نام پژوهشگر: قاسم کاکایی

الهیات سلبی در آثار مولانا جلال الدین رومی و مایستر اکهارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  اشکان بحرانی   قاسم کاکایی

«الهیات سلبی» یکی از رویکردهای الهیاتی حایز اهمیت در الهیات جدید است. در نوشته ی حاضر، این رویکرد الهیاتی در آثار دو عارف بزرگ از دو سنت دینی اسلامی و مسیحی یعنی مولانا و مایستر اکهارت بررسی شده است. در بخش نخست، از تعریف های گوناگون، ابعاد و بن مایه ها، سرچشمه های سلبی گروی در ستون مقدس و تاریخچه ی رویکرد سلبی در مسیحیت و اسلام سخن به میان آمده است. در بخش دوم، به جنبه ی هستی شناختی الهیات سلبی در آثار مولانا و اکهارت پرداخته و مباحثی نظیر فنا، فقر، انسان شناسی سلبی و پاره ای استعاره های سلبی در آثار ایشان بررسی شده است. در بخش سوم، بعد معرفت شناختی و بعد زبان شناختی الهیات سلبی در آثار این دو عارف مطرح و مباحثی نظیر تعالی معرفتی، ترفندهای زبانی، تنزیه و تشبیه و خاموشی تحلیل شده است. و در بخش چهارم برخی پیامدهای الهیات سلبی مطرح، از مباحث پیشین جمع بندی ای ارائه و به اشتراکات و اختلافات اندیشه ی مولانا و اکهارت اشاره شده است.

رابطه نفس و بدن از دیدگاه ابن سینا و دکارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1387
  فاطمه عظمت مدار   علی محمد ساجدی

بشر از مرگ و زندگی، خوابیدن و خواب دیدن به تصور نفس نائل می شود. پی بردن به حقیقت نفس و اسرار نهفته آن، همچنین دانستن تأثیرات متقابلی که بین نفس و بدن وجود دارد، یکی از مسائلی است که فکر دانشمندان را در تمام اعصار به خود مشغول کرده است. ابن سینا در زمینه نفس و ارتباط آن با بدن مادی کتب و رسائل متعددی دارد. وی انواع نفوس را به دو بخش ارضی و سماوی تقسیم می کند. نفوس ارضی را نیز سه نوع می داند. نفس نباتی و حیوانی و انسانی. در این نوشته راجع به نفس نباتی و حیوانی به طور گذرا بحث شده است و بیشترین تأکید بر عقاید ابن سینا راجع به نفس انسانی است. ابن سینا نفس را مجرد، حادث و باقی می داند و معتقد است که نفس و بدن بر هم تأثیرات زیادی دارند که خود انسان نیز با تأمل در وجود خویش می تواند به این تأثیرات واقف شود. دکارت نیز برخلاف فیلسوفان مادی گرا به وجود نفس معترف است. اما آن را فقط یک نوع می داند و در مورد افلاک، حیوانات و نباتات قائل به وجود نفس نیست. او نیز همانند ابن سینا نفس را حادث، باقی و مجرد می داند. لیکن طریق رسیدن هر کدام از اینها به اثبات نفس و همچنین تجرد، حدوث و بقای نفس متفاوت است. ابن سینا و دکارت هر دو برای نفس قائل به وجود قوائی هستند و هر دو بدن و آلات بدنی را به عنوان وعاء و ابزاری در خدمت نفس برای رسیدن به کمال مطلوبش می دانند. از نظر این دو فیلسوف نفس و بدن در تعامل بوده و رابطه متقابل دارند. ابن سینا به طور مفصل به بیان این رابطه دوجانبه می پردازد. و بالاخره اینکه هر دو فیلسوف قائل به وجود واسطه ای میان نفس و بدن هستند که این ارتباط را میسر می سازد. هدف از تنظیم این پایان نامه ارائه چهارچوب مناسبی در مورد نفس مجرد و ارتباط آن با بدن مادی از دیدگاه ابن سینا و دکارت دو فیلسوف بزرگ اسلامی و غربی می باشد و در پایان نیز سعی شده است تا به بررسی وجوه اشتراک و افتراق نظریات آنان در این خصوص پرداخته شود.

بررسی رابطه تکوینی عصمت با علم معصوم (ع) و پاسخ به شبهات مربوط به عصمت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  محمدرضا بیژن   قاسم کاکایی

یکی از مهمترین مباحث مورد اختلاف میان مسلمانان بحث عصمت انبیاء وائمه (علیهم السلام) می باشد ؛ مسئله ای که همواره درباره آن بحث و اختلاف فراوان میان علمای علم کلام وجود داشته است ؛ بطوریکه تقریباً در تمامی ابعاد آن اختلاف نظر وجود دارداز مسائل مهمی است که در صدر بحث نبوت عامه وامامت عامه قرار دارد. وتا این مسئله روشن نشود؛ نمی توان به دیگر مسائل مربوط به نبوت وامامت پرداخت. انسانها در برابر این معنا دو دسته شدند عده ای آنرا قبول می کنند واز آن دفاع می کنند وعده ا ی دیگرانرا انکار می کنند . دسته اول که آنرا قبول دارند در تعریف آن دچار تشتت آرا شده اند و از عصمت تعاریف گوناگونی ارائه داده اند ؛برخی آن را لطفی دانسته اندکه خداوند در حق برخی بندگان خاصش اعمال می کند .برخی دیگر آن را ملکه ای نفسانی دانسته اند که همواره شخص به واسطه آن داعی بر انجام گناه ندارد و واجب را هیچگاه ترک نمی کند .برخی آن را ناشی از علم می دانند و می گویند شخص به واسطه علمش به آثار گناه از ارتکاب آن مصون می ماند. وبالاخره عده ای دیگر عصمت را نوعی علم می دانند،که بواسطه آن علم، هیچگاه شخص به ورطه ی گناه و خطا نمی افتد.ودر این صورت مصونیت شخص نسبت به گناه واشتباه صد در صدی می شود ؛در حالی که در تعاریف دیگر یا نقش اختیار کم رنگ تر می شود ویا احتمال ارتکاب گناه صفر نمی شود. با توجه به مطالب فوق قصد داریم در این رساله به رابطه بین عصمت وعلم بپردازیم . اگر از کلام بگذریم و عصمت را بر اساس مبانی حکمت متعالیه وعرفان بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم ، درک آن بسیار روشن تر خواهد بود؛ وعصمت بر پایه عینی تری استوار خواهد بود؛چرا که بر طبق مبانی حکمت متعالیه وعرفان انسان می تواند به بالا ترین درجات وجود صعود کند؛که در اینصورت همه مراتب هستی را در خود دارد.واز بالا ترین درجه کمال که همان علم باشد برخوردار است .با این حساب دیگر جایی برای گناه وخطا باقی نمی ماند واما در مورد دسته دومی که در بالا ذکر شد یعنی آنهائی که عصمت را انکار می کنند .این گروه نیز بیکار ننشستند وهمواره در پی سست کردن پایه های استدلال گروه اول بوده اند.بنابراین شبهات فراوانی را در باب عصمت مطرح کرده اند که در قسمت پایانی پایان نامه به پاسخ دادن به برخی از این شبهات پرداخته ایم

کمال و سقوط انسان ازدیدگاه مولانا و مایستراکهارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  علیرضا خواجه گیر   قاسم کاکایی

چکیده رویکرد مولانا و مایستر اکهارت به مسئله انسان و سیر کمالی او متاثر از نگاه ذو مراتبی به حقایق هستی اعم از خدا و انسان است . انسان موجودی است دارای ساحت های ظاهری و باطنی که هرکدام منعکس کننده بخشی از حقیقت پنهان اوست .بنابراین کمال و سقوط او نیز با توجه به این سلسه مراتب وجودی او معنا می شود .اگرچه این دو عارف متعلق به دو سنت عرفانی جدا از یکدیگر بوده اند و تاثیر سنت های دینی شان در تعالیم عرفانی آنها منعکس شده ، امّا رویکرد عرفانی آنها به انسان و بویژه کمال و سقوط او از وجوه تشابه و تفاوت معناداری برخوردار است. از این جهت نگاه تطبیقی به مسئله کمال و سقوط در آموزه های این دو عارف ، هم از جهت مقایسه دو سنت عرفانی اسلام و مسیحیت بطور اعم و هم تحلیل و مقایسه نگاه عرفانی این دو عارف بطور اخص به مسئله مذکور ، قابل توجه می باشد. در این رساله مسئله کمال و سقوط انسان در دو مرحله اصلی که مشتمل بر مراحل فرعی تری است و همه مراحل با یکدیگر ارتباط متقابل دارند ، مطرح شده است .در مرحله اول که نقش معرفت و شناخت در کمال و سقوط انسان است ، این مسئله در سه سطح حسی ، عقلی و شهودی مطرح شده است. محدودیت و عدم توانایی معرفت حسی در درک حقیقت مستلزم گذر کردن از این مرحله و رسیدن به حواس باطنی است ، علاوه بر این گرفتار شدن انسان در دایره ی تنگ عقل جزیی در مرحله شناخت عقلی نیز مانع رسیدن انسان به مرتبه ی عقل کلی است ، که از محدودیت های عقل جزیی به دور است.آنچه می تواند مکمل این دو مرحله شود ، رسیدن به معرفت شهودی از حقیقت و درک بی واسطه آن است . رسیدن به این مرحله مستلزم از بین بردن موانع ارتباط برقرار کردن با حقیقت الهی خویشتن و رسیدن به خودشناسی حقیقی است، که در تعالیم عرفانی آنها این مسئله بسیار با اهمیت و برجسته است . رسیدن به این مرحله از کمال نیز مستلزم عبور کردن از موانعی است که گاهی از سنخ دانستنی های کاذب و گاهی از سنخ بیماری های اخلاقی ، تعلقات عاطفی و عدم برخورداری از عنایت خداوند و رهبری معنوی است.رویکرد مولانا و اکهارت در معرفی و سلوک در این مراحل،برای رسیدن به کمال و رها شدن از سقوط معنوی، با تاکید بر عشق در تعالیم مولانا و وارستگی در تعالیم اکهارت قابل بررسی است. کلمات کلیدی: مولوی ، اکهارت ،خودشناسی،عشق،وارستگی،عقل،شهود،کمال،اخلاق

بررسی تطبیقی حقیقت وحی در حکمت متعالیه و علم کلام
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  طاهره راسخ   لاله حقیقت

هدف از این تحقیق بررسی حقیقت وحی است و پاسخ به این پرسش که آیا تلقی فیلسوفان بخصوص در حوزه حکمت متعالیه با متکلمین اسلامی نسبت به این حقیقت یکسان است یا خیر؟ برای این منظور به بررسی و تطبیق دیدگاه فرق مهم کلامی و دیدگاه ملاصدرا به عنوان موسس حکمت متعالیه پرداخته ایم. ابتدا پیشینه ی مباحث مرتبط با وحی را بررسی کرده و در گام دوم مسأله وحی را درآثار ملاصدرا و متکلمان مورد تحقیق و تطبیق قرار داده ایم. در این پژوهش آشکار شد که ملاصدرا و متکلمان پیشین حقیقت وحی را فیضی از جانب خداوند می دانند که به افراد خاص افاضه می شود ولی در مورد نزول وحی بین متکلمان و صدرا اختلاف وجود دارد. برخی از متکلمان واسطه فیض را نادیده می گیرند و معتقدند که فیض، مستقیماً از جانب خداوند به نبی می رسد. اما ملاصدرا وجود نبی را دارای مراتب طولی می داند که در هر مرتبه، معارف وحیانی را متناسب با آن دریافت می کند. در این میان ما نگاهی داشتیم بر تعریف و خصوصیات نبی و نزاع های کلامی در زمینه صفت تکلم و مقایسه آن با نظر صدرا. و دانستیم اشاعره معتقدند که کلام خدا از جنس اصوات و حروف نیست بلکه کلام نفسانی است که قدیم و غیر مخلوق می باشد، اما در مقابل معتزله و امامیه وحی را مانند کلام انسان می دانند و در نتیجه آن را حقیقتی تدریجی و حادث محسوب می کنند. اما صدرا این نظرات را نوعی افراط و تفریط می داند. و در گام آخر نسبت وحی با تجربه دینی مورد بررسی قرار گرفت و آشکار شد این تصور که وحی همان تجربه دینی است، تصوری باطل می باشد.

شعور موجودات بر طبق حکمت متعالیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  مرضیه سادات هاشمی راد   قاسم کاکایی

این نوشته به بررسی سریان علم در اشیای مادی و لواحقش می پردازد و در این راستا نخست دلالت های قرآنی ،شواهد روایی و نظریه های عرفانی را مورد برررسی قرار می دهد.از مباحث مهم این تحقیق ،اثبات علم جمادات بر اساس اندیشه های ابن سینا است که برای این منظور ،از مبانی ای نظیر عشق ساری و علت غایی سخن به میان آمده و نقاط مشترک دیدگاه صدرا و سینادر اب علم مادیات مورد توجه قرار گرفته است.نح.ه علم و شعور در ماده و لواحق آن ،هم به لحاظ عالِمیت ماده و هم با ملاحظه معلومیت ماده ،با تکیه بر اصول و مبانی حکمت متعالیه صدرایی موضوع اصلی و اساسی این رساله است که در این میان ،مساوقت علم و وجود ،اصالت وجود،تشکیک وجود،بساطت وجود ،و تقسیم علم به بسیط و مرکب از مباحثی است که در فصل آخر این رساله به آن ها پرداخته شده است.

بررسی تطبیقی توحید ذات و صفات از دیدگاه ابن سینا و امام خمینی(ره)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده الهیات 1391
  فاطمه عوضی   علی محمد ساجدی

هدف از این تحقیق بررسی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و امام خمینی(ره) در مساله توحید ذات و صفات الهی است. به روش کتابخانه ای و به شیوه تطبیقی در قالب پنج فصل به طور تطبیقی و تلفیقی تنظیم شده است. مباحث مورد تحقیق در این پایان نامه عبارتند از : فصل اول: کلیات. فصل دوم: شامل تعریف، اقسام توحید، پیشینه مباحث توحیدی از نگاه مفسران و در اندیشه کلامی، عرفانی، فلسفی و در ادامه اقسام توحید و صفات الهی از دیدگاه این دو فیلسوف بیان نموده ایم. فصل سوم: مبتنی بر ادله اثبات یگانگی ذات الهی است. در فصل چهارم: مبحث اسمای سبعه (علم، اراده، قدرت، سمع، بصر، تکلم و حی) از منظر این دو متفکر بیان گردیده است. فصل پنچم شامل بررسی تطبیقی و نتیجه گیری بین آراء هر دو اندیشمند است. چنین نتیجه گرفته شده است که: هر دو اندیشمند توحید را نفی شریک و نفی اجزا از ذات الهی دانسته-اند. ابن سینا تقسیم بندی روشنی در باب اقسام توحید ارائه نمی دهد، اما امام(ره) اقسام توحید را به توحید افعالی، صفاتی، ذاتی تقسیم نموده، و قسم چهارم را تسبیح (تنزیه از توحیدات سه گانه) نامیده است. بوعلی صفات الهی را به صفات سلبیه و اضافیه ارجاع می دهد، لیکن، امام(ره) صفات الهی را به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم نموده است و ارجاع صفت به سلبیه و اضافیه نمی پذیرد. محورهای اصلی آراء هر دو صاحب نظر متاله در این زمینه عبارت است از نفی ترکیب و نفی کثرت به انحاء مختلف و همچنین نفی هر گونه ندّ، شریک و ضدّ برای حق تعالی است. در بخش امهات سبعه ابن سینا علم الهی در مرتبه ذات را علمی حضوری و علم او به موجودات را از طریق علم به اسباب و علل و صور مرتسمه آنها دانسته است و در باب صفات دیگر نظیر سمع، بصر، حیات، اراده، قدرت و تکلم نیز به نوعی به علم الهی ارجاع داده است اما امام(ره) ارجاع صفات به علم را قابل قبول نمی داند و بر این عقیده است که هر صفتی حیثیتی جداگانه دارد تنها در مقام ذات همگی عین یکدیگر و عین ذات الهی هستند. امام(ره) به پیروی از حکمت متعالیه علم الهی را -خواه در مرتبه ذات و یا در مرتبه مخلوقات - علمی حضوری و به نحو اجمال در عین کشف تفصیلی می داند کلید واژه ها: توحید ذات،توحیدصفات، امهات سبعه(صفات هفت گانه خداوند)، ابن سینا و امام خمینی(ره).

بررسی تطبیقی فرشته شناسی از دیدگاه سهروردی و آکویناس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  زهرا دبیری   لاله حقیقت

فرشته شناسی یا علم به مجردات قدسی از جمله معارفی است که هرچند به دلیل در پرده ی غیب واقع شدن موضوعش مبنایی وحیانی دارد، همّت عقل در رسیدن به آن هرگز کوتاهی ندارد، تا آن جا که فلاسفه ی متدین همواره درصدد ارائه ی شناختی عقلانی از ماهیت و اوصاف این موجودات شریف برآمده، و ضرورت وجودشان را توجیه کرده اند. پایان نامه ی حاضر که بررسی تطبیقی فرشته شناسی از دیدگاه سهروردی حکیم برجسته ی مسلمان و توماس فیلسوف بزرگ مسیحی قرون وسطی است، با به بحث گذاشتن مسائلی از قبیل راه های اثبات فرشتگان، اوصاف و اقسام و کارکرد و تعداد و نحوه ی پیدایش ایشان، چگونگی نسبتشان با انسان و تعیین فراتری یا فروتری آنان، با روشی توصیفی- تحلیلی به مقایسه ی دو نظام فلسفی- ایمانی مذکور پرداخته و در خلال مباحث، بر سازگاری عقل و دین تأکید ورزیده و بلکه نزدیکیشان را آشکار ساخته است. از یافته های این پژوهش، اشتراک نظر هر دو فیلسوف در روش استدلال بر وجود فرشتگان، بیان ماهیت و وظایف ایشان، رابطه ی آنان با انسان و قول به کثرت غیر قابل شمارشان و نیز اختلاف نظر در کیفیت ایجاد فرشتگان، شیوه ی دسته بندی آنان، نحوه ی تحلیل علم ملکی به ذات و غیر ذات، حقیقت تمثل فرشتگان، مسئله ی وحدت یا تباین نوعیشان هم چنین برتری فرشته یا انسان می باشد که امید است راه را برای کنکاش های ذهنی عمیق تر و بررسی مقایسه ای دیگر، گشوده باشد.

حرکت از دیدگاه ملاصدرا دکارت و دکارتی ها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  زهرا جاودانی   علی محمد ساجدی

از دیر باز فیلسوفان و متفکران، حرکت وتبیین ماهیت آن را معضل بزرگی یافته بودند و به خوبی دریافته بودند که دگرگونی صفتی مثل صفات دیگر نیست. حرکت چگونه صفتی است و در کجا واقع می شود؟ وبر شیئی که دستخوش تغییر وحرکت می شود چه می گذرد؟ آیا تمام هستی اش دستخوش تحول می شود یا تنها ظاهرش عوض شده و باطنش باقی می ماند؟ در همان زمانی که دکارت در غرب راه جدیدی در علم به روی دنیا باز می کرد. و در شرق نهصد سال بود که فلسفه ارسطو حکمرانی می کرد و بنیان فلسفه مشاء که روی استدلالات عقلی قرار داشت مانند کوه پا بر جابود . صدرالمتالهین در حقیقت هستی دقیق شد، تا توانست خود را به معنای عالم نزدیک سازد. و برخلاف ارسطو اظهار داشت که: جوهر عالم طبیعت ، دائما در حرکت وتغییر وتجدد است و این حرکت لازمه ذات جوهر این عالم است و هرگز از آن منفک نمی شود. در همین زمان بود که دکارت با کنار گذاشتن سنت مدرسی ، طبیعیاتی مکانیکی بنا کرد که در آن جهان بر اساس بعد و حرکت ساخته شده است. ماشینی که خالق آن روزی با تلنگری آن را به حرکت در آورده است.و تاامروز مطابق قوانین طبیعت بی وقفه در حال حرکت است . بعد از او اسپینوزا قوانین مکانیکی دکارت را می پذیرد اما آن را کافی نمی داند. و دیدگاه خاص او درباب جوهر او را معتقد می سازد که همه چیز در خدا زندگی و حرکت می کند. اما از نظر لایب نیتس جهان آن نوع دستگاه ماشینی نیست که دکارت فکر می کند . بلکه بر اساس آموزه منادها همه چیز در جهان نیرو، حیات ، نفس، فکر و شوق است. در تحقیق حاضر طی چهارفصل و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و مقایسه موضوع حرکت و مباحث مربوط به آن یعنی جوهر ، جسم و زمان در فلسفه ملاصدرا و فلسفه دکارت و دکارتی ها پرداخته شده است و خواهیم دید که دیدگاه اصالت وجودی ملاصدرا در باب حرکت در مقایسه با دیدگاه مکانیکی دکارت تصویر کامل تری از حرکت را به نمایش می گذارد.

بررسی رابطه ی علم النفس و معادشناسی در اندیشه ی صدرالمتالهین شیرازی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  محمد هاشمی فرد   علی محمد ساجدی

شناخت نفس انسان و حیات پس از مرگ از مقولاتی است که نقش به سزایی در زندگی انسان ها دارد. از آنجا که رابطه ی این دو مقوله از قبیل رابطه ی غایت و ذی غایت و مسیر و منتهاست، لذا در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند. پژوهش حاضر در صدد بررسی رابطه ی این دو مقوله در اندیشه ی ملاصدراست. بدین ترتیب که پس از گذری اجمالی بر نفس شناسی متقدمین، نفس شناسی ملاصدرا و نظریات بدیع ایشان مطرح، بررسی و بعضاً نقد می شود. نتیجه ی این تلاش رسیدن به نفس شناسی متفاوت ملاصدرا با عناصری چون سعه ی وجودی و تعریف ناپذیری نفس انسانی، عدم انحصار تجرد، در تجرد قوه ی عاقله، عدم ثنویت نفس و بدن، قدرت نفس انسانی در خلق صور یا امور خارجی در صورت کمال نفس، بدون نیاز به ماده ی قابل و صرفاً به واسطه ی جنبه ی فاعلی و تکامل ذات و جوهر انسان به موازات تکامل ادراکات خواهد بود. سپس به بررسی معاد شناسی صدر المتالهین می پردازیم که ثمره ی آن با توجه به تحولات بنیادین نفس شناختی، اثبات معاد جسمانی با بدنی غیر عنصری، پاسخ گویی به شبهات معاد جسمانی، برهان آوری قاطع بر بطلان تناسخ، حل مشکل حشر نفوس ناقص و متوسط، اثبات حشر برخی حیوانات، تبیین خرد پذیر بسیاری از آموزه های مربوط به معاد خواهد بود و در پایان به کیفیت ارتباط این دو مقوله پرداخته شده است.

رابطه ی نفس و بدن از دیدگاه ابن سینا و لایب نیتس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده علوم انسانی 1391
  فاطمه شاهسونی   علیمحمد ساجدی

پرسش درباره ی رابطه ی تن و روان از پرسش های بنیادین در علم النفس فلسفی و روان شناسی جدید است که پاسخ به آن روشن گر طرز تفکر اندیشه وران در باب معرفت نفس می باشد. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، متکفل بررسی رابطه ی نفس و بدن از دیدگاه ابن سینا و لایب نیتس می باشد. بدین ترتیب که؛ ابتدا، به بیان دیدگاه ابن سینا پرداخته، تعریف نفس، اثبات نفس، ماهیت نفس، مادّی یا مجرّد بودن آن، نحوه ی حدوث و پیدایش آن، چگونگی رابطه نفس با بدن، تأثیرات متقابل نفس و بدن از منظر وی بررسی می گردد. سپس، به بررسی آراء لایب نیتس پرداخته، مسائلی همچون: جوهر، ماهیت جوهر، وجود جواهر فرد بسیط، طبقات جواهر فرد بسیط، تعریف نفس و بدن، رابطه نفس و بدن و در ادامه، بقای نفس، مسخ و تولّد مورد بحث و نظر قرار می گیرد. سرانجام، وجوه اشتراک و افتراق نظریات این دو فیلسوف در خصوص رابطه ی نفس و بدن واپسین مسئله ای است که در این پایان نامه مورد تفحص قرار می گیرد. از جمله، یافته های این جستار چنین است که؛ هر دو فیلسوف نفس را مجرّد دانسته، لیکن، ابن سینا نفس را جوهری کاملاً مجرّد، و لایب نیتس آن را نیمه مجرّد محسوب می کند. زیرا، ابن سینا نفس را جوهر مستقل مجرّد و روحانیه الحدوث شمرده، معتقد است که رابطه نفس با بدن، رابطه ی تصرّف و تدبیر است و تعلّق آنها نسبت به یکدیگر تعلّق عرضی است و نه ذاتی. لیکن، لایب نیتس رابطه نفس و بدن را بر اساس هماهنگی پیشین بنیاد بیان نموده، بر اساس دستگاه فلسفی خویش؛ جواهر فرد بسیط نظامی را تشکیل می دهند هماهنگ و سازگار با یکدیگر، لذا، از دیدگاه وی، در آغاز خلقت، توسعه ی درونی هر مناد، به گونه ای تنظیم شده است که با توسعه و تغییرات دیگر منادها کاملاً هماهنگ و همراه است.

بررسی تطبیقی حدوث و قدم نفس از دیدگاه سه فیلسوف مسلمان(ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده علوم انسانی 1391
  مریم سرور   لاله حقیقت

این مسأله که نفس انسانی حادث است یا قدیم، یکی از بنیادی ترین مسائل فلسفی است. در مورد این مسأله دو پاسخ عمده مطرح بوده است: 1) افلاطون معتقد است که نفس انسانی قدیم است. 2) فیلسوفان مسلمان بر این باورند که آن حادث است. ابن سینا و سهروردی می گویند نفس به عنوان موجودی روحانی حادث است و همچنین به عنوان موجودی روحانی باقی است(روحانیه الحدوث و البقا). اما ملاصدرا مبنی بر اصول ابتکاری فلسفی اش ازجمله ، تشکیک وجود، اصالت وجود و حرکت جوهری، معتقد است که نفس انسانی به عنوان موجودی جسمانی حادث است و به عنوان موجودی روحانی باقی است(جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا) در این پایان نامه از شیوه ی توصیفی- تطبیقی برای بررسی دیدگاه سه فیلسوف مسلمان مذکور، در این مسأله در پنج فصل استفاده می کنیم. در فصل اول به کلیات می پردازیم. در سه فصل بعد، دیدگاه هر یک از این سه فیلسوف را به طور مجزا بحث می کنیم و در فصل پنجم دیدگاه شان را با یکدیگر مقایسه می کنیم. و در پایان نشان می دهیم که نظر ملاصدرا منسجم ترین و مستدل ترین نظریه است و می تواند یکی از مهم ترین مسائل فلسفی به نام معاد جسمانی را حل کند.

نقد و بررسی پلورالیسم دینی در عرفان اسلامی (با تکیه بر آراء ابن عربی و مولوی)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  هاجر اویش   قاسم کاکایی

چکیده نقد و بررسی پلورالیسم دینی در عرفان اسلامی (با تکیه بر آراء ابن عربی و مولوی) به کوشش هاجر آویش پلورالیسم دینی، یکی از مهم ترین مباحث فلسفه ی دین و کلام جدید بوده و راهی است برای تبیین تنوع و تکثر ادیان وحیانی و غیر وحیانی. این نظریه بر آن است که تمامی ادعاهای ادیان مختلف، می توانند به وجهی درست باشند. مدافعان این نظریه، برای اثبات مدعای خود به سخنان و آراء عارفان مسلمانی چون ابن عربی و مولوی، متوسل شده اند. بدین جهت بر خود لازم دانستیم تا به نقد و بررسی این نظریه در مکتب عرفانی ابن عربی و مولوی بپردازیم. این رساله، یک تحقیق کتابخانه ای با روش توصیفی ـ تحلیلی است، و هدف آن نقد و بررسی نظریه ی پلورالیسم دینی در آراء عرفانیِ ابن عربی و مولوی می باشد. بدین منظور؛ ابتدا مبانیِ نظریه پلورالیسم دینی، در آراء و سخنان ابن عربی و مولوی بررسی شده و سپس بحث حقانیت ادیان گوناگون در آراء این دو عارف مورد بحث قرار گرفته و نظر نهایی آنان درخصوص حقانیت دین اسلام بررسی شده است، همچنین به بحث نجات و رستگاری پیروان ادیان مختلف پرداخته شده است. در نهایت این نتیجه به دست آمده است که آراء عارفان مسلمان، علی رغم داشتن مضامین کثرت گرایانه، تفاوت اساسی با آن دارد. ابن عربی و مولوی، با وجود این که عقیده دارند که در همه ادیان حقایقی یافت می شود و نمی توان همگی آنان را باطل محض دانست، اما از سوی دیگر معتقدند که دین اسلام دارای بیشترین و کامل ترین حقیقت می باشد. در واقع، ایشان بر اساس مکتب وحدت وجودی خویش، حقیقت را مشکک و دارای درجات مختلف دانسته اند که بالاترین درجه ی آن در دین اسلام یافت می شود. و نیز معتقدند که هر دینی به هر اندازه که از حق برخوردار است، به همان میزان قابلیت نجات پیروان خود را دارد. واژگان کلیدی: پلورالیسم دینی، عرفان، وحدت وجود، تجربه عرفانی، رستگاری، ابن عربی، مولوی.

نمادگرایی در هنر اسلامی از دیدگاه تیتوس بورکهارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده هنر و معماری 1391
  فرهاد بردباری   رحیم خوب بین خوش نظر

نگرش معناگرایانه ( فراتاریخی ) یکی از مهمترین رویکردها را به هنر و معماری اسلامی ارائه می دهد و بیان می دارد که هنرِ اسلامی بر حقایقی که فراتر از محدوده زمان و مکان است دلالت می کند. پس هنر اسلامی از منظر این گروه دارای حقیقتی فراتاریخی است که در تاریخ متجلی و آشکار می شود. اندیشمندان و متفکرین این دیدگاه ( بورکهارت ، نصر ، اردلان ، استیرلن و ... ) هنر و معماری اسلامی را دارای هویتی عرفانی، اشراقی می دانستند و با نگرش معناگرا و باطنی به سراغ آن می روند. از اهداف این پژوهش بررسی دیدگاه فراتاریخی در هنر و معماری اسلامی و مطالعه و شناسایی رمز ( نماد ) و تمثیل از منظر اندیشمندان این نگرش و بخصوص تیتوس بورکهارت است که به روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار می گیرد . تیتوس بورکهارت که وابسته به جریان سنت گرایی می باشد ذات هنر و معماری اسلامی را رمزی و سمبلیک می دانست . به طور کلی در همه هنرهای مقدس دینی و به طور خاص در هنر و معماری اسلامی شیوه بیان رمزآمیز، نمادین و تمثیلی است. بورکهارت حرکت عمودی خط در خوشنویسی را نماد وحدت و حرکت افقی خط را نماد کثرت می دانست. او نگارگری ایرانی را کامل ترین هنر تمثیلی عالم اسلام می دانست. در مورد فرش بافی و به خصوص قالی عقیده داشت، قالی رمز عالم هستی است؛ جهانی یکپارچه که تار و پودی پنهان همه اجزایش را به هم پیوند می زند. به باور بورکهارت ، معماران جهان اسلام سعی نموده اند تا از مواد بسیار ساده ساختمانی، گوهرهای قیمتی بسازند تا به هدف خود که نشان دادن نور است دست یابند چون هیچ نماد و مظهری مانند نور به وحدت الهی نزدیک نیست.

بررسی هماهنگی عقل و نقل در مسأله توحید از دیدگاه ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  فاطمه زارع   محمد علی ساجدی

بررسی هماهنگی عقل و نقل در مسأله توحید از دیدگاه ملاصدرا به کوشش فاطمه زارع یکی از مسائلی که از دیرباز مورد توجه محققین و اندیشمندان واقع شده است رابطه عقل ودین و نسبت میان این دو می باشد ،دراین خصوص، آن چه کانون توجه نگارنده قرار گرفته است دیدگاه ملاصدرا درباره نحوه سازگاری عقل و دین در مسأله توحید است که آیا از دیدگاه وی این دو مقوله با یکدیگر در تعارض بوده، و یکی دیگری را برنمی تابدیا چنین نیست؟ لذا، پرسش اصلی تحقیق چنین است که؛ در یکی از مهم ترین اصول ادیان توحیدی که همان اصل توحید است هماهنگی عقل و دین از منظر ملاصدرا چگونه می باشد؟ در این تحقیق،طی شش فصل، و با روش توصیفی _تحلیلی به موضوع مذکور از دیدگاه حکمت متعالیه ملاصدرا پرداخته ایم به این ترتیب که پس از فصل کلیات آرای متکلمان و حکیمان را آورده ، پس از فراهم شدن شناخت کلی از مبحث ، آرای صدرا در زمینه عقل و دین در مراتب توحید را به طور مجزا موردفحص و بررسی قرار داده، و هر یک از شاخه های اصلی آن یعنی توحید ذاتی ،توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی را از دریچه عقل و دین و با نگاه ملاصدرا به بحث نهاده ایم. نتیجه این که؛ ملاصدرا با حساسیت تمام در هماهنگی عقل و دین کوشیده و در این زمینه ضمن آن که در کتاب های فلسفی خویش از آیات و روایات بهره گرفته، و از شعاع نور کلمات معصومان (ع) روشنی یافته، در تفسیر ها و شرح هایی که بر قرآن و روایات نوشته است از نور برهان و فلسفه خویش نیز مدد جسته، و فهمی هماهنگ با اندیشه های متقن فلسفی خود ارائه نموده است.می توان گفت رویکرد ملاصدرا در گزینش آیات و روایات مناسب بحث، بار عقلی داشتن و تفسیر فلسفی برتافتن هر یک از شواهد نقلی است کلید واژگان: عقل، دین،اصل توحید، ملاصدرا، توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، توحید عبادی، قرآن ، حدیث

بررسی تطبیقی هستی شناسی از دیدگاه صدرالمتألهین و توماس آکویینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  محمدمهدی ذاکرین نوبندگانی   قاسم کاکایی

ملاصدرا وتوماس آکویینی به خاطر اهمیتی که به وجود در هستی شناسی خویش داده اند، در زمره فیلسوفان معتقد به اصالت وجود به شمار می آیند. در این پایان نامه در شش فصل و به روش توصیفی_تحلیلی به بررسی نقش وجود در هستی شناسی این دو فیلسوف خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که به آن شکل و معنایی که ملاصدرا اصالت وجودی است،آکویینی اصالت وجودی نمی باشد و توماس با وارد کردن «وجود» به متافیزیک ارسطویی هستی شناسی خود را به تناقض کشانده است. در ابتدا به بررسی تعاریف، مبانی و ادله اصالت وجود از دیدگاه ملاصدرا خواهیم پرداخت. سپس در فصل های سوم و چهارم جایگاه وجود را در دلایل اثبات وجود خدا و هم چنین معرفت شناسی این دو فیلسوف نشان خواهیم داد. آن گاه به نقش و جایگاه وجود در جواهرمادی و مجرد خواهیم پرداخت و بررسی خواهیم کرد که آیا این دو فیلسوف به وحدت شخصی وجود باور دارند یا خیر؟ در پایان نیز یکسانی و نایکسانی آنالوژی و تشکیک در وجود را بررسی خواهیم کرد.

بررسی و نقد برداشت های مختلف از أصالت وجود و ادله اثبات آنها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  غلامرضا بنان   قاسم کاکایی

چکیده بررسی و نقد برداشت های مختلف از اصالت وجود و ادله اثبات آنها از منظر ملاصدرا به کوشش غلامرضا بنان أصالت وجود به عنوان کلیدی ترین رکن حکمت متعالیه به شمار می آید. از زمان ملاصدرا تا کنون تفاسیر متعددی از این أصل رکین فلسفی به عمل آمده است، بعضی از این تفاسیر به گونه ئیست که با هدف أصلی مبتکر نظریه أصالت وجود یعنی صدرالمتألهین هم خوانی ندارد. ما در این نوشتار سعی نموده ایم این تفاسیر را با مراجعه به آثار متعدد ملاصدرا از منظر ایشان بررسی نموده و تفسیر صحیح را که در آن، أصالت به معنای صرف موجودیت و تحقق خارجی داشتن و إعتباریت به معنای عدم تحقق حقیقی داشتن است را، از تفسیر غیر صحیح باز شناسیم. در این نوشتار تفسیر استاد فیاضی که ایشان در آن، مدعی تحقق حقیقی ماهیت در خارج است و تفسیر استاد مصباح از أصالت وجود که ایشان در آن، أصالت را به معنای صدق حقیقی مفهوم بر مصداق خارجی می داند، مورد بررسی و نقد قرار گرفته و بیان شده که این تفاسیر مطابق با نظر ملاصدرا نیست. همچنین در این نوشتار عمده ترین دلایل مخالفین أصالت وجود همچون شیخ اشراق که اشکال اساسی ایشان خلط بین مفهوم ومصداق است و سید عبدالأعلی سبزواری که سعی دارد أصالت وجود را تنها به کمک آیات و روایاتی که تصریحی در مدعای ایشان ندارد اثبات نماید، به بوته نقد کشیده شده و بدانها پاسخ داده شده است. واژه های کلیدی: ملاصدرا، وجود، ماهیت، أصالت و إعتباریت.

بررسی روش شناسی و آسیب شناسی تعاریف و استدلال های مکاتب فلسفه اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1386
  لیلا بانشی   قاسم کاکایی

چکیده ندارد.

بررسی مبانی، اهداف، اصول و روش های تربیت انسان بر مبنای حرکت جوهری ملاصدرا و تطبیق این یافته ها بر متون دینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1388
  محمد شریفانی   محسن قمی

چکیده ندارد.