نام پژوهشگر: عطا الله ملکی

کاربرد شناسی در تدریس زبان خارجی: تأثیر روش های تدریس صریح و ضمنی بر میزان تولید فرم های درخواست بین فراگیران انگلیسی به عنوان زبان خارجی در ایران.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1389
  امجد کرد   عطا الله ملکی

چکیده زندگی کردن روی سیاره ای که در آن فاصله ها برداشته شده اند، تعامل جهانی مردم را نه تنها به یک کانال مشترک (اینترنت یا ویدیو کنفرانس)،بلکه به یک زبان مشترک ملزم میکند (block & cameron, 2002)، یادگیری زبان انگلیسی بعنوان یک زبان بین المللی(اعتبار آن را بدست آورده است) در شروع هزاره جدید در همه جا حی و حاضر است. بنا بر این، بمنظور کسب گویایی در آن زبان، نه تنها چارچوب تئوریهای جدید لازم است که در نظر گرفته شوند، بلکه کارآمدترین سیستم آموزشی در کسب کردن توانش کاربردی زبان یک مسئله بسیار مهم است. در امتداد مطالعات دیگرtakahashi,2001,tateyama,2001) alc?n,2005 از میان بسیاری دیگر( این تحقیق کار آمدی آموزش را روی سطح کاربردی زبان بررسی کرد. بطور برجسته و قابل ملاحظه، مهمترین هدف این تحقیق این بود که بررسی کند تا چه اندازه دو روش تدریس آموزشی (صریح در مقابل ضمنی) بر روی فراگیران ایرانی در تولید فرمهای درخواست زبان انگلیسی بعنوان زبان خارجی در ایران تا ثیر می گذارد. تحقیق روی 100نفر (50 مذکر و 50 مونث) که بطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند، شروع شد (صریح در مقابل ضمنی)؛ تحقیق با 97 نفر ( 48 مذکر و 49 مونث) ادامه یافت. از یک سو گروه صریح، آموزش را روی فرم مورد نظر درخواست بصورت صریح و از طریق تکنیک عمل افزایش آگاهی دریافت کرد و از سوی دیگر گروه ضمنی آموزش را روی فرم مورد نظر درخواست بصورت ضمنی، از طریق تکنیکهای بهسازی درونداد و از نو طرح کردن دریافت کرد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تولید فرمهای درخواست به هر دو شیوه آموزش مفید بود، ولی گروهی که به طریق صریح آموزش را دریافت کرده بود در تولید فرم مورد نظر درخواست برتری داشت. همچنین در راستای نتایج تجربی بدست آمده، پیشنهاداتی برای مطالعات بیشتر در ارتباط با تاثیر آموزش بر یادگیری توانش کاربرد میان فرهنگی زبان انگلیسی داده شده است.

تاثیر انواع واژه نامه های الحاقی در یادگیری لغات دانش آموزان زبان انگلیسی ایرانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1391
  یاسمن صراف طهرانی   سید حسام الدین آل یاسین

این پژوهش تاثیر واژه های الحاقی، به طور خاص واژه نامه های انگلیسی الحاقی و واژه نامه های انگلیسی الحاقی چند گزینه ای را بر درک مطلب و یادگیری لغات زبان آموزان مورد بررسی قرار داده است. از میان 134 دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه آزاد مشهد، 98 دانشجو که از نظر سطح دانش زبانی همسطح بودند انتخاب شدند. شرکت کنندگان به سه گروه تقسیم شدند. گروه اول متن انگلیسی را با واژه نامه های انگلیسی الحاقی مطالعه کردند . گروه دوم همان متن را با واژه نامه های انگلیسی الحاقی چند گزینه ای و گروه سوم متن را بدون هیچ واژه نامه ای خواندند. سپس همه ی دانشجوها در ازمون درک مطلب و یادگیری لغات شرکت کردند. آزمون لغت دو هفته بعد تکرار شد تا یادگیری بلند مدت مورد بررسی قرارگیرد. درپایان زبان آموزان به دو سوال در مورد نگرش شان به واژه نامه های الحاقی و اینکه کدام نوع برایشان ارجحیت دارد پاسخ دادند. نتایج پژوهش نشان داد که : الف) واژه نامه های الحاقی به درک مطلب کمک می کنند و تاثیر واژه نامه های الحاقی انگلیسی نسبت به واژه نامه های انگلیسی الحاقی چند گزینه ای بیشتر است. ب) واژه نامه های الحاقی بریادگیری کوتاه مدت تاثیر مثبتی دارند ولی بین دو نوع واژه نامه تفاوت معنا داری وجود ندارد. ج) واژه نامه های الحاقی بر یادگیری بلند مدت تاثیر مثبتی دارند و تاثیر واژه نامه های انگلیسی الحاقی چند گزینه ای بر یادگیری بلند مدت بیشتر است . نتایج حاصل از بررسی دو سوال پایانی نشان می دهد که به نظر دانشجویان واژه نامه های انگلیسی الحاقی برای درک مطلب و یادگیری لغات مناسب تر است.

مطالعه ای برتاثیرتدریس متون ادبی با / بدون استفاده از ویدئو:بررسی تاثیر آموزش جنبه های فرهنگ بر خواندن ودرک مطلب روی زبان آموزان و پایداری این یادگیری.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1392
  مهدی محرمی   رباب خسروی

محتوای پایان نامه هدف آموزش فرهنگ در زبان انگلیسی به وجود آوردن توانایی در زبان آموزان برای برقراری ارتباط در هر شرایطی با استفاده از ابزارهای زبان شناسی است ، ایجاد انگیزه و شوق در زبان آموزان برای یادگیری بهتر و درک رفتارهای متعارف دیگر ملل وایجاد شناخت در زبان آموز برای شناخت فرهنگ بومی خود و مقایسه آن با دیگر کشورهااست. ادبیات نیز در تدریس "خواندن" نقش بسزایی دارد. نباید تصور کرد که یک قطعه ادبی، صرفا به خاطر ویژگی های زیبا شناختی، موضوع، شهرت و تاثیر بر مخاطبان، تدریس یا خوانده می شود، بلکه استفاده از آن با هدف مهم تری انجام می گیرد. یک اثر ادبی می تواند باعث ایجاده انگیزه برای خواندن در بسیاری از مردم عادی و تحصیل کرده شود و این مهارت مهم را در افراد جامعه گسترش دهد (وست، 1987). بنابراین، فرایند استفاده از ادبیات در آموزش "خواندن"، با آنچه مردم، دانشجویان و معلمان در ذهن دارند و آن را یک کار آموزشی خاص می دانند که باید در کلاس درس انجام پذیرد، کاملا متفاوت است. آنگونه که ویلیامز (1965) می گوید: "ادبیات مجموعه یا گلچینی از فرهنگ است و موسسات آموزشی با آموزش ادبیات، زبان آموزان را به سوی زیباترین آثار و مطالب زبان هدایت می کنند". در این تلاش، نباید ادبیات را بیش از حد تخصصی کرد و مانع استفاده زبان آموزان شد. نامناسب یا نامربوط دانستن ادبیات با زبان کودکان، کار صحیحی نیست. نادیده گرفتن ادبیات در تدریس زبان و تاکید بیش از حد زبان شناسانه و کاربردهای اصول آن، ذوق ادبی را نابود می کند (وست و دیکی 1990). بنابراین، برای رشد آموزش زبان و بخصوص مهارت خواندن، ادبیات باید جایگاه ویژه ای در برنامه های آموزشی داشته باشد. افرادی چون کاکس (1992) معتقدند که قدرت استفاده از زبان و رشد و گسترش آن، به دانش فرد از تاریخ و ادبیات زبان بستگی دارد. بحث درباره میزان کارآیی و قدرت ادبیات در بسط زبان آموزی، نکته ای است که به تحقیقات و رویکردهای تحلیلی و آماری نیاز دارد و باید در این مورد فعالیت بیش تری انجام گیرد. وظیفه معلمان کمک به شناساندن بهتر این زمینه علمی و بالا بردن درک زبان آموزان از آن است. درک معنی، گسترش قدرت شناخت ، فرایند تشخیص تغییر و تضاد مفهوم کلمات و عبارات در متون و محتواهای گوناگون، یکی از ضرورت های خواندن و ماهر شدن در این کار است (وست و دیکی، 1990). خواندن راهی برای کمک به زبان آموزان، برای "درک انتقادی" جهان و محیط اجتماعی آن ها است. زبان آموزان باید با فرایند انتقال معنی این ارزش های اجتماعی آشنا شوند و راه های بیان آن را در نوشتار بیاموزند. امروزه نظریه های آموزشی بر این عقیده تاکید دارند که: " تسلط بر زبان و تبحر در استفاده از آن، نوعی قدرت است" (تامکیز، 1980). در این پایان نامه که به امر فرهنگ در بخش آموزش توجه خواهد شد که در روش های تدریس و یادگیری امروز به عنوان باله پنجم آموزش از آن یاد می شود و هیچگاه نمی توان آن را در آموزش به صورت کامل حذف کرد.امروزه تحقیقات بسیاری برای بررسی آموزش فرهنگ و تاثیرات آن بر روی زبان آموز و به طبع آن جامعه پرداخته شده است .بنابراین در این ضمینه با ارائه هدف این مطالعه یافتن پاسخی برای سوالات زیر می باشد: 1.آیامیان تدریس از طریق نمایش ویدئو مرتبط با متن و یادگیری دانش آموزان در درک مطلب رابطه مثبت وجود دارد؟ 2.آیا میان تدریس از طریق نمایش ویدئو مرتبط با متن و ماندگاری مطلب فراگرفته رابطه مثبت وجود دارد؟ 3.آیا میان نمایش ویدئو مرتبط با متن و علاقه مندی دانش آموزان رابطه مثبت وجود دارد؟ تعریف مسأله، بیان پرسش های اصلی پژوهش و بررسی منایع بسیاری از مشکلات بین فردی انسان ها، اشکال در برقراری "ارتباط درست" است. توانایی برقراری ارتباط درست یک مهارت است. هیچ فردی با چنین مهارتی به دنیا نمی آید، بلکه افراد در طی دوران زندگی به تدریج این مهارت را می آموزند. افرادی موفق ترند که بتوانند کمبودهای خود را در این زمینه شناخته و در جهت رفع آنها و یادگیری روش های بهتر اقدام کنند. ضرورت یادگیری زبان دوم به خصوص زبان انگلیسی در شرایط حاضر بر کسی پوشیده نیست تا جایی که تسلط به زبان دیگر در فرهنگ ملل مختلف به عنوان یک «دنیای دیگر» نام برده می شود. امروزه با گسترش جوامع و برقراری بیشتر مناسبات اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی در بین کشورها و نیز پیشرفت شگفت انگیز دانش بشری و علوم ، با گسترده شدن وسایل ارتباط جمعی و رسانه های شنیداری و دیداری ، ورود رایانه ها به محل کسب و کار و زندگی انسان ها و احتیاج و اشتیاق آنها به تبادل نظر و کسب تجربه از یکدیگر و انجام داد و ستد های مختلف باعث شده است که نیاز به استفاده از یک زبان مشترک که همان زبان بین المللی انگلیسی است بیشتر از گذشته احساس شود . تاریخچه تدریس فرهنگ و خواندن و درک مطلب زبان آموزان وقتی ارزش "خواندن" را بفهمند، به آن ارج می نهند و در آن تبحر پیدا می کنند. معلم باید فنون و راهبردهای دستیابی به این مهارت مهم را در اختیار آنها بگذارد و تصور نکند که همه زبان آموزان از آنها آگاهی دارند و نیاز به آموزش آنها نیست. "خواندن" فرایندی از تبدیل کلمات به گفتار، حدس زدن، پیش بینی کردن، انتظار داشتن، استفاده از تجربیات زندگی و کسب مهارت است. گرچه انجام این کارها آسان به نظر نمی رسد، ولی این نکته باید برای زبان آموز روشن شود که یادگیری و کسب مهارت "خواندن" ارزش زحمت آن را دارد. ویلیامز می گوید: "معلم باید از زمینه های نظری و اعتقادی خواندن آگاه باشد. بدترین مشکل او انتخاب مطالب قابل خواندن نیست، بلکه عمیق و گسترده کردن این مهارت برای خواندن مطالب جدید و ناآشنایی است که هیچ نوع برخورد قبلی با آنها نداشته و هیچ تصویری از آنها در ذهن زبان آموز وجود ندارد." فیناکیارو (1969) معتقد است که معلم می تواند در درس "خواندن" از انواع مطالب همچون شعر، داستان، شرح و امثال آن برای بسط واژگان، تمرین و تبحر در دستور زبان، گسترش درک فرهنگ، نگارش، گوش دادن و حتی صحبت کردن استفاده کند و تمام مهارت های زبانی را از طریق "خواندن"، با برنامه متعادل، تقویت کند و گسترش دهد. بنابراین، اگر معلم همراه، علاقه مند، مطلع، ماهر و مایل به یاد دادن باشد، زبان آموز می تواند به بالاترین سطح موفقیت خود در زبان برسد. تقویت زبان آموز و تشویق او به یادگیری و لذت بردن از خواندن و به طور کلی ادامه دادن راه بی نیاز به معلم، یکی از اهداف آموزش "خواندن" است. و جامعه بسیار کوچک کسانی که به "خواندن" علاقه دارند و می خوانند، هر روز بزرگ تر می شود و روزی به بالاترین سطح گسترش خود می رسد. هدف آموزش فرهنگ در زبان انگلیسی به وجود آوردن توانایی در زبان آموزان برای برقراری ارتباط در هر شرایطی با استفاده از ابزارهای زبان شناسی است ، ایجاد انگیزه و شوق در زبان آموزان برای یادگیری بهتر و درک رفتارهای متعارف دیگر ملل وایجاد شناخت در زبان آموز برای شناخت فرهنگ بومی خود و مقایسه آن با دیگر کشورهااست. ادبیات نیز در تدریس "خواندن" نقش بسزایی دارد. نباید تصور کرد که یک قطعه ادبی، صرفا به خاطر ویژگی های زیبا شناختی، موضوع، شهرت و تاثیر بر مخاطبان، تدریس یا خوانده می شود، بلکه استفاده از آن با هدف مهم تری انجام می گیرد. یک اثر ادبی می تواند باعث ایجاده انگیزه برای خواندن در بسیاری از مردم عادی و تحصیل کرده شود و این مهارت مهم را در افراد جامعه گسترش دهد (وست، 1987). بنابراین، فرایند استفاده از ادبیات در آموزش "خواندن"، با آنچه مردم، دانشجویان و معلمان در ذهن دارند و آن را یک کار آموزشی خاص می دانند که باید در کلاس درس انجام پذیرد، کاملا متفاوت است. آنگونه که ویلیامز (1965) می گوید: "ادبیات مجموعه یا گلچینی از فرهنگ است و موسسات آموزشی با آموزش ادبیات، زبان آموزان را به سوی زیباترین آثار و مطالب زبان هدایت می کنند". در این تلاش، نباید ادبیات را بیش از حد تخصصی کرد و مانع استفاده زبان آموزان شد. نامناسب یا نامربوط دانستن ادبیات با زبان کودکان، کار صحیحی نیست. نادیده گرفتن ادبیات در تدریس زبان و تاکید بیش از حد زبان شناسانه و کاربردهای اصول آن، ذوق ادبی را نابود می کند (وست و دیکی 1990). بنابراین، برای رشد آموزش زبان و بخصوص مهارت خواندن، ادبیات باید جایگاه ویژه ای در برنامه های آموزشی داشته باشد. افرادی چون کاکس (1992) معتقدند که قدرت استفاده از زبان و رشد و گسترش آن، به دانش فرد از تاریخ و ادبیات زبان بستگی دارد. بحث درباره میزان کارآیی و قدرت ادبیات در بسط زبان آموزی، نکته ای است که به تحقیقات و رویکردهای تحلیلی و آماری نیاز دارد و باید در این مورد فعالیت بیش تری انجام گیرد. وظیفه معلمان کمک به شناساندن بهتر این زمینه علمی و بالا بردن درک زبان آموزان از آن است. درک معنی، گسترش قدرت شناخت ، فرایند تشخیص تغییر و تضاد مفهوم کلمات و عبارات در متون و محتواهای گوناگون، یکی از ضرورت های خواندن و ماهر شدن در این کار است (وست و دیکی، 1990). خواندن راهی برای کمک به زبان آموزان، برای "درک انتقادی" جهان و محیط اجتماعی آن ها است. زبان آموزان باید با فرایند انتقال معنی این ارزش های اجتماعی آشنا شوند و راه های بیان آن را در نوشتار بیاموزند. امروزه نظریه های آموزشی بر این عقیده تاکید دارند که: " تسلط بر زبان و تبحر در استفاده از آن، نوعی قدرت است" (تامکیز، 1980).