نام پژوهشگر: سید مجید صدرمجلس

اروس سقراطی- افلاطونی در دو رسالهی فایدروس و میهمانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1388
  سیده زهرا حسینی   سید مجید صدرمجلس

افلاطون در فلسفه ی خود نهایتا در جستجوی نیکبختی و سعادت است. جهان محسوسات و تن خاکی مکانی برای سعادت مد نظر او نیست. او سعادت را برای روح در دیدار دوباره ی مثل و مجاورت با مثال خیر تعریف می کند. از این رو اروس یا عشق محرکی برای نیل به چنین سعادتی است. عشق مسیر دیالکتیکی- سیر از محسوسات تا مثال خیر- را که عبور از آن، لازمه ی فیلسوف یا دوستدار دانش شدن است، با راهنمایی یک راهبر، با تمرکز بر زیبایی میسر می سازد. چنانکه زیبایی یک تن آغاز مسیر است و در ادامه با علم به همانندی زیبایی تن ها، متوجه زیبایی روح می شود وپس از آن زیبایی آداب و رسوم و علوم را می بیند. در این مرحله او به کلی زیبایی دست می یابد و دریای بی کران زیبایی را به نظاره می نشیند. ناگهان به یاد مثال زیبایی که روحش قبل از هبوط در تن خاکی در سفر با خدایان به ورای گنبد آسمان موفق به دیدار او شده بود می افتد. چنین فردی حال توانایی آن را دارد که در کثرت امور وحدتی بیابد و در وحدت امور کثیر را ببیند یعنی به روش جمع و تقسیم و اهل دیالکتیک شدن آگاه است. او با سخنان خود که حاکی از حقیقت راستین است، مردم را به سوی حقیقت جویی رهنمون می شود تا با شناساندن حقیقت، به سعادت روح دیگران نیز کمک کند.

بررسی تطبیقی مسأل? شر از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1390
  مجتبی صادقی   مرتضی شجاری

مطابق آموز? «وحدت وجود» ابن عربی، درعالم شری نیست و همه چیز زیباست؛ زیرا هستی تجلیِ زیبایِ مطلق (حق تعالی) است. ابن عربی آفرینش را مطابق حدیث «عشق» توصیف کرده که در این وصف، خداوند عاشق با تجلیاتِ ذاتی و اسمائی، خویشتن را به ظهور می رساند. اعیان ثابته (صور معقولات کلیه) علت صدور کثرات اند، مطابق این دیدگاه همه چیز زیباست و خلق در عین وحدت با حق قرار دارد و حق عین خلق است و جدای از خویشتن نیست تا متصف به شرور شود. ملاصدرا در مسأل? شر تا حد زیادی متأثر از آرا و عقاید عرفانی ابن عربی است، اما در صدد ارائ? فلسفی مکتب محیی الدین می باشد. وی مانند ابن عربی به عدمی بودن شرور تأکید داشته و تنها وجود را خیر تلقی می کند و حق تعالی را خیرمحض. پس هر دو حکیم شر را عدمی معرفی کرده اند. امر عدمی دیگر به جاعل یا خالق نیاز ندارد ازین رو؛ شبه? «ثنویت» رد می شود. ملاصدرا نظام هستی را بهترین نظام و «احسن» دانسته و با دو رویکرد «پسینی» و «پیشینی» به اثبات آن نائل می آید. ابن عربی نیز بر احسن بودن عالم معتقد است اما دلیل عقلی ارائه نداده؛ زیرا اهل عرفان اولاً: مقام عقل را در برابر کشف و شهود ناچیز می دانند، در ثانی: قاعد? علیت و اصل تشکیک وجود را قبول ندارند و از بحث «تجلی» و «ظهور» به جای «علت» و «معلول» بهره می گیرند. از نظر ایشان محال است کسی عارف باشد و به احسن بودن نظام هستی اعتقاد نداشته باشد؛ چون عالم تجلی حق تعالی است و حق تعالی در غایت حسن و جمال است. ابن عربی و ملاصدرا علم و معرفت به خویشتن را اساس «خداشناسی» معرفی کرده اند و در مقابل جهل را زشت-ترین شرور، و دوزخ را به دوری از ذات خدایی خویش معنا کرده اند که درک این دوری و اسارت سبب عذاب می شود. هر دو متفکر شرور را نسبی، عدمی، بالعرض و لازم? عالم ماده و طبیعت دانسته اند و صدرا این شرور قلیل را، در مقابل خیرات کثیر، ناچیز و قابل اغماض معرفی می کند.