نام پژوهشگر: پیام فیاض

روش های تکثیر سفید پلت( populus caspica bornm.) و بررسی ویژگی های مورفولوژی، فیزیولوژی نهال آن تحت تاثیر تنش های خشکی و غرقابی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی 1389
  سید احسان ساداتی   حسین حیدری شریف آباد

چکیده: در این بررسی تکثیر غیرجنسی گونه سفید پلت (populus caspica bornm.) از جنبه های مختلف مورد مطالعه قرار گرفت و اثرات برخی از تنش های محیطی (کمبود آب و غرقابی) بر عملکرد مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی آن در نهالستان کلوده آمل تعیین گردید. بررسی اثر منشأ قلمه و عمق کاشت بر جوانه زنی و کارآیی تولید نهال نشان داد که قلمه های حاصل از ساقه نهال یکساله و شاخه یکساله درخت میانسال عملکرد بیشتری از قلمه های حاصل از جست یکساله تتارد داشتند. تجزیه وتحلیل اثر بافت خاک و تعداد جوانه در قلمه، بر درصد جوانه زنی قلمه، زنده مانی، رشد ساقه و ریشه زایی نهال ها مشخص نمود که کاشت قلمه در خاک لومی مناسبتر از خاک های لومی شنی و شنی لومی می باشد و قلمه های دارای سه جوانه عملکرد بهتری نسبت به قلمه های دارای دوجوانه دارند. بررسی اثرات تنش خشکی با چهار سطح رژیم رطوبتی (20، 40، 60 و 80 درصد ظرفیت مزرعه ای) و دو نوع قلمه با منشأ نهالی و درختی بر عملکرد مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهالهای یکساله سفید پلت نشان داد که با افزایش تنش خشکی، زنده مانی، رویش طولی، رویش قطری، تعداد برگ، سطح برگ، سطح ویژه برگ، زی توده ریشه، اندام هوایی نهال ها کاهش می یابد. همچنین با تشدید تنش خشکی، عملکردهای فیزیولوژیکی گیاه نظیر فتوسنتز، هدایت روزنه ای، تعرق، پتانسیل آبی، محتوی کلروفیل، کارایی فتوشیمیایی فتوسیستم 2 و محتوای نسبی آب برگ کاهش و کارآیی مصرف آب افزایش می یابد. آستانه تحمل به خشکی نهالهای یکساله سفید پلت با توجه به زنده مانی نهال ها، میزان 40 درصد ظرفیت مزرعه ای تعیین گردید که طی مدت 4 ماه رویش، تفاوت معنی داری با نهال های رشد یافته در شرایط کنترل نشان نداد. منشأ قلمه اثر معنی داری بر زنده مانی نهال ها در رژیم های مختلف رطوبتی نداشت. مطالعه مقاومت به شرایط غرقابی نهال یکساله سفید پلت در سه اکوتیپ آشکار نمود که این گونه 150روز شرایط غرقاب را با زنده مانی بالغ بر 94 درصد تحمل می کند. همچنین نرخ فتوسنتز خالص، تعرق، هدایت روزنه ای و کلروفیل فلورسانس نهال ها تحت تنش غرقابی کاهش و محتوی پرولین و پتانسیل آبی در شرایط غرقاب افزایش یافت. عناصر تغذیه ای پر مصرف (npk) نهال های غرقاب نسبت به کنترل به صورت معنی داری کاهش یافت. صرف نظر از شدت تنش غرقابی، رویش قطری و ارتفاعی در اکوتیپ گلستان و اندازه سطح برگ، بیوماس ریشه و بیوماس کل در اکوتیپ گیلان بیش از دو اکوتیپ دیگر بود. در کل، اگرچه اندازه های اغلب صفات مورفولوژی، فیزیولوژی نهال در شرایط غرقابی نسبت به شاهد کمتر بود اما نهال های هر سه اکوتیپ به شرایط غرقابی پاسخ نسبتاً خوبی دادند. واژه های کلیدی:

ریزازدیادی بلوط ایرانی (quercus brantii lindl.) با استفاده از سرشاخه های دارا و فاقد جوانه ی رأسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1390
  سیده سبا نبوی گلده   پیام فیاض

گونه ی بلوط ایرانی متراکم ترین جنگل های بلوط ایران را تشکیل می دهد و پراکندگی وسیعی در منطقه ی زاگرس دارد. تاکنون معدود تلاش های انجام شده به منظور ریزازدیادی این گونه ناموفق بوده است. با توجه به اهمیت ریزازدیادی در کارهای اصلاحی، در این تحقیق امکان ریزازدیادی بلوط ایرانی مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور آزمایش هایی با سه هدف ضدعفونی نمودن، پرآوری و ریشه دهی انجام شد و علاوه بر آن تأثیر فصل نمونه برداری (زمستان و بهار)، نوع محیط-کشت (نیم ms و wpm) و نوع ریزنمونه (دارا و فاقد جوانه ی رأسی) مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای ضدعفونی شامل تیمارهای متنوعی از شستشو با آب، اتانول، کلریدجیوه، هیپوکلریت سدیم و کلسیم در غلظت های مختلف بودند. تیمارهای پرآوری با هورمون های naa در سه سطح (0، 01/0، 1/0 میلی گرم در لیتر) و bap (0، 1/0، 5/0 و 1 میلی گرم در لیتر) و تیمارهای ریشه-دهی با هورمون های اکسین در چهار سطح (0، 4/0 میلی گرم در لیتر naa، 4/0 میلی گرم در لیتر iba و 1/0 تا 3/0 میلی گرم در لیتر iba و naa) و کینتین در سه سطح (0، 4/0 و 1 میلی-گرم در لیتر) مورد آزمایش قرار گرفتند. سرانجام صفاتی چون میزان آلودگی، ترشحات فنلی، قهوه ای شدن ریزنمونه، تعداد و طول شاخه و ریشه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این بررسی ها نشان داد که استفاده از کلریدجیوه ی 1 درصد در نمونه های زمستانه و کلریدجیوه ی 1/0 درصد در نمونه های بهاره در رفع آلودگی ریزنمونه ها موثر است و استفاده از کلریدجیوه ی 1 درصد در نمونه-های بهاره، میزان ترشحات فنلی و قهوه ای شدن ریزنمونه ها را افزایش می دهد و استفاده از سایر محلول های ضدعفونی جهت سترون سازی جوانه ها مناسب نبود. استفاده از محیط کشت wpm موجب کاهش تحریک ترشحات فنلی، کاهش قهوه ای شدن ریزنمونه ها و افزایش نرخ پرآوری گردید. استفاده از 5/0 میلی گرم در لیتر pvp به طور کلی موجب کاهش ترشحات فنلی انواع ریزنمونه های مورد استفاده گردید. نرخ پرآوری در ریزنمونه های در حال رشد بهاره (دارای جوانه ی انتهایی) با استفاده از محیط کشت wpm بسیار بالا بود و افزایش naa و bap روندی صعودی را در میزان پرآوری نشان داد. هیچ یک از تیمارهای ریشه دهی منجر به تشکیل ریشه در ریزنمونه ها نگردیدند.

بررسی عکس العمل های مورفولوژیک، فیزیولوژیک و بیوشیمیایی نهال های quercus brantii، quercus infectoria و quercus libani به تنش خشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج 1390
  مونا نظری   رقیه ذوالفقاری

جنگل های زاگرس به عنوان یکی از گسترده ترین رویشگاه های جنگلی ایران محسوب می-شوند که در زمره جنگل های مدیترانه ای هستند و گونه های مختلف جنس بلوط از مهمترین گونه های درختی در این جنگل ها می باشند. زاگرس شمالی رویشگاه ویژهquercus libani olivier است که البته در قسمت هایی از این حوزه با .infectoria olivier q یاlindl q. brantii و یا با هر دو مخلوط می گردد. اما زاگرس جنوبی که دارای اقلیم خشک تری نسبت به زاگرس شمالی است، رویشگاه ویژه گونه q. brantiiمی باشد. همچنین این جنگلها نقش موثر و قابل توجهی در حفاظت آب و خاک دارند، بنابراین حفاظت، احیاء و توسعه گونه های بومی از قبیل بلوط باید همواره مورد توجه قرار بگیرد. در این آزمایش، بذور سه گونه بلوط مورد مطالعه در 400 گلدان در فضای باز کاشته شدند. سپس در تیرماه، آبیاری قطع گشت تا خاک گلدان ها به تدریج به ظرفیت مزرعهای 70% (تیمار ضعیف)، 50% (تیمارمتوسط) و 30% (تیمار شدید) رسیدند. پس از برداشت نهال ها در سه مرحله از تنش کمبود آب، پارامترهای رویشی و مورفولوژی (ارتفاع نهال، طول ریشه، وزن برگ و ساقه و ریشه، تعداد کل برگ، شادابی، بیوماس، نسبت ریشه به ساقه، سطح مخصوص برگ (sla)، وزن تر و خشک برگ در واحد سطح (lmad)، موجودی آب هر واحد سطح برگ (lwca) و وزن مخصوص برگ (slm)، پارامترهای فیزیولوژی (محتوی نسبی آب برگ و ساقه و ریشه (rwc)، نرخ نشت الکترولیت (el)، عملکرد فتوسیستم ii و تبادلات گازی) و پارامترهای بیوشیمیایی (رنگیزه-های گیاهی، پرولین، گلوکز و ترکیبات فنولی) اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که در نهالهای هر سه گونه بلوط اکثریت پارامترهای رویشی به جز ارتفاع نهال، طول ریشه و نسبت ریشه به ساقه در تنش کمبود آب کاهش یافتند و این کاهش بیشتر در تنش کمبود آب شدید رخ داد. براساس نتایج مربوط به پارامترهای مرتبط با سطح برگ تنها وزن خشک برگ و میزان آب برگ کاهش یافت، اما سطح برگ تغییری نشان نداد. بنابراین سطح مخصوص برگ در تنش کمبود آب شدید افزایش یافت، اما وزن تر برگ در واحد سطح و موجودی آب هر واحد سطح برگ در تنش کمبود آب کاهش یافتند. محتوی نسبی آب برگ و ساقه نیز در تنش خشکی کاهش معنی داری را نشان دادند. همچنین نرخ نشت الکترولیت در تنش کمبود آب افزایش یافت. عملکرد فتوسیستم ii و اکثریت پارامترهای مربوط به تبادلات گازی نیز تحت تنش کمبود آب کاهش یافتند. هرچند که در نهالهای گونه های بلوط مورد مطالعه کارایی مزوفیلی برگ در مقابله با خشکی افزایش یافت. بیشتر پارامترهای در ارتباط با رنگیزه های گیاهی مانند کلروفیل a، کلروفیل b و کلروفیل کل نیز در این آزمایش در هر سه گونه بلوط تحت تاثیر تنش قرار گرفتند و میزان آن ها کاهش یافت، اما تغییری در میزان کاروتنوئید مشاهده نشد. میزان پرولین بعنوان یک مکانیسم کمکی در تنظیم فشار اسمزی افزایش یافت اما میزان گلوکز تغییری را نشان نداد. ترکیبات فنولی نیز تفاوت معنی داری را تحت تنش خشکی نشان ندادند. پاسخ های سه گونه بلوط مورد مطالعه در طی این آزمایش متفاوت بود، به طوری که گونه برودار با استفاده از پارامترهای رویشی و مورفولوژیک مناسب از جمله کوچک تر بودن اندام هوایی، گسترش طول ریشه و افزایش نسبت ریشه به ساقه در تنش کمبود آب توانست بهتر از دو گونه دارمازو و وی ول رفتار به خشکی مقاومت نشان دهد. گونه دارمازو نیز با استفاده از پارامترهای فیزیولوژی و بیوشیمیایی از جمله افزایش پرولین و قندهای محلول و کاهش تعرق توانست عکس العمل مناسب تری در برابر خشکی نسبت به گونه وی ول نشان دهد. به طور کلی با توجه به مجموع نتایج به دست آمده می توان پی به پراکنش این گونهها در زاگرس برد.

بررسی واکنش های آناتومیکی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی نهال های بنه(pistacia atlantica)تحت تنش کمبود آب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1390
  نسیم جولایی منش   پیام فیاض

جنگل های زاگرس به علت دارا بودن اقلیم مدیترانه ای دارای فصل خشک طولانی در طی دوره ی رویش گیاهی و پراکنش نامنظم بارندگی در طول سال بوده، و مقدار آب در دسترس در این جنگل ها یک فاکتور محدود کننده ی اولیه در تجدید حیات گونه های این مناطق می باشد. گونه ی بنه در ایران از دامنه ی انتشار وسیعی برخوردار است و به غیر از نیمرخ شمالی البرز در بقیه نواحی رویشی ایران حضور دارد این گونه به دلیل دارا بودن صمغ و بذر از اهمیت اقتصادی بالایی برخوردار است و یکی از نیاز های نخستین صنایع مختلف از جمله صنایع غذایی، دارویی، رنگ و غیره است. به منظور بررسی تاثیر رژیم های مختلف آبی بر پارامترهای مورفولوژیک، فیزیولوژیک، بیوشیمایی و آناتومیکی در گیاه بنه، نهال های سه ساله بنه تحت تیمارهای مختلف آبی (100، 60، 40 و 20 درصد ظرفیت مزرعه ای) مورد بررسی قرار گرفتند. در پایان آزمایش پارامتر های فیزیولوژیکی (محتوای نسبی آب برگ، ریشه و ساقه، نرخ نشت الکترولیت ها، عملکرد فتوسیتم 2 و تبادلات گازی)،پارامتر های بیوشیمیایی (رنگدانه های گیاهی، پرولین، گلوکز) و ویژگی های آناتومیکی (آوند چوبی، فیبر و کانال های رزینی) مورد اندازه گیری و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در گونه ی بنه محتوای نسبی آب برگ، ساقه، ریشه تحت تنش کمبود آب کاهش می یابد. بطوریکه بیشترین میزان کاهش محتوای نسبی آب در ریشه مشاهده گردید و محتوای نسبی آب برگ و ساقه تنها در تنش شدید کمبود آب 20 درصد ظرفیت زراعی کاهش یافت. سطوح مختلف تیمار های کمبود آب تاثیری بر نرخ نشت الکترولیت ها نداشتند. کارایی فتوسیستم 2 در روشنایی و کاهندگی فتوشیمیایی تحت تنش کمبود آب شدید کاهش یافتند. نرخ خالص فتوسنتز از تنش کمبود آب متوسط به دلیل دو عامل محدودیت روزنه ای و مزوفیلی کاهش یافت. از بین پارامتر های مرتبط با رنگدانه های گیاهی تنها نسبت کلروفیل کل به کاروتنویید در تیمار تنش شدید کمبود آب کاهش یافت. میزان پرولین به عنوان یک مکانیسم کمکی در تنظیم فشار اسمزی تحت تیمار تنش شدیدکمبود آب افزایش یافت اما میزان گلوکز تغییر نیافت. پارامترهای مربوط به ابعاد آوند های چوبی با کاهش محتوای آب خاک کاهش یافت ولی در تنش شدید کمبود آب مجددا افزایش یافت، مساحت و محیط کانا ل های رزینی در تیمار تنش شدید کمبود آب کاهش یافت اماتراکم کانال های رزینی افزایش یافت. اندازه لومن فیبر ها تحت تنش کمبود آب کاهش یافت ولی ضخامت دو دیواره مجاور سلول فیبر تحت تاثیر تنش خشکی قرار نگرفت.

بررسی وراثت پذیری برخی صفات کمی و کیفی نهال های گونه ی بلوط ایرانی quercus brantii سه پروونانس: بانه، خرم آباد و یاسوج
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - پژوهشکده محیط زیست 1390
  خالذ کریمی حاجی پمق   رقیه ذوالفقاری

نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که نهالهای حاصل از مبداء های مختلف گونه ی بلوط ایرانی در زاگرس از نظر صفات مورفولوژیک بذر و برگ و پارامترهای رویشی نهال تفاوت های زیادی با هم دارند. به طوریکه بذرهای مبداء زاگرس شمالی دارای بیشترین مقدار قطر و حجم بذر بودند اما طول بذر، نسبت طول به قطر بذر و تعداد بذر در یک کیلوگرم در بذرهای بانه کمتر از دیگر پروونانسها بود. از طرف دیگر بر اساس نتایج همبستگی مشخص شد که این صفات مورفولوژیک بذر بانه سبب شد که نهال هایشان از رویش و زنده مانی بالاتری برخوردار باشند. نتایج مطالعه صفات مورفولوژیک برگ این تحقیق نیز حاکی از آن بود که برخی از صفات مورفولوژیک برگ مانند ابعاد برگ و شبکه رگبرگ بندی و دندانه برگ بر روی پارامترهای رویشی و استقرار نهال موثرند، به طوری که نهالهای با ابعاد برگ بزرگتر برگ و شبکه متراکم تر از رگبرگ ها و تعداد و دندانه، رویش بهتری در سال اول استقرار داشتند. نتایج رگرسیون گام به گام بین زنده مانی با صفات مورفولوژیک برگ نیز نشان داد که نهالهای با طول دمبرگ بلندتر، تعداد رگبرگ سمت راست بیشتر و سطح مخصوص برگ کمتر از زنده مانی بالاتری داشتند. نتایج باز شدن جوانه ها نیز نشان داد که نهالهای حاصل از عرض های جغرافیایی بالا و ارتفاعات بالا و پایین نسبت به منشاء عرض های جغرافیایی جنوبی و ارتفاعات میانی جوانه برگ آنها زودتر شروع به باز شدن می نماید. مقایسه ترکیبات ثانویه در پرونانس های مختلف نیز نشان داد که هر چه به طرف جنوب زاگرس حرکت نماییم میزان آنها افزایش می یابد. ارتباط بین ترکیبات ثانویه با پارامترهای رویشی نهالها نیز نشان داد که نهال های دارای فنل کل و تانن کل بالاتر دارای ارتفاع، قطر یقه و حجم نهال کمتری در خرداد ماه بودند. از طرف دیگر برگ های با شبکه رگبرگ بندی بهتر و مناسب، فاصله رگبرگ اصلی تا نوک دندانه بزرگتر و شاخص دندانه بیشتر دارای فنل کل و تانن کل کمتری بودند. نتایج بررسی تغییرات فنوتیپی (qst) و تنوع ژنتیکی و وراثت پذیری نیز نشان داد که از بین پارامترهای رویشی اندازه گیری شده صفات کمی مانند حجم نهال، قطر یقه و ارتفاع نهال نسبت به صفات کیفی مانند خمیدگی و تعداد شاخه، وراثت پذیری و تغییرات فنوتیپی بالاتر اما ضریب تغییرات ژنتیکی کمتری داشتند. از بین صفات مورفولوژیک برگ نیز اندازه برگ و شبکه رگبربندی و ابعاد دندانه و در بین ترکیبات ثانویه نیز فنل کل و تانن کل از وراثت پذیری بالاتری در بین صفات مورد مطالعه برخوردار بودند. نتایج درون جمعیتی این تحقیق نیز نشان داد که برای بسیاری از پارامترها جمعیت بانه و ارتفاع پایین خرم آباد و جمعیت ده برآفتاب یاسوج، ضریب تغییرات ژنتیکی و وراثت پذیری بالاتری نسبت به سایر جمعیت ها داشتند.

واکنش های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی دو گونه ی صنوبر شالک (populus nigra l.) و سپیدار (populus alba l.) به آلودگی سربی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  الهام اعتمادی تودشکی   پیام فیاض

شناسایی و مقایسه ی پاسخ های فیزیولوژیک و بیوشیمیایی گونه های مختلف به آلودگی سربی می تواند منجر به انتخاب گونه ی مناسب و یا ارتقای عملکرد آن در کارهای اصلاحی گردد. به این منظور پاسخ های نونهال های دو گونه ی شالک (p. nigra) و سپیدار (p. alba) تحت تیمارهای مختلف سرب (15، 45 و 90 ppm) در محیط کشت آبی مورد بررسی قرار گرفت و پاسخ های فیزیولوژیکی (محتوای نسبی آب، نرخ نشت الکترولیت ها، عملکرد فتوسیستم 2 و تبادلات گازی) و بیوشیمیایی (رنگدانه های گیاهی، پرولین، گلوکز و مالون دی آلدهید) در دو گونه مقایسه شد. نتایج نشان داد که ماکزیمم هدایت الکتریکی در برگ هر دو گونه در تیمار شدید افزایش یافت اما تنها در گونه ی شالک افزایش غلظت سرب در تیمار شدید با افزایش نرخ نشت الکترولیتی همراه بود. محتوای نسبی آب بافت ها در هر دو گونه ثابت ماند درحالیکه افزایش سرب در تیمار شدید موجب کاهش هدایت روزنه ای در گونه سپیدار شد و تاثیری بر گونه ی شالک نداشت. هر دو گونه قادر به حفظ عملکرد فتوسیستم 2 در طول تنش بودند اما نرخ خالص فتوسنتز در گونه ی سپیدار کاهش یافت. محدودیت فتوسنتزی در هر دو گونه با توجه به کاهش کارآیی مصرف آب داخلی (a/gs) مشاهده شد که در گونه ی سپیدار عمدتا از نوع محدودیت روزنه ای و در شالک از نوع محدودیت های غیر روزنه ای بود. از بین پارامتر های مرتبط با رنگدانه های گیاهی تنها نسبت کلروفیل a/b در گونه ی شالک در تیمار تنش شدید سرب افزایش یافت. میزان پرولین در تیمار شدید سرب تنها در گونه ی شالک افزایش یافت. همچنین افزایش غلظت سرب باعث افزایش محتوی گلوکز در تیمار شدید در بافت های ریشه و برگ نهال های هر دو گونه گردید.

تفکیک واحدهای تاکسونومی مختلف جنس صنوبر (populus l.) با استفاده از ویژگی های ریخت شناختی برگ و نشانگرهای ژنتیکی its و issr
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  شقایق حضرتی ارده جانی   پیام فیاض

استفاده ی گسترده از کلون ها ی تجاری در صنوبرکاری های کشور، ذخایر ژنتیکی بومی این درختان ارزشمند را تهدید می کند. همچنین توان بالای گونه های مختلف صنوبر در تشکیل دورگ های درون و بین گونه ای، شناسایی و تفکیک آن ها را در زیرآرایه های گیاهشناسی با مشکل مواجه می کند. از این رو بررسی امکان تمایز کلون ها و دورگ های صنوبر به منظور شناسایی منشاء پیدایش و قرابت با پایه های والد برای مدیریت پایدار و استمرار تولید چوب ضروری به نظر می رسد. بر این اساس، در تحقیق حاضر 12 کلون شامل پنج کلون از گونه ی p. nigra ، سه کلون از گونه یp. deltoides، یک کلون از هر یک از گونه های p. alba،p. trichocarpa ، p.euphratica و دورگ p. alba ? euphratica با هدف بررسی امکان تفکیک با استفاده از نشانگرهای ریخت شناختی و مولکولی مورد مطالعه قرار گرفتند. به این منظور کلون های مورد مطالعه در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در خزانه ی سلکسیون یاسوج کشت شدند و صفات ریخت شناختی برگ دورگدر نهال های یکساله به همراه چندشکلی حاصل از نشانگرهای مولکولی issr و its مورد مطالعه قرار گرفت. اندازه گیری 35 صفت ریخت شناختی کمی برگ شامل صفات مرتبط با پهنک، دندانه، لوب، رگبرگ، دمبرگ، قاعده و نوک برگ در اواخر فصل رویش انجام شد و امکان تفکیک در سطح گونه و کلون با استفاده از تجزیه واریانس، آنالیز تابع تشخیص و تجزیه ی خوشه ای مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از آنالیز واریانس نشان داد که اثر ساده ی آرایه ی گیاهشناسی گونه بر تمام صفات ریخت شناختی برگ در گونه های مختلف جنس صنوبر مورد بررسی معنی دار بود. نتایج آنالیز تابع تشخیص، نشان داد که صفات مرتبط با تعداد لوب و دندانه، اندازه و نسبت ابعاد پهنک، شکل قاعده ی برگ و طول و قطر دمبرگ با دقت 97 درصد در تفکیک گونه ها و دورگ های مختلف صنوبر موثر بودند. همچنین صفات وزن، نسبت ابعاد و نسبت طول به پهنای برگ بیشترین تأثیر را با دقت 65 درصد در تفکیک کلون های شالک داشتند. اما با استفاده از صفات ریخت شناختی برگ مورد مطالعه، کلون های دلتوئیدس با دقت قابل قبولی از یکدیگر متمایز نگردید (35 درصد). در نهایت با استفاده از یک رویه ی چندگانه شامل مدل های برآورد کننده ی تابع تشخیص و آنالیز خوشه ای میزان قرابت و روابط فیلوژنتیکی بین کلون ها مورد بحث و بررسی قرار گرفت. بررسی چندشکلی ژنومی گونه ها، دورگ ها و کلون های مختلف با استفاده از نشانگرهای مولکولی issr و its به دلیل عدم تکثیر قطعات در برخی از آرایه های گیاه شناسی ایجاد باندهای غیر اختصاصی در تفکیک برخی دیگر از آن ها موثر نبود.

تأثیر گرد کارخانه سیمان بهبهان روی برخی پارامترهای رویشی، مرفولوژی و فیزیولوژی درخت کنار (ziziphus spina-chricti l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء (س) بهبهان - دانشکده منابع طبیعی 1393
  صفی الله سجادی نیا   پیام فیاض

امروزه اطلاعات زیادی در مورد آثار منفی گرد ناشی از کارخانه های سیمان بر پوشش های گیاهی وجود دارد اما تاکنون تأثیر این آلودگی ها بر درختان کنار که در سطح وسیعی از مناطق نیمه خشک حضور دارد بررسی نشده است. در این مطالعه تأثیر دپوی ریزگردهای کارخانه سیمان بهبهان بر ویژگی های رویشی، ریختاری و فیزیولوژیکی درختان کنار (ziziphus spina-christi l.) در فواصل 5/0، 2، 5 و 7 کیلومتری شمال غربی کارخانه در یک فصل رویش مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش فاصله از کارخانه تا فاصله 5 کیلومتری میزان دپوی ریزگردها بر روی برگ درختان کنار کاهش معنی داری داشت. با افزایش دپوی گرد سیمان، از مساحت برگ ها کاسته شد اما وزن خشک آن ها تغییری نکرد. فراوانی روزنه ها در هر دو سمت برگ تحت تأثیر دپوی گرد سیمان کاهش یافت اما این کاهش در قسمت فوقانی برگ بیشتر از قسمت تحتانی بود. همچنین با افزایش دپوی ریزگردها از محتوای کلروفیل a و کاروتنوئیدهای برگ کاسته شد اما تغییر معنی داری در محتوای کلروفیل b مشاهده نشد. بررسی شعاع دوایر سالیانه درختان کنار طی دو دوره پنجساله تغییر معنی داری را با نزدیک شدن به کارخانه نشان نداد. همچنین نرخ برگزایی درختان کنار نیز تحت تأثیر دپوی گرد سیمان قرار نگرفت. اما رشد طولی شاخه های رو به کارخانه با افزایش فاصله تا 5 کیلومتری کارخانه کاهش یافت و در 7 کیلومتری مجددا کاهش یافت. در مجموع نتایج این بررسی نشان داد که آثاری از ضعف فیزیولوژیکی در درختان کنار تحت تأثیر کارخانه سیمان بهبهان مشاهده می شود اما با شدت فعالیت فعلی کارخانه (یک میلیون تن سیمان در سال) این امر تأثیر معنی داری را بر رشد درختان مستقر در توده های مجاور نداشته است.

برآورد وراثت پذیری عمومی برخی صفات مرتبط با صنعت کاغذ سازی در کلون های مختلف صنوبر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  محمد داودی   پیام فیاض

پارامترهای ژنتیکی برخی صفات مرتبط با کاغذ سازی در 12 کلون صنوبر کاشته شده در خزانه ی سلکسیون دانشگاه یاسوج در قالب طرح بلوک های کاملاً تصادفی برآورد و مورد مقایسه قرار گرفت. صفات مورد بررسی شامل قطر فیبر، قطر آوند، طول فیبر، طول آوند، ضخامت پوست، ارتفاع درخت، قطر درخت، دو برابر ضخامت دیواره ی سلولی، فاصله ی سلول شعاعی، قطر لومن فیبر، قطر لومن آوند، تعداد آوند در هر گروه، تعداد گروه آوندی، تراکم آوند ، تراکم فیبر، ضرایب رانکل، لاغری و انعطاف پذیری و هدایت هیدرولیکی بود. واریانس ژنتیکی، واریانس محیطی، وراثت پذیری عمومی و دستاورد ژنتیکی با فرض شدت انتخاب 20 درصد به دو صورت، بر اساس پایه و پلات برآورد گردید. هم چنین اثرات مستقیم و غیرمستقیم صفات دارای همبستگی ژنتیکی بالا با صفات مهم مورد نظر به کمک آزمون تجزیه مسیر مورد بررسی قرار گرفت. واریانس ژنتیکی صفات قطر فیبر و ضریب لاغری در بین کلون ها بالا بود که منجر به بالا رفتن وراثت پذیری عمومی در این صفات گردید. صفات طول فیبر، قطر لومن فیبر و ضریب رانکل از وراثت پذیری متوسطی در جامعه ی مورد بررسی برخوردار بودند و صفات ضخامت دیواره و ضریب انعطاف پذیری وراثت پذیری کمی داشتند. دستاورد ژنتیکی صفات قطر فیبر و ضریب لاغری بر اساس میانگین کلون ها به ترتیب 9/5 و 12 درصد برآورد گردید در حالیکه برای صفات طول فیبر، قطر لومن فیبر و ضریب رانکل به ترتیب 10، 9/6 و 9/2 درصد و برای صفات ضخامت دیواره ی فیبر و ضریب انعطاف پذیری فیبر 6/3 و صفر درصد برآورد گردید. با توجه به پایین بودن وراثت پذیری ضخامت دیواره و ضریب انعطاف پذیری فیبر در صورتیکه هدف ما بهبود این صفت باشد با استفاده از دو صفت ضریب رانکل و قطر فیبر که از طرفی همبستگی فنوتیپی بالایی با این صفات داشتند و از طرف دیگر با توجه به وراثت پذیری بالای این صفات می توان نسبت به افزایش عملکرد آن ها در نسل بعد اقدام نمود. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که از بین صفات دارای همبستگی ژنتیکی بالا با صفات طول فیبر، قطر فیبر و ضخامت دیواره ی سلولی فیبر، صفت قطر لومن فیبر، بیشترین اثر مستقیم را با صفت قطر فیبر و تراکم فیبر بیشترین اثر مستقیم را با صفات طول فیبر و ضخامت دیواره ی سلولی فیبر داشتند.

اثر سرمای دیررس بهاره بر زنجیره ی انتقال الکترون غشای تیلاکوئید و دستگاه فتوسنتزی در کلن های مختلف گونه ی شالک (.populus nigra l)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  معصومه حسنوند   پیام فیاض

زنجیره انتقال الکترون در غشای تیلاکوئید کلروپلاست از مراحل اولیه و تعیین کننده در فتوسنتز محسوب می شود. در این بین ارزیابی عملکرد فتوسیستم ii به عنوان پر انرژی ترین فتوسیستم که قادر به شکستن آب و تأمین الکترون مورد نیاز چرخه است از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سرمای دیررس که عموما در طول شب و در اوایل فصل رشد بوجود می آید، با آسیب رساندن به اندام های مختلف گیاهان به ویژه در مرحله نهالی موجب کندی رشد، ضعف فیزیولوژیک و حتی مرگ آن ها می شود. یکی از راه های موثر جهت مقابله با آسیب های ناشی از سرمای دیررس انتخاب رقم های مقاوم می باشد. صنوبرها با تولید بیش از دو میلیون متر مکعب چوب در سال، نقش ارزنده ای در تأمین منابع سلولزی و کاهش فشار بر جنگل های طبیعی ایفا می کنند. گونه شالک (populus nigra l.) یکی از متداول ترین گونه های صنوبر تند رشد بومی ایران است که کلن های مختلف آن توانایی گسترش کشت در قالب زراعت چوب را به طور وسیع دارند. به منظور بررسی تأثیر سرمای دیررس بهاره بر زنجیره انتقال الکترون غشای تیلاکوئیدی و ارزیابی پاسخ های فیزیولوژیکی موثر بر آن در نهال های سه کلن شالک (بتولی، ایتالیایی، ایرانی)، آزمایشی طی دو مرحله تنش و احیا در شرایط کنترل شده آزمایشگاه انجام شد. در این آزمایش دمای روز همواره 25 درجه سانتی گراد ثابت در نظر گرفته شد و دمای شب در 4 تیمار شامل، 16 درجه سانتی گراد (شاهد)، 4 درجه سانتی گراد (تنش بدون انجماد)، 4 درجه سانتی گراد همراه با صفر درجه سانتی گراد به مدت نیم ساعت (تنش انجماد ملایم) و 4 درجه سانتی گراد همراه با 20- درجه سانتی گراد به مدت نیم ساعت (تنش انجماد شدید) به مدت سه شب متوالی در مرحله 3 تا 4 برگی نهال ها اعمال گردید. پس از پایان دوره سرما نیز گیاهان به مدت 14 روز در دمای شاهد (25/16 به ترتیب دمای روز و شب) به منظور مطالعه روند احیای گیاهان نگهداری شدند. پارامترهای رویشی (میانگین طول ریشه، تعداد ریشه، طول بلندترین ریشه، مجموع طول ریشه، نرخ برگ زایی، تعداد شاخه، طول شاخه)، پارامترهای فیزیولوژی (نرخ نشت الکترولیت، ماکزیمم عملکرد فتوسیستم ii، عملکرد موثر فتوسیستم ii، کارایی کمپلکس تجزیه آب در سمت دهنده الکترون فتوسیستم ii، سرعت پر شدن مخزن پلاستوکوئینون) و پارامترهای بیوشیمیایی (عددکلروفیل متر، پرولین، گلوکز) در دو مرحله تنش و احیا اندازه گیری شدند. با کاهش دمای شبانه به 4 درجه سانتی گراد، ماکزیمم عملکرد فتوسیستم ii در کلن ایرانی به دلیل اختلال در کارایی کمپلکس تجزیه کننده آب کاهش یافت، اما در طول روز و رسیدن دمای محیط به شرایط عادی، عملکرد موثر فتوسیستم ii به سطح شاهد بازگشت و عوامل محدود کننده فتوسیستم ii تأثیری بر غلظت کلروفیل و سلامت غشای سیتوپلاسمی نداشتند. دو کلن بتولی و ایتالیایی در این دما قادر به حفظ عملکرد موثر و ماکزیمم فتوسیستم ii به صورت مستمر بودند. این شرایط در کلن بتولی با کاهش فعالیت مخزن پلاستوکوئینون، کلروفیل و نرخ برگزایی همراه بود، ولی هیچ یک از صفات مذکور در این دما در کلن ایتالیایی محدود نشدند. غلظت پرولین برگ در تمام کلن های مورد مطالعه در این دما افزایش یافت، اما غلظت قندهای محلول برگ تنها در کلن های ایتالیایی و بتولی افزایش یافت. به نظر می رسد افزایش غلظت قندهای محلول و پرولین در دو کلن ایتالیایی و بتولی نسبت به کلن ایرانی کمک موثری در افزایش تحمل به سرما در این کلن ها نموده باشد. ادامه افت دمای شبانه و رسیدن به صفر درجه سانتی گراد برای مدت 30 دقیقه در سه شب متوالی، موجب تخریب دائمی فتوسیستم ii در کلن شالک ایرانی گردید که با از دست رفتن کامل کارایی کمپلکس تجزیه کننده آب، فعالیت مخزن پلاستوکوتینون و انسجام غشای سیتوپلاسمی و تخریب شدید رنگدانه های کلروفیلی همراه بود. اما دو کلن بتولی و ایتالیایی همچنان قادر به حفظ عملکرد موثر و ماکزیمم فتوسیستم ii در این شرایط دمایی بودند و نشانی از تخریب غشای سیتوپلاسمی در آن ها مشاهده نشد و تنها غلظت رنگدانه های کلروفیل اندکی نسبت به شاهد کاهش یافت. غلظت پرولین و قندهای محلول برگ در تمام کلن های مورد مطالعه افزایش یافت اما افزایش غلظت قندهای محلول در کلن ایتالیایی با شتاب بیشتری نسبت به دو کلن دیگر صورت گرفت. هر چند که غلظت قندهای محلول به میزان قابل ملاحظه ای در کلن ایتالیایی فراتر از بتولی بود اما این امر عملا در این شرایط دمایی مزیت بیشتری برای کلن ایتالیایی از نظر صفات مورد بررسی به همراه نداشت. قرار گرفتن کلن ها در حداقل دمای شبانه 20- درجه سانتی گراد برای مدت 30 دقیقه در سه شب متوالی موجب تخریب کامل فتوسیستم ii در تمام کلن های مورد بررسی و کاهش غلظت رنگدانه های کلروفیل و انسجام غشای سیتوپلاسمی گردید و افزایش قندهای محلول و پرولین آزاد نیز کمکی به حفظ عملکرد اجزای فتوسیستم ii در این دما در هیچ یک از کلن ها نداشت. دو هفته پس از پایان دوره سرما تمام نهال ها دارای رشد بودند و اجزای عملکردی فتوسیستم ii ، غلظت رنگدانه کلروفیل و انسجام غشای سیتوپلاسمی در تمام کلن ها بهبود یافت اما به سطح شاهد نرسید. میزان بهبود صفات مذکور در دو کلن ایتالیایی و بتولی بیشتر از کلن ایرانی بود. کاهش غلظت قندهای محلول و پرولین آزاد در برگ کلن های مورد مطالعه نیز روند مشابهی داشت. همچنین رشد طولی ریشه، ساقه و نرخ برگزایی در نهال هایی که دوره انجماد شبانه را تجربه کرده بودند کاهش داشت و اثرات منفی دوره سرمای شبانه بر صفات رویشی در کلن ایرانی از ماندگاری بیشتری نسبت به سایر کلن ها برخوردار بود. به طور کلی عملکرد سه کلن تحت کاهش دمای شبانه متفاوت بود، که این مسئله به انتخاب کلن مقاوم جهت کارهای اجرایی کمک می کند.

بررسی تنوع ژنتیکی گونه انجیلی (parrotia persica) در جوامع مختلف ارتفاعی و ارتباط آن با خصوصیات مورفولوژیکی برگ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  سیده زینت بهبودی مصمم   رقیه ذوالفقاری

چکیده انجیلی درخت بومی و آندمیک ایران است. یکی از معدود مناطقی از دنیا که هنوز هم این گونه را می توان به صورت طبیعی مشاهده نمود، جنگل های شمال ایران می باشد. با توجه به تخریب وسیع رویشگاه های انجیلی در شمال ایران جهت حفاظت و مدیریت اصولی رویشگاه های این گونه شناخت نیاز های اکولوژیک و مطالعه تنوع ژنتیکی آن ضروری به نظر می رسد. به همین منظور برای بررسی تنوع ژنتیکی گونه انجیلی (parrotia persica)، برگ 60 پایه از جوامع مختلف ارتفاعی دو رویشگاه جنگلی هیرکانی گیسوم تالش (با اقلیم خیلی مرطوب) و کنده لات رودبار (با اقلیم مرطوب) نمونه برداری گردید. سپس 23 صفت کمی و کیفی مربوط به خصوصیات ماکرومرفولوژیک برگ و 17 صفت کمی و کیفی مربوط به خصوصیات میکرومرفولوژیک (روزنه و کرک) برگ اندازه گیری شد و میزان پلاستیسیتی هر یک از صفات نیز محاسبه گردید. جهت تعیین تنوع ژنتیکی در ارتفاعات مختلف دو رویشگاه مورد مطالعه نیز از نشانگر مولکولی issr استفاده شد. طبق بررسی های انجام شده در این تحقیق تیپ کرک و روزنه در دو رویشگاه مورد مطالعه به ترتیب از نوع ستاره ای و پاراسیتیک و نوع رگبرگ بندی برگ نیز از نوع پر معرفی شد. نتایج مقایسه میانگین نشان داد که مقدار زاویه نوک برگ، زاویه قاعده برگ، شکل نوک برگ، شکل قاعده برگ، مساحت، محیط و عرض دهانه روزنه، تراکم روزنه و کرک و تعداد برگ های کرک دار در رویشگاه کنده لات نسبت به گیسوم بیشتر است، اما در مقابل میزان slm، sdm، وزن خشک، طول پهنک، حداکثر عرض پهنک، ارتفاع از نوک تا پهن ترین قسمت برگ، شکل پهنک، مساحت پهنک، محیط پهنک، وضعیت دندانه، مساحت، محیط و طول کل روزنه و تعداد بازوهای کرک در رویشگاه گیسوم بیشتر از کنده لات بود. همچنین از بین تمامی صفات اندازه گیری شده شکل و محیط پهنک، وضعیت دندانه، تعداد رگبرگ و محیط کل روزنه کمترین میزان پلاستیسیتی و ضریب تغییرات را نسبت به شرایط محیطی ازخود نشان دادند. براساس نتایج آنالیز تابع تشخیص، آنالیز خوشه ای و مولفه های اصلی (pca) مهمترین صفات تاثیرگذار در جداسازی این دو رویشگاه صفاتی از قبیل شکل پهنک، تعداد رگبرگ، اندازه کل روزنه، اندازه کل دهانه روزنه و تعداد برگ های حاوی کرک بودند. نتایج همبستگی نیز نشان داد که صفات مربوط به کرک با اندازه روزنه رابطه منفی معنی دار و با اندازه دهانه روزنه رابطه مثبت معنی دار دارند. نتایج مقایسه صفات ماکرو و میکرومرفولوژیک برگ در طول گرادیان ارتفاعی در رویشگاه کنده لات نشان داد که از بین تمامی پارامتر های مورد مطالعه، صفات sdm، طول پهنک برگ، حداکثر عرض پهنک، ارتفاع از نوک تا پهن ترین قسمت برگ، عرض پهنک در 1/0 و 9/0 طول از قاعده برگ، مساحت پهنک، محیط پهنک، تراکم روزنه، شاخص هدایت روزنه ای، تعداد برگ های کرک دار و تعداد بازوهای کرک در ارتفاعات پایین بیشتر است در صورتی که زاویه بین رگبرگ اصلی با فرعی در دامنه ارتفاعی بالاتر میزان بیشتری را نشان داد. همچنین طبق نتایج به دست آمده از آنالیز تابع تشخیص و آنالیز خوشه ای، مساحت پهنک، اندازه روزنه و طول بازوی کرک به عنوان صفت موثر در تفکیک دو دامنه ی ارتفاعی در این رویشگاه معرفی شدند. مقایسه صفات ریختاری برگ، کرک و روزنه در طول دامنه ارتفاعی رویشگاه گیسوم نیز نشان داد که میزان slm، sdm، تعداد رگبرگ و طول دمبرگ، تعداد برگ های کرک دار، طول و تعداد بازوهای کرک و نیز تراکم روزنه در دامنه ارتفاعی بالا بیشتر است در صورتی که میزان اریبی (عدم قرینگی) برگ در ارتفاعات پایین بیشتر بود. طبق نتایج به دست آمده از آنالیز تابع تشخیص و آنالیز خوشه ای صفات موثر در جداسازی دو دامنه ارتفاعی در این رویشگاه، صفات sdm، شکل پهنک، تراکم روزنه و درصد برگ های کرک دار بودند. نتایج مطالعه در طول گرادیان ارتفاعی نشان داد که در رویشگاه کنده لات صفات شکل پهنک، محیط و طول کل روزنه و در رویشگاه گیسوم صفات شکل پهنک، تراکم و موقعیت کرک دارای کمترین میزان پلاستیسیتی و ضریب تغییرات بودند. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که پایه های موجود در ارتفاعات پایین در هر دو رویشگاه از نظر صفات ریختاری برگ نسبت به ارتفاعات بالاتر پلاستیسیتی بیشتری دارند، در صورتی که میزان پلاستیسیتی صفات روزنه و کرک در پایه های موجود در دامنه ارتفاعی بالاتر نسبت به ارتفاعات پایین بیشتر بود. بر اساس نتایج مولکولی از میان 8 آغازگر issr استفاده شده، 5 آغازگر (1is، 2is، 3is، 4is و 845ubc) توانستند باندهای مناسبی تولید کنند. در رویشگاه کنده لات از 5 آغازگر انتخاب شده به طور متوسط 4/8 باند تولید شد و میانگین درصد چندشکلی 81/94% به دست آمد که بیشترین درصد چندشکلی مربوط به آغازگرهای 1is و 4is بود. در رویشگاه گیسوم به طور میانگین 4/10 باند شناسایی و متوسط درصد چندشکلی 38/61% برآورد شد و آغازگر 845ubc بیشترین درصد چندشکلی را به خود اختصاص داد. در بین دو رویشگاه مورد مطالعه نیز متوسط باندهای تولید شده 4/10 و میانگین درصد چندشکلی 82/80% برآورد شد که بیشترین درصد چندشکلی متعلق به آغازگر 1is بود. تنوع ژنتیکی کل و شاخص اطلاعات شانون برای کل پایه های انجیلی در رویشگاه کنده لات به طور متوسط به ترتیب 36/0 و 53/0 برآورد شد و آغازگر 4is دارای بیشترین میزان در این شاخص ها و همچین تعداد آلل موثر بود، در رویشگاه گیسوم این دو شاخص به ترتیب برابر با 37/0 و 54/0 برآورد شد و آغازگرهای 1is و 4is بیشترین میزان این شاخص ها و تعداد آلل موثر را به خود اختصاص دادند، همچنین بین دو رویشگاه مورد مطالعه نیز این شاخص ها به ترتیب برابر با 33/0 و 50/0 برآورد شدند که بیشترین میزان مربوط به آغازگرهای 1is و 4is بود. طبق نتایج تجزیه واریانس مولکولی، میزان تنوع درون جمعیتی در رویشگاه کنده لات بیشتر از تنوع بین جمعیتی بود، به طوری که 93/71 درصد تنوع در درون جمعیت و 06/28 درصد تنوع در بین جمعیت وجود داشت. همچنین میانگین تمایز ژنتیکی در دو دامنه ارتفاعی این رویشگاه 27/0 بود و آغازگرهای 1is و 4is بیشترین میزان را در این شاخص به خود اختصاص دادند. در رویشگاه گیسوم هر 5 آغازگر مورد استفاده، میزان واریانس درون جمعیتی بسیار بالایی را نشان دادند، به طوری که بین دو دامنه ارتفاعی تفاوت ژنتیکی به طور مطلق وجود نداشت و معادل عدد منفی بود. در بین دو رویشگاه مورد مطالعه نیز میزان تنوع درون جمعیتی بیشتر از بین جمعیتی بود، به طوری که 61/88 درصد از تنوع ژنتیکی کل مربوط به درون جمعیت ها و 38/11 درصد باقیمانده مربوط به بین دو رویشگاه بود. میانگین تمایز ژنتیکی بین دو رویشگاه 02/0 بود که آغازگر 1is بیشترین میزان این شاخص را بین دو رویشگاه از خود نشان داد. طبق نتایج حاصل از آنالیز نی میانگین فاصله ژنتیکی بین دو دامنه ارتفاعی در رویشگاه کنده لات و گیسوم به ترتیب 12/0 و 002/0 و در بین دو رویشگاه مورد مطالعه 12/0 برآورد شد و آغازگرهای 1is و 4is از بین سایر آغازگرها بیشترین سهم را در این شاخص به خود اختصاص دادند. طبق نتایج آنالیز خوشه ای و تابع تشخیص، آغازگرهای مورد استفاده در این پژوهش از طریق گروه بندی صحیح توانستند پایه های انجیلی کنده لات را به طور نسبتا خوبی از لحاظ رنج ارتفاعی از هم تفکیک کنند که آغازگرهای 1is و 4is با داشتن بیشترین درصد صحت (95%)، از قدرت تفکیک بهتری برخوردار بودند، در رویشگاه گیسوم تطابق مطلوبی بین پایه های انجیلی و دامنه ارتفاعی آن ها مشاهده نشد، به طوری که اکثر پایه های موجود در دو دامنه ارتفاعی تواما باهم در یک خوشه اصلی قرار گرفتند و آغازگر 845ubc توانست با درصد صحت بیشتری (96%) نسبت به سایر آغازگرها پایه های انجیلی رویشگاه گیسوم را به دو خوشه اصلی تقسیم کند. بین دو رویشگاه مورد مطالعه نیز تطابق مطلوبی بین فاصله ژنتیکی توده ها و پراکنش جغرافیایی آن ها مشاهده نشد و آغازگر 2is با بیشترین درصد صحت (8/93%) پایه های موجود در دو رویشگاه را به دو خوشه اصلی تقسیم کرد. مقایسه صفات ریخت شناسی و issr با استفاده از آزمون ضریب کاپا نشان داد که بین صفات مورفولوژیک و ژنتیکی برگ پایه های موجود در دو دامنه ارتفاعی هر دو رویشگاه مورد مطالعه همبستگی معنی داری وجود ندارد اما بین دو رویشگاه مورد مطالعه، همبستگی معنی داری بین صفات میکرومورفولوژی و صفات ژنتیکی برگ مشاهده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که آغازگرهای 1is و 4is و 845ubc توانستند کارایی بیشتری در بررسی تنوع ژنتیکی پایه های انجیلی از خود نشان دهند، همچنین با توجه به بالاتر بودن میزان پلاستیستی و درصد صحت تفکیک دو دامنه ارتفاعی از لحاظ ژنتیکی و مورفولوژیکی در رویشگاه کنده لات نسبت به گیسوم، می توان گفت که رویشگاه کنده لات دارای تنوع مورفولوژیکی و ژنتیکی بیشتری نسبت به گیسوم است، در نتیجه دارای ارزش حفاظتی بالاتری برای حفظ و احیاء این گونه با ارزش آندمیک ایران است.

تاثیر آلودگی نفتی بر عملکرد بذر و دانهال برخی گونه های چوبی و مخقایسه ی توان گیاه پالایی آنها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  اکرم باقری پور   پیام فیاض

آلودگی خاک به نفت خام و مشتغات آن یکی از شایع ترین معزلات زیست محیطی عصر حاضر می باشد.برررسی مقاومت گیاهان چوبی به آلودگی نفت خام به منظور پالایش خاک های آلوده یکی از راهکارهای اساسی و کم هزینه در این زمینه می باشد.

جداسازی، همسانه سازی و تعیین ویژگی های ژن های متالوسیونئین در گونه های مختلف صنوبر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده جنگلداری 1393
  مرضیه بهبهانی   پیام فیاض

متالوسیونئین ها پروتئین هایی با وزن مولکولی پایین هستند که به دلیل داشتن دنباله های غنی از سیستئین، قابلیت اتصال به یون های فلزات سنگین را دارند و علاوه بر نقشی که در حفظ هموستازی فلزات سنگین در سلول دارند در تنش های محیطی همچون نور، خشکی، سرما و تنش های اکسیداتیو نیز دارای اهمیت هستند. گونه های مختلف صنوبر و دورگ های آن منبع مناسبی برای تولید چوب و نیز استفاده در گیاه پالایی می باشند که در سطح وسیعی کشت می شوند. با این حال تاکنون گزارش کاملی از نقش تیپ های مختلف متالوسیونئین در صنوبر ارائه نشده است. هدف از این تحقیق، استخراج تیپ های مختلف ژن متالوسیونئین از گونه های مختلف صنوبر و مقایسه آن با سایر متالوسیونئین های گیاهی موجود از بانک های اطلاعاتی ژنوم می باشد. بر این اساس ابتدا با جستجو در پایگاه های اطلاعاتی، توالی های نواحی بالادستی و پایین دستی چهار تیپ متالوسیونئین از گونه های مختلف صنوبر و آرابیدوپسیس موجود استخراج و آغازگرهای اختصاصی برای استخراج ژن های مورد نظر طراحی گردید. همچنین توالی اسیدآمینه ای تیپ های مختلف متالوسیونئین گیاهی در طیف وسیعی از گیاهان از جلبک ها تا گیاهان عالی از بانک های اطلاعاتی استخراج و روابط فیلوژنتیکی آن ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در نهایت، نقش تیپ های مختلف متالوسیونئین در صنوبر و آرابیدوپسیس با توجه به عناصر تنظیم کننده سیس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از انجام واکنش های زنجیره ای پلیمراز نشان داد که آغازگرهای طراحی شده به طور اختصاصی عمل نکردند و قطعات تولید شده مشابهتی با ژن های متالوسیونئین نداشتند. نتایج حاصل از مطالعات فیلوژنتیکی نشان داد که ژن متالوسیونئین اولیه بیشترین شباهت را با متالوسیونئین تیپ 2 داشته است و پیدایش آن به دوران قبل از تفکیک تک لپه ای ها از دو لپه ای ها بر می گردد و تمایز سایر تیپ های متالوسیونئین به ترتیب ( 4، 3 و 1 ) بعد از تفکیک تک لپه ای ها و دولپه ای ها و با مضاعف شدن متالوسیونئین تیپ 2 آغاز شد. نتایج جستجوی توالی اسیدآمینه ای تیپ های مختلف متالوسیونئین با استفاده از targetp جهت یافتن علائم مکان یابی کننده نشان داد که تنها برخی از متالوسیونئین های تیپ یک دارای علائم مشخصی برای استقرار در کلروپلاست می باشند. به طور کلی فراوانی عناصر سیس مرتبط با تنظیم کننده های عمومی، تنش های محیطی و بافت در تیپ های مختلف متالوسیونئین بالا بود که این امر نشان دهنده نقش های گسترده متالوسیونئین ها می باشد. بر این اساس بیشترین عناصر سیس مشترک بین تمام متالوسیونئین های مورد بررسی شامل عناصر مرتبط با بافت شامل برگ، ریشه و دانه گرده و همچنین مرتبط با محرک های محیطی شامل نور، دما، خشکی، زخم، عوامل بیماری زا، شوری و هورمون هایی نظیر اسید جیبرلیک و اسیدآبسیزیک می باشد. در ناحیه پیش بر ژن های متالوسیونئین هر دو گونه مورد بررسی به استثنای تیپ چهار، عناصر پاسخگو به مس یافت شد. وجود این عناصر به همراه نواحی غنی از سیستئین در متالوسیونئین، منعکس کننده نقش کلیدی متالوسیونئین ها در تحمل به فلزات سنگین می باشد. عناصر مرتبط با شرایط غرقابی، محیط های رقیق، نور و دمای کم، فیتوکروم و سیستئین پروتئیناز تنها در ناحیه پیش بر صنوبر مشاهده شد. واژگان کلیدی: جداسازی، صنوبر، فلزات سنگین، گیاه پالایی، متالوسیونئین

زنده مانی و شادابی و رشد نونهال های سه ساله راش شرقی در سطوح متفاوت حفره های تاج پوشش
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران 1380
  پیام فیاض   فضل الله عمادیان

چکیده ندارد.