نام پژوهشگر: مهدی خبازی
ناهید اسدی برجی حجت صفار حیدری
این پژوهش با هدف بررسی کاربرد تربیتی تمثیل با تاکید بر آثار افلاطون انجام گرفته است. تمثیل از ارکان مهم ادبیات است و از گونه های شناخت ادب و هنر هر قوم و ملتی است. در طول زمان آثار گرانقدری به زبان تمثیلی در مایه های ادبی،عرفانی،فلسفی و تعلیمی به رشته تحریر در آمده است. در تمثیل این ویژگی نهفته است که می تواند موضوع اندیشگی دشوار و چند لایه را نازل و همه فهم کند و مفهوم آن را در دسترس عموم قرار دهد. تمثیل روایتی است که دو معنا دارد :معنای لفظی که خود قصه است و معنای استعاری که در پس کردارهای اشخاص پنهانند.افلاطون به عنوان اولین مربی تربیتی جهان در سراسر آثار خود تمثیل های مختلفی را به فراخور موضوع به کار برده است.و از بیان تمثیلی برای بیان فلسفه خود بهره برده است. در این پژوهش بر آن شدیم تا به بررسی کاربرد تربیتی تمثیل با تاکید بر آثار افلاطون بپردازیم . بدین منظور نخست تحلیلی مفهومی از تمثیل ارائه گردید، سپس با مطالعه رسالات افلاطون تمثیل های موجود در متن این رساله ها استخراج گردید و در قالب گروه های موضوعی تقسیم بندی شد. در گام بعدی کاربردهای تربیتی تمثیل در فلسفه افلاطون مورد تحلیل قرار گرفت و در مرحله پایانی به بررسی این موضوع پرداخته شد که چگونه می توان از تمثیل در حوزه ی تعلیم و تربیت سود جست. جامعه آماری این پژوهش رسالات خود افلاطون و کتاب هایی است که سایر نویسندگان در رابطه با افلاطون نوشته اند .روش محقق در این پژوهش تحلیلی استنتاجی است ،یعنی محقق با مطالعه ی متن های مربوطه به استخراج تمثیل ها پرداخته و پس از دسته بندی نمودن انها در محتواهای گوناگون کاربرد های تربیتی آن ها را استخراج نمده است.جمع آوری اطلاعات در این تحقیق به روش مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمد که کاربرد تمثیل توسط افلاطون در قالب دو رویکرد کلی : تمثیل به عنوان ماهیت تربیت و تمثیل به عنوان روش تربیت انجام گرفته است. همچنین می توان از جنبه های دلالتی، زیبایی شناختی، ملموس سازی، نمادگرایی و ...تمثیل در تعلیم و تربیت سود جست. واژگان کلیدی تمثیل ، تربیت ، افلاطون
نرجس سلیمی خورشیدی سهیلا هاشمی
توانمند سازی به معنای تفویض و یا اعطای قدرت به کسی است. در دهه های اخیر توانمندسازی به عنوان مکانیزمی برای افزایش کیفیت زندگی کاری و شخصی زنان مطرح شده است. تحصیلات و اشتغال از ابزارهای موثر تحقق توانمندسازی زنان است اما نمی توان نقش فرهنگ را در این زمینه نادیده انگاشت. هنجارهای اجتماعی می توانند به طور مستقیم و یا غیر مستقیم، میزان توانمندسازی زنان را محدود نمایند. در این پژوهش نقش عوامل فردی، سازمانی و فرهنگی در توانمندسازی روانشناختی زنان عضو هیأت علمی در دانشگاه های مازندران، گلستان و الزهرا مورد کنکاش قرار گرفت. علاقه مندی زنان به کسب مدارج تحصیلی بالا و اشتیاق آن ها به فعالیت آموزشی در دانشگاه واقعیت انکارناپذیر جامعه ایران در دوران کنونی است. با این وجود زنان عضو هیأت علمی دانشگاه مانند بسیاری دیگر از زنان غیر دانشگاهی با مسائل و مشکلاتی مواجه هستند که می تواند بر سطوح عاطفی، نگرش و عملکرد آن ها تأثیر بگذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان توانمندی روانشناختی زنان هیأت علمی و نقش عوامل فردی، سازمانی و فرهنگی در توانمندسازی روانشناختی اعضای هیأت علمی زن انجام شده است. نمونه پژوهش حاضر شامل 296 نفر از زنان عضو هیأت علمی دانشگاه های الزهرا(225نفر)، مازندران(48نفر) و گلستان(23نفر) است. که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه¬ی استاندارد توانمندسازی روانشناختی اسپریتزر و پرسشنام? محقق ساخته جهت بررسی عوامل فردی، سازمانی و فرهنگی در توانمندسازی روانشناختی استفاده شده است. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و همچنین آزمون t تک نمونه ای، آزمون رتبه ای فریدمن و آزمون تحلیل واریانس تحلیل شده اند. یافته¬ ها نشان داده است زنان در آموزش عالی دارای توانمندسازی روانشناختی بالایی هستند و موانع فرهنگی به عنوان نخستین مانع برای دست¬یابی زنان به پست های کلیدی و حساس عنوان شده است و موانع فردی در جایگاه دوم و عامل سازمانی در جایگاه سوم قراردارند. با توجه به پیشرفت قابل توجه زنان در آموزش عالی و توانمندی روانشناختی بالایی که در این قشر از جامعه وجود دارد اما حضور زنان در پست های کلیدی و تصمیم ساز هنوز چشم گیر نیست. با توجه به نتایج پژوهش حاضر این نگرش فرهنگی جامعه است که باعث می شود حضور زنان عضو هیأت علمی در موقعیت های مهم کمرنگ تر باشد. اصلاح فرهنگ سازمان ها از مهم ترین راه های حضور زنان توانمند در پست های تصمیم ساز در جامعه است. ایجاد بستری مناسب و به دور از نگرش های جنسیتی می تواند راه¬گشای بسیاری از مشکلات کنونی جامعه¬ی ایران باشد.
مائده محمدپور مهدی خبازی
این پژوهش با هدف تحلیل محتوای کتابهای درسی فارسی دوره ابتدایی و شیوه تدریس معلمان بر اساس پرورش قوه تخیل در دانش آموزان انجام شده است.روش پژوهش این تحقیق به صورت کیفی و توصیفی بوده و با استفاده از تحلیل محتوا و مصاحبه با معلمان دوره ابتدایی داده های مربوط جمع آوری گردید. تخیل بر اساس دو مولفه فهم اسطوره ای و فهم رمانتیک که هر کدام از آنها دارای زیر مولفه هایی می باشند، بررسی گردید.. نتایج پژوهش نشان داد، محتوای کتابهای درسی فارسی ابتدایی بر فهم اسطوره ای به میزان بیشتری در مقایسه با فهم رمانتیک پرداخته است
ام فروه زارعی حجت صفارحیدری
در این پایان به دنبال بررسی مقایسه دو دیدگاه سنتی و نوین از دین هستیم .مطابق آن تفاوت این دو دیدگاهدرباره مسائل مختلف بررسی و ارائه می شود . در هر دو دیدگاه نظرات متفاوتی درباره ی دین ، انسان و جهان ارائه می شود .در دیدگاه نوگرایان یانواندیشان با دیدگاه متجددانه به دین نگاه می کنند این در صورتی است که در دیدگاه سنت گرایان نگاه سنتی به دین دارند .این تحقیق از نوع کیفی و گردآوری اطلاعات از طریق روش کتابخانه ای صورت گرفته است .