جانب متفکران دینی و هم از جانب فلاسفه اخلاق ، مورد نقدهای فراوان قرار گرفته است . بسیاری اخلاق تکاملی را ، ناتوان از توجیه غایات اخلاقی می دانند. ادوارد مور این نوع اخلاق را دچار مغالطه طبیعت گرایانه دانسته است . برخی نیز اخلاق تکاملی را از پاسخ به پرسش اساسی اخلاق ، یعنی چرایی ارجحیت خیر بر شر ، ناتوان می دانند.اما پاشنه آشیل اخلاق تکاملی نقدهای هنری سیجویک بر آن است. .هنری سیجویک متفکر سودگرای قرن نوزدهم نیز اخلاق تکاملی را بر مبنای اصول اخلاقی مورد باور خود به بوته نقد می کشاند . به نظر وی مغالطه موجود در این نوع اخلاق ، خالی بودن آن از هنجار ، تهی بودن از هر گونه شهود و اصل بدیهی و تهی بودن اخلاق تکاملی از غایت ، دلایلی است که آن را از اعتبار و اعتماد عقلی و فلسفی خالی می کند . کلید واژه : داروین ،اخلاق تکاملی ، تکامل زیستی ، انتخاب طبیعی ، هنری سیجویک

تاثیر گناه بر معرفت دینی در نهج البلاغه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1392
  فاطمه گورجی   گیتا مقیمی

از جمله مسائلی که امروزه در حوزه ی معرفت شناسی مطرح است،مساله ی تاثیرعوامل غیر معرفتی و از جمله ی آن ها گناه بر معرفت است. اعتقاد به تاثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت را می توان در طول تاریخ در آثار بسیاری از دانشمندان نظیر بیکن ،هابز،هیوم و… مشاهده نمود.این مساله مبتنی بر اعتقاد به چند ساحتی بودن وجود انسان است. قرآن کریم نفس انسان را دارای مراتب مختلف دانسته و وجود ساحاتی چون اراده ،عواطف و معرفت در وجود انسان را تایید نموده است و به تاثیر آن ها بر یکدیگر اشاره دارد.همچنین به مساله ی گناه و معرفت و آثار سوء گناه بر معرفت در قرآن نگاه ویژه ای شده است که در سخنان گهر بار علی(علیه السلام)درنهج البلاغه نیز به تبعیت از قرآن کریم در فراز های متعدد به این مهم توجه شده است.از نظر علی (علیه السلام)گناه عمل سوئی است که انسان با ارتکاب آن بر عقل و قلب خود که از ابزار لازم جهت کسب شناخت خدای تعالی است، پرده ی ضخیمی از ظلمت و تاریکی می کشد و مانع تابش انوار قدسیه می شود .گناه به شیوه های مختلف از قبیل :فراموشاندن حقایق،سطحی نگر نمودن ،تحریف عقاید،ومردد وسرگردان نمودن انسان مانع کسب معرفت و یا ایجاد خلل در آن می گردد.گناه نور عقل را به خاموشی می گرایاند و انسان را از قرار گرفتن در جایگاه معرفت به حقایق باز می دارد. چرا که ضمیر شایسته و ظرفی به دور از آلودگی برای مظروفی چون درک حقایق و پند گیری از وقایع ،لازم است. و هر عقل سلیمی قرار گرفتن شربت زلال معرفت در ظرف آلوده را رد می کند. دریافت هرگونه وحی والهام از جانب خدا مشروط به دست شستن از گناهان و آزادی از بند معاصی است.و تنها افرادی قادر به جذب انوار معرفت اللهی هستند که با توبه وانابه، زنگار از آینه ی دل بشویند.

بررسی اخلاق خوارج با تکیه بر سیره ی علوی و متون تاریخی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  ابتسام مزرعاوی   مجید ملایوسفی

چکیده این نوشتار به تعیین حدود ومرزهای اخلاق فردی واجتماعی و رابطه آن ها با یکدیگر و همچنین چکیده ای از تاریخ خوارج و اخلاق فردی واجتماعی آنان می پردازد. در این راستا اخلاق فضیلت و عدالت، به عنوان مقدمه ای ضروری برای درک بهتر مباحث فوق، مورد واکاوی قرار گرفته است. با توجه به تقسیم فضایل به فضایل فردی واجتماعی و نیز تقسیم عدالت به عدالت فردی و اجتماعی، اخلاق به دو قسم فردی و اجتماعی تقسیم می شود. با در نظر گرفتن تعاریف و تقسیمات گوناگون از اخلاق فردی و اجتماعی، در این پژوهش،نمونه هایی از اخلاق فردی همچون : استقامت، عفت، فرو خوردن خشم، راستی، فروتنی، اطاعت از اوامر الهی،عفو، مسئولیت پذیری، آزادی شخصیت، صبر، بردباری، ترحم، جهاد بانفس،حیاء، شجاعت و شهامت آورده شده، ونمونه هایی از اخلاق اجتماعی از جمله: عدالت، همیاری با دیگران، صلاحیت عمومی، تعاون، وفای به عهد، امانت، اطاعت از رهبر، مسالمت، گذشت، بخشش، الفت، دوستی، ترک حقد وکینه، مروٍّت، ترک عناد ودشمنی، خوشرفتاری با همسرو خانواده، خیر بودن برای اهل،اصلاح میان مردم، خدمت به یکدیگر و مراعات حقوق همدیگر بیان شده است.بنابراین مباحثی از قبیل تصرف در امانت، نظام ناپذیری، شیوه ی برخورد امام با خوارج ، ذیل اخلاق اجتماعی خوارج قرار می گیرد و در ادامه اخلاق خوارج و رابطه های آن ها با همدیگر، مطرح می شود. از جمله نتایج بدست آمده از این رساله، نقش تنوع شرایط و موقعیت ها در تفاوت رفتارها و برخوردها و نیز اجرا نشدن تمام احکام اخلاق فردی در مصالح اجتماعی است. واژگان کلیدی: اخلاق، خوارج، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی

نقد و بررسی قرائت لئو اشتراوس از دین سیاسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1392
  ماندانا دشت بزرگی   مجید ملایوسفی

مفهوم دین سیاسی در طول تاریخ چالش برانگیز بوده و دستخوش تغییر و اصلاحات فراوان گردیده است. این مفهوم در عصر حاضر به حداقل تعریف خود رسیده و با ظهور نظریاتی مانند لیبرالیسم و دموکراسی، از سیاست محو و به حوزه امر خصوصی رانده شده است. لئو اشتراوس فیلسوف و متفکر سیاسی معاصر است که در آثار خویش بررسی فراوانی درباره دین به عمل آورده، دیدگاههای جنجال برانگیزی در این باره بیان کرده است. وی در این زمینه به نقد جریان اصلاحات عصر مدرن در رد دین و همچنین تلاش الهیدانان مدرن برای ارائه تعریف جدیدی از دین پرداخته است. اشتراوس با انکار توانایی عقل برای حصول به دانش قطعی و مورد عمل، این ضعف را استدلالی به نفع برتری دین می داند. وی در تعریف خود از دین، دین به معنای عام را برای حفظ نظم و ساماندهی جامعه مورد نیاز می داند. همچنین ادیان با داعیه سیاسی را در نقطه مقابل داعیه سیاسی فلسفه می داند. اگرچه استدلالاتی که اشتراوس درباره دین ایراد کرده مناقشه برانگیز بوده و از سوی الهیدانان مورد نقد فراوان واقع گشته، چرا که وی حقیقت پدیده دین را چنان که باید و شاید مورد بررسی و اثبات قرار نداده است. اما می توان گفت به طور کلی ارزش اندیشه اشتراوس قابل انکار نیست، چرا که وی با نقد جریانات تند روی دوره مدرن در 1-رد اصول ارزشی و 2-تنزل آرمان های فلسفه کلاسیک که در جهت سعادت نهایی بشر بود، و با رد علوم سیاسی جدید، تعریفی از سیاست به معنای اصیل آن ارائه می دهد که می توان بیان کرد اساس اندیشه وی در این زمینه ارتباط نزدیکی با تعریف سیاستِ دین و دین سیاسی در معنای سنتی آن داشته است.

تجربه ی دینی از نگاه ویلیام آلستون
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1392
  فاطمه باقری   حسین اترک

چکیده بحث تجربه ی دینی به عنوان یک نظریه، بحثی نوین است که در غرب از سوی شلایر ماخر(1768-1834) در واکنش به مدرنیته مطرح گردید و به سرعت توجه متکلمان و فیلسوفان دین را به خود معطوف کرد. پس از شکست الاهیات طبیعی در طی حملات تجربه گرایانی چون کانت و هیوم، شلایرماخر با طرح نظریه ی تجربه-ی دینی، گوهر همه ی ادیان را تجربه ی دینی معرفی کرد. از نظر او مبنای دین نه تعالیم وحیانی، نه عقل نظری و نه عقل عملی و اخلاق است، بلکه اصل و اساس دین تجربه ی دینی است. پس از شلایرماخر، فیلسوفانی چون ویلیام جیمز و رودلف اتو راه او را ادامه دادند. در دوره ی معاصر نیز افرادی چون سوئین برن و ویلیام آلستون در قلمرو معرفت شناسی به این بحث پرداخته اند. ویلیام آلستون با بیان نظریه ای درباره ی تجربه ی دینی کوشیده است از طریق اعتباربخشی به معرفت تجربی خداوند، که وی آن را تجربه ی عرفانی می نامد، مبنایی معرفتی برای توجیه و عقلانیت ایمان و باور به خدا فراهم آورد. او در تبیین نظریه ی خود، ابتدا با طرح نظریه ی نمود و از طریق ادراکی دانستن تجربه ی دینی و احاله ی توجیه باورهای دینی به ادراکات عرفانی و بار دوم با توسل به رویکرد "رویه ی باورساز" و مبتنی کردن توجیه معرفتی باورهای دینی بر رویه ی باورساز عرفانی می کوشد که نشان دهد تجربه ی دینی منبعی برای توجیه اعتقادات دینی است. اما نظریه ی آلستون با چالش های متعددی مواجه است و از منظرهای مختلف الاهیاتی، فلسفی، معرفت-شناسی و ساختار این نوع تجربه به بوته ی نقد کشیده شده است. از مهمترین این نقدها یکی می توان به مسئله ی تکثر تجربه های دینی و گاهی تضاد موجود بین آنها در سنن و ادیان مختلف اشاره نمود و دیگر اینکه نقدهای الاهیاتی ناظر به مشکلات متافیزیکی ادراک خداوند است که طی آن تفاوت مقوله ای خداوند با امور قابل ادراک دیگر، ادراک خداوند را منتفی اعلام نموده و اصل مدعای آلستون و امکان وقوع تجربه ی دینی را زیر سوال می برد. این رساله در صدد این است تا با ذکر مباحثی درباره ی ماهیت تجربه ی دینی به طور عام و از دیدگاه ویلیام آلستون به طور خاص بپردازد. واژگان کلیدی: تجربه ی دینی، ویلیام آلستون، تجربه ی عرفانی، نظریه ی نمود، رویه ی باورساز.

عقل عملی از دیدگاه ارسطو، ابن سینا و آکویناس
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1391
  فاطمه اصلی بیگی   مجید ملایوسفی

این پایان نامه به بررسی عقل عملی در آراء ارسطو، ابن سینا و آکویناس می پردازد. از دیدگاه ارسطو عقل نظری و عقل عملی دو قوه ی متمایز از هم نیستند، بلکه دو وجه از یک قوه هستند. عقل عملی از عقل نظری با توجه به متعلقات ادراک متمایز می شود. عقل عملی صرف ابزار نیست، بلکه مرتبط با غایت می باشد. عقل عملی ، عقلی فضیلت مند است و مهمترین فضیلت آن حکمت عملی است، که نقش محوری در اخلاق ارسطو ایفاء می کند و معیار و میزان ما برای فعل اخلاقی می باشد و مهمترین مشخصه ی آن انتخاب است. ارسطو حکمت عملی و فضایل اخلاقی را لازم و ملزوم هم می داند. به زعم ابن سینا عقل نظری و عقل عملی، ماهیتاً متمایز هستند، و تفاوت آنها به اختلاف در مُدرَک ها یا نحوه علم و درک محدود نمی شود؛ بلکه یکی از سنخ ادراک، و دیگری از سنخ فعل است. عقل عملی منشا اخلاق بوده و فضیلت و رذیلت در ارتباط عقل عملی با قوای بدنی معنا پیدا می کند، به نحوی که اگر قوای بدنی مقهور عقل شود، فضیلت و در غیر این صورت رذیلت خواهد بود. از دیدگاه آکویناس عقل نظری و عملی دو قوه ی متمایز نیستند و تمایز میان این دو عقل در غایت نهایی آنهاست. عقل عملی دارای دو زمینه است، زمینه ی اکتشافی و زمینه ی توجیهی. زمینه ی اکتشافی یا سیندرسیس احکام کلی اخلاقی را ادراک می کند. از نظر آکویناس سیندرسیس ملکه ای طبیعی می باشد که به موجب آن همه ما قادر هستیم احکام کلی اخلاقی را درک کنیم. زمینه ی توجیهی همان عاقبت اندیشی می باشد. او به سه نوع فضیلت قائل است، فضایل اخلاقی، فضایل عقلانی و فضایل الهیاتی. در باره ی ارتباط عاقبت اندیشی و فضایل اخلاقی آکویناس به ارتباط ذاتی بین آنها قائل است، به گونه ای که فضایل اخلاقی غایات درست را تضمین می کنند و عاقبت اندیشی ابزار درست را برای غایات تضمین می کند. در وجه تمایز و شباهت دیدگاه این فیلسوفان باید گفت که ارسطو و آکویناس عقل نظری و عملی را دو قوه جداگانه نمی دانند، اما ابن سینا دو قوه جداگانه می داند. هر سه برای عقل عملی علاوه بر شأن ادراکی شأن انگیزشی نیز قائل هستند. هم چنین به باور هر سه فیلسوف عقل عملی، عقلی فضیلت مند هست، هر چند که در این باره اختلافاتی با هم دارند.

مقایسه ای نظریه جاودانگی و اثار ان از منظر جان هیک و غزالی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1391
  آمنه حسنی   رضا رسولی شریبانی

موضوع این پزوهش مقایسه نظریه جاودانگی از دیدگاه غزالی وجان هیک است. با بررسی تاریخ ملل و ادیان باستان می توانیم به وضوح در یابیم که ، باور به جاودانگی با سرشت وحیات بشر عجین شده است. بشربا برپاداشتن نوعی سنن و آداب مربوط به مرگ و پرستش ارواح ، این باور را به صورت های مختلف در زندگی خویش بیان داشته است. تاریخ اندیشه بشر شاهد نظریات متعددی در مورد جاودانگی بوده است از جمله : نظریه های رستاخیز که ، اشاره به بازگشت بدن در عالم پس از مرگ دارد. غزالی وجان هیک به تأثیر از دین اسلام ومسیحیت ، نظریه رستاخیز را پذیرفته اند. نظریه جاودانگی غزالی ، نظریه رستاخیز (نفس وبدن جدید) است . غزالی مطابق با آموزه های دین اسلام ، مفهوم روح یا نفس را به عنوان حقیقت انسان می داند که درتمایزبا بدن است . وی اعتقاددارد این حقیقت ، حقیقت روحانی است که بعد از مرگ فناء نمی یابد ، اما بدن رستاخیز یک بدن جدید است که می تواند از هر ماده ای خلق شده باشد. جان هیک مخالف پذیرش روح است. به نظر وی ، نظریه جاودانگی روح یک نظریه یونانی است تا این که نظریه مسیحی باشد. جان هیک انسان را یک واحد فیزیکی-روانی می داند و معتقد است حالات ذهنی به حالات رفتاری یا میل به رفتار تحویل می یابد و بعد از مرگ ، «بدل» شخص برانگیخته می شود که دارای همان ویژگی ذهنی و بدنی شخص پیش از مرگ است. اماتأکید بیشترجان هیک در رستاخیز بر بازگشت بعدروان شناختی فرد است تا بعدفیزیکی. بنابراین ، نظریه جاودانگی جان هیک ، نظریه برانگیختگی «بدل» است ، با نظریه غزالی در پذیرش اصل رستاخیز موافق بوده واین که در هردونظریه لزومی بر عینیت بدن دنیوی ورستاخیز نیست. در دیدگاه غزالی این بدن می تواند از هرماده ای باشد ، در حالی که در جان هیک اساس ، بربازسازی ژنتیک انسان است. هر دو متفکر در پذیرش مفهوم برزخ هم اتفاق نظر، ولی در ماهیت آن اختلاف دارند. از نظر غزالی برزخ جایگاه سعادت وشقاوت است ، ولی در دیدگاه جان هیک عالم برزخ ، عبارتند از فرایند زمانمندی است که در آن رشد روحی و اخلاقی فرد بیشتر ممکن می گردد. درمفهوم دوزخ فقط غزالی معتقد به آن است در حالی که جان هیک مفهوم دوزخ را در تعارض با عدل الهی می داند و اعتقاد به نجات عام دارد.

بررسی نحوه تبیین حدوث نفس در آراء ارسطو و ابن سینا و رابطه آن با جاودانگی بررسی نحوه تبیین حدوث نفس در آراء ارسطو و ابن سیناو ارتباط آن با جاودانگی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1391
  اعظم جانجان   مجید ملایوسفی

مسأل? نفس از جمله مباحث برجسته در آثار ارسطو و ابن سینا است. نگاه کلی به فلسف? ارسطو نشان می دهد که او برای هم? موجودات قائل به نفس است و این نفس را حادث به حدوث بدن می داند. او معتقد است این نفس در نهایت با نابودی بدن نابود میشود و بقائی برای آن در نظر نمیگیرد. اما با دقیق شدن در آراء او و بررسی آثار مختلف او به مباحثی میرسیم که با این نظر کلی کاملاً متفاوت است. ابنسینا در ابتدای امر ظاهراً تابع ارسطو است و حتی شاید چنین به نظر برسد که در عقیده به حدوث مقلد صرف ارسطو میباشد اما با دقیق شدن در آراء و آثار او مشخص میشود که در بسیاری از جزئیات و اصول مهم از ارسطو فاصله میگیرد به گونه ای که اگرچه قائل به حدوث نفس است اما بر خلاف ارسطو سرنوشتی متفاوت برای نفس در نظر دارد و در نهایت قائل به جاودانگی آن می شود. با این همه در آراء ابنسینا نیز به مباحثی میرسیم که مبهماند و باید راهی برای توجیه آنها جستجو کرد. کلید واژه ها نفس، حدوث نفس، جاودانگی، عقل، ارسطو، ابنسینا

نقدی بر قرائت پولسی مسیحیت
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم انسانی 1391
  جواد آیار   مجید ملایوسفی

از نیمه دوم قرن دوم میلادی، تقریری از مسیحیت اشاعه یافت که به قرائت پولسی معروف است و از همان زمان تاکنون بر جهان مسیحی، غالب و حکمفرماست. پولس، یهودی متعصبی از قبیله بنیامین است که پس از تعقیب و شکنجه بسیاری از مسیحیان بر اثر مکاشفه ای اثبات ناپذیر به جرگه ی مسیحیان پیوسته و به زعم خود، تمام عمرش را وقف ابلاغ و اشاعه دین مسیح می کند.به زعم پولس، مسیحی کسی است که به تجسد خداوند در قالب انسان و قربانی شدن او بخاطر بخشش گناهان بشر و مرگ او و زنده شدن و رجعتش به آسمان، ایمان داشته باشد و اقرار کند که آدمی بواسطه گناه ذاتی اش که بواسطه حضرت آدم در نوع بشر نهاده و نهادینه شده، نه از طریق اعمال نیک که تنها بواسطه فیض یا ایمان به نجات خداوند، رهنمون به سعادت و بخشش و رستگاری خواهد شد و سر آخر مسیحی کسی است که به کلیسا در مقام نماینده مسیح بر زمین و نجات از طریق تبعیت از آن و اذعان به حقانیتش ایمان داشته باشد. قرائت پولس با توجه به پیش زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی اش اعم از تعصبات دینی، یونانی مآبی و زبان یونانی و نیز شرایط حاکم بر اجتماع و محیط دوران و تعارضات وی با یهودی- مسیحیان، مبتنی بر الوهیت حضرت عیسی (ع) و کلیساست. متابعت یا مشابهت برخی از بخشهای کتاب مقدس عهد جدید با قرائت پولس که در نامه هایش به دیگر مسیحیان نمایان است مودی به تعارضات موضوعی، مفهومی با اناجیل همدید و تعارض در نگرش و سلوک اخلاقی برآمده از اناجیل همدید با حیات عیسی (ع) است. قرائت پولسی پیامدهایی دارد که برآمده از انسان خدا پنداری یا الوهیت عیسی (ع) است که ضمن تنزل شان ربوبی از منظر قدرت و علم، خداوند را به عاملی خارج از نظام خلقت و دستگاه آفرینش بدل می کند.

مرگ شناسی در آرای سنت گرایان
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  علی محبت   مجید ملایوسفی

مرگ بخشی از حیات آدمی است که معناداری زندگی در پرتو آن تبلور پیدا می کند . اگر مرگ می رماندمان و پیوسته آن چنان عذاب آور می نماید که به هیچ روی ، تسلایش نیست ، ناشی از ماهیت رازوارگی آن است . آدمی ناگزیر از مواجهه با محتوم ترین واقعه ی هستی خویش است ؛ چرا که جاودانگی و فرجام وی ، ذیل ساحت گذر از مرگ معنا پیدا می کند . در این باب اندیشه های بی شماری فرسایش یافته و قلم فرسایی های بسیاری صورت گرفته است . قدر مسلّم محال است که مکتب فکری و فلسفی ای مجال بروز و ظهور یابد بی آن که تکلیفش را با مقوله ی مرگ روشن کرده باشد . هدف از این پژوهش ، بررسی مرگ از زاویه دید سنت گرایان و با تمرکز بر آراء فریتیوف شوآن می باشد . در این پژوهش پس از طرح سه سوال اصلی در باب مرگ ، به واکاوی آراء و اندیشه های اصحاب حکمت خالده پرداخته شده است تا مقوله ی مرگ از میان انبوه مسائل اصلی این مکتب فکری ، بازشناسی گردد . از مجموع آراء اصحاب فلسفه ی جاویدان که نقدی جدی و سازش ناپذیر بر جهان بینی متجدد غربی دارند ، چنین بر می آید که در نهاد انسان ، سه فاعلیت مطرح است که در طول یکدیگر قرار گرفته اند : بدن ، نفس ، روح . بدن که در مرتبه ی حیوانیت تقرر دارد ، تحت سیطره ی نفس می باشد که با روح در ارتباط است . انسان به عنوان والاترین رمز خلقت که دلالت بر یک سمبل حقیقی دارد جهت بازگشت به اصل خویش که ساحت خداوارگی است ، باید جان سپارد تا رستگار گردد . نفس انسان که جاودانه است ، جایگاه اصلیش بهشت است که مکان و مأوای تجسم کمال بالفعل می باشد و از آن جا که دوزخ نیز وجهی از وجود و ضرورت را در بطن خود دارد ، به خود حق پیوند دارد و بنا بر این مشمول رحمت واسعه ی الهی می گردد . تحقیق حاضر با توجه به موضوع و هدف خود از نوع تحقیقات بنیادی به شمار می رود و روش تحقیق آن ، توصیفی – تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعاتش ، کتابخانه ای – اسنادی می باشد . واژگان کلیدی : مرگ ، جاودانگی ، نفس و بدن ، سنت گرایان

بررسی سیر تحول تثلیث در هندویسم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  عالیه بستام   مجید ملایوسفی

هند سرزمینی باستانی است که اقوام و ادیان گوناگونی در آن زیسته¬اند. تنوع اقوام، تنوع خدایان را در پی داشته و از این رو هندوان بر آن آمدند تا این همه کثرت را به وحدت برسانند و قالبی که برای این امر برگزیدند تثلیث بود، این عمل در هند با عنوان «تری مورتی» شناخته می¬شود که در هر دوره با توجه به مقتضیات زمان این تثلیث شکلی خاص به خود گرفته است و عاملی برای پیوند دین و اخلاق شده است. در دوره ماقبل ودایی نشانه¬هایی از خدایان دوره¬های بعد که تشکیل دهنده تثلیث بوده¬اند وجود دارد اما این امر موید تثلیث نیست زیرا که اندیشه تثلیث و نگاه سه¬گانه¬گرایی ارمغانی است که با ورود آریایی¬ها به این سرزمین آورده شده است. در دوره وداها با توجه به تأثیر پذیری این دوره از تمدن آریایی این سه¬گانه¬گرایی برای اولین بار رخ نمود و چندین الهه با قرارگرفتن در کنار همتثلیث را شکل دادند که دارای سه چرخش در این دوره بود که عبارتند از: الف)میترا، آریامن، وارونا ب)اگنی، ایندرا، سوریا ج) اگنی،سوریا و وایو. بعد از بررسی این روند و چگونگی شکل-گیری و افول آن دوره اوپانیشادها موردبررسی قرار گرفت. در این دوره به علت اندیشه وحدت و یکتاپرستی و نفوذ و سیطره برهما اثری از تثلیث دیده نشد و بعد از گذر از این مرحله در دوره حماسه¬ها بار دیگر اندیشه تثلیث و سه¬گانه گرایی در قالب داستان ها و اساطیر و اوتاره¬ها در قالب سه-گان شیوا، ویشنو و برهما رخ نمود و این اندیشه تا امروز پابرجاست. در این اثر تلاش شده تا با نگاه برون دینی ابتدا به بررسی ماهیت تثلیث و در ادامه تحولات این سه¬گانه ها پرداخته شود و در نهایت به اشتراکات، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری این تثلیث و یا ارکان آن بر حماسه ها و متون مذهبی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.

تاثیر گناه بر معرفت از دیدگاه ابن عربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1393
  مهدی باباقربانی   مجید ملایوسفی

چگونگی تأثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت از مباحث مهم معرفت شناسی به شمار می رود. این پرسش از مسایل ریشه دار در تفکر بشری است که بسیاری از متفکران با دیدگاه های مختلف را به خود مشغول داشته است، چه آنانی که واجد اندیشه دینی بوده و چه آنانی که نبوده اند؛ اما کسی که برای نخستین بار و به گونه ای نظام مند به این موضوع پرداخته ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس آمریکایی بوده است، وی در مقاله مشهور "اراده معطوف به باور" این چنین نیست که باورهای ما صرفاً پشتوانه استدلالی داشته باشند بلکه عوامل غیر معرفتی و دیگر ساحت های وجودی ما در شکل گیری باورهای و ساحت عقلانی ما تأثیرات بسیار دارند. عواملی مانند علایق، احساسات، بیم ها، امیدها، عشق و نفرت و... از مهم ترین عوامل غیر معرفتی تأثیرگذار بر انسانکه آثار وضعی آن فصل مشترک ادیان گوناگون می باشد مسأله گناه است. این تأثیرات گاه به شکل وجودی مانند دوری از خداوند، از دست دادن حیات اخروی، زوال اراده و ... و گاه به صورت تأثیرات عاطفی مانند ایجاد حسد و غرور رخ می نمایند. مهم ترین تأثیر گناه بر انسان تأثیر معرفتی آن است مانند مخدوش شدن معرفت انسان نسبت به وجود خداوند، از دست دادن باور خاص مانند باور به خیر و شر از این قبیل می باشد. در اسلام نیز متفکران بسیاری با دیدگاه های مختلف به این مسأله پرداخته اند که از آن میان می توان به ابن عربی اشاره کرد. وی ضمن پذیرش قوای حسی و عقلانی، قلب انسان را بالاترین ابزار معرفت دانسته و معتقد است محل معرفت حقیقی قلب بوده و معارف الهی که توسط دیگر قوای ادراکی قابل شناسایی به واسطه قلب قابل کسب است مشروط بر اینکه شخص با اجتناب از گناه که اصلی ترین عامل ایجاد تیرگی و زنگار در قلب است خود را در مسیر کسب معارف ربانی قرار دهد.

معرفت شناسی فضیلت محور: نقد و بررسی دیدگاه لیندا زاگزبسکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1393
  محمدرضا باقری   مجید ملایوسفی

امروزه ارائه هر گونه تعریف و تحلیل از معرفت با دو معضل اساسی روبروست: معضل گتیه و معضل ارزش. بر اساس معضل گتیه، گاهی ممکن است فرد علی رغم باور داشتن به گزاره ای صادق و موجه، هنوز به مرحله معرفت نرسیده باشد. معضل ارزش نیز اشاره به ارزش مضاعف معرفت بر باور صادق صرف دارد. این معضل ریشه در دو مقدمه پذیرفته شده در حوزه معرفت شناسی دارد. بر اساس مقدمه نخست، معرفت به طور ضمنی به باورِ صادقِ موجه یا تضمین شده تعریف می شود. مقدمه دوم نیز به این نکته اشاره دارد که ارزش توجیه یا تضمین، حداقل در ظاهر امر بر گرفته از ارزش باور صادق و در نتیجه قابل فروکاستن به ارزش صدق است. بر مبنای این دو مقدمه، برخی معرفت شناسان مدعی شده اند که معرفت به مراتب ارزشمندتر از باور صادق صرف است. لیندا زاگزبسکی با مد نظر داشتن این دو معضل، تبیین و تحلیلی از معرفت را با محوریت فضایل فکری ارائه داده است که بر اساس آن معرفت به باور بر آمده از عمل مبتنی بر فضیلت فکری تعریف شده است. در این تعریف، عمل مبتنی بر فضیلت به عملی اطلاق می شود که بر مبنای انگیزه های فضیلت مندانه شکل گرفته و در رسیدن به هدف این انگیزه کام یاب بوده باشد. زاگزبسکی با استفاده از این اصطلاح شکاف میان عمل فضیلت مندانه و دست یابی به صدق را پوشانده و نظریه ی خود را از دام معضل گتیه در امان می دارد. هم چنین زاگزبسکی ارزش مضاعف معرفت نسبت به باور صادق صرف را با ارجاع به انگیزه های فضیلت مندانه شخص تبیین می نماید. نظریه ی زاگزبسکی علی رغم تاثیر بسیاری که در معرفت شناسی معاصر بر جای گذاشت، نقدهای متعددی را به خود دیده است. پذیرش اراده گرایی در ساحت باورها، کافی و الزامی نبودن شرایط زاگزبسکی برای معرفت از جمله انتقادات وارد بر نظریه ی زاگزبسکی است. از نقاط قوت نظریه ی زاگزبسکی نیز می توان به ارائه ی تبیین معارف مرتبه بالا و چگونگی تاثیر ساحات مختلف نفس بر ساحت معرفتی انسان اشاره کرد.

ابن سینا و شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  مریم تقوائی   مجید ملایوسفی

نظریه شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی یکی از مهم ترین مباحثی است که از گذشته تا به امروز مورد توجه اندیشمندان و فیلسوفان واقع شده است و تاثیر بسزایی در امر تعلیم و تربیت دارد. این بحث در آثار ابن سینا نیز مطرح شده است. ابن سینا فیلسوفی مسلمان است و دیدگاه مختص به خود را دارد. بنابراین تبیین این مساله از دیدگاه او در دو بعد عقلی و نقلی قابل بررسی است

نسبت عقل و اراده از دیدگاه ابن سینا
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات 1393
  فاطمه ناصری   مجید ملایوسفی

نسبت عقل و اراده از جمله مهم ترین مسایلی است که همواره فیلسوفان شرق و غرب را به خود مشغول داشته است. این نسبت در اواخر قرون وسطی شکل تازه ای به خود گرفت و در سایه آن دو دیدگاه عقل گرایی و اراده گرایی ایجاد گردید. بحث از اراده گرایی و عقل گرایی در چهار حوزه کلام، متافیزیک، روان شناسی و اخلاق مطرح گشت. از میان متفکران مسلمان، شیخ الرئیس ابوعلی سینا در هر چهار حوزه دارای دیدگاه خاصی است.

عشق الهی از دیدگاه شیخ اشراق و کی یرکگارد
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1393
  سمیه رضایی   مجید ملایوسفی

از جمله مباحث مهم در باب عشق، نظریه «عشق الهی» می باشد که از گذشته تا به امروز در حوزه های مختلفی نظیر اخلاق، الهیات، انسان شناسی، معنای زندگی، فلسفه و عرفان مطرح بوده است. متفکران در طول تاریخ مساله عشق را از سه جنبه علمی، فلسفی و عرفانی- شهودی بررسی کرده اند. فیلسوفان عشق را به انواع مختلفی تقسیم بندی کرده اند که یکی از آن ها تقسیم عشق به عشق اروتیک، عشق فیلیایی و عشق آگاپه ای (عشق الهی) می باشد. در عشق اروتیک هدف دستیابی به لذت است. عشق فیلیایی یا اخلاقی تنها وظیفه است. عشق آگاپه ای که از آن به عشق دهنده تعبیر می شود، استمرار داردو همه گستر و فراگیر است. در باب «عشق الهی» دیدگاه های مختلفی وجود دارد. سورن کرکگارد فیلسوف دانمارکی مسیحی و شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) فیلسوف مسلمان نیز به بیان دیدگاه های خود در این باب پرداخته اند.

مقایسه عشق الهی از دیدگاه سهروردی و مولانا
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1394
  طاهره غلامی   مجید ملایوسفی

سهروردی و مولانا عشق را به حقیقی ومجازی تقسیم می کنند و از سوی دیگر متفکرانی از شرق تا غرب نیز عشق را به عشق اروتیک، فیلیایی وآگاپه ‍ای تقسیم می کنند. در نظریات سهروردی و مولانا در باب عشق الهی به به دیدگاههای مشترک فراوانی برمی خوریم؛ از جمله اینکه هردوی آنها عشق را دارای مراتب متعددی می دانند که بالاترین مرتبه عشق متعلق به حق تعالی است. هردو متفکر معرفت را پایه واساس عشق و عقل را موجودی متعالی و نخستین صادر از خداوند می دانند.درکنار این نظریات مشترک، نظریات متنفاوتی نیز درنظریه ایشان وجود دارد.

بررسی رابطه میان دین و اخلاق از دیدگاه جوینی و نقد آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده الهیات 1387
  رقیه نصیری   زهره توازیانی

چکیده ندارد.