نام پژوهشگر: محمد جواد لیاقت دار

مقایسه راهبردهای یادگیری و میزان ارزش دهی به تکلیف در دانشجویان مجازی و غیرمجازی دانشگاه اصفهان و ارتباط آن با پیشرفت تحصیلی آنان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  شکوفهe رضازاده   عشرت زمانی

چکیده هدف از پژوهش حاضر مقایسه راهبردهای یادگیری و میزان ارزشدهی به تکلیف در دانشجویان مجازی و غیر مجازی دانشگاه اصفهان بود. این پژوهش از لحاظ ماهیت از نوع پژوهش های کاربردی بوده و برای اجرای آن از علی مقایسه ای استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر دوره های مجازی و غیر مجازی دانشگاه اصفهان در مقطع کارشتاسی ارشد بود. برای تعیین حجم نمونه از روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی با اختصاص متناسب استفاده شد و به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (mslq )که توسط پینتریچ و دیگروت (1990) تهیه و تدوین شده است، استفاده شد که پایایی این پرسشنامه توسط آن ها به ترتیب برای خرده مقیاس های ارزش تکلیف، راهبردهای یادگیری سطحی(مرور ذهنی)، راهبردهای یادگیری عمیق (بسط و سازمان دهی) برابر با 90/0، 69/0، 75/0، 64/0 گزارش شده است. و در بررسی مجدد جهت برآورد نهایی پرسشنامه مذکور از روایی محتوایی استفاده شده و پایایی این پرسشنامه نیز از طریق آلفای کرونباخ 67/0 تعیین شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پرسشنامه در سطح آمار توصیفی از فراوانی، درصد و میانگین و در سطح آمار استنباطی از آزمون t تک نمونه، t مستقل و نیز ضریب همبستگی پیرسن ، تحلیل واریانس و رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد بین دانشجویان مجازی و غیر مجازی از نظر میزان ارزشدهی به تکلیف تفاوت معناداری وجود نداشت. از نظر راهبردهای یادگیری نیز بین دانشجویان دوره های مجازی و غیر مجازی تنها در راهبرد سازماندهی تفاوت معنادار وجود داشت ؛ در واقع دانشجویان غیر مجازی نسبت به دانشجویان مجاری از راهبرد سازماندهی بیشتر استفاده کرده اند. بین هر سه راهبرد یادگیری ( تکرار، بسط معنایی، سازماندهی) و نیز میزان ارزشدهی به تکلیف با پیشرفت تحصیلی در دانشجویان مجازی رابطه معنادار وجود داشت.اما در دانشجویان دوره های غیر مجازی، از میان راهبردهای یادگیری، تنها بین راهبرد تکرار و مرور ذهنی و نیز راهبرد سازماندهی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان رابطه معنادار وجود داشت و بین راهبرد بسط و گسترش معنایی با پیشرفت تحصیلی آنان رابطه معناداری مشاهده نشد. بین میزان ارزشدهی به تکلیف و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دوره های غیرمجازی نیز رابطه معناداری وجود داشت. بین دانشجویان دختر و پسر دوره های مجازی نیز از نظر راهبردهای یادگیری و نیز میزان ارزشدهی به تکلیف تفاوت معناداری مشاهده نشد اما بین دانشجویان دختر و پسر دوره های غیر مجازی از بین راهبردهای یادگیری تنها در راهبرد سازماندهی تفاوت معنادار مشاهده شد ؛ درواقع دختران این دوره ها نسبت به پسران بیشتراز راهبرد سازماندهی استفاده کرده اند. واژه های کلیدی: راهبردهای یادگیری، میزان ارزشدهی به تکلیف، دانشجویان مجازی، دانشجویان غیر مجازی

تبیین پژوهش میان رشته ای در آموزش عالی:قوت ها ،ضغف ها،فرصت ها،تهدید ها،و پیش بایست ها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1390
  هدایت الله اعتمادی زاده   احمدرضا نصر

چکیده پژوهش میان رشته ای، پژوهشی است که طی آن پژوهشگران رشته های مختلف، با اطلاع از فعالیت یکدیگر و داشتن همکاری و هماهنگی با یکدیگر و تلفیق روش ها، مفاهیم و نظریه های رشته های مختلف به طور مشارکتی و تعاملی به پژوهش راجع به یک مسئله مشترک می پردازند و نتایج کار خود را در گزارش های مشترک ارائه می کنند. هدف اصلی این پژوهش تبیین جامع پژوهش میان رشته ای، و ارائه راه کار هایی برای توسعه و تداوم آن بوده است. این پژوهش از نوع پژوهش های کاربردی محسوب می شود و طی چند مرحله و با روش توصیفی- پیمایشی انجام شده است. در هر یک از مراحل، به تناسب طرحی که برای انجام پژوهش در پیش گرفته شده، از ابزارهای ویژه و به تبع آن جامعه آماری خاصی استفاده شده است. برای نیل به هدف اصلی پژوهش، به شناسایی و تعیین میزان قوتها و ضعفها پژوهش میان رشته ای (عمده ترین نتایج مثبت و منفی) و فرصتها و تهدیدهای (عمده ترین عوامل تسهیل کننده و محدود کننده) بررسی میزان وجود پیش بایستها و الزام های تحقق پژوهش میان رشته ای در سه سطح فردی، سازمانی و اجتماعی؛ و همچنین تعیین جایگاه نظری و عملی این نوع پژوهش در مقایسه با سایر پژوهش ها (انفرادی تک رشته ای، انفرادی چند رشته ای، گروهی چندرشته ای، گروهی تک رشته ای، متکثر رشته ای، و فرارشته ای) پرداخته شد. پژوهش حاضر دارای یک فاز اولیه، یک فاز میانی و اصلی و یک فاز فرعی تکمیلی بوده است، و گرچه هر یک از فازها می تواند یک پژوهش مستقل در نظر گرفته شود، لکن هر یک مقدمه و مکمل و متمم دیگری محسوب می گردد. فاز نخست به منظور رسیدن به نگاهی کلی و جامع نسبت به موضوع مورد مطالعه صورت گرفت. جامعه آماری این فاز صاحب نظران جامعه انگلیسی زبان بودند که در حوزه میان رشتگی و پژوهش میان رشته ای فعالیت داشته و یا صاحب اثر بودند و بطور هدفمند از بین آنها نمونه هایی انتخاب گردید و مجموعاً 14 مورد پاسخ قابل استفاده از آنها دریافت شد. برای ایشان پرسش نامه بازپاسخ تدوین و از طریق پست الکترونیکی ارسال شد. از دیدگاه های این ایشان برای تدوین پرسش نامه محقق ساخته و همچنین روشن شدن ابعاد مسأله پژوهش و غنای بیشتر در پاسخ به سوال های پژوهش استفاده شد. جامعه آماری فاز دوم شامل دو گروه از افراد بوده است. یک گروه متشکل از اعضای هیأت علمی دانشگاه های اصفهان و صنعتی اصفهان و گروه دیگر دانشجویان مقطع دکتری این دو دانشگاه بوده اند. انتخاب شرکت کنندگان در این فاز از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انجام شد. ابزار مورد استفاده برای دریافت نظر این شرکت کنندگان یک پرسشنامه بسته پاسخ محقق ساخته بود که با تکیه بر ادبیات پژوهش و داده های فاز اول تدوین گردید. پس از سنج اعتبار محتوایی پرسش نامه، میزان پایایی آن از طریق روش آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت. انجام فاز سوم بر اساس داده های فازهای اول و دوم صورت گرفت، و هدف آن تعیین فهرست رئوس مطالب محتوای درس پیشنهادی «آشنایی با پژوهش میان رشته ای» بود. جامعه آماری و شرکت کنندگان این فاز، صاحب نظران جامعه انگلیسی زبان و عده ای متخصصان داخلی شرکت کننده در تدوین دوره های میان رشته ای بوده اند که با پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری همکاری داشته اند. خلاصه نتایج پژوهش و ادبیات موجود نشان می دهد که از نظر شرکت کنندگان در پژوهش، قوت های پژوهش میان رشته ای بالاتر از حد بوده و می تواند به عنوان یک راهکار برای به خدمت گرفتن تخصص های مختلف برای مواجهه موثر با مسائل پیچیده تلقی گردد. ضعف های پژوهش میان رشته ای به طور معناداری پایین تر از حد متوسط بوده و تا حدود زیادی با شک و تردید راجع به ضعفهای پژوهش میان رشته ای اظهار نظر شده و برخی از مطالبی که تحت عنوان ضعف مطرح شده اند، بیشتر صبغه تهدید دارند تا ضعف. مهمترین ضعف پیچیدگی راه حلهای ارائه شده در این نوع پژوهش ذکر شده اند. در ارتباط با فرصت ها (عوامل تسهیل کننده پژوهش میان رشته ای) بر اهمیت آموزش پژوهش میان رشته ای، تفکر و روحیه مشارکتی و بی تکف؛ و دوری از تعصبات خشک نظری و روش شناختی تأکید شده است. در ارتباط با تهدیدها (موانع و محدود کننده های پژوهش میان رشته ای) تسلط رشته محوری در ابعاد مختلف دانشگاه ها و عدم ارتباط بین گروه های آموزشی، و عدم آموزش و یا آموزش کم در زمینه پژوهش میان رشته ای، تمایل به کار انفرادی و داشتن نگرش غیرمشارکتی، و ضعف در مهارت های ارتباطی مورد توجه قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان داد که پیش بایست های فردی پژوهش میان رشته ای بطور معناداری از حد متوسط بالاتر هستند، لکن پیش بایست های بین فردی و پیش بایست های سازمانی به ترتیب پایین و پایین تر از حد متوسط هستند. به عبارت دیگر، افراد در مجموع پژوهش میان رشته ای را مطلوب می دانند و خود را آماده انجام آن می دانند، لکن بررسی دیدگاه ایشان در ارتباط با پیش بایست های بین فردی بیانگر آن است که نوع نگرش، مهارت و نحوه رفتار همکاران خود و در مجموع زمینه را برای انجام این نوع پژوهش مناسب نمی دانند. در ارتباط با پیش بایست های سازمانی نیز وضع به همین منوال و اندکی نامساعدتر است، چرا که افراد مشوق های واقعی لازم را از سوی دانشگاه محل اشتغال و یا تحصیل خود دریافت نمی کنند. بنا بر این، هر چه از سطح فردی به سوی سطوح بین فردی و سازمانی حرکت می کنیم، پیش بایست های پژوهش میان رشته ای رو به کاهش می گذارند. نتایج پژوهش در ارتباط با مطالعه جایگاه پژوهش میان رشته ای نشان داد که که هرچه از سطح کلان تصمیم گیری به سوی سطح خرد حرکت می شود، از توجه به پژوهش های میان رشته ای کاسته شده است. به عبارت دیگر، تصمیمات پژوهشی کلان بیش از تصمیمات دانشگاهی، تصمیمات دانشگاهی بیش از تصمیمات گروه های آموزشی و تصمیمات گروه های آموزشی بیش از تصمیماتی که در سطح کمیته های تخصصی برای تعیین محتوای دوره های دکتری گرفته می شوند، به پژوهش های میان رشته ای عنایت دارند. بررسی میزان شرکت استادان و دانشجویان دکتری در هر یک از رویکردهای پژوهشی نشان داد که استادان بیشترین شرکت را در پژوهش های گروهی تک رشته ای و انفرادی تک رشته ای و کمترین میزان حضور را در گروهی چندرشته ای و متکثر رشته ای داشته اند و دانشجویان بیشترین میزان حضور را در پژوهش های انفرادی تک رشته ای و انفرادی چند رشته ای و کمترین میزان حضور را در پژوهش های متکثر رشته ای و فرارشته ای داشته اند. تفاوت میانگین میزان شرکت استادان و دانشجویان در تمام رویکردهای پژوهشی هفت گانه معنادار بوده است، به این نحو که استادان سه گروه بطور معناداری بیش از دانشجویان سه گروه در همه رویکردهای پژوهشی مشارکت داشته اند. علاوه بر این، یافته ها نشان می دهند که همانگونه که استادان و دانشجویان در مجموع نظر مثبتی در ارتباط با رویکرد گروهی چند رشته ای نداشته اند، در وادی عمل نیز مشارکت عملی در این نوع پژوهش نداشته اند، اما با وجود این که در ارتباط با رویکردهای فرارشته ای و میان رشته ای نگاه مثبتی داشته اند، لکن در عمل این رویکردها را در دستور کار پژوهشی خود قرار نداده اند. در ارتباط با این موضوع که آیا بین دیدگاه کلی شرکت کنندگان درباره رویکردهای پژوهشی با میزان مشارکت عملی آنها در این رویکردها ارتباط وجود دارد یا خیر، نتایج نشان داد که بین نظر و عمل استادان در ارتباط با رویکرد انفرادی تک رشته ای همبستگی وجود دارد، اما بین نظر و عمل آن ها در ارتباط با سایر رویکردهای پژوهشی همبستگی وجود ندارد. علاوه بر این، بین نظر و عمل دانشجویان در ارتباط با رویکردهای پژوهش همبستگی وجود ندارد. یافته های فاز سوم نشان داد که بیشترین تأکید شرکت کنندگان در پژوهش بر گنجاندن «آموزش فرآیند پژوهش میان رشته ای» و «موانع ارتباط بین رشته های مختلف و متخصصان رشته های مختلف» بوده است.