نام پژوهشگر: محمدعلی ریاحی

کاربرد مبدل موجک پیوسته به عنوان نشانگرهای مستقیم هیدروکربنی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1388
  علی نکوئیان   کیوان حسینی

امواج لرزه ای تحت تاثیر بی هنجاری های محیط قرار دارند. ارزیابی میزان کاهیدگی با استفاده از کاهش دامنه امواج لرزه ای اغلب با خطا همراه است. از آنجائیکه میزان جذب انرژی لرزه ای با افزایش بسامد نسبت مستقیم دارد این امکان وجود دارد که با نشانگرهای بسامدی وجود بی هنجاری را بررسی کرد. در واقع تجزیه زمان-بسامد که بتواند وضوح بالای بسامدی در حوزه بسامد ایجاد کند برای تحلیل داده لرزه ای مطلوب است زیرا هیدروکربن در بسامد های پایین قابل شناسایی است. در این مطالعه با استفاده از طیف زمان-مقیاس یا مقیاس نمای تبدیل موجک پیوسته، پارامترهای میانگین که مستقیما قابل تفسیر بر حسب نشانگرهای زمان-بسامد هستند را تعیین نموده ایم. همچنین از نشانگر بسامد غالب لحظه ای و مرکز جرم مقیاس به دست آمده از مقیاس نمای تبدیل موجک پیوسته که قابل تفسیر بر اساس نشانگر های زمان-بسامد هستند به عنوان نشانگر مستقیم هیدروکربنی استفاده کرده ایم. در تحلیل نشانگر بسامد غالب لحظه ای وضوح بالای بسامدی در حوزه بسامد پایین ایجاد می شود. کاهیدگی لرزه ای می تواند بصورت غیر مستقیم با استفاده از مرکز جرم مقیاس که همان میانگین مقیاس نما است، مشخص شود. هنگامی که موج منتشر می شود در حوزه موجک انرژی های کوچکتر سریعتر از انرژی های بزرگ سیگنال لرزه ای کاهیده می شوند و در نتیجه مرکز جرم مقیاس سیگنال در طول انتشار افزایش می یابد. با فرض اینکه پارامتر کیفیت از بسامد مستقل باشد در آنصورت افزایش مرکز جرم مقیاس نسبت عکس با پارامتر کیفیت خواهد داشت. لذا از مرکز جرم مقیاس می توان به عنوان یکی از نشانگرهای مستقیم ذخایر ضخیم هیدروکربنی استفاده نمود. با استفاده از این نوع نشانگرها دیگر محدودیتی در انتخاب طول پنجره استفاده شده در تبدیل فوریه زمان کوتاه وجود ندارد. در این مطالعه تمام الگوریتم های لازم در محیط مطلب تهیه گردید و بر روی یکی از مقاطع لرزه ای مخزن هیدروکربنی فردوسی واقع در حوضه خلیج فارس مورد استفاده قرار گرفت. همچنین از موجک متقارن مورلت و موجک مکزیکن هت به دلیل داشتن نسبت عکس بین مقیاس و بسامد استفاده شد. نتایج بدست آمده نمایانگر وجود دو مخزن هیدروکربنی در محدوده cdp شماره 3000 به ترتیب در زمان های 0/8 و 1/7 ثانیه و در سازندهای زمین شناسی فهلیان و کنگان-دالان می باشد.

تصویرسازی لرزه ای ساختارهای پیچیده با استفاده از تلفیق کوچ زمانی پیش از برانبارش و روش بر انبارش سطح بازتاب مشترک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی شاهرود - دانشکده معدن و ژئوفیزیک 1391
  علی خلیل زاده   محمدعلی ریاحی

روش crs به عنوان روشی مستقل از مدل سرعت و خودکار، از حدود یک دهه پیش، جای خود را در پردازش داده های لرزه ای باز کرده است و هر روز از مزایای آن در باز کردن گرهی از مشکلات تصویرسازیِ داده های لرزه ای استفاده می گردد. این روش، نتایج با نسبت سیگنال به نوفه بالا، پیوستگی بیشتر بازتابنده ها و افزایش وضوح جانبی وکیفیت بیشتر تصویر را فراهم می کند. با این حال، در مناطق پیچیده ی زمین شناسی و مسئله تداخل شیب ها کارآیی لازم را ندارد و نتایج خیلی خوبی از آن به دست نمی آید. لذا بر آن شدیم عملکرد روشهای نوین برانبارش crsو cds را بر روی نمونه ای از مقاطع لرزه ای دو بعدی بر داشت شده از این مناطقِ با ساختارهای پیچیده در ایران، ارزیابی نموده و راه حل پیشنهادی خود را برای رفع مشکل این روش، به کار بسته و نتایجش را با روش های قبلی مقایسه نماییم. استفاده از کوچ به عنوان تکمیل کننده ی فرآیند تصویرسازی، به خصوص کوچ زمانی پیش از بر انبارش، آن هم به دلیل سرعت بالا و کاربرد در مناطق پیچیده ی زمین شناسی، روشی پرکاربرد در صنعت است. بنابر این با انجام کوچ زمانی پیش از برانبارش، مسئله تداخل شیب ها در این مناطق بهتر تصویرسازی می شود و با استفاده از این مجموعه داده های با کیفیتِ به دست آمده، ورودی مناسبی برای روش crs تهیه می گردد، در حالی که روند معمولی، استفاده از داده های صرفاً پیش پردازش شده برای مرحله اول crs می باشد. به کاربردن این داده های با کیفیت در روشcrs، طبیعتاً باعث می شود که مقطع به دست آمده از مرحله نهایی بهینه سازی crs، نسبت به مقطع crs با ورودی های عادی، ساختار های بیشتری را نمایان کند، وضوح و کیفیت بیشتری داشته باشد و بتوان با اطمینان بیشتر و ریسک کمتری، از آن برای مراحل تفسیر استفاده کرد.

تحلیل و تفسیر ساختارهای پیچیده تنگه هرمز با استفاده از داده های لرزه نگاری بازتابی سه بعدی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) - دانشکده مهندسی معدن 1387
  محمدفیصل السوقی   محمدعلی ریاحی

تنگه هرمز (منطقه مورد مطالعه) در حد واسط کمربند کوهزایی زاگرس و عمان واقع شده است. با توجه به اهمیت اقتصادی منطقه از دیدگاه حضور ذخایر هیدروکربنی، منطقه مذکور تحت مطالعات اکتشافی از جمله برداشت لرزه نگاری سه بعدی قرار گرفته است. در این رساله تلاش گردید با استفاده از تفسیر داده های لرزه نگاری و نتایج چاه ها ضمن بررسی ساختارهای موجود در منطقه ، مدل تکتونیکی برای آنها ارایه شود. در این راستا، از روش های تفسیر لرزه نگاری مختلفی همانند تلفیق نشانگرهای لرزه ای استفاده شده است تا بتوان ساختارهای مدفون اصلی مانند ساختارهای حلقوی و ساختارهای فرعی مرتبط با ساختارهای اصلی را مورد مطالعه دقیق قرار داد. در مجموع دو روند ساختاری شمال شرق-جنوب غرب (روند اصلی) و شمالی- جنوبی ( روند فرعی) در منطقه مورد مطالعه قابل تشخیص است بطوریکه ساختارهای بلندا و گرابن با روند شمال شرق- جنوب غرب و گسل های نرمال و راندگی به موازات همین روند وجود دارد. علاوه بر این، ساختارهایی با شکل حلقوی در این منطقه تشخیص داده شدند که این ساختارها مربوط به نفوذ نمک هرمز بوده و بررسی دقیق شکل هندسی این ساختارها با استفاده از داده های لرزه نگاری و همچنین توجه به ساختارهای مرتبط فرعی مجاور منجر به ارایه مدلی برای تشکیل چنین ساختارهایی گردید. بر مبنای این مدل نفوذ نمک هرمز تا زمان میوسن زیرین بصورت خیمه نمک salt canopy بوده و بعد از آن، با رسوبگذاری همزمان رسوبات ترشیری بالایی در بخش میانی توده نمک و فرونشینی موضعی این حوضه کوچک ساختار حلقوی بتدریج شکل گرفته است. بالا آمدن نمک هرمز بصورت فعال و غیر فعال منجر به تشکیل ساختارهای ریزشی و لغزشی (توربیدایت و مجموعه رسوبات توده وار حمل شده) در مجاورت ساختارهای اصلی مرتبط با نمک گردیده است. بررسی دقیق این ساختارهای ریزشی و لغزشی منجر به بر آورد شدت نسبی بالا آمدن نمک هرمز در طی رسوبگذاری سازند میشان (میوسن میانی) و آغاجاری (میوسن بالایی) گردیده است بطوریکه با توجه به ابعاد بزرگ ساختارهای لغزشی در داخل سازند میشان می توان اذعان داشت نمک هرمز از ساختارهای دیاپیری با سرعت بیشتری همزمان با رسوبگذاری سازند میشان بالا می آمده است. در صورتیکه ابعاد ساختارهای لغزشی و ریزشی در داخل آغاجاری کوچکتر است و این می تواند نشانگر کاهش شدت بالا آمدگی نمک هرمز در حین رسوبگذاری سازند آغاجاری باشد. بازگردان نیمرخ های ساختمانی عمقی حاصل از تفسیر داده های لرزه نگاری منجر به ارایه مدلی برای تحول منطقه در زمان کرتاسه گردید. بر اساس این مدل بعلت وجود کشش در منطقه ساختارهای نیمه گرابنی در زمان کرتاسه بالایی ضخامت مجموعه کرتاسه بالایی به طرف شرق و جنوب شرق افزایشی را نشان می دهد. بررسی های ناحیه ای حاکی از حضور بلندای مسندام در شرق منطقه و رسوبگذاری این مجموعه در غرب این بلندا ( در داخل حوضه نیمه گرابنی) است. علاوه بر این گسل های نرمال با شیب به طرف شرق در منطقه مورد مطالعه و جود داشته است. با اعمال نیروهای زمین ساختی فشارشی قبل از نیوژن منطقه تحت فشردگی قرار گرفته است. از این رو، ساختارهای چین خورده و راندگی و این رسوبات قابل تشخیص است، و گسل های نرمال وارون شدگی جهت نیروهای زمین ساختی عملکرد راندگی پیدا کرده اند. تحت تاثیر فاز چین خوردگی در زمان پالیوژن سطح دگرشیبی واضحی در قاعده بخش گوری سازند میشان بوجود آمده است بطوریکه این بخش مستقیما بر روی رسوبات مختلفی از جمله سازندهای گورپی تا آسماری و نمک گروه فارس قرار گرفته است. و رسوبات نیوژن سازندهای میشان وآغاجاری در یک حوضه foredeep ناشی از کوهزایی زاگرس پدید آمدند. بررسی های انجام شده حاکی از فرونشست تدریجی این حوضه نیمه گرابنی در منطقه مورد مطالعه است. محدوده شرقی حوضه نیمه گرابنی با شیب حوضه به طرف شرق را گسل زندان با روند شمالی- جنوبی مشخص می نماید. نتایج تفسیر داده های لرزه نگاری سه بعدی حاکی از حضور چند ساختمان مستعد به عنوان تله ساختاری هیدروکربنی در منطقه مورد مطالعه است.

کاوش های ژئوالکتریکی در مرحله طراحی ساخت تونل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده علوم 1392
  محبوبه نظری نسب   محمود میرزایی

روش ژئوالکتریکی یکی از مجموعه روش¬های ژئوفیزیک برای مطالعه خصوصیات زیر سطحی در عمق های کم تا متوسط (کم¬تر از 1 کیلومتر)می¬باشد. تفسیر داده های برداشت شده به روش سونداژ زنی قائم و شلومبرگر می تواند به شناخت ساختارهای زیر سطحی کمک موثری بنماید. یکی از کاربردهای این روش شناخت ساختار های زیر سطحی در مسیر حفر تونل ها می باشد. به منظور مطالعه ساختارهای زیر سطحی در مسیر تونل انتقال آب کانی سیب به طول حدود 35/7 کیلومتر در استان آذربایجان غربی، جهت انتقال آب به دشت نقده و حوضه آبریز دریاچه ارومیه ، تعداد 144 سونداژ قائم الکتریکی، در امتداد 12 پروفیل در سه منطقه مجزا شامل ورودی تونل،قسمت میانی و انتهایی تونل با روش شلومبرگر برداشت شده است. سونداژ های برداشت شده با استفاده از مطالعات زمین شناسی در این ناحیه ابتدا با روش برازش منحنی دو لایه مورد تفسیر قرارگرفته و پس از شناسایی لایه های مختلف و مقاومت های ویژه مربوطه در امتداد هر سونداژ، شبه مقاطع دوبعدی ترسیم گردیده و سپس با توجه به اطلاعات زمین شناسی ولوگ چاههای حفاری ساختارهای مختلف زیر سطحی شناسایی گردیده اند. سپس برای بهینه سازی نتایج به دست آمده، روش های معکوس سازی دوبعدی برای برگردان سازی داده های مقاومت ویژه ظاهری به مقاومت های ویژه واقعی به کار برده شده اند. با تفسیر مقاطع ژئوالکتریک بدست آمده از نتایج معکوس سازی، بررسی ساختارهای زمین¬شناسی ، تعیین ضخامت آبرفت، شناسایی شکستگی¬ها و گسل¬ها، تعیین وضعیت و جنس توده¬سنگ صورت گرفته است.

بررسیهای چینه شناسی لرزه ای در خلیج فارس از میدان سیری تا تنگه هرمز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1380
  علی پرویزی   محمدعلی ریاحی

به دلیل اینکه روش لرزه نگاری انعکاسی دارای پوشش جانبی زیادی می باشد، برای تعیین گسترش جانبی لایه های تحت الارضی (با ضخامت کافی) ابزار مناسبی است، در حالیکه اطلاعات بدست آمده از چاهها محدود به نقاط خاصی می باشند که تعداد آنها در یک ناحیه کم می بشد. بنابراین برای آگاهی از چگونگی گسترش لایه ها و تغییرات آنها در یک ناحیه باید از داده های لرزه نگاری انعکاسی استفاده شود. ناحیه مورد مطالعه بخشی از شرق خلیج فارس (از میدان سیری تا تنگه هرمز) می باشد. ردیف سنگی مورد مطالعه نیز سازندهای مربوط به کرتاسه پائین ومیانی می باشد، که شامل سازندهای فهلیان، گدوان، داریان، کژدمی و سروک است. در این ناحیه تمان سازندهای فوق الذکر بجز کژدمی می توانند بعنوان سنگ مخزن عمل نمایند که دراین میان بخش میشریف از سروک یکی از سنگ مخزنهای اصلی می باشد. به همین خاطر این ردیف سنگی از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مطالعه از 13 حلقه چاه اکتشافی و ارزیابی و حدود 1000 کیلومتر خط لرزه نگاری دو بعدی استفاده شده است. با استفاده از نمودارهای پرتوگاما و صوتی و کمک گرفتن از اطلاعات زمین شناسی چاه، عمق راس و قاعده هر سازند در تمامی چاهها تعیین و تطابق بین چاهها انجام شد. برای تبدیل عمق افقهای زمین شناسی به زمان از نتایج عملیات شلیک کنترل چاه و نمودارهای صوتی استفاده شد. به این ترتیب چاهها با مقاطع لرزه ای همبسته شد یعنی بازتابنده های لرزه ای مفهوم زمین شناسی پیدا کردند. این بازتابنده ها در تمامی مقاطع لرزه ای پیگیری شد و در نهایت نقشه های هم زمانی سطح فوقانی و هم ضخامت زمانی برای هر سازند تهیه شد. ناحیه مورد مطالعه، از نظر چینه شناسی لرزه ای نیز مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی به دلیل اینکه بیشتر افقهای لرزه ای با هم موازی بودند تعیین سکانسهای لرزه ای با استفاده از پایانه های بازتاب لرزه ای غیرممکن بود و تنها در بخشهایی از تنگه هرمز، چینه هایی که روی سازند سروک قرار گرفته اند دارای پایانه های بازتاب لرزه ای آنلپ و یا دونلپ ظاهری می باشند. شکل بازتاب داخلی واحدهای رخساره لرزه ای، موازی و شکل خارجی آنها از نوع صفحه ای می باشد.