نام پژوهشگر: مرضیه کشاورز

شناخت جامعه شناسانه خشکسالی در استان فارس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده کشاورزی 1390
  مرضیه کشاورز   عزت اله کرمی

وقوع و استمرار خشکسالی شدید و گسترده کنونی نه تنها بهره وری کشاورزی و توسعه اقتصادی را دستخوش تغییر ساخته، بلکه امنیت غذا و معیشت بسیاری از خانواده های کشاورز و جوامع روستایی بسیاری از مناطق مرکزی، شرقی و جنوبی کشور از جمله استان فارس را نیز به مخاطره انداخته است. همین امر لزوم بررسی و شناخت اثرات خشکسالی را محسوس می سازد. این در حالی است که ماهیت چند بعدی و پویای خشکسالی، شناخت اثرات ناشی از آن را دشوار نموده است. همچنین تلقی خشکسالی به عنوان پدیده ای صرفاً فیزیکی و خارج از نظام اجتماعی، موجب شده که تبیین اثرات خشکسالی بر کارکردهای اجتماعی و سیستم های اقتصادی جوامع محلی دشوار گردد. از سوی دیگر حاکمیت دیدگاه های فن گرایانه بر برنامه های مدیریت خشکسالی و بی توجهی نهادهای دولتی به کارکرد اجتماعی این پدیده از کارایی برنامه های دولتی مدیریت خشکسالی کاسته است. لذا این پژوهش با هدف افزایش شناخت جامعه شناسانه از خشکسالی و اثرات آن انجام گردید تا زمینه بهبود مدیریت خشکسالی و کاهش پیامدهای نامطلوب آن فراهم شود. این پژوهش مشتمل بر سه مرحله مجزا می باشد. مرحله نخست پژوهش به بررسی اثرات اجتماعی خشکسالی بر خانوارها و جوامع روستایی اختصاص یافت. در این راستا با استفاده از روش مطالعه چندموردی نسبت به بررسی اثرات اجتماعی خشکسالی بر خانوارهای روستایی اقدام گردید. نمونه های مورد مطالعه، از طریق انجام ارزیابی مشارکتی روستا و در قالب سه گروه کمتر آسیب پذیر، منبع فقیر و قبلاً برخوردار ساکن در دو روستای استان فارس مورد شناسایی و مطالعه قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان دادند که نوع و میزان آسیب پذیری خانوارهای روستایی از خشکسالی یکسان نبوده و مجموعه ای از عوامل وابسته و غیروابسته به خشکسالی موجب آسیب پذیری آنان گردیده اند. از سوی دیگر هر چند گروه های کمتر آسیب پذیر و بیشتر آسیب پذیر، اثرات ناشی از خشکسالی را تجربه نموده اند اما اتکای خانوارهای کمتر آسیب پذیر به منابع چندگانه درآمد، موجب کاهش آسیب پذیری آنان از خشکسالی گردیده است. این در حالی است که خانوارهای بیشتر آسیب پذیر اثرات اقتصادی، اجتماعی و عاطفی ناشی از این پدیده نظیر کاهش درآمد کشاورزی، افزایش بدهی، افزایش حجم کار، ناامنی غذایی، کاهش سلامت جسمانی و روانی، دشواری تحصیل، به تاخیر افتادن ازدواج، افزایش تضاد و انزوا را تجربه کرده اند. علاوه بر آن تاثیر خشکسالی بر گروه های مختلف جنسی و سنی متفاوت بوده است. همچنین بمنظور بررسی اثرات اجتماعی خشکسالی بر جوامع روستایی، از روش مردم نگاری مقایسه ای استفاده شد. بررسی مقایسه ای دو روستای دارای خشکسالی متوسط و بسیار شدید نشان داد که کارکرد و تبعات اجتماعی ناشی از خشکسالی در جوامع روستایی مذکور متفاوت است. بنحوی که در روستای دارای خشکسالی متوسط، تنها خانوارهای دارای اقتصاد متکی بر کشاورزی و در روستای دارای خشکسالی بسیار شدید، تمامی خانوارها و نهادهای اجتماعی روستا تحت تأثیر پیامدهای ناشی از این پدیده قرار گرفته اند. همچنین در حالی که وقوع خشکسالی موجب تغییر نظام تولید کشاورزی دو روستا گردیده، تغییرات ایجاد شده در ساختار اجتماعی، ساختار اقتصادی، انسجام اجتماعی، الگوی جمعیت، کیفیت زندگی و تشکل های اجتماعی موجود در روستای دارای خشکسالی بسیار شدید، بیشتر از روستای دارای خشکسالی متوسط بوده است. مرحله دوم پژوهش به بررسی مداخله گریهای انجام شده در راستای مدیریت خشکسالی در دو سطح کلان و خرد اختصاص یافت. در این راستا بمنظور بررسی مدیریت خشکسالی در سطح کلان، نسبت به انجام پیمایش اقدام شد و با استفاده از مدل stair به تبیین نهاده ها و فرایندهای اثرگذار بر عملکرد سازمان جهاد کشاورزی در شرایط خشکسالی مبادرت گردید. ارزیابی مدل کلان مدیریت خشکسالی نیز از طریق بکارگیری رهیافت شبکه بیزی و مدل سازی مسیر pls صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان دادند که مدیریت اعمال شده در خصوص نهاده ها، فرایندها و بروندادهای سازمان در شرایط خشکسالی در سطح متوسط یا کمتر از آن بوده است. در عین حال اقدامات انجام شده در زمینه مدیریت خشکسالی، افزایش کارایی زمانی و بهره وری کارکنان کمتر از متوسط بوده و نیازمند بهبود است. همچنین واکاوی علّی مدل مدیریت کلان خشکسالی نشان داد که منابع سازمانی، مدیریت استراتژیک، فرهنگ سازمانی و منابع انسانی تأثیر مستقیم مثبت و معنی داری بر مدیریت کلان خشکسالی داشته اند. در حالی که سازه هایی نظیر سیستم مدیریت، ساختارها و فرایندها، و عوامل محیطی تاثیرمعنی داری بر مدیریت خشکسالی نداشته اند. از سوی دیگر مداخله گری انجام شده در سطح خرد از طریق پیمایش و بهره گیری از چارچوب آسیب پذیری مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا ابتدا دو شاخص حساسیت و ظرفیت سازگاری با استفاده از برنامه ریزی توافقی محاسبه گردیدند و سپس میزان سازگاری کشاورزان با بهره گیری از منطق فازی ارزیابی شد. یافته های حاصل از تحلیل خوشه ای نشانگر شکل گیری سه گروه دارای سازگاری متوسط، کم و بسیارکم با خشکسالی بود. در حالی که کشاورزان گروه های مختلف از حساسیت و ظرفیت سازگاری متفاوتی نسبت به خشکسالی برخوردار بودند، از نظر میزان بکارگیری راهکارهای تاکتیکی و استراتژیک مدیریت خشکسالی تفاوت معنی داری نداشتند. علاوه بر آن هر چند عوامل اثرگذار بر گزینش راهکارهای تاکتیکی و استراتژیک گروه های مختلف سازگاری متفاوت بودند اما، مدیریت اعمال شده در سال های قبل نقش بسزایی در تعیین رویکرد مدیریتی کشاورزان در سالهای اخیر داشته است. مرحله سوم پژوهش به بررسی فرایند تصمیم گیری کشاورزان در شرایط خشکسالی و پیامدهای ناشی از اجرای این تصمیمات بر زندگی آنان اختصاص یافت. در این راستا ابتدا با انجام مصاحبه مردم نگارانه در دو روستای استان فارس، قواعد و مدل تصمیم گیری کشاورزان در شرایط خشکسالی استخراج گردید و سپس با انجام پیمایش و بهره گیری از تحلیل درختی به پیش بینی پیامدهای ناشی از مدیریت خشکسالی بر زندگی کشاورزان اقدام شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که مجموعه متنوع و متعاملی از متغیرهای اقتصادی، فیزیکی، طبیعی، ساختاری و شناختی بر روند تصمیم گیری کشاورزان تأثیرگذار بوده اند و شاخص های تصمیم گیری، در تناسب با استمرار و تشدید اثرات خشکسالی تغییر یافته اند. از سوی دیگر شدت و استمرار خشکسالی، و نوع و میزان مدیریت اعمال شده توسط کشاورزان، کیفیت زندگی آنان را دستخوش تغییرات اساسی نموده اند. بنحوی که برخی خانوارها در طول خشکسالی اخیر از شرایط زندگی دشوار و نامطلوبی برخوردار گردیده اند. در این میان رویکرد به استراتژی هایی نظیر افزایش استحصال آب از طریق حفر و کف شکنی چاه، افزایش اتکا به منابع مالی غیرفردی و نیز رها کردن کشاورزی شرایط زندگی کشاورزان را نامساعد ساخته است. در حالی که بهره گیری از تکنولوژی های نوین بهزراعی موجبات بهبود شرایط زندگی آنان را فراهم نموده است. با توجه به یافته های پژوهش، توصیه های لازم برای بهبود خط مشی مدیریت خشکسالی ارائه گردیده است تا ضمن کاهش اثرات نامطلوب خشکسالی، امکان افزایش سازگاری کشاورزان با این پدیده میسر گردد.