نام پژوهشگر: فرشته پورعبدالحسین

بررسی اثر مهار سیگنالینگ nogo بر مشارکت سلول های بنیادی عصبی در بازسازی میلین عصب و کیاسمای بینایی موش دمیلینه شده با لیزولیستین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  فرشته پورعبدالحسین   -

چکیده هدف: ms شایعترین بیماری التهاب مزمن و دمیلینه کننده در سیستم عصبی مرکزی انسان است. ظرفیت ترمیم در این بیماری وجود دارد اما کافی نیست. شناسایی منبعی از سلول های بنیادی درون زاد مغز با ظرفیت بالای تکثیر، مهاجرت و تمایز به اولیگودندروسیت های مولد میلین، به توسعه استراتژی های جدید برای ترمیم کمک شایانی نموده است. این nscs های بطن های جانبی و بطن سوم ، تحت تاثیر سیگنال های محیطی توانایی تکثیر و مهاجرت به سوی ناحیه آسیب و تمایز به اولیگودندروسیت ها، نورون ها و آستروسیت ها را دارند. پروتئین nogo که در روی آکسون نورون ها و غشای اولیگودندروسیت های cns به میزان زیادی بیان می شود، می تواند ترمیم آکسونی را مهار کند. nogo با اتصال به گیرنده اش ngr و با فعال کردن مسیر سیگنالینگ rhoa و pkc باعث تغییر ساختار سیتواسکلتون و بازآرایی اکتین شده و کلاپس مخروط رشد را ایجاد می کند. با توجه به درگیری اجزای این مسیر سیگنالینگ در مهاجرت سلول های بنیادی و درگیری بیشتر دستگاه بینایی در بیماری ms، بررسی اثر مهار سیگنالینگ nogo و pkc در مهاجرت سلول های بنیادی به کیاسمای موش های دمیلینه شده با لیزولیستین مهمترین هدف تحقیق بود. روش ها: ژن ngr با تزریق sirna بر ضد آن و pkc با تزریق آنتاگونیست آن (g?6976) به صورت داخل بطنی، مهار شدند. پس از القای دمیلیناسیون با تزریق موضعی لیزولستین در ناحیه کیاسمای بینایی، مطالعه با ارزیابی هیستولوژیک وسعت دمیلیناسیون و ثبت پتانسیل برانگیخته بینایی در روزهای 3، 7 و 14 پس از آسیب انجام شد. ردیابی سلول های بنیادی عصبی با استفاده از رنگ آمیزی دوگانه brdu و مارکر های اختصاصی (olig2, psa-ncam, gfap) در همان گروه ها انجام شد تا رده های مختلف پیش سازها شناسایی شوند. یافته ها: بیشترین وسعت دمیلیناسیون در روز 7 پس از القای آسیب مشاهده شد که به طور نسبی در روز 14 کاهش داشت. ثبت vep نشان داد که تاخیر موج p بطور پیشرونده ای در روزهای 3 و 7 افزایش می یابد که در روز 14 میزان تاخیر کاهش قابل ملاحظه ای داشت. اما با مهار pkc و گیرنده nogo میزان وسعت دمیلیناسیون و تاخیر موج p در روزهای 3 و 7 کاهش قابل ملاحظه ای داشت و در روز 14 هم یک بهبودی نسبی در آنها دیده شد. در ردیابی سلول های مهاجر نیز با تکنیک ایمونوهیستوشیمی، تعداد سلولهای نشان دار شده با brdu و مارکرهای اختصاصی (olig2+, psa-ncam+, gfap+) در محل آسیب افزایش پیشرونده ای و به همان نسبت در نواحی svz بطن های جانبی روند رو به کاهشی را با گذر زمان نشان داد. و این نتایج در گروههایی که مداخله داشتند نسبت به گروه های lpc روند افزایشی و کاهشی بیشتری نشان داد. نتیجه گیری: داده های ما نشان داد که سلول های پیش ساز ناحیه svz بطنی و دیگر نواحی ژرمیناتیو قادرند که به دمیلیناسیون موضعی القا شده در کیاسما پاسخ دهند که به صورت گسترش سلولی و مهاجرت به سمت آسیب بود. پاسخ آنها با مهار pkc و گیرنده nogo به طور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد. این منابع سلولی اولیگودندروسیت های جدیدی تولید می کنند که جایگزین اولیگودندروسیت های ناحیه آسیب شده و به فرایند ترمیم کمک می کنند. واژگان کلیدی: دمیلیناسیون، لیزولیستین، مهاجرت nscs، سلول های پیش ساز الیگودندروسیتی، گیرنده nogo، پروتئین کینازc