نام پژوهشگر: کورش رضایی مقدم

ارزیابی نگرش کارکنان ترویج کشاورزی استان فارس نسبت به ترویج کشاورزی فقرزدا و اعتبارسنجی مدل ترویج کشاورزی حامی فقرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1388
  نازنین کیان مهر   کورش رضایی مقدم

نقش ترویج کشاورزی در کشورهای در حال توسعه بصورت نقشی نگریسته شده که قابلیت کاهش فقر را دارد. هدف این تحقیق، ارزیابی دیدگاههای کارکنان ترویج کشاورزی درباره علل فقرروستایی، رسالت نظام کشاورزی و ضرورت ترویج کشاورزی فقرزدا و تعیین سازه های مرتبط با آنها و اعتبار سنجی مدل ترویج کشاورزی حامی فقرا بوده است. با کمک روش نمونه گیری طبقه بندی متناسب تصادفی 200 از کارکنان ترویجی استان فارس نفر انتخاب شدند. یافته ها نشان داد که حدود 55 درصد کارکنان ترویجی نگرش مثبتی نسبت به استقرار نظام ترویج کشاورزی فقرزدا داشته اند. در ارتباط با علل فقر روستایی، 5 دسته علل فرهنگی، دولتی، محیطی، فردی، ساختاری- اجتماعی از سوی کارکنان ترویجی مطرح گردید که در این میان علل فردی و سپس علل ساختاری- اجتماعی بیشترین میزان را به خود اختصاص داده است. کارکنانی که علل فقر روستایی را مرتبط با عواملی مانند عوامل ساختاری- اجتماعی، دولتی و محیطی دانسته اند، نگرش مثبت تری نسبت به ترویج کشاورزی فقرزدا داشته اند. یافته ها حاکی از وجود رابطه معنی دار بین نگرش نسبت به رسالت فقرزدایی نظام کشاورزی و نگرش نسبت به ترویج کشاورزی فقرزدا بوده اند. هریک از متغیرهای سن، علاقه کار با روستاییان، درک از وضعیت اقتصادی، درآمد، داراییها، تجربه کاری، میزان تماس با روستا، با نگرش نسبت به ترویج کشاورزی فقرزدا رابطه معنی داری داشته اند. کارکنان ساکن روستا، نگرش مثبت تری نسبت به ترویج کشاورزی فقرزدا داشته اند. اعتبار مدل تجربی ترویج کشاورزی فقرزدا، در جلسه ای رسمی با حضور 18 تن از کارکنان ترویجی مورد تایید قرار گرفت. در نهایت بر مبنای یافته ها و نتایج این تحقیق پیشنهاداتی ارائه گردیده است.

شناخت علل و نگرش کشاورزان به فقر با استفاده از نظریه اسناد در راستای کاهش فقر روستائی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1388
  شهین رستمی   کورش رضایی مقدم

فقر پدیده ای شوم است که آثار و پیامدهای نامطلوب بسیاری در جوامع به جای گذاشته و زندگی میلیونها انسان را با مخاطرات جدی روبرو ساخته است . این پدیده علل و ریشه های مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها نوع نگرش افراد درباره عوامل بوجود آورنده فقر است. این پژوهش با هدف شناخت علل و نگرش کشاورزان به فقر با استفاده از نظریه اسناد در راستای کاهش فقر روستایی با استفاده از فن پیمایش اجرا شد . آزمودنی های این تحقیق شامل 300 نفر از کشاورزان شهرستان اسلام آباد غرب در دو محدوده تحت پوشش سیستمهای آبیاری تحت فشار و محدوده خارج از پوشش این سیستمها بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده چند مرحله ای از بین جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند . یافته های تحقیق نشان داد که بین ویژگیهای فردی (علاقه به کشاورزی و نگرش نسبت به کارشناسان)، ویژگیهای اجتماعی( میزان تماس با کارشناسان ، میزان مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و میزان بهره مندی از فعالیتهای ترویجی) و ویژگیهای اقتصادی( سطح درآمد و میزان تولید) با سبک اسناد و هسته کنترل و هر یک از عوامل اسنادی تلاش و توانایی رابطه مثبت و معنادار و با عوامل شانس و سطح دشواری کار رابطه منفی و معنادار وجود دارد. ابعاد اسناد در مورد کشاورزان محدوده تحت پوشش سیستمهای آبیاری تحت فشار برای موفقیتها یا وقایع خوشایند، درونی تر، پایدارتر و کلی تر و برای شکستها و وقایع نا خوشایند بیرونی تر ، بی ثبات تر و اختصاصی تر از اسناد کشاورزان محدوده دیگر بود بر اساس نتایج پژوهش از بین گویه های مربوط به عوامل بوجود آورنده فقر روستایی 3 عامل زیربنایی تحت عناوین "فردی"،"ساختاری"و"جبری" استخراج گردید. نتایج نشان داد که متغیرهای سبک اسناد و هسته کنترل تعیین کننده های مهمی در نگرش به فقر هستند. در پایان نیز به منظور شکل گیری و افزایش اسنادهای مطلوب به فقر در بین کشاورزان در راستای کاهش فقر روستایی، توصیه های عملی ارائه شده است.

چالش ها و رفتارهای اخلاقی در صنعت مرغداری؛ مورد مطالعه مرغداری های شهرستان شیراز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1391
  سیده فاطمه معزی   کورش رضایی مقدم

صنعت مرغداری یکی از بخش های مهم اقتصادی کشور محسوب می شود، که تامین کننده سهم مهمی از نیازهای غذایی جامعه است. علیرغم توسعه صنعت مرغداری در سال های اخیر، این صنعت در بخش های مختلف تولید و توزیع با چالش های زیادی رو به رو است. یکی از این مسائل، عدم توجه به رفتار اخلاقی در صنعت مرغداری می باشد؛ از این رو هدف اصلی این تحقیق شناخت چالش های اخلاقی موجود در مرغداری ها و نیز شناسایی چرایی چالش های اخلاقی شناخته شده و تدوین راهبردهای اخلاقی- مدیریتی جهت ارتقای رفتار اخلاقی در صنعت مرغداری بر اساس رهیافت هدایتی انسان (الگوی رها) می باشد. در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و فن پیمایش استفاده شد و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده گردید. جامعه آماری تحقیق شامل 280 مرغدار فعال در سطح شهرستان شیراز است که با استفاده از جدول مورگان تعداد 162 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدند. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه گردآوری گردید و در نهایت تعداد 170 پرسشنامه تکمیل شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss انجام گرفت. در مجموع چالش های رفتاری در صنعت مرغداری، در 3 گروه چالش مدیریتی- اقتصادی، چالش اجرایی- بهداشتی و چالش نگرشی خلاصه شدند. در ادامه با تجزیه و تحلیل چالش های مذکور و دلایل بروز هر یک از آن ها به ارائه راهبرهای اخلاقی- مدیریتی جهت ارتقای رفتار اخلاقی مرغداران و بهبود کیفیت محصولات تولیدی اقدام گردید. راهبردهای موثر بر رفع چالش های اخلاقی در مرغداری ها از دیدگاه مرغداران مورد مطالعه اولویت بندی شد که عبارتند از: تعهد، همدلی، اقتدار، قانون، دانش، نیاز، الگوسازی، تشویق، اقتصادی، مشاوره، فشار اجتماعی و تعلق اجتماعی. در پایان نیز جهت تحقق اخلاق حرفه ای مرغداران و ایجاد رفتار اخلاقی در واحدهای مذکور به تهیه و تدوین معیارهای اخلاقی اقدام گردید و پیشنهاداتی درباره اجرای این راهبردها بیان شده است.

عوامل موثر بر میزان رضایت بهره برداران از خدمات شرکت آب منطقه ای آذربایجان شرقی مورد مطالعه: طرح های زودبازده کنار رود اَرَس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1391
  سعید نومی خلجان   غلامحسین زمانی

از استراتژی ها و اولویت های اول سازمان های موفق در دنیای کنونی، مشتریمداری و جلب رضایت آنان است. سازمان هایی که به نیازها و خواسته های مشتریان خود اهمیت می دهند و رویکرد نوین (پایین به بالا) را جایگزین رویکرد قدیم (بالا به پایین) خود می سازند، گوی سبقت را از سازمان های همپای خود ربوده اند. سازمان آب نیز برای جلب تمام عیار مشارکت کشاورزان باید به نیازها، خواسته ها و رضایت آن ها به عنوان استفاده کنندگان نهایی طرح های آب رسانی توجه کند. در همین راستا پژوهش حاضر به بررسی عوامل موثر بر رضایت بهره برداران از خدمات شرکت آب منطقه ای آذربایجان شرقی پرداخته است. نمونه ی آماری این تحقیق شامل 249 نفر از بهره برداران می باشند، که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده از بین جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند. ابزار سنجش این پژوهش پرسشنامه بود که روایی صوری (face validity) آن توسط، گروهی از اساتید دانشگاه و صاحب نظران خبره مورد تأیید قرار گرفت و برای تعیین پایایی (reliability) پس از انجام مطالعه راهنما (pilot study)، از طریق آماره آلفای کرونباخ محاسبه و مناسب تشخیص داده شد. در نهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که میزان رضایت بهره برداران از طرح های آب رسانی بالاتر از حد میانگین و نسبتاً خوب می باشد. از بین متغیرهای پژوهش؛ اثرات طرح، کیفیت خدمات دریافتی، انگیزه مشارکت در طرح، ارزش طرح، وجهه سازمان آب، مشارکت اجتماعی افراد، میزان مشارکت عملی در طرح، میزان آگاهی از طرح، پایبندی به اصول اخلاقی، میزان پاسخگویی به شکایات، میزان معتمد بودن فرد در محل، سطح سواد و میزان اراضی تحت پوشش طرح دارای همبستگی مثبت و معنی دار با میزان رضایت بهره برداران از طرح های آب رسانی بوده، و سن، تجربه کشاورزی دارای همبستگی منفی و معنی دار با میزان رضایت می باشد. نتایج حاصل از تحقیق رگرسیون نشان می دهد که کیفیت خدمات دریافتی، اثرات طرح های آب رسانی، سطح سواد، ارزش طرح های آب رسانی در مجموع قادرند 53 درصد از تغییرات در متغیر میزان رضایت بهره برداران از طرح های آب رسانی را پیش بینی کنند. در پایان نیز به منظور ارتقای رضایت بهره برداران از طرح های آب رسانی، توصیه های عملی ارائه گردیده است. کلمات کلیدی: رضایت مندی بهره برداران، طرح های آب رسانی، شرکت آب منطقه ای آذربایجان شرقی

سازه های موثر بر نابرابری جنسیتی در درون خانوارهای فقیر روستایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1391
  مهناز رضایی مقدم   داریوش حیاتی

ارزیابی های اخیر حاکی از این واقعیت است که علی رغم تمامی تلاشهای ملی و بین المللی برای درک و کاهش فقر، موفقیت کمی در محدود کردن شکاف جنسیتی حاصل شده است. مطالعات مختلف نشان داده اند که فقر، جنبه جنسیتی دارد و این استنباط وجود دارد که فقر در قالب یک شکل زنانه، در حال افزایش است. چرا که نسبت زیادی از فقرای جهان را زنان تشکیل می دهند و از این رو، چهره ی فقر بیشتر از آنکه روستایی باشد، زنانه است. در دهه ی اخیر مطالعات تجربی زیادی در مورد وضعیت نامناسب زنان صورت گرفته است، اما با این وجود شاهد وضعیت نامناسب زنان در جوامع هستیم. بیشتر کارهای انجام شده توسط زنان، در طول زمان مشهود نیست و به عنوان کار شناخته نمی شود و شاید به همین دلیل است که به زنان، کارگران پنهان گفته می شود. وضعیت نه چندان مطلوب زنان روستایی در ایران، زاییده ی عدم شناخت کافی از زن و جایگاه او در جامعه و نیازهای گوناگون وی با توجه به وظایفی که عهده دار است، می باشد. نابرابری جنسیتی یک مفهوم پیچیده و مرکب از ابعاد ذهنی و عینی است که تحت تأثیر اجتماع و باورهای افراد شکل می گیرد و تأثیر زیادی بر سطح زندگی افراد جامعه دارد. شکلهای مختلف نابرابری جنسیتی در جهان قابل مشاهده است. زنان کمترین کنترل را بر سرمایه و تکنولوژی دارند، نابرابری در قدرت تصمیم گیری به گونه ای آشکار در سطح خانواده ها وجود دارد، نحوه ی تقسیم وظایف و به حساب نیاوردن کار خانگی زنان در اقتصاد ملی، همه از اشکال این نابرابری هستند. این مطالعه با هدف تعیین سازه های موثر بر نابرابری جنسیتی در درون خانواده های فقیر روستایی در دهستان کوهنجان، انجام شده است. بر اساس محاسبات نمونه گیری، تعداد 215 خانواده نمونه فقیر روستایی مورد مطالعه قرار گرفتند. چارچوب شکل گرفته برای این تحقیق سعی داشته با مدنظر قرار دادن نظریه های جامعه شناسی موجود در باب نابرابری جنسیتی، عواملی چون کلیشه های جنسیتی، جامعه پذیری جنسیتی و مبانی نگرشی افراد را علاوه بر منابع در دسترس آنها مانند درآمد، تحصیلات و ... مورد توجه قرار دهد. نابرابری جنسیتی نیز در 9 بُعد مجزا سنجیده شده است. برای سنجش رابطه ی متغیرهای تحقیق با نابرابری جنسیتی، آزمونهای همبستگی پیرسون، آنالیز واریانس و تحلیل مسیر مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان داده است که در خانواده های فقیر روستایی، نابرابری جنسیتی در ابعاد مورد نظر به شدت وجود داشته و بیشتر از آنکه تحت تأثیر سازه های فردی و اقتصادی قرار داشته باشد، متأثر از سازه های فرهنگی- اجتماعی، ساختارهای ذهنی و نگرش های زنان و مردان روستایی نسبت به تفاوتهای دو جنس، بوده است. در نهایت بر اساس یافته های تحقیق، پیشنهادهایی در جهت بهبود وضعیت نابرابر زنان فقیر روستایی ارائه گردیده است، به نحوی که این پیشنهادها از عهده ی نظام ترویج، به عنوان نهاد متولّی ایجاد تغییر در مناطق روستایی و کشاورزی، خارج نباشد.

سازه های موثر بر توانمندی زنان عضو صندوق اعتبارات خرد زنان روستایی استان هرمزگان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1389
  منا قصمی   داریوش حیاتی

اعتبار خرد رهیافتی است که بر فقر زدایی تاکید دارد و این امر از طریق ارائه خدمات اعتباری به افراد کم درآمد صورت می گیرد. این پژوهش با هدف بررسی سازه های موثر بر توانمندی زنان عضو صندوق اعتبارات خرد زنان روستایی در استان هرمزگان انجام شد. این تحقیق از نوع توصیفی بوده و با بهره گیری از فن پیمایش داده های تحقیق جمع آوری شده است. ابزار سنجش این پژوهش، پرسشنامه با سوالات از نوع بسته بوده و کلیه اعضا صندوق اعتبارات خرد زنان روستایی استان هرمزگان جامعه آماری این پژوهش بودند، از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی دو مرحله ای متناسب استفاده شد. با توجه به روش نمونه گیری، حجم نمونه 324 نفر تعیین که در مجموع 314 پرسشنامه تکمیل گردید. بررسی توانایی سازه های فردی، اقتصادی، زمانی، آموزشی، و مکانی در پیش بینی تغییرات توانمندی کل نشان داد متغیرهای میزان رضایت عضو از عضویت، میزان درآمد عضو از صندوق، میزان درآمد سایر فعالیتها، تعداد فرزند، سطح تحصیلات ، جمعیت خانوار ،تحصیلات همسر و میزان رضایت از هیات مدیره توانایی پیش بینی 31 درصد تغییرات توانمندی کل را داشته اند و متغیر میزان رضایت عضو از عضویت در صندوق بیشترین قدرت پیش بینی متغیر توانمندی کل و متغیر تعداد فرزند و میزان رضایت از هیات مدیره کمترین قدرت پیش بینی تغییرات توانمندی کل زنان عضو را داشته اند.در رابطه با پیشنهادات حاصل از یافته های این پژوهش می توان به اهم موارد زیر اشاره کرد: ایجاد و توسعه فعالیتهای اشتغالزا برای زنان عضو صندوق اعتبارات خرد؛ شناسایی اعضا کم درآمد و ارائه آموزشهای مهارتی و افزایش درآمد آنان؛ افزایش علاقه واحساس مثبت اعضاء صندوق و توجه به نیازهای شغلی زنان عضو؛ انتخاب هیات مدیره دارای صلاحیت و مسئولیت پذیر؛ فراهم آوردن تمهیداتی برای ارتقاء سطح تحصیلات اعضاء صندوق توسعه خدمات آموزشی ترویجی برای اعضاء صندوق

اثربخشی برنامه های رادیویی و تلویزیونی کشاورزی شبکه استانی از دیدگاه مخاطبان و کارکنان حرفه ای سازمان جهادکشاورزی استان فارس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1392
  معصومه مویدی   داریوش حیاتی

در میان رسانه های جمعی، رادیو و تلویزیون از لحاظ آموزش غیر رسمی، جایگاه ویژه ای دارند. این وسایل به دلیل حیطه نفوذ وسیع، یکی از بهترین وسایل آموزشی محسوب شده اند. آموزش غیر رسمی از طریق این کانال های ارتباطی، می تواند در تمام ساعات شبانه روز شیوه های صحیح کشاورزی، دامداری، بهداشت و ... را ارائه نموده و در بهبود وضع جامعه موثر باشد. رسانه های جمعی را می توان در فعالیت های آموزشی و ترویجی برای کمک به توانمندتر شدن کشاورزان در راستای بهبود وضعیت موجود کشاورزی به کار برد و از آنها برای غلبه بر بی سوادی و کم بی سوادی بهره برداران، نشان دادن ایده های جدید و تکنیک های موثرتر کشاورزی بهره جست. به منظور استفاده بهینه از این رسانه ها در توسعه و ترویج کشاورزی، لازم است بررسی گردد که آیا اثربخشی واقعی این رسانه ها با اثربخشی مفروض آن همخوانی دارد؟ بدین منظور، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه های رادیویی و تلویزیونی کشاورزی از دیدگاه بهره برداران و کارکنان حرفه ای سازمان جهادکشاورزی فارس و سازه های موثر بر آن انجام شد. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی – همبستگی بوده و برای جمع آوری داده ها از تکنیک پیمایش استفاده شد و ابزار سنجش پرسشنامه بود. روایی صوری توسط اساتید و متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی تأیید شد. برای تعیین پایایی، مطالعه راهنما انجام شد که ضرایب آلفا کرونباخ بین 60/0 تا 95/0 برای پرسشنامه گروه بهره برداران و 75/0 تا 94/0 برای پرسشنامه گروه کارکنان حرفه ای به دست آمد. جامعه آماری این تحقیق شامل بهره برداران بخش کشاورزی و کارکنان حرفه ای سازمان جهادکشاورزی استان فارس بود. که در سه ماه اخیر، حداقل سه بار به برنامه های رادیویی و تلویزیونی کشاورزی استانی توجه کرده باشند. برای این منظور 397 پرسشنامه برای بهره برداران و 120 پرسشنامه برای گروه کارکنان تکمیل شد. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از نرم افزار spss و به کارگیری آماره های توصیفی و آزمون های تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در بررسی اثرات برنامه های رادیویی و تلویزیونی کشاورزی از مدل پرسی ((perse,2001 که اثرات رسانه را از جنبه اثرات مستقیم، انباشتی، شرطی و شناختی تقسیم بندی می کند، استفاده شد.

اثرات زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی توسعه شبکه های مدرن آبیاری و زهکشی دشت کربال و سازه های موثر بر آن از دیدگاه بهره برداران و کارشناسان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1392
  شیوا زارع   داریوش حیاتی

طرح¬های توسعه همراه با اثرات مثبت خود همواره دارای تأثیرات منفی مستقیم و غیر مستقیم با¬لقوه¬ای بر محیط زیست انسانی و طبیعی است و چنانچه از پیش برای اثرات منفی چاره اندیشی نشود و از طرفی اثرات مثبت تقویت نگردند، نتایج و عواقب نا¬مطلوبی در پی خواهد داشت. هدف اصلی از انجام این پژوهش ارزیابی اثرات زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی توسعه شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی دشت کربال و سازه¬های موثر بر ¬آن از دیدگاه بهره¬برداران و کارشناسان بوده، تا از این طریق بتوان روند کمی و کیفی این پروژه¬ها را اصلاح و بازنگری نمود. روش این پژوهش از نوع توصیفی، کنترل متغیر¬ها غیر آزمایشی، هدف کاربردی و جمع آوری داده¬ها با فن پیمایش بوده است. در انجام بخشی دیگری از این پژوهش نیز از تحلیل swot بهره گرفته شده است. به منظور انجام این تحلیل از مصاحبه¬ی عمیق استفاده گردید. جامعه¬ی آماری این پژوهش شامل کلیه¬ی بهره¬بردارن تحت پوشش شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی دشت کربال و 55 نفر از کارشناسان درگیر در این طرح بوده است که 280 نفر از بهره¬برداران و 34 نفر از کارشناسان به تصادف به عنوان انتخاب شدند. ابزار سنجش پرسشنامه بوده و داده¬ها با نرم¬افزار 19 spss تجزیه و تحلیل گردیدند. روایی صوری پرسشنامه توسط اساتید بخش ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه شیراز و متخصصان مربوطه و پایایی آن با انجام مطالعه راهنما تأیید شد. یافته¬های پژوهش نشان داد که با توجه به مشکلات مالی و به حالت تعلیق درآمدن طرح، هر دو گروه هدف این پژوهش، ارزیابی نسبتاً مطلوبی را از اثرات زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی و به دنبال آن ارزیابی مطلوبی را از اثرات کلی طرح توسعه¬ی شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی در منطقه داشته¬اند. بیشترین تأثیر مستقیم بر ارزیابی اثرات کلی طرح را متغیر مشارکت اجتماعی داشته است و چهار متغیر نگرشی مورد سنجش در این مطالعه، اثرات مستقیم و غیر مستقیمی را بر متغیر وابسته¬ی اثرات کل شبکه¬های مدرن آبیاری و زهکشی دشت کربال داشته¬اند.

سازه های موثر بر توسعه کارآفرینی در مشاغل کوچک روستایی شیراز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1392
  بنت الهدی ایزدی   کورش رضایی مقدم

توسعه کسب و کارهای کوچک، عنصری حیاتی در ایجاد بازارهای اقتصادی پویا و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورهای در حال توسعه است. در سه دهه پیش نگاه اقتصاددانان به صنایع بزرگ به عنوان موتور رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال، نوآوری و رقابت جهانی بوده است. بنگاه های کوچک و متوسط از جمله مؤثرترین عوامل در رشد و توسعه سیستم های اقتصادی و اجتماعی هر کشوری محسوب می شوند؛ که قابلیت رقابت با صنایع بزرگ را دارند از این رو مورد توجه مسئولین و دولت مردان کشورها قرار گرفته اند. در شرایط فعلی ایران، حرکت به سمت کسب و کارهای کوچک امری لازم و ضروری است. در کشور ما بیش از 90 درصد کل واحدهای تولیدی در گروه صنایع کوچک و متوسط قرار می گیرند، که اخیراً با اجرای طرح هایی مانند بنگاه های زود بازده و ساماندهی مشاغل خانگی بر تعداد متقاضیان اجرای کسب و کارهای کوچک افزوده شده است. توسعه کارآفرینی مقوله مهمی است که دولت ها با اجرای برنامه ها و سیاست هایی در راستای آن گام بر می دارند. در هر کشوری بنا به مقتضیات آن، اهداف خاصی در راستای منافع آن کشور از توسعه کارآفرینی مد نظر است. این تحقیق با هدف کلی شناسایی سازه های مؤثر بر توسعه فرآیند کارآفرینی بر آن است تا راهکارهایی برای توسعه کارآفرینی در کسب و کارهای کوچک کشاورزی ارائه دهد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی است، که به روش پیمایشی انجام گرفته و داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه و مصاحبه جمع آوری شده است. برای تعیین روایی پرسشنامه از روش اعتبار محتوایی و برای سنجش میزان پایایی آن نیز از مطالعه راهنما استفاده شد. جامعه آماری تحقیق را مدیران کسب و کارهای کوچک کشاورزی که از طریق طرح های ساماندهی مشاغل خانگی و بنگاه های زود بازده کارآفرین اقدام به ایجاد کسب و کار نموده اند، تشکیل می دهد؛ که از بین آنها تعداد 257 نفر با بهره گیری از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss و از تکنیک های آماری توصیفی، استنباطی، رگرسیون و تحلیل عاملی بهره گرفته شد. مطابق با نتایج تحقیق، توسعه کارآفرینی در کسب و کارهای کوچک کشاورزی یک فرآیند شامل سودآوری، انطباق با شرایط (انعطاف پذیری)، رضایت مشتری و کارکنان، رقابت پذیری، تجاری سازی ایده، حفظ محیط زیست، اشتغال زایی، نوآوری در محصول یا خدمات، پایداری کسب و کار، حفظ محیط زیست و توسعه منطقه می باشد؛ که از فرد، سازمان و محیط تأثیر می پذیرد. مطابق با نتایج پژوهش، فضای کسب و کار، بکارگیری مدیریت دانش، تجربه قبلی، وجود ویژگی های شخصیتی مانند خلاقیت و برخورداری از مرکز کنترل درونی، حمایت دولت و بهبود فضای کسب و کار همراه با مهارت های مدیریتی از عوامل پیش بینی کننده تغییرات توسعه کارآفرینی در کسب و کارهای کوچک خانگی می باشد. از عوامل تاثیر گذار بر توسعه کارآفرینی بنگاه های زود بازده نیز مهارت های مدیریتی، پیاده سازی مدیریت دانش، فضای کسب و کار، آموزش های خود گردان و سیاست های دولت می باشد. بر طبق تحلیل عاملی این کسب و کارها برای فرآیند توسعه کارآفرینی بیشتر با موانع مالی، موانع بازار، موانع اطلاعاتی و موانع قانونی رو به رو می باشند. در این تحقیق به منظور توسعه کارآفرینی کسب و کارهای کوچک پیشنهادات کاربردی مطابق با نتایج تحقیق ارائه شده است.

بحران کاهش آب و برگشت‏پذیری اجتماعی-اکولوژیک: مورد خانوارهای کشاورز حاشیه تالاب پریشان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1392
  حمیده ملک سعیدی قصرالدشتی   غلامحسین زمانی

در سال‏های اخیر، مسأله استرس‏های زیست‏محیطی ناشی از تغییرات اقلیمی و فعالیت‏های انسانی و پیامدهای اجتماعی و اکولوژیک ناشی از آن به یکی از بحث‏های مهم در جوامع علمی و سیاسی جهان تبدیل شده است. این در حالی است که پیش‏بینی‏ها نشان می‏دهد دامنه بحران‏های زیست‏محیطی احتمالاً گسترده‏تر شده و گروه‏های فقیر و حاشیه‏نشین در برابر این بحران‏ها آسیب‏پذیرتر خواهند شد. برای مثال، شواهد حاکی از آن است که وقوع بحران‏های زیست‏محیطی، چالش‏های عمده‏ای را برای خانوارهای کشاورز ساکن در کشورهای در حال توسعه و به ویژه گروه‏های آسیب‏پذیری که معیشت آنها به میزان زیادی به منابع طبیعی وابسته است، به وجود آورده و زمینه گسترش هر چه بیشتر فقر و تشدید روند مهاجرت را در بین این گروه‏ها فراهم نموده است. بدون تردید، وقوع استرس‏ها و بحران‏های زیست‏محیطی مختلف و به دنبال آن، افزایش چالش‏های پیش‏روی توسعه، نیاز به پاسخ‏ها و فعالیت‏های خاصی را خاطرنشان می‏کند که به افزایش انعطاف‏پذیری سیستم‏های اجتماعی و اکولوژیک کمک نماید. در حال حاضر، یکی از مهمترین بحران‏های پیش‏روی بسیاری از جوامع روستایی، بحران کاهش آب با یک نرخ نگران‏کننده در جهان است. آب از یک سو از مهمترین منابع حمایت‏کننده از معیشت مردم روستایی و به ویژه خانوارهای کشاورز ساکن در حاشیه تالاب‏ها و حوزه‏های آبریز، و از سوی دیگر یکی از حساس‏ترین منابع در برابر تغییرات اقلیمی و فعالیت‏های انسانی است. شواهد فزاینده‏ای وجود دارد که حاکی از نقش بالقوه و بالفعل تالاب‏های حاوی آب شیرین در حفظ کشاورزی، ایجاد اشتغال و درآمد و در نهایت رفع فقر و بیکاری و کاهش مهاجرت حاشیه‏نشینان می‏باشد. در واقع، این حوزه‏ها از مولدترین مناطق جهان محسوب می‏شوند. علی‏رغم اهمیت تالاب‏ها در حفظ معیشت مردم، مطالعات مختلف حاکی از کاهش سطح آب در این حوزه‏ها به دلیل تغییرات اقلیمی و مداخلات انسانی همچون بهره‏وری بی‏رویه از آب برای فعالیت‏های کشاورزی است. با توجه به وابستگی خانوارهای کشاورز حاشیه تالاب‏ها به آب این حوزه‏های آبریز و نظر به این که بحران‏های زیست‏محیطی با شروعی سریع و تقریباً غیرقابل پیش‏بینی همچنان در حال رخ دادن بوده و در آینده نیز ادامه خواهند داشت، این سوال مطرح می‏شود که خانوارهای کشاورز و به ویژه خانوارهای ساکن در حاشیه تالاب‏ها چگونه با بحران کاهش آب کنار آمده و اثرات ناشی از آن را تعدیل نمایند. بسیاری از محققان در تلاش برای درک اثرات بحران‏های زیست‏محیطی ناشی از تغییرات اقلیمی و مداخلات انسانی، پارادایم‏های جدیدی را در مطالعات مربوط به پایداری تلفیق نموده‏اند که در آنها قدرت برگشت‏پذیری اجتماعی-اکولوژیک به عنوان یک ویژگی که تعیین می‏کند چگونه سیستم در زمان رویارویی با فاجعه قادر به حفظ ساختار و عملکرد خود در سطح مطلوبی است مورد تأکید قرار می‏گیرد. برگشت‏پذیری ظرفیت یک سیستم برای حفظ بقاء، سازگاری و رشد در رویارویی با تغییرات را نشان می‏دهد. در این راستا، برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز در برابر بحران کاهش آب، به ظرفیت این خانوارها برای مقابله با این بحران، تعدیل زیان‏های ناشی از آن، حفظ و حتی بهبود در ساختار، عملکرد و ماهیت خود به عنوان یک خانوار کشاورز، از طریق یادگیری، خلاقیت، سازگاری و کنار آمدن اشاره دارد. با توجه به این موضوع، هدف کلی این مطالعه، درک برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز ساکن در حاشیه تالاب پریشان در برابر بحران کاهش آب بوده است. این پژوهش در چهار مرحله انجام گردید. هدف مرحله اول، بررسی رابطه برگشت‏پذیری اجتماعی-اکولوژیک و کشاورزی پایدار در شرایط بحران کاهش آب بوده است. بدین منظور، ضمن برررسی مفهوم کشاورزی پایدار و ابعاد آن، مفهوم برگشت‏پذیری مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت رابطه برگشت‏پذیری اجتماعی‏-اکولوژیک با کشاورزی پایدار مورد بحث قرار گرفت. یافته‏های این بخش از مطالعه حاکی از ضرورت توجه به برگشت‏پذیری به عنوان یک پیش‏نیاز برای دستیابی به کشاورزی پایدار در شرایط وقوع تغییرات و بحران‏ها بود. با توجه به نابسنده بودن مقیاس‏های موجود برای ارزیابی برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز، هدف مرحله دوم پژوهش، توسعه شاخصی برای اندازه‏گیری برگشت‏پذیری این خانوارها در برابر بحران کاهش آب بود. برای این منظور، ضمن استفاده از از ابزارهای مصاحبه گروه متمرکز و پرسشنامه، از تحلیل عاملی اکتشافی (exploratory factor analysis) برای درک فاکتورهای تشکیل‏دهنده شاخص برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز، و از تحلیل عاملی تأییدی (confirmatory factor analysis) برای تأیید ساختار فاکتوری به دست آمده استفاده شد. نتیجه این بخش از مطالعه، توسعه شاخص برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز ((fhrs)farm households resilience scale ) بود که روایی و پایایی آن برررسی و مورد تأیید قرار گرفت. اگرچه شاخص برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز، بر اساس مطالعه خانوارهای کشاورز ساکن در حاشیه تالاب پریشان توسعه یافت، اما این شاخص کاربردی فراتر از محدوده جغرافیایی منطقه مورد مطالعه داشته و پژوهشگران قادر خواهند بود از این شاخص برای اندازه‏گیری کمَی برگشت‏پذیری در برابر بحران کاهش آب استفاده نمایند. هدف مرحله سوم، ارزیابی برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز حاشیه تالاب پریشان با استفاده از شاخص برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز (fhrs)، طبقه‏بندی خانوارها بر اساس متغیرهای برگشت‏پذیری، مدیریت دانش، مدیریت ریسک، ویژگی‏های روانشناختی، امنیت آب، میزان مشارکت در فعالیت‏های ترویجی و فاصله مزرعه تا تالاب، و در نهایت مقایسه گروه‏های مختلف خانوارهای کشاورز با درجه برگشت‏پذیری متفاوت بود. نتایج حاصل از تحلیل خوشه‏ای (cluster analysis) در این مرحله از مطالعه، طبقه‏بندی خانوارهای کشاورز به سه گروه خانوارهای با برگشت‏پذیری بالا، متوسط و پایین بود. همچنین، نتایج حاصل از واکاوی داده‏ها حاکی از تفاوت سه گروه خانوارهای کشاورز با توجه به متغیرهای مدیریت دانش، مدیریت ریسک، امنیت آب، دسترسی به منابع، ویژگی‏های روانشناختی و اقتصادی بود. همچنین، در این بخش از پژوهش، با استفاده از نرم افزار جی آی اس (gis)، ضمن تهیه نقشه برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز در منطقه مورد مطالعه، تأثیر فاصله از تالاب بر برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بخش حاکی از آن بود که با کاهش فاصله، میزان برگشت‏پذیری به دلیل افزایش وابستگی به منابع موجود در تالاب و به ویژه آب کاهش می‏یابد. هدف مرحله چهارم پژوهش، درک نقش ترویج کشاورزی در ایجاد و بهبود برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز در برابر بحران کاهش آب بود. نتیجه این بخش از مطالعه، پاسخ به این سوالات بود که یک سازمان ترویج باید چه اهداف، فرضیات و ویژگی‏هایی داشته باشد تا قادر به ایجاد برگشت‏پذیری در خانوارهای کشاورزی در زمان و به شیوه‏ای مناسب باشد. در کل، نتایج این مطالعه حاکی از برگشت‏پذیری ضعیف اغلب خانوارهای کشاورز بود که دستیابی به کشاورزی پایدار را با توجه به وقوع تغییرات اقلیمی و زیست‏محیطی با مشکل مواجه نموده است. این در حالی است که با توجه به رشد بحران کاهش آب در بسیاری از مناطق جهان، بهبود برگشت‏پذیری خانوارهای کشاورز باید یک هدف هر گونه برنامه توسعه پایدار در مناطق خشک و نیمه‏خشک جهان باشد. بر این اساس، یافته‏های این مطالعه نشان داد، بهبود مدیریت دانش یکی از مهمترین ابزارهای سیاسی اثربخش در ایجاد برگشت‏پذیری خواهد بود. در این میان‏، توصیه‏هایی نیز در رابطه با این که چگونه ترویج و آموزش کشاورزی قادر خواهد بود با ایجاد تغییراتی در اهداف، فرضیه‏ها و ساختار خود نقش بسزایی در ایجاد ظرفیت برای برگشت‏پذیری در خانوارهای کشاورز ایفا نماید، ارائه گردید.

مطالعه چند موردی تجارب کارآفرینی نظارت شده کشاورزی در دانشکده های کشاورزی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1392
  ملینا اژهن   ناصر زمانی میاندشتی

تجارب نظارت شده کشاورزی، یکی از سه مولفه اصلی برنامه آموزش کشاورزی می باشد. تجارب نظارت شده کشاورزی در آموزش کشاورزی و اقتصاد تاثیر¬گذار بوده، و بر نظریه یادگیری همراه با عمل تاکید دارد. این برنامه ها به دانشجویان فرصت استفاده از اصول آموخته شده در کلاس و به کار بردن آن در موقعیت های واقعی زندگی را می دهد. کارآفرینی یکی از انواع برنامه های تجارب نظارت شده کشاورزی بوده، و فرآیندی است که از طریق آن دانش جدید به محصولات و خدمات تبدیل می¬شود. مطالعه چند موردی حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نوع توصیفی می باشد. جامعه مورد بررسی در پیمایش دانشجویان کارآفرین در دانشکده¬های کشاورزی دانشگاه¬های شیراز، تهران، زنجان و کرمانشاه بودند که حداقل در یکی از طرح¬های تجارب کارآفرینی نظارت شده کشاورزی شرکت داشتند تعداد 98 نفر از دانشجویان کارآفرین با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. به تناسب دانشجویان کارآفرین، 98 نفر از دانشجویان غیرکارآفرین نیز انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. جمع آوری داده های کمی با روش پیمایش و با ابزار پرسشنامه انجام شد. روایی صوری پرسشنامه توسط پانلی از متخصصان به دست آمده و پایایی از طریق مطالعه راهنما تایید شد. ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرهای تحقیق در دامنه 62/0 تا 90/ 0به دست آمد. داده های کمی با استفاده از نرم افزار spss 20 و به کارگیری آماره های توصیفی و آمارهای تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سایر داده های مورد نیاز با استفاده از مشاهده مستقیم و مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند جمع آوری گردید. نمونه مورد مطالعه در قسمت دوم شامل 30 نفر از اساتید، کارمندان و دانشجویان درگیر در این تجارب بود که با روش نمونه گیری گوله برفی انتخاب شدند. یافته ها نشان داد که متغیرهای نگرش نسبت به کارآفرینی، روحیه کارآفرینی و هنجارهای ذهنی در مجموع می توانند 48 درصد متغیر قصد کارآفرینی را پیش بینی کنند. همچنین نتایج داده های کیفی نشان داد که عواملی مانند قوانین و دستورالعمل های آموزشی، نوآوری ¬و خلاقیت توسط دانشجویان و تغییر نگرش ذینفعان، از تمهیدات نهادی مورد نیاز برای توسعه و پایداری تجارب می باشند.

سازه های موثر بر بهداشت حرفه ای کشاورزان شمال استان خوزستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1393
  محمد شریفیان   داریوش حیاتی

بهداشت حرفه ای شاخه ای از علم بهداشت است که در جهت تأمین و ارتقاء عالی ترین درجه روانی و اجتماعی کارکنان گام برمی دارد و با شناخت عوامل زیان آور محیط کار، در سلامت جسمی، پیشگیری حوادث و بیماری های ناشی از کار نقش دارد. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی میزان رعایت بهداشت حرفه ای توسط کشاورزان شمال استان خوزستان و سنجش سازه های موثر بر آن بوده است تا از این طریق ضمن درک بهتر این گونه رفتارها و علل بروز یا عدم بروز آن ها بتوان شرایط کاری مطلوب تر و ایمن تری را برای این گروه از فعالان بخش کشاورزی فراهم نمود. روش تحقیق پژوهش، کمی و از نوع توصیفی بوده و از فن پیمایش و ابزار پرسشنامه استفاده گردیده و به روش نمونه گیری طبقه بندی تصادفی غیرمتناسب انجام گرفته است. محدوده تحقیق، در شمال استان خوزستان و شهرستان های دزفول، اندیمشک و شوش که به حوزه زرخیز معروف اند و همچنین کشاورزی در آن ها رونق بیشتری دارد، بوده است. جامعه آماری این تحقیق، کشاورزان تمام وقت که در کشت و صنعت ها مشغول به کارند و کشاورزان خصوصی بوده اند. جهت سنجش روایی پرسشنامه از روش روایی صوری بهره گرفته شد و جهت سنجش میزان پایایی به اجرای یک مطالعه راهنما (پایلوت)، مبادرت شد و ضریب آلفای کرونباخ برای مقیاس های تحقیق از 0/74 تا 0/78 بدست آمد. نتایج نشان داد که اغلب کشاورزان از میزان دانش کمی نسبت به بهداشت حرفه ای برخوردار بوده اند و میزان نگرش کشاورزان نسبت به بهداشت حرفه ای نیز در حد متوسط رو به ضعیف بوده است. همچنین نتایج نشان داد که کشاورزان، بهداشت حرفه ای را در حد کمی رعایت می کنند. نتایج حاصل از واکاوی علّی متغیرها نشان داد که دانش بهداشت حرفه ای کشاورزی و نگرش نسبت به بهداشت حرفه ای کشاورزی اثر مستقیم، سن و سابقه کار کشاورزی اثر مستقیم و غیرمستقیم، تحصیلات و اعتماد به کارشناسان کشاورزی نیز اثر غیرمستقیم بر رعایت بهداشت حرفه ای کشاورزی داشتند. در پایان بر اساس نتایج بدست آمده، پیشنهاد هایی به منظور ارتقاء سطح دانش، نگرش و رعایت بهداشت حرفه ای کشاورزان ارائه گردیده است.

تحلیل یادگیری کارآفرینانه دانش آموختگان کارآفرین کشاورزی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1393
  مریم محمدی   ناصر زمانی میاندشتی

یادگیری، مفهوم اصلی در فعالیت‏های کارآفرینانه و موضوعی تأثیرگذار در موفقیت کارآفرینان است. یادگیری کارآفرینانه به عنوان یادگیری که توسط کارآفرینان در طی فرایندهای ایجاد یک کسب و کار جدید تجربه شده، تعریف گردیده‏است. اهمیت یادگیری در موفقیت کارآفرینان در افزایش شمار مطالعات اختصاص یافته به یادگیری کارآفرینانه در سال‏های اخیر انعکاس یافته‏است. مرور تحقیقات پیشین نشان داد که یادگیری‏کارآفرینانه در ایران به میزان کمی مورد توجه قرار گرفته‏است. اکثر تحقیقات مرتبط با این موضوع خارج از بخش کشاورزی انجام شده، و تاکنون هیچ تحقیقی، یادگیری کارآفرینانه در میان دانش‏آموختگان دانشگاهی را بررسی نکرده‏است. بنابراین، هدف این تحقیق تحلیل یادگیری‏کارآفرینانه دانش‏آموختگان کارآفرین کشاورزی بود. طرح تحقیق اکتشافی ترکیبی از روش‏های کیفی (مطالعه پدیدارشناختی) و کمی (پیمایش) برای انجام این تحقیق استفاده شد. جامعه آماری این تحقیق دانش‏آموختگان کارآفرین کشاورزی شناسایی شده از طریق اولین گردهمایی ملی دانشجویان و دانش‏آموختگان کشاورزی (120 نفر) بودند. برای انجام مطالعه پدیدارشناختی، 14 کارآفرین به روش هدفمند انتخاب شدند، و در بخش کمی 92 نفر (بر اساس جدول نمونه‏گیری مورگان) از طریق نمونه‏گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده¬های کیفی با استفاده از داستان زندگی و مصاحبه عمیق گردآوری شد. بر اساس نتایج مطالعه پدیدارشناختی، یادگیری کارآفرینانه کارآفرینان کشاورزی شامل 14 درون مایه می‏باشد: تجربه قبلی کسب وکار، یادگیری از خطاها و شکست ها، یادگیری از الگوهای نقش، مخاطره‏پذیری، پشتکار و تلاش برای یادگیری به منظور مدیریت شرایط زندگی روزمره، بهره گیری از منابع اطلاعاتی متنوع، تمایل به خوداشتغالی، حمایت خانواده و آشنایان، دغدغه گزینه¬ها و فرصت‏های شغلی آینده، تمایل به دروس و فعالیت های عملی، علاقه به کشاورزی قبل از دانشگاه، علاقه به کشاورزی در دوران دانشگاه، علاقه به کشاورزی پس از تحصیل، و ایده‏پردازی. به منظور بررسی تعمیم‏پذیری درون‏مایه‏های یادگیری کارآفرینانه پیمایش انجام شد. داده¬های کمی با استفاده از پرسشنامه جمع¬آوری شد. نتایج پیمایش نشان داد که درون‏مایه‏های یادگیری کارآفرینانه قابلیت تعمیم‏پذیری داشتند. درنهایت پیشنهادهایی به منظور توسعه یادگیری کارآفرینانه در میان دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاهی ارائه شد.

تعیین کننده ها و پیامدهای به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی کشاورزی در جوامع مجازی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1394
  فاطمه کاظمی اسکری   ناصر زمانی

مشکل عدم اشتغال و ضرورت خلق ارزش برای توسعه، توجه بسیاری از دانشمندان و تصمیم سازان را به سمت کارآفرینی معطوف نموده است. آموزش کارآفرینی می تواند یکی از اثرگذارترین روش ها برای ارتقای کارآفرینی، و جوامع مجازی می توانند نقش کلیدی را در به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی ایفا نمایند. تحقیقات بسیاری در زمینه به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات در جوامع مجازی انجام شده است، اما آن گونه که پیشینه نگاشته ها نشان می دهد، هیچ کدام از این تحقیق ها تبادل دانش و اطلاعات در جوامع مجازی ایجادشده از طریق ابزارهای پیام رسانی تلفن همراه را مورد مطالعه قرار نداده اند، بنابراین، این تحقیق تعیین-کننده ها و پیامدهای به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی کشاورزی در جوامع مجازی تخصصی که از طریق وایبر و واتس آپ ایجاد شده بودند را مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش برای شناسایی تعیین کننده های به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی کشاورزی از روش پیمایش استفاده شد، و برای تعیین پیامدهای به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات کارآفرینی و نیز بحث جزیی تر درباره نتایج پیمایش، داده های کیفی گردآوری شد. جامعه آماری این تحقیق اعضا جوامع مجازی کارآفرینی کشاورزی بود که به وسیله وایبر و واتس آپ ایجادشده بودند و حداقل دو ماه از زمان عضویت آنها می گذشت. برای انجام پیمایش 165 نفر از طریق روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده های کیفی 30 مصاحبه عمیق با اعضایی از جوامع مجازی که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند انجام شد. نتایج نشان داد، حدود 60 درصد پاسخگویان همیشه یا اغلب اوقات درباره عکس/ویدیو یا متن دیگر اعضا گروه اظهار نظر می نمودند. اما، بیش از 60 درصد پاسخگویان هرگز یا به ندرت ویدیوهای به اشتراک گذاشته در گروه را مشاهده می نمودند. میانگینِ زمانی که اعضا در جوامع مجازی کارآفرینی کشاورزی سپری می کردند، حدود 10 ساعت در هفته بود. نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان داد، قصد به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات توانسته است 52 درصد از تغییرات رفتار به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات را پیش بینی کند. درک از سهولت استفاده و درک از سودمندی توانسته اند 84 درصد از تغییرات متغیر قصد به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات را پیش بینی کنند. مهم ترین پیامد های مثبت به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات ملاقات با کارآفرینان در زمینه های مختلف، یادگیری ایده های جدید کسب وکار کشاورزی، افزایش انگیزه برای راه اندازی کسب وکار خود، و افزایش دانش و اطلاعات در زمینه کسب وکارهای کشاورزی بودند؛ و مهم ترین پیامدهای منفی عضویت در این جوامع اتلاف وقت، و مشکلات مربوط به حافظه کم تلفن همراه بودند.