نام پژوهشگر: بیژن هاشمی ملایری

ارزیابی صحت دزیمتری دو سیستم معمول طراحی درمان کامپیوتری در تابش دهی دیواره قفسه سینه با دو بیم تانژانسیل با انرژی6mv در فانتوم ناهمگن قفسه سینه با استفاده از فیلمهای2-edr
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  گلبرگ اسمعیلی   بیژن هاشمی ملایری

: یکی از مهمترین برنامه های تضمین کیفی سیستم های طراحی درمان، صحت دزیمتری سیستم است. مهمترین منابع خطاهای دزیمتری محدودیت الگوریتم های محاسبه دز و حضور ناهمگنی ها با چگالی کمتر از واحد هستند. در این تحقیق محدودیت الگوریتم های etar و pb برای موقعیت درمانی تابش دهی دیواره قفسه سینه با انرژی mv 6 در فانتوم قفسه سینه مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: طراحی درمان دو بیم تانژانسیل به همراه وج در هر دو مرکز پرتودرمانی با استفاده از سیستم های طراحی درمان مورد استفاده در آن مراکز انجام شد. فیلم رادیوگرافی edr-2 بین ورقه های فانتوم قرار داده و تابش دهی با استفاده از ماشین درمان varianدر هر مرکز درمانی انجام شد. منحنی های ایزودز، تغییرات دز با عمق و پروفایل دز مورد مقایسه قرار گرفتند. از دو پارامتر اختلاف دز و فاصله از توافق برای مقایسه استفاده شد و مقادیر قابل قبول 4% وmm 3 در نظر گرفته شدند. نتایج و یافته ها: نتایج به دست آمده از محاسبات الگوریتم etar نشان داد که در ریه دز را با اختلاف 45/3 ± 02/8% بیشتر از مقدار اندازه گیری محاسبه می کند. همچنین این الگوریتم پهن شدگی نیم سایه را کمتر از مقدار اندازه گیری نشان داد. نتایج به دست آمده از مقایسه محاسبات الگوریتم pb و مقادیر اندازه گیری شده نشان داد که این الگوریتم نیز دز را در ریه با اختلاف22/1 ± 14 % بیشتر از مقدار اندازه گیری نشان می دهد و نمی تواند پهن شدگی نیم سایه در ریه را مدل سازی کند. این الگوریتم همچنین دز را در بافت نرم با اختلاف83/1 ± 06/7% بیشتر محاسبه کرد. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که هر دو الگوریتم دز را در ریه بیشتر از مقدار واقعی محاسبه می کنند و نمی توانند پهن شدگی نیم سایه را در داخل ریه محاسبه کنند. در حقیقت حجم بیشتری از ریه دز کمتری را دریافت می کند که هر دو الگوریتم حجم کمتری از ریه را با دز بیشتری نشان می دهند. الگوریتم pb در مواردی که حجم بافت پراکنده سازکم است، نمی تواند دز را در بافت نرم به درستی محاسبه کند. لذا این موارد در بررسی طراحی های درمانی که از این دو الگوریتم برای محاسبه دز استفاده می شود باید در نظر گرفته شود.

بررسی تأثیر تغییرات فرکانس فضایی و کنتراست تحریکات الگوهای سیاه و سفید grating به روشpattern reversal بر دامنه و تأخیر زمانی موج vep افراد سالم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  زینب رضایی   بیژن هاشمی ملایری

سیستم بینایی یکی از پیچیده ترین سیستم های حسی انسان محسوب می شود. یکی از شیوه های بررسی این سیستم استفاده از پتانسیل های برانگیخته بینایی (vep) است. پتانسیل برانگیخته بینایی سیگنالی بیوالکتریکی ناشی از سلولهای گیرنده نوری استوانه ای و مخروطی است که اطلاعاتی از سیستم بینایی فراهم می کند و از طریق سلولهای گانگلیون و عصب بینایی به قشر مغز انتقال می یابد و بر روی ناحیه کورتکس بینایی ثبت می شود. حساسیت کنتراست یکی از عوامل موثر بر vep است. در اینجا هدف بررسی اثر تغییر کنتراست و فرکانس فضایی بر موج vep افراد سالم با بکارگیری الگوهای معکوس شونده (pattern reversal) سیاه و سفید است. به همین منظور پارامترهای vep، تأخیر زمانی p100 و دامنه (حوزه زمان) و فرکانس مد و عدد موج (حوزه فرکانس) مورد مطالعه قرار گرفت. آزمونهای vep در فرکانس فضایی cpd 4، cpd 8 و cpd 10 و در کنتراست های %100، %50، %25 و %5 برای 11 نفر فرد سالم بین 20 تا 30 سال (4مرد و7 زن) انجام شد. این آزمون ها با الگوهای pattern reversal سیاه و سفید صورت گرفت. نتایج بدست آمده در حوزه زمان و حوزه فرکانس با استفاده از آنالیز آماری paired-sample t-test و repeated measures مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین برای آنالیز تحلیلی اطلاعات از نرم افزار matlab و روش آنالیز موجک استفاده شد و اطلاعات بدست آمده طبقه بندی و مقایسه شد. نتایج فرضیات تحقیق را تائید می کند.نتایج تفاوت معنی داری را بین تأخیر های زمانی نشان می دهد اما هیچ تفاوت معنی داری بین دامنه p100 و فرکانسهای مد مشاهده نشد. نتایج بدست آمده حاکی از پردازش اطلاعات اپتیکی توسط کانالهای موازی در سیستم بینایی است که این کانالها به نرونهای ویژه ای قابل انتصاب خواهند بود. همچنین نتایج حاکی از قابلیت سیستم بینایی در وفق دادن کانالها (انتخاب کانال اختصاصی برای پردازش حالت خاصی از اطلاعات) با توجه به خصیصه های اپتیکی متفاوت است. بنابراین به نظر می رسد که سیستم بینایی انسان دارای فیلترهای متمایز فضایی و کنتراست را داراست که این فیلتراسیون بر اساس نوع تحریک صورت می پذیرد. بنابراین امکان ارائه روش های آزمون نویسی برای تشخیص زود هنگام برخی اختلالهای سیستم بینایی با توجه به شناخت بیشتر بدست آمده، فراهم شده باشد.

ارزیابی تأثیر حفاظ پلی اتیلن در دز معادل نوترونی حاصل از باریکه فوتونی 18mv یک شتاب دهنده خطی پزشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  محمدحسین دژبند   بیژن هاشمی ملایری

در سالهای اخیر، استفاده از فوتونهای با انرژی بالا در درمان تومورهای عمقی متداول شده است. به دنبال برخورد فوتونهای پرانرژی به ساختارهای متشکل از عناصر سنگین در سر دستگاه های شتاب دهنده خطی پزشکی فوتونوترون ها تولید می شوند. نوترونهای تولیدی به علت داشتن فاکتور وزنی پرتویی بالا اثر بیولوژیک بیشتری نسبت به فوتونها دارند و دز ناخواسته و غیر کنترل شده ای را به بیمار تحمیل می کنند. هدف از این تحقیق به حداقل رساندن دز معادل ناشی از نوترونهای ایجاد شده توسط فوتونها با قراردادن صفحاتی از پلی اتیلن با ضخامتهای مختلف در مسیر پرتوهای فوتونی پرانرژی بوده است. در این پژوهش، از مد فوتونی یک دستگاه شتاب دهنده خطی پزشکی الکتا برای تولید پرتوهای پرانرژی mv 18 در cm100=ssd استفاده شد. تابش دهی برای چهار میدان متقارن و دو میدان نامتقارن باز و همراه با ضخامتهای مختلفی از صفحات پلی اتیلن با پروتکل تابشی یکسانی انجام شد. قطعاتی از فیلمهای پلی کربنات خالص برای دزیمتری نوترونها در دو راستای تخت بیمار و عمود بر آن استفاده شد. فیلمها قبل از استفاده با یک چشمه پرتوزای am-be با مقادیر دز معیّنی تابش دهی شدند و منحنی کالیبراسیون آنها محاسبه شد. فیلمها پس از هر نوبت تابش دهی در هر یک از شرایط مورد نظر بر اساس پروتکل یکنواختی به مدت 3 ساعت در محلول خورنده سود n6 و در دمای ثابت 60 درجه قرار داده شدند تا قسمتهایی از فیلم ها که در اثر برخورد نوترون آسیب دیده بودند آشکار و توسط میکروسکوپ قابل رویت شوند. تعداد اثرهای حاصل از نوترون بر اساس فرمول کالیبراسیونی که قبلاً به دست آمده بود به معادل دز نوترونها در هر حالت بر حسب میلی سیورت به ازای هر گری دز تابشی فوتونی تبدیل شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که با افزایش ابعاد میدان تابش فوتونی مقدار معادل دز نوترونی افزایش ولی در یک میدان ثابت با دور شدن از مرکز میدان مقدار آن کاهش می یابد. همچنین ملاحظه شد که با قرار گرفتن صفحات پلی اتیلن، به عنوان یک حفاظ نوترونی، در مسیر پرتوهای فوتونی پرانرژی دز معادل نوترونی در هر میدان تابش دهی به طور قابل توجهی کاهش می یابد و با افزایش ضخامت این حفاظ مقدار معادل دز نوترونی کاهش بیشتری می یابد. به نظر می رسد از آنجایی که فیلتر تخت کننده به نحوی طراحی شده که ضخامت آن در محور مرکزی نسبتاً زیادتر از لبه های آن باشد، در مرکز میدان، دز نوترونی بالاتری نسبت به نقاط پیرامونی آن وجود داشته باشد. پلی اتیلن با برخورداری از درصد نسبتاً بالایی از هیدروژن نقش قابل توجهی در کاهش معادل دز نوترونها دارد که بزرگترین سطح مقطع برخورد در بین هیدروکربن ها را با این عنصر دارد. بنابراین، هر چه ضخامت بیشتری از این حفاظ به کار برده شود انتظار می رود کاهش بیشتری در شار و در نتیجه معادل دز نوترونی وجود داشته باشد. نتایج این مطالعه تأییدی بر این نظریه بود و بر اساس آن می توان پلی اتیلن را به عنوان ماده ای مناسب برای حفاظت بیماران از پرتوهای نوترونی ناخواسته و غیرکنترل شده ناشی از بیمهای فوتونی پرانرژی شتاب دهنده های خطی پیشنهاد کرد.

بررسی عوامل تاثیرگذار بر ضریب تضعیف موثر ماده جبران کننده به منظور بهینه سازی پرتودرمانی به روش imrt در انرژی mv6 با استفاده از شبیه سازی مونت کارلو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  عباس حق پرست   بیژن هاشمی ملایری

یکی از روشهای دقیق پرتودرمانی که در سالهای اخیر مورد استفاده قرار گرفته است پرتودرمانی بصورت تعدیل شدت اشعه (imrt) است. در این روش، برای درمان بیمار از باریکه های با شدت غیر یکنواخت در چند راستای مختلف استفاده می شود، به طوری که برای تحویل بیشترین دز به حجم هدف و کمترین دز قابل قبول به ساختارهای نرمال اطراف بهینه شده است. imrt با استفاده از دو ساختار می تواند انجام شود؛ کولیماتور با لیفهای متعدد (mlc) و جبران کننده. جبران کننده دارای برتریهایی نسبت به mlc است که آن را به ابزاری ارزشمند در imrt تبدیل می کند. اما در راه استفاده از جبران کننده نیز محدودیتهایی وجود دارد که آن را به روشی نسبتاً پیچیده مبدل کرده است. مهمترین مشکل جبران کننده، محاسبه دقیق ضخامت آن به منظور تحویل دز بهینه با سطح خطای قابل قبولی به عمق مورد نظر درمانی است. در این راستا یک عامل مهم محاسبه دقیق ضریب تضعیف موثر جبران کننده با در نظر گرفتن تمامی عوامل موثر بر آن شامل ضخامت جبران کننده، ابعاد میدان درمانی، و خروج از محور مرکزی است. هدف از این تحقیق بررسی نقش این عوامل و ارائه رابطه ای به منظور محاسبه دقیقتر ضخامت جبران کننده بر حسب عوامل موثر دخیل در آن و همچنین محاسبه دز برای کل میدانهای متقارن و منظم imrt با استفاده از جبران کننده ها بوده است. به منظور محاسبه دز زیر جبران کننده از کد مونت کارلوی mcnp4c استفاده شده است. با استفاده از این کد شتابدهنده خطی مدل elekta شبیه سازی شد، و بعد از اعتبارسنجی شبیه سازی انجام شده، ضریب تضعیف موثر برای میدان ها، ضخامتها و خروج از مرکزهای مختلف محاسبه شد. نتایج نشان داد که تغییر ضخامت جبران کننده بیشترین تاثیر را بر ضریب تضعیف موثر جبران کننده دارد، و بعد از آن ابعاد میدان و خروج از محور مرکزی می باشد. در میدانهای کوچکتر از cm2 15*15 از اثر خروج از محور مرکزی بر ضریب تضعیف موثر می توان صرف نظر کرد. یک مدل ریاضی به منظور برآورد دز نسبی بر حسب پارامترهای مذکور ارائه گردید که خطای آن کمتر از 4 درصد برآورد شد. در نهایت نرم افزار طراحی درمان tigrt مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس برای اعتبارسنجی مدل ریاضی پیشنهادی بکار گرفته شد. نتایج نشان داد که با در نظر گرفتن اثر عواملی که تاثیر آنها در محاسبه ضریب تضعیف موثر ماده جبران کننده در این تحقیق مورد بررسی و تایید قرار گرفت می توان سطح خطای دز تحویلی به حجم هدف و اندامهای تحت خطر را به هنگام پرتو درمانی به روش imrt همراه با جبران کننده کاهش دهد.

تعیین رابطه دز - پاسخ غده تیروئید در بیماران تحت پرتودرمانی خارجی نواحی سر و گردن به روش ارزیابی عملکردی بر اساس مفهوم dmh در مدلهای ntcp
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده پزشکی 1391
  محسن بخشنده   بیژن هاشمی ملایری

هدف اصلی رادیوتراپی نابود کردن تمامی سلولهای سرطانی و رساندن کمترین آسیب به بافت های سالم اطراف تومور می باشد. برای رسیدن به هدف فوق می بایست قبل از شروع هر دوره درمانی ابتدا یک درمان مناسب را بر اساس بیشترین احتمال کنترل تومور و کمترین احتمال آسیب بافت های سالم اطراف طراحی کرد که برای انجام چنین فرایندی دانستن روابط دز- پاسخ تمامی ارگان ها الزامی است. یکی از ارگان های بدن که دارای حساسیت پرتوی بالایی بوده و متاسفانه به ناچار در رادیوتراپی سر و گردن تحت تابش می باشد غده تیروئید است. هدف اصلی این تحقیق بدست آوردن رابطه دز - پاسخ غده تیروئید بر اساس مدلهای ntcp (normal tissue complication probability) و بررسی اثر dmh (dose mass histogram) بعنوان ورودی مدل های ntcp در مقایسه با dvh (dose volume histogram) است. از اینرو در این تحقیق 65 بیمار مبتلا به یکی از سرطان های سر و گردن که تیروئید آنها به ناچار تحت تابش بوده به مدت یک سال تحت پیگیری قرار گرفتند. آزمایش های تیروئید و پارامترهای سونوگرافی داپلر رنگی و b mode بیماران در فواصل زمانی مشخص از حین رادیوتراپی تا یکسال بعد از اتمام درمان اندازه گیری شدند. مطابق با نتایج این تحقیق عوارض و آسیب های غده تیروئید از حین درمان آغاز گشته و دز آستانه برای ایجاد آسیب اولیه تیروئید 12 گری بدست آمد. 29 بیمار (6/44%) مرد و زن در یکسال دچار کم کاری تیروئید شدند که تعداد زنان مبتلا به کم کاری نسبت به مردان بیشتر بود. پارامترهای 6 مدل متداول ntcp برای پیشگویی آسیب کم کاری تیروئید بدست آمد که نتایج این تحقیق نشان داد که مدل دز میانگین بهترین مدل از نظر توانایی پیشگویی بوده و این خود بیانگر ساختار موازی تیروئید است. از سوی دیگر نتایج این تحقیق نشان داد که در ساختاری مانند تیروئید مفهوم dmh اثر چشمگیری را در مدل ها نمی گذارد هر چند که با ورودی dmh نتایج برازش بهتری برای مدل ها نسبت به dvh بدست آمد. ارتباط معنی داری بین تغییرات vascularization با آسیب دیررس تیروئید ناشی از تشعشع بدست آمد.

بررسی اثر حساس کنندگی پرتویی نانوذرات طلای متصل به فولیت در افزایش بهره پرتودرمانی با اشعه ایکس کم انرژی بر روی سلولهای سرطانی رده های mcf-7 و hela.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1391
  کریم خوش گرد   عظیم اربابی

نانوذرات طلا به علّت داشتن عدد اتمی بالا، به عنوان عوامل حساس کننده پرتویی جدید در افزایش بازده ی پرتودرمانی مطرح شده اند، که چنانچه به طور اختصاصی در سلول های توموری تجمع یابند، باعث افزایش دز جذبی در این سلول ها می شوند. هدف از این پژوهش بررسی افزایش دز ناشی از نانوذرات طلای کنژوگه شده با اسید فولیک و پگ در دو رده سلول سرطانی تحت تابش دهی با پرتوهای یونیزان فوتونی و الکترونی در سطوح انرژی های مختلف معمول در روش های پرتودرمانی بوده است. نانوذرات طلا با قطر حدود 50 نانومتر سنتز و با مولکول های اسید فولیک و پلی اتیلن گلیکول کنژوگه گردید. سنجش سمّیت زایی نانوذرات طلای کنژوگه شده با فولیت و پگ با استفاده از مقادیر مختلف نانوذرات، بطور مجزا با سلول های hela و mcf-7 و برای مدت زمان های انکوباسیون متفاوت انجام شد. اثر حساس کنندگی این نانوذرات با غلظت 50 میکرومولار بر روی هر دو رده ی سلولی با تابش دهی آنها بطور مجزا با 2 گری پرتوی یونیزان با روش های سنجش mtt، کلونی زایی و فلوسایتومتری انجام شد. تابش دهی ها با دستگاه پرتوی ایکس ارتوولتاژ با 5 انرژی معادلِ مختلف شامل 2/37، 1/48، 3/62، 7/74 و 1/84 کیلوالکترون ولت، ماشین کبالت-60 و شتاب دهنده ی خطی پرتودرمانی با باریکه های انرژی 6 و mv 18 فوتونی و 6 و mev 12 الکترونی انجام شد. نتایج نشان داد که نانوذرات طلای کنژوگه شده با اسید فولیک در مقایسه با نانوذرات طلای کنژوگه شده با پگ، بیشتر وارد سلول ها می شوند و سطح سمّیت زایی بیشتری دارند. انکوباسیون هر دو نوع کنژوگه ی نانوذرات با غلظت50 میکرومولار بر روی رده های سلولی در مدت 24 ساعت، سمّیتی نشان نداد. طبق نتایج، نانوذرات طلای کنژوگه شده با اسید فولیک، اثر حساس کنندگی پرتویی بیشتری را در مقایسه با نانوذرات طلای کنژوگه شده با پگ نشان داد. میزان حساس کنندگی پرتویی باریکه های کیلوولتاژ به طور متوسط 51% بیشتر از باریکه های مگاولتاژ بود. باریکه های با انرژی بالای مگاولتاژ فوتونی (mv 18) و الکترونی (mev 12) در حضور نانوذرات طلا، در افزایش مرگ سلولی موثرتر از سایر باریکه های مگاولتاژ بودند. اختلاف معناداری در میان گروه های مختلف تابش دهی شده با و بدون نانوذرات طلای کنژوگه شده با فولیت، با دستگاه ارتوولتاژ مشاهده شد، به طوری که فاکتور افزایش دز برای سلول های hela و mcf-7 با استفاده از سنجش mtt به ترتیب برابر 04/0±62/1 و 02/0±27/1 به دست آمد. فاکتور افزایش دز با باریکه ی پرتوی ایکس kvp 180، برابر 67/1 و 29/1 به ترتیب برای سلول های hela و mcf-7 به دست آمد. مقادیر فاکتور افزایش دز به دست آمده در روش سنجش کلونی زایی برای باریکه فوق بیشتر از روش های سنجش mtt و فلوسایتومتری بود به طوری که برای سلول های hela و mcf-7 مقادیر مذکور به ترتیب برابر 77/1 و 42/1 بود. بنابراین، می توان نتیجه گیری کرد که با توجه به اینکه افزایش دز جذبی در سلول های انکوبه شده با نانوذرات طلای کنژوگه شده با فولیت منجر به افزایش در مقادیر فاکتور افزایش دز می شود، به کارگیری نانوذرات طلای کنژوگه شده با فولیت در سلول های سرطانی بیان کننده ی بالای گیرنده ی فولیت، مانند hela، می تواند به طور قابل توجهی توانایی مرگ سلولی را در تکنیک های پرتودرمانی ارتوولتاژ افزایش دهد

تاثیر تغییر پارامترهای هندسی گرید سربی بر خصوصیات دزیمتریک روشهای پرتودرمانی خارجی با استفاده ازبیم های الکترونی در یک نوع شتابدهنده خطی پزشکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1392
  کامران انتظاری   بیژن هاشمی ملایری

مقدمه: بکارگیری تشعشعات الکترونی بوسیله دستگاه های شتابدهنده پزشکی (linac) با تکنیک های معمول، نقش بارزی را جهت تجویز دز یکنواخت به حجم تومور و کاهش دادن دز رسیده به بافت های عمقی تر ایفا می نمایند. اما متأسفانه این تشعشعات با تکنیک های معمول خاصیت حفاظت از پوست(skin-sparing) ضعیفی دارا می باشند. بطوریکه در صورت تجویز دزهای بالا از تشعشعات الکترونی به بافت های عمقی، دز سطحی حاصل از این تجویز افزایش می یابد ودر نتیجه واکنش پوست حادتر می گردد. و اثرات جانبی از جمله اریتما، پوسته اندازی خشک (dry desquamation) و پوسته اندازی مرطوب(wet desquamation) رخ می دهد. بنابراین درمان بایستی متوقف گردد و در نتیجه الکترون تراپی به اندازه کافی موثر نخواهد بود. تکنیک استفاده از گرید جهت شیلد نمودن قسمتهایی از میدان با تشعشعات الکترونی پرانرژی جهت کاهش دز پوستی به نام الکترون گریدتراپی شهرت یافته است. گرید در واقع صفحه ای سوراخ دار از جنس سرب یا آلیاژ cerrobend می باشد که قسمتهایی از میدان را در مقابل تشعشعات مستقیم شیلد می کند. هدف از این تحقیق به کارگیری گرید سربی مناسب از نظر پارامترهای هندسی، و به منظور کاهش دز پوستی و افزایش عمق نفوذ بیم های الکترونی برای مقاصد درمانی تومورهای بزرگ سطحی در هنگام درمان با شتاب دهنده خطی پزشکی می باشد. مواد و روش ها: در این تحقیق پنج گرید مجزا با قطر ها و نواحی شیلد بین حفرات متفاوت ساخته شد. نسبت منطقه شیلد شده(بسته) به کل (منطقه بازوبسته) در تمامی گرید ها یکسان در نظر گرفته شد(%38/0) و هدف دستیابی به یک گرید سربی مناسب به منظور کاهش حد اکثر دز پوستی ضمن رساندن دز یکنواخت به تو مور می باشد. جنس گریدها از سرب خشک می باشد (80-85 درصد سرب خالص و10-15درصد آنتیموان و 5. -1درصد ارسینیک). در این تحقیق خصو صیات دزیمتریک هریک از گریدهااز قبیل بررسی درصد های دز عمقی ومنحنی های دز عمقی، منحنی های درصد دز سطحی وپروفایل های دز بدست آمده بوسیله فیلم دزیمتری edr 2 مورد برسی قرار گرفت ودر نهایت درصد های دز سطحی نسبی بدست آمده از فیلم و دستگاه پروفایلر دز با یکدیگر مقایسه گردید. نتایج و یافته ها: در یک نسبت مساوی از ناحیه شیلدشده به ناحیه کل (باز و بسته) که در تمامی گریدها یکسان درنظر گرفته شده است (38?)، کاهش دز سطحی در بکارگیری گرید با قطر حفرات cm 5/1 (شیلد بین حفرات cm 3/0) نسبت به سایرگریدها معنی دار بود و این کاهش 22/0 محاسبه گردید. سایر گریدها تقریباً دز سطحی نسبی را 50? کاهش دادند. همچنین در هنگام بکارگیری بیم الکترونی با انرژی mev6 (انرژی خاص- قطرهای متفاوت از گریدها)، گرید با قطر حفراتcm 2 (شیلد بین حفراتcm 4/0)، عمق منحنی های همدز 100? را از cm 25/1 در یک میدان باز (بدون گرید) به cm 87/1 افزایش داد. (افزایش عمق درمانی) در بکارگیری پرتوهای الکترونی با انرژی mev 18 (انرژی خاص- قطرهای متفاوت از گریدها)، گرید با قطر حفرات cm 5/2 (شیلد بین حفراتcm 5/0) نسبت به سایر گریدها، عمق منحنی های همدز 100? را از cm 5/4 در یک میدان باز به cm 4/5 افزایش داد. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که استفاده از گرید سربی می تواند باعث کاهش دز پوستی بیمارانی که تحت درمان با تشعشعات الکترونی حاصل از شتابدهنده های پزشکی میباشند، بشود. علاوه بر کاهش دز پوستی بوسیله گرید سربی، این وسیله میتواند باعث افزایش عمق مفید درمان در هنگام پرتو درمانی با بیم الکترونی گردد. بطوریکه در انرژی mev6 و به کارگیری گرید با قطر cm2 عمق درمانی نسبت به یک میدان بازcm 62/0 افزایش پیدا می کند و در انرژی mev18 و به کارگیری گرید با قطر cm5/2 عمق درمانی نسبت به میدان باز cm9/0 افزایش پیدا می کند در نهایت می توان گفت که از الکترون گریدتراپی می توان برای درمان تومورهای سطحی که تا عمق cm28/6 قرار دارند استفاده نمود.

برآورد دز رسیده به ناحیه هدف و اندام¬های بحرانی با به کار گیری روش پرتودرمانی تک ایزوسنتریک در مقایسه با روشهای رایج(غیر تک ایزوسنتریک) در پرتودرمانی سرطان پستان بیماران با باریکه های فوتونی 6 مگاولتی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1392
  امین بنایی   بیژن هاشمی ملایری

سرطان پستان به عنوان یکی از مهمترین و شایع ترین سرطانها می باشد. یکی از مدالیته های مهم در درمان این سرطان، پرتودرمانی با استفاده از بیم فوتونی دستگاههای شتابدهنده خطی می باشد. این روشهای پرتودرمانی را از دید تنظیم میدانها و نقاط ایزوسنتر می توان به دو گونه تک ایزوسنتریک و غیر تک ایزوسنتریک تقسیم بندی نمود. در درمانهای تک ایزوسنتریک، میدانها در نواحی اتصال میدانها، به خوبی با هم سازگار شده، در یکدیگر فرو نمی روند و همپوشانی ندارند، اما مشکل آن یافتن نقطه مرجع مناسب برای محاسبه دوز است. در درمانهای غیر تک ایزوسنتریک، معمولا یک یا دو ایزوسنتر برای میدانهای مماسی و یک ایزوسنتر برای میدان سوپراکلاو در نظر می گیرند که در نواحی اتصال، میدانها با هم همپوشانی داشته و نواحی با دوز بیش از مقدار تجویز شده یا کمتر از مقدار تجویز شده در آن نواحی به وجود می آید. هدف اصلی این تحقیق برآورد دز رسیده به هدف و اندام های بحرانی(قلب و شش) و نقاط داغ و سرد پیرامون ناحیه هدف در پرتودرمانی با بیم فوتونی خارجی 6mv شتابدهنده خطی در درمان سرطان پستان با به کارگیری تکنیک تک ایزوسنتریک و تکنیک های چند ایزوسنتریک در سیستم طراحی درمان رایانه ای و همچنین یافتن نقطه مرجع مناسبی برای محاسبات دزیمتری در تکنیک تک ایزوسنتریک بوده است. تصاویر سی تی 18 بیمار که تحت جراحی مستکتومی قرار گرفته بودند، به سیستم طراحی درمان رایانه ای داده شد. تکنیک تک ایزو سنتریک و دو ایزوسنتریک برای هر بیمار طراحی و محاسبات دوزیمتری برای هر یک از بیماران برای هر دو تکنیک انجام شد. پیش از محاسبات دوزیمتری برای روش تک ایزوسنتریک، باید نقطه مرجع محاسبه دوز برای هر یک از بیماران تعیین می گردید. بدین منظور در صفحه میانی کرونال قفسه سینه، ناحیه تقریبا مستطیل شکل هدف به 9 ناحیه مساوی تقسیم و نقاط مرکزی هر یک از این نواحی و نقاط روی مرز این نواحی با ناحیه مرکزی با عمق 2 تا 3 سانتیمتر از سطح پوست بدن بیمار به عنوان نقاط کاندید برای نقطه مرجع محاسبه دوز در نظر گرفته شد. سپس محاسبات دوزیمتری نسبت به این نقطه ها برای همه نقاط یک به یک انجام شد تا بهترین نقطه مرجع محاسبه دوز برای هر یک از بیماران تعیین شود. برای مقایسه توزیع دوز در بافت هدف و اندامهای بحرانی میان دو روش تک ایزوسنتریک و دو ایزوسنتریک، برای قلب پارامترهای درصد حجمی از قلب که دوز 10 و 40 گری می گیرد و دوز میانگین رسیده به قلب،برای شش درصد حجمی از شش که دوز 20 و 30 گری می گیرد و دوز میانگین رسیده به شش و برای بافت هدف درصد حجمی ار بافت هدف که 95 درصد دوز تجویز شده، 105 درصد دوز تجویز شده، بیشینه دوزی که به یافت هدف می رسد و دوز میانگین رسیده به بافت هدف بررسی شدند. بعد از تعیین نقاط مرجع محاسبه دوز برای هر یک از بیماران در روش تک ایزوسنتریک به یک نتیجه گیری کلی دست یافتیم که بر مبنای آن بایستی ابتدا در صفحه میانی کرونال به اندازه یک سوم فاصله مر کز هندسی ناحیه هدف در این صفحه و مرز خارجی تعیین کننده بافت هدف به سمت مرز خارج دیواره قفسه سینه رفته تا مختصه ط نقطه مرجع را روی محور طها بیابیم در آن صورت نقطه مرجع محاسبه دوز بر روی محور غها بر مرکز هندسی منطبق می شود. و مختصه های x و y تعیین و سپس بسته به ضخامت بافت هدف، عمق نقطه مرجع در فاصله 2 تا 3 سانتیمتری زیر پوست تعیین شود. توزیع دوز در اندام های بحرانی که شامل قلب و شش هستند، تفاوت معناداری بین روشهای تک ایزوسنتریک و دو ایزوسنتریک نشان نداد. توزیع دوز در بافت هدف برای پارامتر و دوز بیشینه رسیده به بافت هدف تفاوت معناداری را بین دو روش نشان داد. مقادیر دو پارامتر فوق در بافت هدف، در روش پرتو درمانی دو ایزوسنتریک نسبت به روش تک ایزوسنتریک بیشتر بود. از لحاظ دوزیمتریکی تفاوت معناداری در سایر پارامترها بین دو روش مشاهده نگردید. با توجه به اینکه در روش پرتو درمانی تک ایزوسنتریک، میدانهای درمانی تطابق بهتری با یکدیگر دارند و همچنین دچار همپوشانی نمی شوند، انتظار می رفت که توزیع دوز بهتری در بافت هدف و اندامهای بحرانی نسبت به روش دو ایزوسنتریک داشته باشیم. اما در این روش سطوح دوز در ارگانهای بحرانی بعضی از بیماران که ناحیه قفسه سینه آنها دارای انحنا و شیب دار بود نسبت به روش دو ایزوسنتریک اندکی افزایش یافت، زیرا که تغییر زاویه کولیماتور وتخت بیمار برای اجتناب از همپوشانی نواحی در محل اتصال میدانها خیلی دشوار و زمان¬بر بود. به هر حال توزیع دوز بهتری در بافت هدف با روش تک ایزوسنتریک نسبت به روش دو ایزوسنتریک به دست آمد. پیشنهاد می¬گردد در درمانهای بالینی بیماران مستکتومی از روش پرتودرمانی تک ایزوسنتریک استفاده شود.

بررسی رادیوبیولوژیکی اثر فاصله زمانی در هرجلسه پرتودرمانی در کنترل سلولهای آدنوکارسینومای سینه (4t1) به روش in vitro و in vivo در موش balb/c و استفاده از مدل خطی-توان دومی بقا جهت جبران آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  صفورا نیکزاد   بیژن هاشمی ملایری

چکیده تکنیک های جدید پرتودرمانی منجر به ایجاد دوز یکنواخت تر در تومور شده در حالیکه دوز دریافتی توسط ارگان های نرمال اطراف را به حداقل می رسانند. این فناوری ها احتیاج به طراحی و روش های پرتودهی پیچیده تری دارند که منجر به ایجاد وقفه در هر فرکشن درمانی و ایجاد ساب فرکشن ها می شود. بر اساس نظریه های رادیوبیولوژیکی، ترمیم آسیب های زیرکشنده نه تنها بین فرکشن ها بلکه در حین پرتودهی در یک فرکشن هم ممکن است اتفاق بیفتد. در این مطالعه اثر ایجاد فاصله زمانی ناشی از ساب فرکشن ها در هر جلسه پرتودرمانی بر رده سلولی آدنوکارسینومای سینه (4t1) موشی به صورت in vitro و in vivo بررسی شده و علاوه بر این دوز اضافی جهت جبران اثر این وقفه ها با استفاده از مدل خطی- توان دومی بقا محاسبه و اعمال شد. به این منظور ابتدا روشی بهینه جهت رسم منحنی بقا و محاسبه پارامترهای بقای سلولی پیشنهاد و استفاده شد. سپس بقای سلول ها بعد از تابش پیوسته (مشابه با روش درمان متعارف پیوسته) و تابش های منقطع با فواصل زمانی مختلف (از 25/0 تا 4 ساعت) با استفاده از روش تجربی و همچنین محاسبات نظری تعیین و مقایسه شد. سپس با استفاده از مدل خطی توان دومی بقا، دوزهای جبرانی لازم برای کلیه روش های تابش دهی منقطع محاسبه و اعمال شد و بقای سلول ها بعد از تابش دهی با این دوزها مورد بررسی قرار گرفت. سپس این مراحل در شرایط in vivo اجرا شد. به این منظور، برای دو دسته از موش هایی که دارای تومورهایی با ابعاد کوچک (30-20 میلی متر مکعب) و بزرگ (500-400 میلی متر مکعب) در ابتدای درمان بودند، شش گروه تابش دهی (2 گری پیوسته، دو دوز 1 گری با فواصل 30 و 60 دقیقه، دو تابش با دوزهای جبرانی 16/1و 24/1 با فواصل زمانی 30 و 60 دقیقه) طراحی شد و در ده جلسه پرتودرمانی در بیمارستان تابش دهی شدند. بقای موش ها و دیگر پارامترهای بیولوژیکی از قبیل زمان رشد تومور و زمان تاخیر در رشد تومور محاسبه و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که پارامتر موثر در افزایش بقای سلول ها، افزایش زمان درمان کلی بوده و افزایش تعداد ساب فرکشن ها در زمان درمان ثابت، هرچند در محاسبات نظری تغییراتی را نشان می دهد اما در آزمایش های تجربی تغییر معناداری را در درصد بقا ایجاد نمی کند (05/0>p). افزایش زمان درمان تا 2 ساعت باعث افزایش درصد بقای سلول ها شد اما افزایش بیشتر زمان، تاثیر معناداری نداشت (05/0>p). افزایش زمان درمان همچنین باعث افزایش درصد بقای تومور در شرایط in vivo شد و عود مجدد تومور را تسریع نمود. نتایج حاصل از بررسی دو دسته موش با ابعاد کوچک و بزرگ تومور در ابتدای درمان نشان داد که تفاوت بین پارامترهای بیولویکی محاسبه شده، برای تومورهای با ابعاد کوچکتر در ابتدای درمان معنادار است (05/0>p) اما برای تومورهای با ابعاد بزرگتر تفاوت معناداری بین گروه های درمانی مختلف مشاهده نشد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که استفاده از دوزهای جبرانی محاسبه شده، افزایش بقای تومور ناشی از افزایش زمان درمان را در هر دو شرایط in vitro و in vivo جبران نمود. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که افزایش زمان درمان در پرتودرمانی می تواند مرگ سلول های توموری را کاهش داده و احتمال عود مجدد بیماری را افزایش دهد. اما، استفاده از دوزهای جبرانی در این شرایط می تواند افزایش بقای ناشی از افزایش زمان درمان را جبران نماید. علاوه بر این با توجه به تفاوت نتایج در موش های دارای تومورهای کوچک و بزرگ در ابتدای درمان، می توان نتیجه گرفت که ابعاد تومور و احتمالا میزان پیشرفت بیماری دو عامل مهم موثر در بررسی تاثیر افزایش زمان درمان در پرتودرمانی می باشند.

بررسی تاثیر تابش تقطیعی پرتو گاما در حضور تنظیف کننده رادیکال آزاد بر ریز ساختار و رفتار شکست بخش کورتیکال استخوان فمور انسان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  فرزانه اللهویسی   بیژن هاشمی ملایری

مقدمه: استرلیزاسیون آلوگرافت های استخوانی از طریق سطوح بالای دز تابش گاما (?35 kgy)، به عنوان روش استاندارد برای ایجاد ایمنی در برابر انتقال بیماری از دهنده پیوند به گیرنده آن به کار برده می شود. اما، گزارش شده است که تابش یونیزان استرلیزاسیون منجر به افت پارامترهای بیومکانیکی آلوگرافت ها و شکست ثانویه این محصولات پس از پیوند در بدن بیمار می شود. اخیرا"، به منظور کاهش آسیب های ناشی از تابش، روش های تیمار نمونه های استخوانی با تنظیف کننده های رادیکال آزاد و نیز تقطیع دز تابشی بیم الکترونی مورد استفاده قرار گرفته است. به دلیل فقدان مطالعاتی که به بررسی تغییرات ریزساختار استخوان کورتیکال در اثر تابش استرلیزاسیون پرداخته اند، این مطالعه به بررسی تاثیر تابش تقطیعی پرتو گاما در حضور تنظیف کننده رادیکال آزاد ان-استیل-ال-سیستئین (nac) بر ریز ساختار و رفتار شکست بخش کورتیکال استخوان فمور انسان پرداخته است. مواد و روش ها: ابتدا با استفاده از آزمون ریزسختی، اثر پرتو گاما در دزهای استرلیزاسیون 35 و 70 کیلوگری، بر ریزساختار بخش کورتیکال استخوان فمور گاو مورد مطالعه قرار گرفت. سپس، چگونگی حفاظت پرتوی تنظیف کننده رادیکال آزاد nac در بهبود پارامتر سختی بررسی شد. برای استخراج رابطه بین غلظت nac و دز تابش استرلیزاسیون، از آزمون فشار بر روی نمونه های تابش دیده در دزهای 18، 36 و 70 کیلوگری در حضور 9 غلظت متفاوت از nac استفاده شد. سپس، با استفاده از آزمون کشش in situ ویژگی های کششی بخش کورتیکال استخوان فمور انسان، از 0 تا 36 کیلوگری بررسی شده و اثر تیمار با غلظت های مشخص nac درگروه های تابش دیده با دزهای 36-9 کیلوگری مطالعه شد. همچنین، اثربخشی استفاده از دزهای تقطیعی پرتو گاما با تعداد فراکشن های افزایشی و نیز حالت تیمار ترکیبی دو گانه (تقطیع و تیمار با nac)، برای تخفیف آسیب-های ناشی از تابش در نمونه های کششی بررسی شد. در نهایت، برای تایید نتایج حاصل از آزمون های بیومکانیکی، از فراکتوگرافی با میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem) استفاده شد. به این صورت که تصاویر sem به صورت کیفی و کمی از لحاظ وضعیت (ریز) ترک نسبت به ریزساختار، چگالی سطحی (ریز) ترک، چگالی سطحی طول (ریز) ترک، طول میانگین (ریز) ترک و نیز نحوه شکست ریزساختار بررسی شدند. نتایج: نتایج حاصل از آزمون ریزسختی، افزایش معنی داری(p<0/05) را در مقدار سختی ریزساختار ترکیبی طولی، لاملای بینابینی و نیز استیون ها پس از تابش نشان داد. تیمار نمونه ها با غلظت های50 و 100 میلی مولار nac منجر به کاهش این پارامتر در نمونه های تابش دیده گردید. همچنین، نتایج حاصل از آزمون فشار نمونه های تابش دیده در دزهای مختلف و در حضور غلظت های مختلفnac ، یک رابطه وابسته به غلظت را در بهبود ویژگی های فشاری نشان داد که این وابستگی به نوبه خود به مقدار دز تابشی وابسته بود. علاوه بر این، تابش دهی نمونه ها با استفاده از رژیم تابش تقطیعی منجر به تخفیف معنی داری در افت پارامترهای کششی نمونه ها در آزمون کشش in situ شد. این اثر با افزایش تعداد فراکشن ها از 2 به 8 فراکشن، الگوی افزایشی را نشان داد. نتایج حاصل از بررسی های کیفی و کمی تصاویر میکروسکوپ الکترونی گروه های مورد مطالعه نشان داد که تابش یونیزان با تضعیف مکانیسم های چقرمگی ریزساختار نمونه های تابش دیده با دز یک باره باعث ایجاد ترک خوردگی های ثانویه می شود. با وجود این، در گروه های تیمار شده با nac، نمونه های تابش دیده با دز تقطیعی و تیمار ترکیبی، ریزساختار دارای رفتار شکست متفاوت بود. همچنین، (ریز)ترک های ثانویه در آن ها به طور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا کرد. بحث و نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که تیمار استخوان کورتیکال تابش دیده با ترکیب هر دو روش دارای بیشترین کارایی در بهبود پارامترهای بیومکانیکی نسبت به دو روش دیگر تیمار می باشد. این روش منجر به 21/18%، 26/88% و 17/168% افزایش، به ترتیب، در پارامترهای تنش و کرنش نهایی و انرژی پلاستیک نمونه های تابش دیده با دز یکباره 36 کیلوگری شد. از سوی دیگر، نمونه های تابش دیده تحت دز تقطیعی و نیز نمونه های تیمار شده با nac، به ترتیب (%8/38,%16/99)، (%33/1,%40/74) و (%58/91,%77/53) افزایش را در این پارامترها نشان دادند. یافته های این مطالعه در حفظ تمامیت بیومکانیکی آلوگرافت های استخوانی استرلیزه شده با تابش گاما در سطح میکرو و ماکروساختار استخوان فمور می تواند نقش موثری داشته باشد. از سوی دیگر، اگر چه مواد تنظیف کننده رادیکال آزاد برای حفاظت در برابر تابش مورد استفاده قرار می گیرند، این مواد ممکن است کیفیت استرلیزاسیون را از طریق حفاظت پرتوی پاتوژن ها کاهش دهند. بنابراین، تعیین و انتخاب مواد تنظیف کننده ای که ضمن نفوذ موثر در ساختار استخوان، در عین حال حفاظت از پاتوژن ها را به حداقل برسانند پیشنهاد می گردد.

تاثیر ناهمگنی بر صحت دزیمتری سیستم طراحی درمان کامپیوتری coreplan در پرتو درمانی کانفورمال پروستات با دو باریکه 6 و 18 مگاولتی در یک فانتوم ناهمگن لگن با استفاده از روشهای تجربی دزیمتری و مونت کارلو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  مهدی الهی   بیژن هاشمی ملایری

مقدمه: بدن انسان از بافت های متنوع با خصوصیات فیزیکی و رادیولوژیکی متفاوت تشکیل شده است. توزیع دز بواسطه وجود این ناهمگنی ها دستخوش تغییر میشود و در میدان های کانفورمال احتمال خطای هندسی در تابش هدف به دلیل عدم قطعیت ناشی از اثر ناهمگنی در منحنی های همدز، افزایش می یابد. این تحقیق به بررسی اثر ناهمگنی بر صحت دزیمتریکی سیستم طراحی درمان corplan در پرتودرمانی کانفورمال پروستات در دو باریکه فوتونی 6 و 18 مگاولتی می پردازد. مواد و روش ها: از دو فانتوم انسان گونه همگن و ناهمگن لگن که از لحاظ هندسی کاملا شبیه به هم بودند استفاده شد. طراحی درمان کانفورمال سه بعدی (3dcrt) با تکنیک پنج میدانه بر روی تصاویر ct این دو فانتوم در انرژی¬های 6 و 18 مگاولتی با استفاده از سیستم طراحی درمان corplan با موتور etar مبتنی بر اصلاح ناهمگنی انجام شد. طراحی درمان کانفورمال سه بعدی دقیقا مطابق با سیستم طراحی درمان برای تابش پنج میدان، با شبیه سازی مونت کارلو مدل شد. از فیلم رادیوکرومیک ebt2 برای بدست آوردن توزیع دز در سه برش از فانتوم استفاده شده و همه اندازه گیری ها با فیلم سه بار تکرار شدند. توزیع دز بدست آمده از شبیه سازی مونت کارلو با توزیع دز حاصل از فیلم ebt2 و سیستم corplan برای دو فانتوم همگن و ناهمگن لگن مقایسه شد. مقایسه توزیع دز در قالب پروفایل باریکه دوبعدی انجام و مقادیر dd و dta بدست آمدند. بحث: نتایج نشان می¬دهد ناهمگنی سبب افزایش دز گزارش شده توسط الگوریتم طراحی درمان در ناحیه هدف تا 8/2% برای انرژی mv6 و 4/4% برای انرژی mv18 نسبت به مونت کارلو شده است. میانگین مقادیر dd (در محدوده هدف) برای فانتوم همگن در انرژی 6 و 18 مگاولت بترتیب برابر با 7/2 (در بازه 4/1 تا 6/5) و 6/1 (در بازه 6/0 تا 9/3) و برای فانتوم ناهمگن 5/5 (در بازه 4/3 تا 6/6) و 0/6 (در بازه 1/3 تا 6/7) و میانگین مقادیر dta برای فانتوم همگن در انرژی 6 و 18 مگاولتی بترتیب برابر 4/3 (در بازه 6/2 تا 8/9) و 3/2 (در بازه 2/2 تا 1/7) و برای فانتوم ناهمگن 7/3 (در بازه 4/2 تا 4/9) و 5/2 (در بازه 1/2 تا 8/7) بدست آمد. صحت دزیمتری سیستم طراحی درمان در انرژی¬های بالا بیشتر است، این در حالی است که اثر ناهمگنی بر صحت دزیمتری الگوریتم محاسباتی، با افزایش انرژی، افزایش می¬یابد. نتیجه گیری: خطای بدست آمده در حضور ناهمگنی در محدوده قابل قبول (5 درصد) نبود و میزان دز در ناحیه هدف توسط سیستم طراحی درمان بیشتر برآورد شده بود که ضرورت استفاده از یک الگوریتم مناسب در طراحی درمان را میرساند.

بررسی اثر هم افزایی براکی تراپی میان بافتی و حساس کننده فوتوفرین ii در درمان تومورهای آدنوکارسینومای پستان در مدل حیوانی balb/c
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1388
  علی مرادی   بیژن هاشمی ملایری

امروزه از حساس کننده های پرتوی جهت بهبود نتایج رادیوتراپی در درمان سرطان ها استفاده می گردد. از سوی دیگر براکی تراپی در درمان تومورهای موضعی به دلیل افزایش دز تومور و کاهش دز بافت های نرمال بسیار حائز اهمیت است. بنابراین مطالعه حاضر جهت ارزیابی حساسیت زائی پرتوی فتوفرینii در تومورهای آدنو کارسینوما به صورت in vivo و با بهره گیری از براکی تراپی طراحی شد. آزمایش ها به دنبال القا تومورآدنوکارسینومای پستان در موش balb/c انجام شد. فتوفرین ii به عنوان حساس کننده پرتوی و چشمه ایریدیوم 192 جهت براکی تراپی انتخاب شد. به منظور بررسی رابطه میان میزان دز و درجه حساس کنندگی فتوفرین، دو دز 5 و 10 گری به تومورها اعمال گردید. در نهایت حجم تومور در روزهای مختلف اندازه گیری شد تا با استفاده از روند تاخیر رشد میزان حساس کنندگی پرتوی ارزیابی گردد. نتایج نشان داد که حجم تومور در گروه های کنترل، شم و تیمار شده با فتوفرین ii تفاوت چشمگیری با یکدیگر ندارند. این به این معنی است که فتوفرین به تنهائی آثار ضد توموری ندارد. از سوی دیگر تفاوت فاحشی میان گروه کنترل و براکی تراپی با دوز 5 گری مشاهده شد (p<0.05) و این تفاوت با گروهی که دز 10 گری را دریافت کرده بودند بسیار بیشتر بود. همچنین تفاوت معنی داری میان گروه های پرتودهی شده با 5 گری و 10 گری مشاهده شد. اثر غیر بازدارندگی فتوفرین ii بر روی حجم تومورها چه قبل از پرتودهی و چه بعد از پرتودهی در هر دو دز، نمایان گر این است که این حساس کننده در این نوع تومور اثر حساسیت زائی پرتوی ندارد. این قضیه شاید به آن دلیل باشد که اولاً خود فتوفرین ii ترکیبی است با پیچیدگی های گسترده و ثانیاً سلول های مختلف با منشا توموری متفاوت از لحاظ رفتارهای بیولوژیکی و بیومولکولی بسیار متفاوت عمل می کنند. در نتیجه فتوفرین ii قادر به ایجاد حساسیت زائی پرتوی در سلول های آدنو کارسینومای پستان نیست.

ارزیابی دزیمتر شیمیایی با پایه ژلی نورموکسیک magica در برآورد توزیع دز سیم های ایریدیوم-192 با آهنگ دز پایین در سیستم کاشت پاریس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1386
  عزیزاله رحیمی   بیژن هاشمی ملایری

چکیده ندارد.

محاسبه دز باریکه ی فوتونی در میدانهای نامتقارن وج شده داخلی به روش مونت کارلو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1387
  پیمان حجازی   بیژن هاشمی ملایری

مقدمه: هدف اصلی در پرتو درمانی رساندن حداکثر دز به بافت های سرطانی و حداقل دز به بافت های سالم است. نیل به این هدف نیاز به انجام دزیمتری و محاسبات دقیق mu دارد. استفاده از وج و کولیماتورهای نامتقارن در رادیوتراپی با باریکه فوتونی بسیار متداول می باشد که بر روی فاکتورهای محاسبه mu تأثیرگذار می باشد. در نظر نگرفتن این تأثیر منجر به خطای سیستماتیک در دز ارائه شده به بیمار می شود. امروزه از روش دقیق شبیه سازی مونت کارلو ترابرد پرتوها در محاسبات دز رادیوتراپی استفاده می شود. هدف از این تحقیق بررسی صحت روش مونت کارلو در تعیین فاکتورهای محاسبات mu و بررسی تأثیر پارامترهای عمق، اندازه میدان و خروج از محور بر فاکتورهای پراکندگی کولیماتور، پراکندگی فانتوم، وج و نسبت پراکندگی فانتوم می باشد.مواد و روش ها: باریکه فوتونی mv6 شتاب دهنده ی elekta sl25/75 با استفاده از کد mcnp4c شبیه سازی شد. اطلاعات هندسه و مواد ساختار سر شتاب دهنده از سازنده تهیه شد. اعتبارسنجی بر اساس تغییر در ویژگی های باریکه الکترونی اولیه و انطباق منحنی های درصد دز عمقی و پروفایل دز با مقادیر اندازه گیری شده تجربی بدست آمد. شبیه سازی های مونت کارلو و اندازه گیری های تجربی برای تهیه فاکتورهای محاسبات mu بر اساس روش georg انجام شد. از روش رگرسیون چندگانه خطی برای بررسی تأثیر ارامترهای عمق، اندازه میدان و خروج از محور بر فاکتورهای پراکندگی کولیماتور، پراکندگی فانتوم، وج و نسبت پراکندگی فانتوم استفاده شد. میدان های متقارن باز و وج شده با اندازه ضلع 4، 5، 10، 15 و 20 سانتیمتر مربع و عدم تقارن به میزان cm1/75 و cm0/85 با بستن یکی از فک های کولیماتور به میزان cm1/7 و cm3/5 ایجاد شد. نتایج: نتایج آزمون آماری ks و آزمون آماری تک نمونه ای t انطباق خوبی بین منحنی های درصد دز عمقی و پروفایل از بدست آمده از شبیه سازی و اندازه گیری تجربی را نشان دادند. فاکتورهای محاسباتی وج، پراکندگی کولیماتور و پراکندگی فانتوم و نسبت پراکندگی حجم بدست آمده از شبیه سازی مونت کارلو باp<0.05 تطبیق خوبی با مقادیر اندازه گیری نشان دادند. خطای متوسط فاکتورهای محاسباتی کمتر از یک درصد بدست آمد. آزمون آماری رگرسیون با p<0.05 وابستگی فاکتور وج به اندازه میدان، عمق و خروج از محور نشان داد. این وابستگی تحت تأثیر زاویه وج می باشد و با کاهش زاویه وج کاهش می-یابد. فاکتور پراکندگی کولیماتور وابسته به اندازه میدان بوده و بجز برای میدان های با اندازه ضلع کمتر ازcm4 مستقل از عمق اندازه گیری می باشد. نسبت پراکندگی حجم هر دو وابسته به اندازه میدان و عمق اندازه گیری می باشند.بحث: نتایج تحقیق نشان داد که روش شبیه سازی مونت کارلو برای تعیین فاکتورها وج، پراکندگی کولیماتور و پراکندگی فانتوم و نسبت پراکندگی حجم در میدان های متقارن و نامتقارن از صحت خوبی برخوردار است. در نظر نگرفتن تأثیر پارامترهایی اندازه میدان، عمق و خروج از محور بر این فاکتورها منجر به خطای سیستماتیک بیش از 6% می شود.

بررسی ارتباط بین کاهش تیزبینی ناشی از نزدیک بینی و موج ‏‎vep‎‏ با بکارگیری الگوهای مختلف تحریکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  سکینه یوسفی   بیژن هاشمی ملایری

‏‎vep‎‏یکی از روشهای مهم الکتروفیزیولوژیک می باشد که بوسیله آن می توان بسیاری از موارد فیزیولوژیک و پاتولوژیک را مورد بررسی قرار داد. علاوه بر استفاده در چشم پزشکی این روش در تشخیص و پیگیری بیماریهای سیستمیک نیز کاربرد دارد. در این پژوهش اثر کاهش تیزبینی بر شاخصهای ‏‎vep‎‏مورد بررسی قرار گرفته است.