نام پژوهشگر: میر جلیل حجازی

اثر حشره کش های لوفنوران، متاکسی فنوزاید، پایری پروکسی فن و آمیتراز روی پسیل پسته agonoscena pistaciae (hemiptera: psyllidae) در شرایط صحرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1387
  مرضیه عامی زاده   میر جلیل حجازی

پسیل پسته (agonoscena pistaciae burckhardt and lauterer) یکی از مهم ترین آفات درختان پسته در ایران است. حالت طغیانی این آفت باعث کاهش قابل توجهی در محصول می شود. از گذشته های دور در ایران، از حشره کش ها به صورت گسترده برای برای کنترل پسیل پسته استفاده می شود. ترکیبات متعددی شامل آمیتراز، هگزافلوموران، ایمیداکلوپرید و مخلوط تفلوبنزوران با فوزالون برای کنترل این آفت مورد استفاده قرار می گیرند. به هر حال، مصرف متوالی و بدون رعایت اصول علمی از طیف وسیعی از حشره کش ها باعث کاهش جمعیت دشمنان طبیعی و بالا رفتن احتمال بروز مقامت می گردد. به همین دلیل لازم است تا ترکیبات جدیدی که برای دشمنان طبیعی امن تر و برای زیست محیط ملایم تر هستند آزمایش شوند. آزمایش های صحرایی در طی دو فصل زراعی 1386 و 1387 در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در تبریز انجام شد. در این آزمایش ها از حشره کش های لوفنوران، پایری پروکسی فن و متاکسی فنوزاید و آمیتراز استفاده شد. همچنین ایمیداکلوپرید به عنوان حشره کش مورد استفاده ی رایج برای مقایسه مورد آزمایش قرار گرفت. غلظت های مورد استفاده در این آزمایش برای حشره کش ها به ترتیب 500 و ppm 700 برای لوفنوران و 600 و ppm 1200 برای پایری پروکسی فن و متاکسی فنوزاید و 700 و ppm 1500 برای آمیتراز و ppm 500 برای ایمیداکلوپرید بودند. برای تعیین تأثیر حشره کش های آزمایش شده روی جمعیت پسیل، نمونه برداری از برگ ها قبل از سمپاشی انجام شد و بعد از سمپاشی نیز نمونه برداری ها با فواصل سه یا چهار روزه تا حدود 50 روز پس از تیمار ادامه یافت. تجزیه ی داده ها با استفاده از نرم افزار sas مشخص کرد که تیمارهای آمیتراز، لوفنوران و ایمیداکلوپرید به طور معنی داری جمعیت پوره ی پایین تری در مقایسه با تیمار شاهد (آب) داشتند. غلظت بالای آمیتراز توانست تا 11 روز پس از سمپاشی 96% از جمعیت پوره های پسیل را کاهش دهد و غلظت پایین این آفت کش نیز تا هفت روز پس از سمپاشی 57% از جمعیت پوره ها را کاهش داد. هر دو غلظت لوفنوران توانستند جمعیت پوره های سنین مختلف این آفت را تا هفت روز پس از سمپاشی بالای 60% کنترل کنند. در تیمار ایمیداکلوپرید تا چهار روز پس از سمپاشی66% از جمعیت پوره های این آفت کاهش پیدا کرد. حشره کش های پایری پروکسی فن و متاکسی فنوزاید در غلظت های مورد استفاده تأثیر قابل توجهی روی جمعیت این آفت نگذاشتند

بررسی امکان تشدید شوندگی اثر حشره کش های ابامکتین و ایمیداکلوپرید با قارچ beauveria bassiana روی سوسک کلرادوی سیب زمینی leptinotarsa decemlineata (coleoptera: chrysomelidae)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1383
  شهناز عباسی   میر جلیل حجازی

در این بررسی حساسیت سوسک کلرادو، به دو حشره کش ابامکتین و ایمیداکلوپرید و قارچ بیمارگر beauveria bassiana و امکان تشدید اثر این دو حشره کش با قارچ مذکور روی سوسک کلرادو مورد آزمایش قرار گرفت. زیست سنجی ها با تیمار شاخ و برگ سیب زمینی یا دیسکهای برگی و روی لاروهای سن 2 انجام شد. بر اساس تجزیه ی داده ها با روش پروبیت, مقادیر 50lc در سالهای 82 و 83 برای ابامکتین به ترتیب 028/0 و mg ai/l 014/0 و برای ایمیداکلوپرید به ترتیب 082/1 و mg ai/l 324/0 برآورد گردیدند. مقادیر 50lc قارچ در سال های 82 و 83 به ترتیب 104 * 3/9 و 104 * 2 اسپور در میلی لیتر برآورد گردیدند. در آزمایشها بررسی اثر هم افزایی، 20lc حشره کش ابامکتین مقدار 50lc قارچ را تغییر نداد اما در تیمار مخلوط با ایمیداکلوپرید 50l.....

بررسی امکان وجود مقاومت سوسک برگ خوار سیب زمینی leptinotarsa decemlineata (say)به ترکیب فسفره فوزالن در استان همدان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1389
  مریم ملک محمدی   میر جلیل حجازی

حساسیت به فوزالون و ویژگی های کینتیکی استیل کولین استراز چهار جمعیت مزرعه ای ده پیاز، علی آباد، ینگیجه و بهار، جمع آوری شده از مزارع صنعتی تولید سیب زمینی استان همدان، در مقایسه با یک سویه حساس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون های زیست سنجی به روش موضعی بر روی لاروهایِ سن چهارم، وجود مقاومت حداقل 5/154و حداکثر 1/252 برابری را در جمعیت مزرعه ای تأیید نمود. بررسی های سینرژیسمی نشان داد که علی رغم وجود مسیرهای استرازی و گلوتاتیون اس-ترانسفرازی فعال بر ضد فوزالون، چنین مسیر هایی نمی توانند نقش موثر و قابل توجهی در مقاومت جمعیت های مقاوم به فوزالون ایفا کنند. در مورد سوسک کلرادو ایزومرهایی از سیستم آنزیمی سیتوکروم پی-450، که در فعال سازی حشره کشهای فسفره در درون بدن نقش دارند، در مقایسه با ایزومرهای شرکت کننده در فرایند غیرسمی سازی آنها، به مراتب نسبت به pbo حساستر بوده اند و به همین دلیل pbo در دوز مورد استفاده در این بررسی، علیرغم انتظار اولیه باعث کاهش سمیت فوزالون و در نتیجه کاهش تلفات لاروها گردید. درعین حال ممکن است تأثیر pbo بر روی سمیت فوزالون وابسته به دوز مصرفی باشد، به گونه ای که در غلظت های بالاتر و یا کمتر از مقدار استفاده شده در این تحقیق، باعث تشدید و یا تضعیف سمیت فوزالون گردد. pbo در سویه حساس به طور معنی داری سبب کاهش سمیت فوزالون در دوز مصرفی گردید. برای جمعیت های مزرعه ای نیز نتایج مشابهی بدست آمد. کارایی هیدرولیزی زیرنهشت ها برای جمعیت های مقاوم و حساس متفاوت بود. ترتیب کارایی هیدرولیزی زیرنهشت هــا برای جمعیت هــای مزرعه ای و نیز سویه حساس عبارت بود از : btc < ptc < atc. نرخ هیدرولیز زیرنهشت های atc و ptc برای سویه حساس در مقایسه با هر یک از جمعیت های مزرعه ای، بیشتر برآورد گردید، در حالی که نرخ هیدرولیز زیرنهشتی btc، برای سویه حساس به مراتب کمتر از vmax تعیین شده برای جمعیت های مزرعه ای بود. مقدار km برای زیرنهشت atc در سویه حساس، کمترین مقدار بود، بنابراین شکل حساس آنزیمی، به استیل تیوکولین آیداید بیشترین گرایش را داشته است. آنزیم استیل کولین استراز جمعیت ده پیاز سوسک کلرادو، در مقایسه با آنزیم سویه حساس برای زیرنهشت های استیل تیوکولین آیداید و پروپیونیل تیوکولین آیداید، به ترتیب 8/1 و 7/1 برابر گرایــش کمتری ( مقادیر km بالاتر) نشان داد. در مقایسه با سویه حساس، مقدار vmax برای زیرنهشت های atc و ptc در جمعیت ده پیاز، به ترتیب 88/1و 92/1 برابرکمتر وبرای btc 4/1 برابر بیشتر بود. در خصوص فعالیت کاتالیتیکی آنزیم استیل کولین استراز نسبت به زیرنهشتی btc، شرایط مشابهی برای جمعیت های مزرعه ای و سویه حساس مشاهده شد، جمعیت بهار با فعالیت کاتالیتیکی معادل protein mu/ mg 7/4 بیشترین و سویه حساس با فعالیت کاتالیتیکی معادل protein mu/ mg 3/2، کمترین مقدار vmax را به خود اختصاص دادند. براساس نرخ ثابت بیومولکولار (ki)، ترتیب قرارگیری بازدارنده ها از قوی ترین به ضعیف ترین برای هر چهارجمعیت مزرعه ای عبارت بود از: متیل پارااکسان < دیازاکسان < اتیل پاراکسان. در حالیکه این ترتیب برای سویه حساس عبارت از : دیازاکسان < اتیل پارااکسان < متیل پاراکسان. استیل کولین استراز هر چهار جمعیت مزرعه ای در مقایسه با سویه حساس به متیل پاراکسان حساسیت کمتری داشت. استیل کولین استراز جمعیت علی آباد کمترین حساسیت و استیل کولین استراز جمعیت مزرعه ای بهار بیشترین حساسیت ( شبیه ترین به سویه حساس)، را نسبت به متیل پاراکسان نشان دادند. صرف نظر از موارد مربوط به حذف ها و جایگزینی ها، مقایسه توالی دی.ان.آی ژنومی سویه حساس و جمعیت های مزرعه ای نشان داد که آنها از نظر موقعیت 59 نوکلئوتید با هم تفاوت دارند، اما تنها 20 مورد از این تفاوتها به جایگزینی آمینواسیدی (جهش های v44g، e128d، r140g، i143f، t248s، f250s، g251c، i261m، s265i، s291g، g353r، l356r، e366k، s378e ،s378r و e382d) منجر شده است. از بین موارد ذکر شده، فقط جهش s291g، قبلا در سویه مقاوم به آزینفوس متیل سوسک کلرادو مشاهده شده و گزارش سایر موارد جایگزینی ها برای اولین بار بوده است.

پراکنش مکانی - زمانی شته ی خالدار یونجهbuckten therioaphis maculata، شته ی لگومینوزkoch aphis craccivora و کفشدوزک های خانواده ی coccinellidae در مزارع یونجه ی کرکج
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده کشاورزی 1393
  حکیمه شایسته مهر   رقیه کریم زاده

یونجه با نام علمی medicago sativa l. مهم ترین گیاه علوفه ای در ایران و بسیاری از مناطق دیگر جهان است. شته ی خالدار یونجه therioaphis maculata buckten و شته ی لگومینوز aphis craccivora koch از آفات مهم یونجه می باشند. در این پژوهش پراکنش مکانی - زمانی این دو آفت و دشمنان طبیعی آنها از خانواده ی coccinellidae با استفاده از تجزیه ی مکانی با شاخص های فاصله (sadie)، سامانه ی موقعیت یابی جهانی (gps) و سامانه ی اطلاعات جغرافیایی (gis) تعیین شد. از gps برای اندازه گیری مساحت مزارع و تعیین موقعیت مکانی نمونه ها، از sadie برای تعیین میزان وابستگی مکانی داده ها و به دست آوردن الگوی پراکنش مکانی حشرات و از gis برای تهیه ی نقشه ی پراکنش آفات و دشمنان طبیعی آنها استفاده شد. این بررسی طی دو سال در چهار مزرعه ی یونجه به مساحت های 4/0، 5/0، 1/3 و 3/7 هکتار در زمین های دانشکده ی کشاورزی دانشگاه تبریز واقع در کرکج و در دو مقیاس انجام شد. مزارع 1/3 و 3/7 هکتاری به شبکه های 30×30 متر و مزارع 5/0 و 4/0 هکتاری به شبکه های 10×10 متر تقسیم شدند. نمونه برداری های هفتگی در هر چین، با رسیدن ارتفاع بوته ها به حدود 15 سانتی متر شروع و تا برداشت چین ادامه داشت. در سال 92 برای نمونه برداری از شته ها و کفشدوزک ها از روش نمونه برداری مطلق استفاده شد. به این صورت که در هر شبکه به صورت ضربدری حرکت کرده و در هر قطر تعدادی ساقه ی یونجه به صورت تصادفی انتخاب شدند. ساقه های انتخاب شده داخل یک تشت سفید رنگ به قطر دهانه ی 42 سانتی متر سه بار تکان داده شدند و شته ها و کفشدوزک-های افتاده داخل تشت شمارش و ثبت شدند. در شبکه های 30×30 متر در هر مسیر 20 ساقه و در کل 40 ساقه به ازای هر شبکه و در شبکه های 10×10 متر در هر مسیر پنج ساقه و در کل 10 ساقه به ازای هر شبکه انتخاب شدند. در سال 93 برای نمونه برداری از شته ها به روش سال قبل عمل شد اما برای نمونه برداری از کفشدوزک ها از تور حشره گیری استاندارد استفاده شد. به این صورت که در شبکه های 30×30 متر پنج چرخش 180 درجه ای و در شبکه های 10×10 متر سه چرخش 180 درجه ای تور به عنوان یک واحد نمونه در نظر گرفته شد و از هر شبکه یک واحد نمونه برداشته شد. سپس حشرات کامل و لارو های کفشدوزک ها داخل تور شمارش و ثبت گردید. برای تعیین پراکنش مکانی داده ها از تجزیه ی مکانی با شاخص های فاصله استفاده شد. نتایج تجزیه ی مکانی نشان دادند که شته ی خالدار یونجه در مزارع مورد مطالعه الگوی مکانی تجمعی داشته و شاخص تجمع در 44 مورد از 50 سری داده بزرگ تر از یک بود. خوشه بندی قوی به سمت پچ و گپ نیز (5/1< (v_i ) ? و 5/1-> (v_j ) ?) الگوی تجمعی را تأیید کرد (05/0> p(v_i ) ? و p(v_j ) ?). نتایج هم چنین نشان دادند که در مورد شته ی لگومینوز و کفشدوزک ها نیز توزیع تجمعی غالب است (1< ia). تجزیه ی همبستگی مکانی بین شته ها و کفشدوزک ها با استفاده از sadie نشان دهنده ی وجود همبستگی مکانی مثبت (0< x) بین آنها در مزارع مورد مطالعه بود. برای بصری کردن نحوه ی پراکنش شته ها و کفشدورک ها نقشه های شاخص های خوشه بندی و شاخص همبستگی مکانی مربوط به تاریخ های مختلف نمونه برداری با نرم افزار arcgis 9.3 رسم شدند. از این نتایج و نقشه ها می توان در افزایش کارآیی عوامل زیستی، انجام سمپاشی های مکان - ویژه علیه شته ها و در کل مدیریت موثر و کارآمد این آفات در مزارع یونجه استفاده کرد.